تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 8 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام سجاد (ع):خدايا ... نيّتم را به بهترين نيّت ها و عملم را به بهترين اعمال برسان، خدايا به لطف خ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1818970918




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

زندگی نامه علما : داروخانه ی معنوی ، ارتباط با خدا


واضح آرشیو وب فارسی:آشپز آنلاین:
 

ثقه الاسلام کلینی

نام هاي ديگر: محمد بن یعقوب کلینی،ثقة الاسلام کلینی،

موطن: کلین از توابع شهر ری

نام پدر : یعقوب

تاريخ وفات: قرن چهارم

1387/7/18



زندگینامه علما :: فهرست الفبایی علما :: ثقه الاسلام کلینی



ثقه الاسلام کلینی

نام هاي ديگر: محمد بن یعقوب کلینی،ثقة الاسلام کلینی،

موطن: کلین از توابع شهر ری

نام پدر : یعقوب

تاريخ وفات: قرن چهارم



زندگینامه ها:



منبع :



آفتاب حدیث

حسن ابراهیم زاده

مقدمه

فاصله((کٌلَین))تا((خمین))یازده قرن بیش نیست اماخدا می داند که در این
گذرگاه تاریخ چه تازیانه ها که بر پیکر ابرار نخورد و چهسرها که ابرار
بردار نرفت ؛ تا سنگ بنایی را که کلینی نهاد خمینی به پایان رساند.کلینی و
خمینی هر دو سر یک رشته اند با یک خصوصیت و آن اینکه هر دو از خویش ‍
هیچچیزی نگفتند تا زبان گفت خدا گفت و تا قلم نوشت خدا نوشت.

از زندگی کلینی جز((کافی))چیزی در دست نیست.کافی شناسنامه کلینی است و
کلینی را باید در آیینه کافی به تماشا نشست . کافی قلهای است که بدون فتح
آن اجتهاد ممکن نیست و اقیانوسی است که بدون عبور از آن فهممعارف دین میسر
نیست . ایمان ، نور و زهد و پارسایی گردآورنده مهمترین کتاب حدیثیشیعه -
ثقة الاسلام کلینی - را به تماشا می نشینیم . سر بر در خانه اش می ساییم
ونسل جوان ایران اسلامی و دنیای اسلام را به بهره گیری از حرارت و فروغ
آفتاب حدیثفرا می خوانیم.

میلاد آفتاب

در زمانی که صدایی جز صدای سماسبان بنی عباس در سرزمین ایران یعنی قلب تشیع
- روستای((کلین))[روستایی در 38 کیلومتریشهر ری] در خانه ای آکنده از عشق
اهل بیت علیه السلام کودکی متولد شد که تاریخ حیاتاو با غیبت صغری عجین شد
محمد نامی بود که یعقوب بن اسحاق برای فرزند خویش برگزید واذان و اقامه
اولین کلماتی بودند که گوش او را نوازش دادند اولین کلاس درس او دامانپاک و
پر مهر مادری عطوف و عفیف بود محمد مراحل ابتدایی علوم اسلامی را نزد پدر
ودایی بزرگوارش علی بن محمد بن ابراهیم بن آبان که از استادان علم حدیث بود
گذراندوی پس از گذراندن دوران آغازین تحصیل و آشنایی با منابع رجالی و
حدیثی از کلینمهاجرت کرد و با کوله باری از معرفت و شناخت مکتب اهل بیت
علیه السلام برای شکوفاییخلاقیتهای درونی و سیراب شدن از دریایی بی پایان
علوم وحی و پیمودن کمالات اخلاقی وانسانی به ری وارد شد اگر چه فاصله 38
کیلومتری کلین تا ری برای او که با زادگاهخویش وداع همیشگی کرد مسافتی
طولانی بود و غم غربت و دوری از خانواده آزارش می داداما برای کسی که برای
خدا گام بر می دارد و برای خدا زندگی می کند این همه آسان است


گزینش هدف

در هنگام ورود کلینی به((ری))بیشتر مردمان این شهر ازپیروان مذاهب حنفی و
شافعی بودند اما به دلیل وجود شیعیان دلباخته ای در اطراف اینشهر، اکثرا
اهل تسنن((ری))همواره تحت تاءثیر اخلاق و رفتار اسلامی آنها قرار داشتند.از
این رو دیار به شهری شیعه نشین معروف بود((ری))در آن زمان شهری بزرگ بود و
عقاید و مذاهب گوناگون در کنارهم و در آرامش ‍ کامل در آنجا به حیات ادامه
می داد اما این آرامش گاه دستخوشحرکتهای س*ی*ا*س*ی می شد فرقه اسماعیلیه با
انگیزه تسلط بر ایران در این نقطه بیش ازدیگران سرمایه گذاری کرده بود و به
ترویج و تبلیغ تفکر و آراء خود می پرداخت از اینرو((ری))به نقطه
برخوردآراء و اندیشه های فرقه اسماعیلیه و مذاهب شافعی ، حنفی و شیعه تبدیل
شده بود کلینیدر این زمان در کنار گذراندن تحصیلات خود نه تنها به عقاید و
اندیشه های دیگر مذاهبو فرقه ها آشنا شد بلکه به ماهیت واقعی بعضی از این
فرقه ها که می رفت تشیع را ازمسیر واقعیش خارج کند پی برد او درد را شناخت و
درمان را تشخیص داد. درد، جداییمردم از سخنان اهل بیت علیه السلام و دارو،
رساندن این سخنان به مردم بود او در اینزمان هدف خویش را بررسی می کرد و
به دور از هیاهو مسیر خود را مشخص و تصمیم گرفت بهفراگیری و نوشتن آنها
بپردازد از این رو در محضر استادان بزرگی چون((ابوالحسن محمد بن اسدی کوفی
ساکن ری))







[1]به فراگیری حدیث پرداختدر نوشتن و بحث و گفتگو پیرامون احادیث از خود
گذشتگی بسزایی نشان داد. او بیشترصرف زندگی خود را صرف حدیث کرد. اما با
این حال از واقعیتهای اطراف خویش و ازمسائلی که شیعیان اطراف خویش و از
مسائلی که شیعیان با آن دست به گریبان بودند،غافل نبود. او از کسانی نبود
که عزلت گزیند و فقط به فکر نجات خویش باشد، بلکه دردورانهای پر آشوب همراه
همگام و همراه با جامعه شیعی بوده . در دورانی که((قرمطیان))با عقاید
التقاطیخود، که مخلوطی از عقاید زردشتی ، مانوی و اسلامی بود[2]به مبارزه
با عقاید و مقدسات مسلمین پرداختند،کلینی با شجاعت شیعی خویش عقاید آنها را
به نقد کشید و برای آگاه کردن شیعیان ازاین حرکت انحرافی کتاب((الرد علی
القرامطه))را نوشت و در دسترس شیعیان قرار داد


عصر کلینی را بایدعصر حدیث نامید. زیرا نهضتی که برای فراگیری و نوشتن
احادیث آغاز شده بود سراسرممالک اسلامی را فرا گرفته بود و تشنگان علم حدیث
از این شهر به آن شهر و از اینمحفل به آن محفل به آن محفل در جستجوی
روایتگری بودند تا از او فراگیرند و براندوخته های خویش بیفزایند. تلاش اهل
سنت در این عصر به قدری چشمگیر بود که می توانگفت اهل سنت هر چه دارد از
این عصر دارد. در این عصر که زمانش به حدود تقریبی یکقرن می رسد کتابهای شش
گانه حدیثی اهل سنت (صحاح سته ) تدوین شد.

