واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: سناریوی جدید برای جنایت شیطانی زن تبهکار و مرد مورد علاقه اش که اسیر عشق سیاه شدند و شوهر او را کشتند امروز در دادگاه کیفری تهران محاکمه شدند. زن تبهکار و مرد مورد علاقه اش که اسیر عشق سیاه شدند و شوهر او را کشتند امروز در دادگاه کیفری تهران محاکمه شدند. شامگاه 23 خرداد 85 با پیدا شدن جنازه سوخته ای در محور قدیم «تهران -کرج» تلاش پلیس برای شناسایی قربانی و ردیابی جانی یا جانیان آغاز شد. 16 آبان همان سال مردی به دادسرای جنایی پایتخت رفت و از ناپدید شدن برادرش «حسین» خبر داد. وی اظهار داشت : پنج ماه بود هیچ خبری از برادرم نداشتم تا این که دیشب یک مرد ناشناس تماس گرفت و گفت «حسین» قربانی اختلاف با همسرش «زهره» شده است و حالا من به این زن مشکوکم. به دنبال این ادعا و نشانی هایی که برادر «حسین» ارائه داد جنازه سوخته، شناسایی و تحقیق پلیس وارد مرحله تازه ای شد.سپس «زهره» تحت نظر قرار گرفت و در بازجویی ها مهر سکوت بر لب زد. بازجویی از «نگار» دختر هفت ساله «زهره» اما سرانجام دست مادرش را رو کرد و راز جنایت خانوادگی بر ملا شد : «مامانم مدتهاست با غریبه ای به نام امیر رابطه دارد.» نگار کوچولو که از شدت ترس به خود می لرزید ادامه داد: «آن شب وقتی بابام خواب بود امیر به خانه ما آمد و با مامانم به جان او افتادند. بعد امیر، جنازه بابام را با خودش برد و مامانم یک فرش را که خونی شده بود شست. با این رازگشایی تکان دهنده ، زهره دستیگر شد اما همچنان منکر دخالت در جنایت بود. در آن بین ، بررسی موشکافانه فهرست (پرینت) گفت و گوهای تلفنی او با «امیر» هیچ راه فراری برایش باقی نگذاشت.در نتیجه «امیر» که سرگرم تهیه مقدمات سفر بود در خیابان «نبرد شمالی» ردیابی و دستگیر شد و چون تمامی راه های گریز را به روی خود بسته دید به ناچار لب به اعتراف گشود: «با زهره در خیابان آشنا شدم. می گفت قصد طلاق دارد. بدجوری به او علاقه مند شدم و قول ازدواج دادم. همچنین قرار گذاشتیم من سرپرستی نگار را هم به عهده بگیرم.» جانی 35 ساله ادامه داد : نقشه جنایت را با زهره کشیدیم. آن شب به خانه «حسین» رفتم و با چاقو چند ضربه به گردنش زدم.بعد جنازه را در صندوق عقب گذاشتم و در جاده قدیم کرج آتش زدم اما باور کنید «زهره» دستی در جنایت نداشت. «زهره» نیز در ادامه بازجویی ها جرم های خود را گردن گرفت ، با «امیر» به بازسازی صحنه جنایت پرداخت و پرونده دو متهم با صدور کیفرخواست تهران فرستاده شد. در نشست رسیدگی به این پرونده که امروز در شعبه 74 دادگاه کیفری تهران به ریاست قاضی «حسن تردست» و با حضور چهار مستشار برگزار شد ابتدا نماینده دادستان کیفرخواست را خواند. «محمد شادابی» اعلام کرد: از آنجا که فرزند قربانی به سن قانونی نرسیده است رئیس قوه قضاییه برای امیر و زهره به جرم مشارکت در جنایت و همچنین برقراری رابطه شیطانی اشد مجازات خواسته است.از این رو مطابق مواد 205، 206، 231، 232، 637، 494 و 212 قانون مجازات اسلامی برایشان درخواست مجازات دارم. سپس برادر «حسین» با اشاره به «زهره» توضیح داد : این زن چند ماه ما را فریب داد.می گفت برادرم به احتمال زیاد زن دوم گرفته و به شمال رفته است تا این که راز جنایتش برملا شد. وقتی نوبت دفاع به مجرم ردیف نخست رسید گفت : باور کنید ناخواسته حسین را کشتم.