اونقدر دلم گرفته

واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: به نام همون خدایی که هم مهربونه و هم به جاش خشن

اونقدر دلم گرفته که نمی دونم از کجاش بگم . از تلخی زبونم یا از تاریکی

قلبم . نمی دونم از ابرهای تیره ی وجودم بگم یا از آدمایی که وجود من رو

پاره پاره می کنن . اونقدر تلخم که حتی خودم رو هم منفور می دونم .

احساس می کنم خودم با دستای خودم در تموم خوشی ها رو به روی

خودم بستم و حالا توی قعر چاه ظلمت و تنهایی دارم دست و پا می زنم .

از تک تک تارو پود وجودم صدای ندامت رو می شنوم و یه فریاد فرو خورده

توی گلو دارم که معترض به بی عدالتی روزگار و مردمه . آره من بیزارم ... از

تموم بی عدالتی ها بیزارم . حتی توی صورت آینه هم می تونم بی عدالتی

رو بخونم یا حتی توی بوی گل شقایق .

من اونثقدر پرم از حرف های نگفته و تنهایی که نمی دونم چه طور این حرفا

رو به زبون بیارم . واقعا من دارم واسه ی کی این چیزا رو می نویسم . مهم

نیست . مهم اینه که ....

نه این هم مهم نیست . اصلا من مهم نیستم نه واسه خودم و نه حتی واسه

بقیه و تنها کسی که همیشه واسش مهم بوده و هستم همون خدای

مهربونیه که نمکش رو خوردم و نمکدون شکستم . آره این شده رسم ما

آدما که نمک می خوریم و نمکدون می شکنیم .

از خودم بدم میاد چون همه از من بدشون میاد . از خودم بیزارم چون همه از

من بیزارن . من از خودم می ترسم . از زبون تلخم می ترسم . از خودم می

ترسم چون عقلم همه چی رو می فهمه و درک می کنه ولی دستم عمل

نمی کنه . من از خودم می ترسم چون می دونم ... می دونم یه کسی

هست که همیشه دست به کاره و با پشتکار داره تلاش می کنه که من رو

تاز نور ابدی دور کنه و ما آدما هم که خوب هواشو داریم و نمی ذاریم دست

خالی برگرده .

من از این روزگار بیزار بودم ولی حالا دیگه عادت کردم . حالا دیگه عادت کردم

به بی وفای ها و می دونم فقط باید از تموم ناخوشی ها خوشی ساخت .

اونم وقتی می شه که آدم یه رفیق ، یه دوست ، یه همدم یا یه کسی رو

داشته باشه که همیشه بفهمنش و پا به پاش باشن !

بی خیال خوب می دونم نه کسی هست که این حرفا رو بخونه یا بهش

اهمیت بده و نه من با یکی دو صفحه نوشتن خالی می شم .

این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]

[مشاهده در: www.freedownload.ir]

[تعداد بازديد از اين مطلب: 114]