کلینی در اینعصر مشغول و نوشتن احادیث بود در این زمان شاگردان امام هادی
علیه السلام ، امامحسن عسکری علیه السلام و امام رضا علیه السلام هنوز زنده
بودند. اما از آنها جزکتابها و جزوه های نیز در همین عصر از بین رفت.

خطر نابودی احادیث ، این میراثگرانقدر پیامبر علیه السلام و اهل بیت علیه
السلام هر لحظه احساس می شد. زیرا باوفات این حاملان احادیث و غیبت امام
زمان علیه السلام شیعیان از این سخنان گرانبهامحروم می شدند.

کلینی با شناخت عصر خود و موقعیت حساس زمانی و درک اینکه تشیعاگر از این
مرحله به سلامت بگذرد برای همیشه از انحراف و التقاط رهایی یافته است ،برای
تکمیل هدف و رسالت خویش به قم شهر محدثان و شاگردان اهل بیت علیه
السلاممهاجرت کرد. در این زمان در قم راویان و محدثان در هر مسجد و حسینه
ای به نقل حدیثمی پرداختند و بسیاری از اینان در شمار آخرین محدثانی بودند
که بدون واسطه از زبانائمه علیه السلام حدیث شنیده بودند .وجود این
فرزانگان موجب شد که عاشقان کلام موجبشد که عاشقان کلام اهل بیت علیه
السلام به این شهر مهاجرت کنند و کلینی یکی از اینافراد بود. او با استفاده
از محضر استادان بزرگی چون احمد بن محمد بن عیسی اشعری ،احمد بن جعفر بن
عیسی اشعری ، احمد بن جعفر حمیری (مؤ لف کتاب قرب الاسناد) و فرزنداو محمد
بن عبدالله حمیری به فراگیری حدیث پرداخت . استادان . محدثانی که کلینی
درتشکل شخصیت او در نقش داشتند اما در این میان به رادمردی برمی خوریم که
کلینی را بااو و او را با کلینی می شناسیم کسی که نامش در یک سوم با کافی
سلسله سندهای روایاتکافی است . شخصیتی که نامش ‍ با کافی جاودانه شد. محدثی
که در اسناد بیش از هفتهزار و یکصدوچهل روایت کافی (7140) چون ستاره می
درخشد[3]او علی بن ابراهیم قمی است که کتاب تفسیر او پایهتفسیرهای تشیع
گردید. و شاید اگر کلینی پروانه وار به گرد شمع گردید. و شاید اگرکلینی
پروانه وار به گرد شمع وجود او نمی چرخد و او را لحظه ای چه در حال بیماری
وچه در حال بیماری و چه سلامت در خانه و مدرسه رها می کرد و از او غافل می
ماند،روایات و احادیثی که سلسله سندش به او ختم می شود چون دیگر آثار او
برای همیشه ازمیان می رفت . اما کلینیاین اقیانوس حدیث را رها نساخت . او
که تشنه کلام اهل بیتعلیه السلام بود جرعه جرعه نوشید و به این نوشیدن
اکتفا نکرد بلکه دریایی از اینکوثر عشق را برای شیعیان پس از خود به یادگار
نهاد



هجرتی دیگر

گرچه قم مرکز تشیع به شمار می رفت و هر چه جوینده کلام اهل بیت علیهالسلام
را سیراب می کرد اما عطش سیری ناپذیر کلینی او را بر آن داشت تا آن
دیارمقدس را به امید یافتن روایات و احادیث ناشنیده ترک کند.او روستاها و
شهرهایی بودکه کلینی به آن قدم نهاد در آن زمان کوفه یکی از مراکز بزرگ به
شمار می رفت و کمترمحدث و یا محققی بود که در سفرهای خود به آن شهر وارد
نشده و از محضر عالمان آنجااستفاده ای نکرده باشد.

کوفه در حقیقت جای تبادل نظر و نقطه آغاز در جهان اسلامبه شمار می رفت که
همه آزادانه در آن به تبلیغ مذهب خود می پرداختند.از این رو هریک از
نویسندگان و محدثان مذاهب گوناگون اسلامی مجلس درس و بحثی برای خود
برپاداشته بودند و به نقل احادیث خویش می پرداختند از این رو هر یک از
نویسندگان ومحدثان مذاهب گوناگون اسلامی مجلس ‍ درس و بحثی برای خود برپا
داشته بودند و به نقلاحادیث خویش ‍ می پرداختند.((ابن عقده))یکی از کسانی
بود که در این شهر سکونت داشت . او از حافظانبزرگ حدیث به شمار می رفت و
حافظه قوی او موجب شده بود که آیتی از آیات حافظه درجهان شود.[4]

بسیاری از بزرگان مذاهب از محضر او کسب علم میکردند او اگر چه نظر
مذهبی((زیدی جاردی))بود اما زهد و پارسایی از او محدثی موثق ساخته بود که
همهمذاهب در نقل احادیث به او اعتماد داشتند کلینی نیز از این مرد بزرگ
استفاده کرده ،از او روایاتی فرا گرفت.

ثقة الاسلام

کلینی پس از کسب علم وحدیث از دهها استاد و محدث در شهرها و روستاهای آن
زمان ، سرانجام به بغداد رسید.او در مسافرتهای خویش ‍ چنان علم و فضل خود
را به نمایش گذاشته رسید او درمسافرتهای خویش ‍ چنان علم و فضل خود را به
نمایش گذاشته و تصویری از شیعه واقعی رادر اذهان مردم هر دیار باقی نهاده
بود که هنگام ورود به بغداد فردی گمنام نبود.شیعیان به او افتخار می کردند و
اهل سنت به دیده تحسین به او افتخار می کردند و اهلسنت به دیده تحسین به
او می نگریستند. تقوا، علم و فضیلت او در اندک مدتی موجب شدکه هم شیعه و هم
اهل سنت در مشکلات دینی به او مراجعه کنند، به طوری که عامه خاصهدر فتاوا
به او روی می کردند و به همین سبب او اولین کسی بود که به لقب ثقة
الاسلامشعرت یافت. [5]