من سالها با او دوست بودم و به خانه اش رفت و آمد داشتم اما هرگز با زهره رابطه نامشروع برقرار نکردم. وی ادامه داد: آن روز برای نصب آنتن ماهواره به خانه حسین رفته بودم که متوجه شدم با زنش دعوا کرده و کار به کتک کاری کشیده است.حسین می گفت «زهره از این که سیگار می کشم ناراحت است و مدام بهانه می گیرد.»حسین کمر بندش را باز کرد تا سراغ زهره برود که جلوی او را گرفتم و در اتاق را قفل کردم.دوستم یک سیلی به صورتم زد و من هولش دادم. آنجا بود که چاقویی را از روی میز برداشتم و به گردنش زدم.می خواستم فرار کنم اما ترسیدم.روفرشی را روی جنازه کشیدم ، آن را با خودم داخل ماشین بردم و در جاده کرج به آتش کشیدم. *قاضی : پیش از این در هیچ یک از بازجویی ها ، این موضوع را مطرح نکرده بودی.حالا چه طور شده که این حرف ها را می زنی؟ *امیر : شرایطش پیش نیامد. *قاضی : در بازجویی نخست گفته بودی به زهره دلباختی و قرار بود از شوهرش طلاق بگیرد.حالا منکر این موضوع می شوی؟ *امیر: نه، دروغ است. *قاضی : نتیجه معاینات پزشکی قانونی جای شش ضربه عمیق چاقو روی گردن قربانی را تائید کرده است.چطور مدعی هستی یک ضربه زدی؟ *امیر: نمی دانم. من روی زمین افتادم و چند ضربه به گردن حسین زدم اما قصد کشتن نداشتم. *قاضی: شواهد نشان می دهد تا چند ماه بعد از کشتن حسین برای زهره پول می فرستادی ؛ درست است؟ *امیر: بله ، عذاب وجدان داشتم به همین خاطر به زهره و دخترش خرجی می دادم. *قاضی : موقع دستگیری ، یک قطعه عکس زهره از جیب تو کشف شده است قبول داری؟ *امیر : من راننده سرویس مدرسه بودم.عکس داخل ماشینم افتاده بود و از آن بی اطلاع بودم. همچنین زهره ، ادعاهای امیر را تائید کرد : «شوهرم با این مرد ، رفت و آمد داشت و من مخالف رابطه آنها بودم.حسین مرد بداخلاقی بود. یکسال قبل از مرگش مرا با چاقو زد و به همین خاطر شکایت کردم و دیه گرفتم. آن روز صبح هم با هم درگیر شده بودیم و مرا کتک زده بود. وقتی امیر به خانه مان آمد شوهرم با او درد دل کرد.حسین می خواست مرا کتک بزند که امیر نگذاشت. * قاضی : بعد از آنکه فهمیدی امیر شوهرت را کشته چرا ماجرا را به پلیس اطلاع ندادی؟ *زهره : امیر مرا تهدید کرده بود اگر حرفی بزنم مرا هم شریک جرم خودش معرفی می کند. *قاضی : چرا بعد از دستگیری امیر باز هم در بازجویی ها از این مرد دفاع کردی و سعی داشتی وی را بی گناه جلوه دهی؟ *زهره : می خواستم پلیس خودش این ماجرا را کشف کند! *قاضی : چرا امیر بعد از مرگ شوهرت برایت پول می فرستاد و تو به خانواده ات اطلاعی ندادی؟ *زهره : پدر و مادرم نمی دانستند حسین مرده.به همین خاطر امیر با پیک موتوری برایم پول می فرستاد تا خانواده ام فکر کنند شوهرم در سفر است و پول را او به من می دهد. رئیس شعبه 74 دادگاه کیفری از شاهد کوچولوی جنایت خواست تا در جایگاه ویژه بایستد. *قاضی : تو دیدی که پدرت چطور کشته شد؟ *نگار: نه ندیدم.در روی من و مادرم قفل بود. *قاضی: چه کسی در را قفل کرد؟ *نگار: نمی دانم. *قاضی: وقتی از اتاق بیرون آمدی فرشها خونی بود؟ *نگار: نه من خون ندیدم. در پایان این نشست ، هیئت قضایی با اعلام تنفس وارد شور شد تا به انشای رای بپردازد.525/125 پایگاه اینترنتی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 515]