واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > سینما - رامتین شهبازی توجه و پایبندی به واقعیت یکی از مسائل مورد منازعه منتفدان در طول تاریخ نقد بوده است. گرچه این نگاه در ادبیات انگلیس از سده نوزدهم میلادی قوت گرفت و باعث شد نویسندگانی پدید آیند که به پی افکندن بنیانهای این انگاره کمک کنند، اما همواره توجه صرف به واقعیت یا دوری از آن میان منتقدان به هنر روایت بحث های گوناگونی را منجر شده است. دامنه و گستره این نگاه از ادبیات به هنر سینما نیز کشانده شده است. سینمای متوسل به تخیل که میکوشد در بازی با تخیل تماشاگر به اهداف مورد نظر خود دست یابد، به هیچ عنوان اجازه نمیدهد باورهای بازنمونی در سینمایش راه پیدا کند، اما از سوی دیگر تاثیر برخی فیلمهای مستند بر سینمای داستانی باعث شده ما با واقعیتی رو به رو باشیم که دائم از باورهای کلاسیک تماشاگر در زندگیهای پرزرق و برق سینمایی آشناییزدایی میکند و مخاطب را به کشف دنیاهای تازه سوق میدهد. در این روزها درباره فیلم «جدایی نادر از سیمین» ساخته اصغر فرهادی بسیار خواندهاید و همکاران بنده از زوایای مختلف موافق و مخالف این اثر را مورد مداقه قرار دادهاند، اما به هرحال سینمای ایران این ظرفیت را ندارد که دائم بتوان از محصولاتش برای ایجاد بحثهای آکادمیک سود برد و این اتفاق هر از چندگاهی رخ میدهد و فیلم «جدایی نادر از سیمین» نیز دارای این ظرفیت برای پرداختن آکادمیک به یک اثر سینمایی است. اصغر فرهادی در فیلمنامه و کارگردانی «جدایی نادر از سیمین» دو مسیر مختلف را پیش میگیرد. یعنی در جایگاه نویسنده با پس و پیش کردن حوادث کوشیده در روایت دخالت داشته باشد، اما در کارگردانی و روایت بصری فیلم خود را کاملا کنار می کشد تا فیلم خصلتهای بازنمونی خود را از دست ندهد، اما آیا وفاداری به واقعیت میتواند برای این فیلم و یا در کل یک اثر سینمایی یک فضیلت محسوب شود؟ به زعم نگارنده وجوه و مسائل مختلفی وجود دارد که میتواند در پاسخ آری یا نه به این سئوال موثر باشد. یکی از آنها شرایط اجتماعی موجود است. فضای جامعه تعیین میکند که ما تا چه اندازه به بازنمایی نیاز داریم و تا چه اندازه به داستانگویی. سینمای ایران در دورههایی از حیات خود نشان داده داستانگویی را خوب میشناسد، اما این نگاه دائمی نبوده است. یعنی ما همیشه داستان های خوب سینمایی نداشتهایم و به تبع آن داستانگوهای همیشگی نیز برای سینمای ایران تربیت نشدهاند، اما در بازنمایی توانستهایم به نکات قابل توجهی دست یابیم. فرهادی در فیلمهای پیشین خود نشان داده جزو معدود داستانگوهای خوب سینمای ایران است، اما این بار میان داستانگویی و بازنمایی خطی باریک را متصور میشود تا بتواند خصلت آیینگی فیلمش را تقویت کند.فیلم فرهادی از یک منظر کلی درباره نقابهای طبقه متوسط است. نقابی که ناشی از یک محافظهکاری تاریخی است. نقابی که حاصل رشد بیضابطه طبقه در جامعه است. طبقه متوسط در ایران بدون تعریف درستی پدید آمده و گسترش یافته است. همین سبب شده این طبقه نتواند آنگونه که باید از موقعیت خود دفاع کند و دائم خود را در خطر میبیند و این دستاویز مناسبی برای فرهادی در فیلم های «درباره الی..» و «جدایی نادر از سیمین» است. از همین رو برخلاف «درباره الی...» که فرهادی کارگردان عاملی دخالتکننده در شکلدهی به ساختار اثر است، این بار خود را کنار میکشد تا تماشاگر با واسطه کمتری با فیلم ارتباط برقرار کند. این دخالت کمتر موجب تقویت خصلتهای باززنمونی اثر شده است. خصلتهایی که تماشاگر از سویی فکر می کند، آن را بیرون از دنیای فیلم نیز دیده و از سوی دیگر میانگارد آن چه روی پرده میبیند هولناکتر از آن چیزی است که میتواند در دنیای واقعی اتفاق بیفتد و در این بعد فرهادی گامهایی را به سمت تراژدی مدرن بر میدارد که از حلقه مفقودههای سینمای ایران است. همین سبب میشود تماشاگر به آن کاتارسیس معروف ارسطو در دنیای تراژدی دست یابد. بنابراین با توجه به جمیع این نکات میتوان گفت نزدیک شدن به دنیای بازنمونی نشان از هوش فرهادی کارگردان دارد که توانسته موقعیتسنجی مناسبی را برای ایجاد ساختار مورد نظرش در فیلم به دست آورد. 54
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 165]