کلینی نام آورترین شخصیت عصر خود بود. عصری کهاوج تلاش محدثان و عالمان
بزرگ و حتی عصر چهار نایب خاص امام زمان علیه السلام بودهاست . در این عصر
به دلیل محدودیتها و ممنوعیتهای اجتماعی این بزرگان ، مسئولیتفرهنگی و علمی
تشیع بر دوش کلینی بوده است


تاءلیف کافی

بغداد برای کلینی سرزمین تاءلیف بود. وی در آنجا فرصت یافت تااندوخته های
سالها رنج و مشقت را در مجموعه ای گرد آوری کند او که کمبودهای جامعهشیعی
را به خوبی درک کرده بود و می دید که با غایب شدن امام زمان (عج ) و
دسترسینداشتن همه شیعیان به نواب خاص آن حضرت ، جای کتابی که در بردارنده
تعالیم اسلامی وشیعی باشد، خالی است تلاش خود را در پی تنظیم احادیث
گردآوری شده ، جهت داد و برایشیعیان دستورالعمل و کتاب مفسر و مبین تعالیم و
احکامی باشد که قرآن به صورت کلیبیان کرده است.

مجموعه کتاب((الکافی))که شامل اصول کافی (دو جلد)، فروع کافی (پنج جلد) و
روضهکافی (یک جلد) است و در بردارنده شانزده هزار و یکصد و نود و نه
(16199) حدیث ازپیامبر اسلام علیه السلام ائمه معصومین علیه السلام می باشد
- کتابی است که کلینیدر طی بیست سال تلاش ‍ خستگی ناپذیر به تاءلیف این
اثر جاودانه برتری و فضل علمایتاریخ اسلام به اثبات رساند. کاری که او در
مدت بیست سال برای تشیع به پایان رساندکاری بود که شش تن از بزرگترین
عالمان اهل سنت در مدت یک قرن برای مذهب خود انجامدادند و کتاب کافی
مهمترین و نفیس ترین کتاب از مجموعه کتب چهارگانه حدیثی ( کتباربعه مذهب
تشیع است.[6]

کافی در زمانی به تبیین ارزشهای اخلاقی واسلامی پرداخت که اروپاییان دوران
بربریت و وحشیگری را می گذراند و قبایلشان با قتلو غارت امرار معاش می
کردند. زمانی که آنها در جهل غوطه ور بودند و از علم چیزی نمیدانستند و عقل
و علم را در دادگاههای نمی دانستند و عقل و علم را در دادگاههایتفتیش
عقاید قرون وسطایی به محاکمه می کشیدند اولین باب از اولین کتاب تشیع
باعنوان عقل و آنگاه توحید و حجت ، ارزشهای الهی و انسانی را آموزش می داد.
کتاب کافیرا هر کسی از دیدگاه خود بررسی کرده است . بر کافی هم فیلسوف شرح
نوشته است هم عارفو هم فقیه و این نشانه بزرگی و جامع بودن کافی است .
شرحهای مهم عبارت اند از:

1 -مرآت العقول از علامه مجلسی ، که با دیدی فقهی نگاشته شده است.

2 -شرح صدرالمتاءلهین معروف به ملاصدرا، که نگرش او نگرشی فلسفی و عرفانی ب احادیث است.

3 -کتاب وافی نوشته ملاحسین فیض کاشانی.

4 -شرح ملا صالح مازندرانی

 

سبک کلینی

روش کلینی در ترتیب احادیث هر باباین است که حدیث صحیح تر و روشن تر را در
اول باب قرار داده و سپس به همین ترتیباحادیث مبهم و مجمل را ذکر کرده
است.[7]علاوه بر این ، کلینیدست به ابتکار دیگری زد که تا قبل از آن در
میان عالمان و محدثان معمول نبود و آنبه کار بردن کلمه((عدة))به جای سلسله
سندی است که به راوی حدیث ختم می شود .از مسائلی که موجب شد کلینی اینرویه
را در نقل حدیث پیش گیرد، مشهور بودن راویان سلسله سند و نیز کم کردن حجم
کتابو کمبود وقت بوده است.

((عدة))کلینی گاهی از احمد بن محمد بن عیسی ، گاهی از سهل بن زیادو زمانی
از احمد بن خالد برقی روایت می نماید و اشخاص هر یک از این سه ، غیر
ازاشخاص((عدة))دیگر میباشد. مثلا مراد او از((عده))در جایی که به واسطه آن
از احمد بن محمد عیسی روایت می کندعبارت از پنج نفر: محمد بن یحیی عطار،علی
بن موسی کمیدانی ، داود بن کوره ، احمد بنادریس علی بن ابراهیم بن هاشم
است.[8]

این روش رهگشای سایرعالمان و محدثان شد به طوری که شیخ طوسی در کتاب رجال
خویش این روش را برگزیدند وبه همین شیوه روایت را نقل کردند[9]علاوه بر این
گاهیاحادیثی بدون نام محدث و راوی و با عنوان((قد قالالعالم))و یا((فی
حدیثآخر))از کلینی نقل شده است که جمعی از عالمان ایناحادیث را دلیلی بر
وجود ارتباط بین کلینی و امام زمان (عج )دانسته و گفته اند((ممکن است که
کتاب (کافی ) به نظر اصلاح آن حضرت رسیدهباشد)).[10]و از کلام بزرگان
نقلشده است که امام زمان (عج ) فرموده اند:((الکافی
کافلشیعتنا)):((کافی))شیعیان ما را کافی است.

کلینی در زندگی سراسر نور وپربار خود علاوه بر تدوین و تاءلیف مجموعه
الکافی ، کتابهای الرد علی القرامة ،تفسیر رؤ یا ( تعبیر خواب )، مجموعه
شعر (حاوی قصایدی که شعرا در مناقب و فضایل اهلبیت علیه السلام سروده اند)،
کتاب رسائل ائمه علیه السلام و کتاب رجال را تاءلیفکرده است.

کلینی بر مسند تدریس

کلینی در مسیر تحقق ونگارش از تغذیه فکری شاگردانی که به امید کسب علم از
محضرش به بغداد سفر کردند لحظهای غافل نبود. او در باور کردن اندیشه خدایی
شاگردانش از جان مایه گذاشت . بسیاریاز بزرگان از او روایت نقل کرده اند که
از آن میان احمد بن ابراهیم معروف به ابنابی رافع صیمری ، احمد بن احمد
کاتب کوفی ، احمد بن محمد بن سعد کوفی ، ابوغالباحمد بن محمد رازی ،
عبدالکریم بن عبدالله بن نصر بزار تنسی ، علی احمد بن موسیدقاق ، محمد بن
مطلب شیبانی ، محمد بن علی ماجیلونه ، محمد بن عصام کلینی ، جعفر بنمحمد بن
قولویة قمی مؤ لف کتاب کامل الزیارات ، هارون بن موسی تلعکبری ، محمد
بناحمد صفوانی و محمد بن ابراهیم نعمانی را می توان نام برد.[11]

