واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: مادر، ما را ببخش اگر خورشيد پوست نازك تنهايي تو را سوزانده است، مادر ما را بخش اگر كوه با همه سنگ هايش پاي تو را خراشيده است، مادر ما را ببخش اگر كسي به كلبه شب زده تو، مشتي صبح نپاشيده است. چشم هاي خيس و باراني ات را بردار و بياور حوالي همين مهرباني ها، آنجا كه اجاق زندگي هميشه روشن است. مادر ، ما را ببخش اگر كه سال هاي رفته عمر را سرگردان درمسيرپرفراز ونشيب ،پرپيچ وخم گرما و سرماي كوچ گذرانيده ايد، آن چنان كه كوه به كوه حركت كردي تا خواب آشفته ايل، خنده نان و نعمت هميشه ببيند. ببخش ما را اگر براي موهاي بهار گرفته تو تل نياورديم ، ما راببخش اگر فرشته ها براي دست هاي زنجي تو، كرم مرطوب كننده نمي آوردند، ما را ببخش اگر عكس ماه رخ تو را در آسمان نيمه شب آروزهايت نديديم. اينجا بهار بلوط و رود است، بهار چشمه و گياه، بهار جوانه زدن برنو و و سرپر و پوشينه اي سبز برقامت صخره هاي سترگ، كه چونان دشنه هايي تيز در دل كوهساران فرو رفته است. بايد حركت كرد، چرا كه ايستادن و ماندن اين جا مرداب مي زايد، حتي اگر آب رونده باشد درست مثل رودي كه از كنار پاي تو مي گذرد و نم پس نمي دهد. بنگ بكنين همه مال ( فرياد زنيد همه قبيله را كه هنگامه كوچ و رحيل فرارسيده است) را سر مي دهند و فرياد زنان جرس كوچ در كوه مي پيچد و زنان عشاير بنه بر استر و اسب مي نشانند و حركت آغاز مي شود. دره هاي كوه همچون گهواره هايي كودكان عشايري را در آغوش كشيده اند و زنان راه را ، از چاه براي فرزندان خود در مسير باز مي كنند. كوچ تحرك است، چرخه اي كه مي چرد تا نان به عمل خويش خورند، اين مردان و زناني كه كوه با همه عظمتش با كوچكترين بارش رانش مي كند و به حركت مي افتد، در برابر اينهاسر فرو مي آورد. زنان بختياري بنه بسته اند و براي حركت پيش قراول قبيله اند، راه را مي شناسند و كوه را چونان اسبان لگام گستيخته زير گامهاي خود رام مي كنند و كودكان خويش را بر گرده خود نهاده اند و مسير را تا رسيدن به افق هاي روشن خورشيد پيمايش مي كنند. تاراز ستيغ كوه بلنداست، كه در پس آن برف و سنگ به سازش نشسته اند و پشت آن بلوط و گون آراميده اند و با نگاهي نافذ به كوچ ايل بختياري مي نگرند. زنان در كوچ در ايل بختياري، همه تحرك ايل ، احساس مسووليت اين راباخوددارند، صخره مي پيمايد و كوه رام مي كند، تا نظم كوچ برآشفته نباشد. كودكانه كودكان خويش در آغوش خود خفته دارند و پشته اي هيزم بر شانه و چوب چوپانان به دست تا رمه را كه محصول اقتصادي يك چند خانواراست را از گردنه ها بلند كوه به دشت برساند، تا چرخه زندگي بچرخد و چه نيكو كه منت كسي را نمي كشند. زنان بختياري به هنگام كوچ و مالكنون چنان شيفته كارند و كوه را مانند فرزند خود نوازش مي كنند، كه فراموششان مي شود غروب سرخ خورشيد تماشاترين لحظه شهرنشينان شده است. رمه آرام از كوه رام شده فرود مي آيد و چرخه كوچ آرامش مي گيرد و بنه بر ييلاق زمين نهاده مي شود و زنان بختياري خوشحال از سلامت ايل هستند و امانتي كوه به مقصد مي رسد، اما هنوز دل نگران مردان مانده در قشلاق خويشند. مي گويد: ما به كوچ زنده ايم و كوچ به ما ، پس بايد زندگي كرد و چه زندگي زيبايي كه در هر كوچ دفتر نقاشي طبيعت عصيانگر را ورق مي زنند. عشاير بختياري بر محور دامداري و كشاورزي در سال دوبار به صورت كوچ برون استاني و منطقه اي و كوچ درون استاني محل زندگي خود را تغيير مي دهند و عشاير در ابتداي بهار از مناطق گرمسيري يا قشلاقي به طرف مناطق سردسيري و ييلاقي به كوچ مي روند. كوچ بزرگ همان ييلاق و قشلاق عشاير است و كوچ كوچك، كوچ درون منطقه اي است، كه عشاير براي يافتن چراگاه ها و مراتع مناسب دست به تغيير مكان خود مي زنند و زنان سالاران گوجند كه آن را تا سرمنزل مقصود هدايت مي كنند. مردان و پسران ايل و قبيله عشايري درمناطق قشلاقي براي برداشت محصولات كشاورزي خود در مناطق گرمسيري باقي مي مانند و زنان رمه ها و گله هاي گوسفند را براي چريدن به مراتع سردسيري و ييلاق مي آورند. در مسير راه زنان،كودكان خود را سواربراسب مي كنند و از دره ها و پرتگاههاي زاگرس مركزي به مسافت 250 كيلومتر براي رسيدن به مناطق خوش آب و هوا با رمه راه مي پيمايند. زمان كوچ را پيران قبيله و ايل بر اساس تقويم نجومي تعيين مي كنند و اگر ماه در عقرب باشد از جلوي مسيري كه در آن ستاره اي نمايان باشد، عبور نمي كنند. زنان هنگامي كه از ايل جدا مي شوند و براي رفتن به ييلاق خود را آماده مي كنند، نواي غمگنانه سر مي دهند و باوه رو يا همان اشعار برزگري مي خوانند و به هنگام كوچ چندين خانوار از يك ايل با هم كوچ مي كنند، تا بر مشكلات پيشروي خود غلبه كنند و اين تعاون و همكاري بزرگ در ايل بختياري است. هنگامي كه گياهي به نام بهمن در مناطق گرمسيري رو به زردي و خزان گراييد، زمان كوچ فرا مي رسد و زنان عشاير شعر زرد اويد بهمن زرد اويد جونم - ببرنم بارو بنه ام برم مكونم را با گريه مي سرايند. هنگامي كه عشاير از قشلاق به ييلاق مي رسند و كوچ به پايان خود نزديك مي شود،زنان عشاير بختياري در منزلگاههايي به ناموارگه ساكن مي شوند و ييلاق آغاز مي شود. اگر چه روز مادر است ؛ اما انگار كسي به زخم هاي مادران عشايري سر نمي زند و فراموش مان شده است كه قهر نامادرانه طبيعت هميشه زير نوازش مادرانه زنان عشاير آرامش مي يابد. به گزارش ايرنا،هم اكنون جمعيت عشايري چهارمحال و بختياري 132 هزار و 321 نفر در قالب 19 هزار و 561 خانوار مي باشدو استان چهارمحال وبختياري پس از استان فارس دومين جمعيت بزرگ عشايري كشور را در اختيار دارد. 7359
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 399]