عروجکلینی

کلینی پس ازهفتاد سال زندگی که بیست سال آن تلاش و تحقیق همراه با رنجها و
غربتها برای تدوینکتاب کافی بود از این جهان عروج کرد. او غروب نکرد بلکه
با کتاب ارزشمند کافی همارهدر آسمان تشیع پرتو افشانی می کند. او گرچه در
قفس دنیا زیست اما در فضای بهشت تنفسمی کرد چرا که همه لحظه های عمرش را با
کلام اهل بیت علیه السلام سپری کرد. وسرانجام در ماه شعبان سال 329 ق .
عروج کرد.[12]و نه تنها شیعیانبلکه پیروان دیگر مذاهب اسلامی را سوگوار و
بغداد را با رفتنش یکپارچه ماتم کرد.ابوقیراط محمد بن جعفر حسنی([13])یکی
از بزرگان بغدادبر پیکر مطهرش نماز خواند و شیعیان با دلی پر اندوه پیکر
مقدس او را در باب کوفهبغداد در بازار کوفه و در نزدیکی پل به خاک سپردند.

سلام بر کلینی روزی که تولدیافت و روزی که در آسمان دنیای درخشید و عروج کرد و روزی که در پیشگاه ذات اقدس اوبر انگیخته می شود.





 
 

1]مفاخر اسلام ، علی داونی ، ج 3، ص 26.



[2]فرهنگ فرق اسلامی ، محمد جواد مشکور، ص 395 .



[3]معجم رجال الحدیث ، آیت الله خویی ، ج 11، ص 194.



[4]مفاخر اسلام ، ج 3، ص 55.







[5]ریحانة الادب ، میرزا محمد علی مدرس تبریزی ، ج 5 ص 79.



[6]سه کتاب دیگر این مجموعه عبارت اند از: من لا یحضره الفقیه تاءلیف شیخ صدوق ، تهذیب و استبصار،تاءلیف شیخ طوسی .



[7]اصول کافی (مقدمه )، کلینی ، ترجمه سید جواد مصطفوی ، ج 1، ص



[8]همان ، ص 114.



[9]همان .



[10]همان ، ج 5، ص 81.



[11]مفاخر اسلام ، ج 3، ص 27 و 90.



[12]ریحانة الادب ، ج 5، ص 80.







[13]همان



آثار:



الکافی

کتاب تفسیر الرؤی

کتاب الرجال

کتاب الرد علی القرامطة

کتاب الرسائل (رسائل ائمه علیهم السلام)

کتاب ما قیل فی الائمه من الشعر







علامه حلی

نام هاي ديگر: حسن بن یوسف ،ابن المطهر،سدید الدین حسن بن یوسف حلی،

موطن: حله

نام پدر : یوسف

تاريخ وفات: 726قمری



زندگینامه ها:



منبع :



:



علامه حلی متوفای 726 ق .



رایت روایت

محمد حسن امانی

طلیعه

برگهای زرین حیات علامه حلی با تعهد و صداقت مزین و با تار و پودی از اخلاص
و محبت شیرازه گردیده است . مرزبان بیداری که فقه شیعه و معارف اهل بیت
عصمت و طهارت علیهم السلام را در سایه سار ولایت پاسداری کرد و فقاهت را با
درفش ولایت بر افراشت .

باشد که با دقت و مطالعه در زندگی این ستاره درخشان روح بلند، ایمان ، لوح
دانش و فضیلتهای معنوی و تقوای او را نظاره کنیم و در پرتو معرفت ، هنر،
تعهد و اخلاصش ، نبض حرکت دانشها و تحصیلات خویش را تنظیم نماییم و با شیوه
برخورد با رخدادها و فراز و نشیب حوادث روزگار آشنا شویم .

ولادت و خاندان

چنانکه نقل است مولای متقیان علی علیه السلام در مسیر حرکت از کوفه به صفین
بر تپه های بابل روی تل بزرگی ایستاد و اشاره به بیشه و نیزاری نمود و این
سخن را فرمود:

اینجا شهری است و چه شهری !

اصبغ بن نباته از یاران نزدیک حضرت عرض کرد:

یا امیرالمومنین ! می بینم از وجود شهری در اینجا سخن می گویی ، آیا در اینجا شهری بود و اکنون آثار آن از بین رفته است ؟

فرمود: نه ! ولی در اینجا شهری به وجود می آید که آن را ((حله سیفیه
))(413) می گویند و مردی از تیره بنی اسد آن را بنا می کند و از این شهر
مردمی پاک سرشت و مطهر پدید می آیند که در پیشگاه خداوند مقرب و مستجاب
الدعوه می شوند.(414)


جمال الدین در شهر حله بزیست و در محضر فقها، متکلمان و فلاسفه والا
مقام با کمال ادب زانو زد و از روح بلند و اخلاق و دانش آنان بهره کافی برد
و خویشتن را به دانش و تهذیب نفس آراست و به تمام فنون و علوم مسلح گردید و
از دست آنان به دریافت اجازه نامه اجتهادی و نقل حدیث مفتخر گردید. حال به
اختصار به نام چند نفر از اساتید بزرگواری اشاره می کنیم :

شیخ یوسف سدیدالدین (پدر ارجمند او)، محقق حلی (602 - 676 ق )، خواجه
نصیرالدین طوسی (597 - 672 ق .) سید رضی الدین علی بن طاووس (597 - 664 ق
.)، سید احمد بن طاووس (متوفا به سال 673 ق .) یحیی بن سعید حلی (متوفا به
سال 690 ق .) مفیدالدین محمد بن جهم حلی ، علی بن سلیان بحرانی ، ابن میثم
بحرانی (626 - 679 ق .)، جمال الدین حسین بن ایاز نحوی (متوفای 681 ق .)،
محمد بن محمد بن احمد کشی (615 - 695 ق )، نجم الدین علی بن عمر کاتبی
(متوفا به سال 675 ق )، برهان الدین نسفی ، شیخ فاروقی واسطی و شیخ تقی
الدین عبدالله بن جعفر کوفی . (419)

درخشش

جمال الدین حسن ، ستاره پر فروغ ((آل مطهر)) و شهر فقاهت حله هنوز مدت
زمانی از تحصیلش نگذشته بود که با ذوق سرشار خدادادی و علاقه وافر، به تمام
دانشهای بشری مانند فقه و حدیث ، کلام و فلسله ، اصول فقه ، منطق ،
ریاضیات و هندسه مسلح گردید و تجربه لازم را به دست آورد. آوازه فضل و دانش
وی به سرعت در سزرمین حله و دیگر شهرها پیچید و در مجالس درس و محیط
فرهنگی نام مقدسش را به نیکی و احترام یاد می کردند و ((علامه ))اش می
خواندند.

علامه حلی چون خورشید فروزان در آسمان فقاهت درخشید و دیگران از نور وجودش
استفاده کردند. در شهر حله حوزه درس تشکیل داد و علاقه مندان و تشنه کامان
معارف و علوم اهل بیت علیهم السلام از کوشه و کنار جذب آن شدند و از دریای
بی کرانش سیراب گشتند.

یکی از دانشمندان می گوید: علامه حلی نظیری ندارد نه پیش از زمان خودش نه
بعد از آن . کسی که در مجلس درس او پانصد مجتهد تربیت شد.(420)

از جمله فرزانگان و ستارگانی که در محضرش زانو زدند و از انفاس پاک و مکتب
پر بار فقهی ، کلامی و روح بلندش بهره ها بردند از از دست مبارکش ‍ به
دریافت اجازه نامه اجتهادی و نقل حدیث مفتخر شدند اینان بودند:

فرزند عزیز و نابغه اش محمد بن حسن بن یوسف حلی معروف به ((فخر المحققین ))
(628 - 771 ق )، سید عمیدالدین عبدالمطلب و سید ضیا الدین عبدالله حسینی
اعرجی حلی (خواهرزادگان علامه حلی ) تاج الدین سید محمد بن قاسم حسنی معروف
به ((ابن معیه )) (متوفی 776 ق )، رضی الدین ابوالحسن علی بن احمد حلی
(متوفی 757 ق )، قطب الدین رازی (متوفی 776 ق .)، سید نجم الدین مهنا بن
سنان مدنی ، تاج الدین محمود بن مولا، تقی الدین ابراهیم بن حسین آملی و
محمد بن علی جرجانی .

مرجع تقلید

بعد از رحلت محقق حلی در سال 676 ق که زعامت و مرجعیت شیعیان را به عهده
داشت شاگردان ممتاز وی و فقها و دانشمندان حله به دنبال فقیه و مجتهدی
بودند که خصوصیات مرجعیت و زعامت را دارا باشد تا او را به عنوان مرجع
تقلید معرفی کنند. آنان تنها علامه حلی را که از شاگردان برجسته و دست
پرورده مکتب فقهی محقق حلی بود و فقها و مجتهدان بنام آن روزگار در حوزه
درس وی شرکت کردند شایسته مرجعیت و پیشوایی دین می شناختند و این در زمانی
بود که فقط 28 بهار از عمر شریف علامه گذشته بود. این امر حاکی از نبوغ و
شخصیت والای اوست که در این سنین تمام دانشها و فضایل اخلاقی و کرامتهای
معنوی و انسانی ارا به کمال رسانده و از دیگر عالمان و مجتهدان برتری جسته و
به مقام شامخ مرجع تقلید و فتوا در احکام شرع مقدس ، اسلام نایل گشته بود.

آری پس از رحلت محقق حلی زعامت و مرجعیت شیعیان به علامه حلی منتقل گردید و
این بار امانت الهی بر دوش با کفایت او گذاشته شد. بدین سبب به لقب مقدس و
شریف ((آیه الله )) مشهور گردید، که در آن روزگار تنها او به این لقب
خوانده می شد و هر کس آیه الله می گفت منظورش علامه حلی بود.



عصر علامه

عصر علامه را باید زمان توسعه فقه و شیعه و حقانیت مذهب اهل بیت عصمت و
طهارت علیهم السلام و در دوره پیشرفت تمدن و دانش در گوشه و کنار جهان
اسلام نامید. چرا که علامه حلی تلاش و کوشش خستگی ناپذیری در نشر علوم و
فقه اسلام بر طبق مذهب اهل بیت نمود و در فقه تحول و شیوه نوی را ارائه
کرد.

وی اولین فقیهی بود که ریاضیات را به عنوان دانشی در فقه وارد کرد و به فقه
استدلالی تکامل بخشید. تاثیری که دیدگاه فقهی ، کلامی و آثار علامه گذارده
بود محور بحث و تکلیه گاه دانشمندان بر طبق نظرات فقهی فقها و دانشمندان
شیعی بود.(421)

در آن روزگار، در بغداد و عراق خاندان جوینی حکومت می کردند که گر چه از
طرف پادشاهان مغول به بغداد و این منطقه گمارده شده بودند، بیش از سی سال
فرمانروای مطلق بودند و در ترویج دین مبین اسلام و تعظیم علما و نشر دانش و
فضیلتها و ترمیم خرابیهای مغولان ، هر چه توانستند دریغ نکردند. به واقع
اگر وجود آنان نبود آثاری از تمدن اسلام بر جای نمی ماند.(422)

در ایران نیز گر چه حاکمان مغول حکومت می کردند و مدت زیادی رعب و وحشت و
جنایت و خونریزی حکمفرما بود، رفته رفته از بی فرهنگی و خوی ستمگری مغولان
کاسته شد و این به سبب تاثیر فرهنگ مردم ایران و اسلام و نیز هوشیاری و
سیاست وزرای لایق و شایسته ای نظیر خواجه نصیرالدین طوسی ، یاور وحی و عقل و
استاد علامه حلی بود.

حضور چنین دانشمندان دلسوز فرهنگ اسلام و ملت در دستگاه مغولان ، در پیشرفت
علم و جلوگیری مغولان وحشی از تخریب و آتش سوزی مراکز فرهنگی و کتابخانه
ها، نقش بسزایی ایفا کرد، دانشمندانی که در انجام این مهم از آبروی خویشتن
سرمایه گذاشتند و همچون شمع سوختند.

علامه و اولجایتو

علامه حلی شهرت جهانی داشت و آوازه او به تمام نقاط رسیده بود. حاکم عصر وی
سلطان محمد اولجایتو یکی از پادشاهان مغول بود که از سال 703 تا 716 ق .
در ایران بر متصرفات مغول حکومت می کرد.

اولجایتو در سال 706 ق . در پنج فرسخی ابهر در سرزمینی سر سبز که رود کوچک
ابهر و زنجان رود از آنجا سرچشمه می گیرد، شهر ((سلطانیه )) را تاسیس کرد.
بنای شهر ده سال طول کشید و در سال 713 ق . شهری بزرگ دارای ساختمان و
بناهای بسیار زیبا به وجود آمد. در آنجا قصری برای خویش ساخت و مدرسه بزرگی
شبیه مدرسه مستنصر به بغداد بنیانگذاری و از هر سو مدرسان و علمای اسلامی
را دعوت کرد.

نوشته اند در یکی از روزها سلطان در پی ناراحتی شدید از روی خشم یکی از
زنانش را در یک مجلس سه طلاقه کرد! پس از مدتی پشیمان شد و از دانشمندان
سنی مذهب درباری از حکم چنین طلاقی سئوال کرد. آنها در پاسخ گفتند: آن زن
دیگر همسر شما نیست !

یکی از وزرا گفت : در شهر حله فقیهی است که فتوا به باطل بودن این طلاق می
دهد. فقیهی را که آن وزیر پیشنهاد داد علامه حلی بود. از این رو سلطان از
علامه دعوت کرد و قاصدان به شهر حله رفتند و آیه الله حلی را همراه خود به
مرکز حکومت آوردند. هر چند زمان مسافرت علامه به ایران به طور دقیق روشن
نیست ولی ممکن است پس از سالهای 705 ق . به بعد باشد.

علامه پس از ورود به ایران ، در اولین جلسه ای که سلطان تشکیل داد شرکت کرد
و بدون توجه به مجلس شاهانه ، با برخورد علمی و پاسخهای دقیق و محکمی که
به سوالات می گفت دانشمندان و پیروان مذاهب چهارگانه اهل سنت را به پذیرش
نظر خویش ملزم کرد و در خصوص طلاق همسر شاه فرمود: طلاق باطل است چون شرط
طلاق باطل است چون شرط طلاق که حضور دوم شاهد عادل باشد فراهم نبوده است .
شاه با خوشحالی از این فتوا، از قدرت علامه حلی در بحث و مناظره ، صراحت
لهجه ، حضور ذهن قوی ، دانش و اطلاعاتی که داشت و با شهامت و دلیلهای روشن
صحت نظرات خویش را ثابت می کرد خوشش آمد علاقه وافری به فقیه شیعی پیدا
کرد.(423)



بذر تشیع

آن را که فضل و دانش و تقوا مسلم است

هر جا قدم نهد قدمش خیر مقدم است .

حضور فقیه یگانه عصر علامه حلی در ایران و مرکز حکومت مغولان خیر و برکت
بود و با زمینه هایی که حاکم مغول برای وی به وجود آورده بود کمال بهره را
برد و به دفاع از امامت و ولایت ائمه معصومین علیهم السلام برخاست . از این
رو بزرگترین جلسه مناظره با حضور اندیشمندان شیعی و علمای مذاهب مختلف
برگزار شد. از طورف علمای اهل سنت خواجه نظام الدین عبدالملک مراغه ای که
از علمای شافعی و داناترین آنها بود برگزیده شد. علامه حلی با وی در بحث
امامت مناظره کرد و خلافت بلا فصل مولا علی علیه السلام بعد از رسالت
پیامبر اسلام را ثابت نمود و با دلیلهای بسیار محکم برتری مذهب شیعه امامیه
را چنان روشن ساخت که جای هیچ گونه تردید و شبهه ای برای حاضران باقی
نماند.

پس از جلسات بحث و مناظره و اثبات حقانیت مذهب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم
السلام اولجایتو مذهب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام اولجایتو مذهب
شیعه را انتخاب کرد و به لقب ((سلطان محمد خدابنده )) معروف گشت . پس از
اعلان تشیع وی ، در سراسر ایران مذهب اهل بیت منتشر شد و سلطان به نام
دوازده امام خطبه خواند و دستور داد در تمام شهرها به نام مقدس ائمه
معصومین علیهم السلام سکه زنند و سر در مساجد و اماکن مشرفه به نام ائمه
مزین گردد.(424)

یکی از دانشمندان می نویسد: اگر برای علامه حلی منقبت و فضیلتی غیر از شیعه
شدن سلطان محمد به دست او نبود، همین برای برتری و افتخار علامه بر
دانشمندان و فقها بس بود حال آنکه مناقب و خوبیهای وی شمارش یافتنی نیست و
آثار ارزنده اش بی نهایت است .(425)

در ایران

آیه الله علامه حلی ، عارف و فقیه بر جسته شیعه ، در ایران باقی ماند و
حدود یک دهم از عمر شریفش در این خطه گذشت . او در این مدت خدمات بسیار
ارزنده ای نمود و در نشر علوم و معارف اهل بیت علیهم السلام کوشش فراوان
نمود و شاگردان زیادی را تربیت کرد.

علامه چه در شهر سلطانیه و چه در مسافرتها به دیگر شهرهای ایران پیوسته
ملازم با سلطان بود به پیشنهاد وی سلطان دستور داد مدرسه سیاری را از خیمه و
چادر، دارای حجره و مدرس آماده کنند تا با کاروان حمل گردد و در هر منزلی
که کاروان رحل اقامت کرد خیمه مدرسه در بالاترین و بهترین نقطه منزل بر پا
شود.(426)

او علاوه بر تدریس و بحث و مناظره با دانشمندان اهل سنت و تربیت شاگردان ،
به نوشتن کتابهای فقهی ، کلامی و اعتقادی مشغول بود، چنانکه در پایان بعضی
از کتابهای خود نگاشته است : این نوشته در مدرسه سیار سلطانیه در
کرمانشاهان به اتمام رسید. وی کتاب ارزشمند ((منهاج الکرامه )) را که در
موضوع امامت است برای سلطان نوشت و در همان زمان پخش گردید.

علامه حلی پس از یک دهه تلاش و خدمات ارزنده فرهنگی و به اهتزاز در آوردن
پرچم ولایت و عشق و محبت خاندان طهارت علهیم السلام در سراسر قلمرو مغولان
در ایران ، در سال 716 ق . بعد از مرگ سلطان محمد خدابنده ، به وطن خویش
سرزمین حله برگشت و در آنجا به تدریس و تالیف مشغول گردید و تا آخر عمر
منصب مرجعیت و فتوا و زعامت شیعیان را به عهده داشت .(427)



فضیلتهای درخشان

انسانهای نمونه دارای یک بعد و ارزش خاص نیستند، بلکه ارزشهای گوناگون را
در خود جمع کرده اند. علامهه حلی از شخصیتهایی است که از هر نظر مصداق
انسان کامل است و دارای ابعاد گوناگون و فضیلتهای درخشان . او در تمام
دانشها علامه بود و گوی سبقت را از دیگران ربود و ارزشهای ممتازی را که
دیگران داشتند به تنهایی داشت . وی با اندیشه و فکر مواج خویش علاوه بر
تحولی که در فقه ایجاد کرد و در عصر خویش ‍ مسیر اندیشه فقها را متوجه
مبانی فقه و معارف اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام نمود در فنون و
دانشهای دیگر چون حدیث تحول بنیادی به وجود آورد و دریچه ای به روی محققان
در طول تاریخ گشود که مشعل پر فروغی فرا راه آنان شد.

عارف فرزانه و اسوه ایمان و تقوا علامه حلی با آن همه تلاش فرهنگی و تدریس و
نوشتن کتابهای ارزنده ، از یاد خدا و تقرب به درگاه حق غافل نبود و موفقیت
در عرصه دانش و خدمات ارزشمند و پر بار را در سایه ارتباط معنوی و تقوای
الهی می دانست . او را از زاهدترین و با تقواترین مردم معرفی کرده اند که
سه یا چهار بار نمازهای تمام عمر خویش را قضا نمود. نها به این اکتفا نکرد
بلکه سفارش کرد تمام نمازها و روزه هایش را بعد از رحلتش به جا آورند و با
اینکه به حج هم مشرف شده بود وصیت کرد از طرف او حج انجام دهند.(432)

علامه حلی پرچم ولایت را بر افراشت و با تمام وجود از ولایت و رهبری صحیح
دفاع کرد. این عشق سرشار به خاندان طهارت علهیم السلام با گوشت ، پوست و
استخوانش آمیخته بود و آنجا که در ارتباط با آنان قلم بر صفحه کاغد می
گذاشت با اخلاص برخاسته از اعماق جانش چنین می نگاشت : بزرگترین سرچشمه
دوستی و محبت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام اطاعت و پذیرش حکومت و
ولایت آنهاست و قیام بر همان شیوه ای که آنان ترسیم کردند... .

سفارش می کنم که به محبت و عشق ورزی به فرزندان فاطمه زهرا علیهاالسلام .
چون آنان شفاعت کنندگان ما هستند در روزی که مال و فرزندان برای ما سودی
نخواهند داشت ... از چیزهایی که خداوند بر ما احسان کرد اینکه در بین ما آل
علی علیه السلام را قرار داده است . خداوندا، ما را بر دوستی و محبت آنان
محشور کن و از کسانی قرار ده که حق جدشان پیامبر و نسلش را ادا کرده
اند.(433)

علامه به پیروی از مولا و مقتدایش امیرالمومنین علیه السلام نواحی وسیعی را
با مال و دست خود آباد کرد و برای استفاده مردم وقف نمود و این یکی از
فضیلتهای او بود که در زندگی کمتر دانشمند و فقیهی به چشم می خورد. یکی از
دانشمندان می نویسد: برای وی آبادیهای زیادی بود که خود نهرهای آب آنها را
حفر و با پول و ثروتش زنده کرد. این آبادیها به کسی تعلق نداشت و در زمان
حیاتش آنان را وقف کرد.(434)

در خدمت امام زمان علیه السلام

شب جمعه که فرا می رسید بوی تربت مقدس ابا عبدالله الحسین علیه السلام و
عشق زیارت حضرتش ، علامه را بی تاب می کرد و از حله به کربلا می کشاند. از
این رو هر هفته روزهای پنجشنبه به زیارت مولا و آقایش ‍ می شتافت . در یکی
از هفته ها که به تنهایی در حال حرکت بود شخصی همراه وی به راه افتاد و با
یکدیگر مشغول صحبت شدند. در ضمن صحبت برای علامه معلوم شد که این شخص مرد
فاضلی است و تبحر خاصی در علوم دارد. از این نظر مشکلاتی را که در علوم
مختلف برایش پیش آمده بود از آن شخص پرسید و او به همه پاسخ گفت تا اینکه
بحث در یک مساله فقهی واقع شد و آن شخص فتوایی داد که علامه منکر آن شد و
گفت : دلیل و حدیثی بر طبق این فتوا نداریم ! آن شخص گفت : شیخ طوسی در
کتاب تهذیب ، در فلان صفحه و سطر حدیثی را در این باره ذکر کرده است !
علامه در حیرت شد که راستی این شخص کیست ! از او پرسید آیا در این زمان که
غیبت کبراست می توان حضرت صاحب الامر (عج ) را دید؟ در این هنگام عصا از
دست علامه افتاد و آن شخص خم شد و عصا را از زمین برداشت و در دست علامه
گذاشت و فرمود: چگونه صاحب الزمان را نمی توان دید و حال آنکه دست او در
دست تو است ! علامه بی اختیار خود را در مقابل پای آن حضرت انداخت و بیهوش
شد!

وقتی به هوش آمد کسی را ندید. پس از بازگشت به حله به کتاب تهذیب مراجعه
کرد و آن حدیث را در همان صفحه و سطر که آن حضرت فرموده بود پیدا کرد و به
خط خود در حاشیه آن نوشت : این حدیثی است که حضرت صاحب الامر (عج ) به آن
خبر داد و به آن راهنمایی کرد. یکی از دانشمندان می نویسد:

من آن کتاب را دیدم و در حاشیه آن حدیث ، خط علامه حلی را نیز مشاهده کردم . (435)


غروب ستاره حله

پایان زندگی هر کس به مرگ اوست جز مرد حق که مرگ وی آغاز دفتر است محرم سال
726 ق . برای شیعیان و پیروان راستین اسلام فراموش نشدنی است . عزا و ماتم
آنان افزون است . بویژه حله این سرزمین مردان پاک سرشت و عاشقان اهل بیت
علیهم السلام شور و ماتم بیشتری دارد.

عجب تقارن و اتفاقی ! پاسدار بزرگ اسلام و فقیه شیعه ، علامه حلی ، ولادتش
در ماه پربرکت و با فضیلت رمضان واقع شد و زندگی اش با خیر و برکت فراوان
گردید و بعد از گذشت 78 سال عمر پر بار، پرواز روحش با عشق و محبتی که به
اهل بیت نبوت و رابطه ناگسستنی با ولایت داشت ، در ماه شهادت به وقوع پیوست
وبه روح مطهر سالار شهیدان امام حسین علیه السلام پیوند خورد.

آری ، در 21 محرم این سال مرجع تقلید شیعه ، فقیه و عارف فرزانه ، ستاره
پرفروغ آسمان علم و فقاهت ، آیه الله علامه حلی دار فانی را وداع گفت و روح
ملکوتی اش به سوی خدا پرواز کرد و به رضوان و لقای معبودش ‍ شتافت . غم و
اندوه بر چهره همه سایه افکند. بغض ، گلوها را فشرد و چشمها را از فرط ریزش
اشک داغ ، همچون آتش گذاخته سوزاند. از حضور و ازدحام مردم مصیبت زده
محشری بپا شد و در فضای آکنده از غم و آه ، پیکر پاک ستاره تابناک شیعی بر
دوش هزاران عاشق و شیفتگان راهش از حله به نجف تشییع گردید و در جوار
بارگاه ملکوتی مولای متقیان علی علیه السلام در حرم مطهر به خاک سپرده شد.

از ایوان طلای امیرالمومنین علیه السلام دری به رواق علوی گشوده است . پس
از ورود به سمت راست ، حجره ای کوچک دارای پنجره فولادی ، مخصوص قبر شریف
علامه حلی است . زائرین بارگاه علوی در مقابل این حجره توقفی کرده ، مرقد
شریفش را زیارت می کنند و از روح بلندش مدد می جویند



آثار:



ارشاد الاذهان الی احکام الایمان

کتاب الالفین

الباب الحادی عشر

تبصرة المتعلمین فی احکام الدین

تحریر الاحکام الشرعیة علی مذهب الامامیه

تذکرة الفقهاء

تهذیب الوصول الی علم الاصول

قواعد الاحکام فی معرفة الحلال و الحرام

الادعیة الفاخرة

الاسرار الخفیة فی العلوم العقلیة

الاشارات الی معنی الاشارات

التعلیم التام فی الحکمة و الکلام

جواهر المطالب فی فضائل امیرالمومنین علی بن ابی طالب

خلاصة الاقوال فی معرفة احوال الرجال

القول الوجیز

کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد

مختصر شرح نهج البلاغة

مختلف الشیعة فی احکام الشریعة

المطالب العلمیة فی علم العربیة

المنهاج فی مناسک الحاج

نهایة المرام فی علم الکلام

الدر و المرجان فی الاحادیث الصحاح و الحسان

جوابات المسائل المهنائیة

تجرید الابحاث فی معرفة العلوم الثلاث

اثبات رجعة




انصاری، شیخ مرتضی

نام هاي ديگر: شیخ انصاری،

موطن: دزفول

نام پدر : شیخ محمد امین

تاريخ وفات: 1281قمری



زندگینامه ها:



منبع :



سید عباس رفیعی پور علوی علویجه

وی روز عید غدیر سال 1214 ق . در شهر دزفول در خانواده علم و ادب ، متولد
شد، پدرش شیخ محمد امین ، نام اولین فرزندش را مرتضی انتخاب کرد.

رویای صادق

مادر شیخ قبل از تولد وی ، شبی حضرت امام صادق علیه السلام را در عالم رویا
می بیند که قرآنی طلاکاری شده به او داد. معبرین خوابش را و عطای امام را
به فرزندی صالح و بلندمرتبه تعبیر کردند و چنین شد که جهان تشیع مفتخر به
وجود این شخصیت گردید که از نسل جابر بن عبدالله انصاری ، فرزندی پا به
عرصه گیتی بگذارد که استمرار بخش خط ولایت و امامت باشد.

نیاکان و پدران شیخ انصاری

در یکی از محله های شهر دزفول که نامش محله مشایخ انصار و در شمال غربی
بقعه معروف ((سبز قبا)) واقع است . گروهی که اکثر آنها فقیه و اهل علم و
عمل اند زندگی می کنند و از آنجایی که جد بزرگ این خاندان جابر بین عبدالله
انصاری (16 - 78 ق و بعضی سال وفات وی را در 98 ق ذکر کرده اند) آنها را
جابری انصاری می گویند. جابر بن عبدالله بن عمرو بن حرام انصاری از مردم
مدینه و از طایفه خزرج و از اصحاب بزرگ رسول الله صلی الله علیه و آله بوده
است . عبدالله پدر جابر از بزرگان قبیله خزرج و از نخستین مسلمانان مدینه
است و در بیعت عقبه شرکت نموده و از کسانی بوده که سوگند خوردند پس از
مهاجرت پیامبر به مدینه جان و مال خود را فدای آن حضرت کنند عبدالله در
غزوه بدر و احد شرکت کرد و در احد از سربازانی بود که محافظت دره نزدیک به
میدان جنگ به ایشان سپرده شده بود، در اواخر جنگ که به سود مسلمانان بود
بسیاری از یارانش دره را برای جمع آوری غنایم ترک نمودند، عبدالله و
فرمانده دسته و چند نفر دیگر بر جای ماندند و سپس که جنگ مغلوب شد، گرفتار
حمله قریش گردید و در راه انجام وظیفه شهید شدند.

جابر بن عبدالله از رسول خدا صلی الله علیه و آله 1540 حدیث نقل کرده است و
اولین کسی است که قبر حضرت امام حسین علیه السلام را چهل روز پس از شهادتش
زیارت کرده و در این موقع نابینا نبوده است . در بعضی از منابع آمده است
که در زمان زیارت قبر امام حسین علیه السلام جابر نابینا بوده است .


پدر و مادر شیخ

پدر شیخ به نام محمد امین از علمای پرهیزکار و از زمره احیاگران دین مقدس
اسلام بوده است و در سال 1248 ق خاکیان را بدرود گفته است . مادر شیخ دختر
شیخ یعقوب فرزند شیخ احمد بن شیخ شمس الدین انصاری است . وی از زنان
پرهیزکار عصر خود و از زنان متعبده بود و نوافل شب را تا هنگام مرگ ترک
نکرده و چون اواخر عمر نابینا شده بود شیخ مقدمات تهجد وی را فراهم می کرد
حتی آب وضویش را در موقع احتیاج گرم می کرد این بانوی مکرمه به سال 1279 ق
در نجف اشرف از دنیا رفت و شیخ در غم فقدان مادر بسیار متاثر و غمناک شد و
گریه کرد.

خانواده شیخ انصاری (ره )

شیخ سه همسر داشته است . اولین آنها دختر شیخ حسین انصاری - که نخستین
استادش بوده و از این همسر یک دختر به نام بی بی فاطمه داشته است .

دومین همسر شیخ ، دختر میرزا مرتضی مطیعی دزفولی بوده که از وی یک دختر به
نام بی بی زهرا بازمانده است سومین همسر وی اهل اصفهان یا رشت بوده که از
او یک فرزند پسر به دنیا آمده لکن قبل از تولد از دنیا رفته است .

برادران شیخ

دو برادر، کوچکتر از شیخ در خانواده محمد امین می زیسته است اولی به نام
شیخ منصور و دومی شیخ محمد صادق . شیخ منصور در سال 1224 ق در دزفول تولد
یافت تحصیلاتش را نزد برادرش شیخ مرتضی انصاری تلمذ نموده و یکی از رجال
معروف این خاندان و از بزرگان فقها و اصولین ، ادیب ، حافظ قرآن مجید، جامع
معقول و منقول و فروع و اصول و شاعری توانا بوده است . او پس از وفات
برادرش شیخ انصاری در مسجد وی در نجف اشرف اقامه جماعت می کرد و مجلس درس
نیز داشته و به سال 1294 ق در سن هفتاد سالگی در آن مکان مقدس داعی حق را
لبیک گفت و در باب قبله متصل به مقبره شیخ مدفون گردیده است . اثر علمی شیخ
منصور که اکثرا به صورت منظومه است از وی باقیمانده است .

شیخ محمد صادق سومین برادر شیخ مرتضی است که در سال 1234 ق در دزفول به
دنیا آمد و پس از تحصیل مقدمات و سطح در همان شهر، رهسپار نجف اشرف گردید و
فقه و اصول را نزد برادرش شیخ انصاری فرا گرفت و به درجه اجتهاد نائل
گردید و در سال 1298 ق در همانجا بدرود حیات گفت .

تحصیلات شیخ در ایران

وی از دوران صباوت ، عشق تحصیل و فراگیری معارف جاودانه و حیاتبخش اسلام را
داشت و با جدیت بسیار تا نیمه شب به مطالعه و تالیف دروس خود همت می
گمارد.

مرتضی ادب





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: آشپز آنلاین]
[مشاهده در: www.ashpazonline.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1935]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن