تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 7 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):نزدیکترین حالات بنده به پروردگارت حالت سجده است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1812916848




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

يادداشتي بر فيلم غيرقابل انتشار، آخرين ساخته برايان دي پالما افشاگري


واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: يادداشتي بر فيلم غيرقابل انتشار، آخرين ساخته برايان دي پالما افشاگري
مهران ملكوتي

«غيرقابل انتشار» بر پايه يك داستان واقعي است كه برايان دي پالما آن را از زندگي وحشيانه تفنگداران امريكايي در عراق ساخته است. يك روايت گستاخانه و سوزناك از اكتشافات پرونده تجاوز وحشيانه به دختر عراقي و قتل عام خانواده وي كه از ديدگاهي چند رسانه يي به تصوير كشيده شده است. غيرقابل انتشار يك كلاژ كامل از زندگي عراقي هاي داغ ديده و سربازان امريكايي و خانواده آنهاست. دي پالما در پرونده سازي تصويري خود از خاطراتي از دوربين فيلمبرداري آماتور يك سرباز امريكايي، دوربين هاي موبايل، دوربين گزارشگر خبري، وب سايت هايي همچون يوتيوپ و دوربين هاي مدار بسته استفاده كرده است. او تمام اين ابزارها را به خدمت گرفته است تا پرده از دهشت فرا گرفته در عراق اشغالي را نمايان كند.

از همان ابتدا عنوان فيلم در تيتراژ موشكافانه اش بيان مي شود. تيتراژي كه در آن دي پالما سعي دارد بيننده اش را با سانسور همه جانبه از اخباري كه در عراق منتشر مي شود آشنا كند. او از همان ابتدا يك قصد دارد؛ نمايش غيرقابل انتشار و ضعف غيرقابل انتشار. او از همان ابتداي فيلم قدرت فراگير رسانه و ضعف سانسور را به صورت سانسورچيان مي كوبد و درصحنه هاي اوليه فيلم از زاويه دوربين سربازي امريكايي عقربي را نشان مي دهد كه توسط مورچه ها مورد هجوم واقع مي شود.

صحنه يي كه نه تنها آسيب پذيري امريكا را در برابر فوج شورشيان نشان مي دهد، بلكه يادآور سكانس مشابهي از فيلم وسترن اين گروه خشن سام پكين پا است. گويي

دي پالما مي كوشد با يادآوري اين سكانس رويداد عراق را همچون دوران غرب وحشي به نمايش بگذارد. در واقع صحنه عقرب باز هم نشان مي دهد او استاد گرته برداري است. همان خويي كه او را تا مرز مقلد قلمداد شدن پيش مي برد. او به راحتي يك سكانس كامل از يك فيلم مشهور را مي دزدد و در قالبي امروزي نمايش مي دهد. نمونه اين حركت آنقدر زياد است كه در هر فيلمي از

دي پالما مي توان آن را مشاهده كرد. از مشهور ترين نمونه هاي اين خصلت دي پالما كپي برداري از فيلم رزمناو پوتمكين (1925) ساخته آيزنشتاين در تسخيرناپذيران (1987) است كه در آن كودك از ميان باران گلوله عبور مي كند. نمونه مشهور ديگر آن فيلم انفجار (1981) است كه به عينه از داستان فيلم آگرانديسمان آنتونيوني استفاده كرده است. جان تراولتا به عنوان يك مهندس صدا ( در تقابل با عكاس آنتونيوني) از يك قتل سياسي صدابرداري مي كند، همچنين وسواس (1976) كه گرته برداري سرگيجه هيچكاك است و... در غيرقابل انتشار، دي پالما ما را با گونه گوني حوادثي دردناك در عراق روبه رو مي كند كه شايد كمتر كسي به صورت تصويري و يكجا به آن پرداخته باشد. در سكانس پراسترس ايست بازرسي امريكايي ها و در گرماي نفس گير عراق با بي عدالتي محضي روبه رو مي شويم كه مرد عراقي دستپاچه قصد دارد زن حامله يي را بدون توجه به ايست سربازان امريكايي از منطقه عبور دهد. او بي خبر از عاقبت كار خود ماشين را به منطقه ممنوعه هدايت مي كند و بلافاصله رگبار گلوله امريكايي ها بر سر آنها فرو مي ريزد. اينجا باز رسانه به كمك دي پالما مي آيد و او با دوربين خبري شبكه يي عربي به سرعت ابتكار عمل را از امريكايي ها مي گيرد و به سرعت به افشاگري از عمل شنيع امريكايي ها مي پردازد.

اما دي پالما انتقام سكانس ايست بازرسي را به همين جا ختم نمي كند. بلافاصله در روز بعد افسر ارشد امريكايي را همراه با يوتيوب (رسانه يي ديگر) روي مين مي برد. در اين صحنه پست يوتيوب با صداي شكرگزاري عربي همراه است كه منتظر روي مين رفتن افسر ارشد است. همزمان و به صورت موازي با نشان دادن وب سايت و روي مين رفتن او هندي كم سرباز امريكايي روي زمين مي افتد.

اينجا همان ديدگاه قدرت رسانه يي براي چندمين بار ظهور مي كند. در اين صحنه يوتيوب به عنوان يك رسانه زيرزميني كه تعداد بينندگان آن هرگز در حد و اندازه هاي يك رسانه تلويزيوني نيست، به عنوان يك پيام رسان درجه دو و سه به خدمت گرفته مي شود. در حقيقت علاوه بر انتقام عراقي ها از كشته شدن زن باردار، با افتادن دوربين سرباز امريكايي ( نماد فيلمسازي و فرهنگ امريكا) زخمي ديگر بر رسانه هاي آنها وارد مي شود. به تعبير ديگر و فارغ از اين صحنه بكر با نگاهي موشكافانه به فيلم در مي يابيم كه استفاده از ابزار رسانه يكي ديگر از مانور هاي دي پالما است. او به شدت در هر صحنه اصرار دارد تا جايگاه هر وسيله تصويري- رسانه يي در فيلم به اثبات برسد. اما در پاره يي از صحنه ها به خوبي اين ضعف در انتخاب دوربين(ديدگاه) آشكار مي شود و اين فيلم را از معيارهاي يك فيلم درجه يك دور مي كند. براي مثال تعدد بافت تصويري در ارتش امريكا آنقدر زياد مي شود كه بيننده به جاي در نظر گرفتن آشفتگي در سيستم موجود در عراق، دچار بيزاري از ديدن چند بافت مختلف در عرض چند لحظه مي شود كه اين بيزاري در صحنه هاي پاياني فيلم به وفور يافت مي شود.

به هر حال دي پالما كسي است كه نقدهاي بسياري در مورد او مي شود و منتقداني كه همه جور صفت و القاب را نثار او مي كنند. القابي نظير ميزوژنيست (متنفر از زنان)، نابغه، خودخواه، مقلد، اديب سينما، بي احساس، جمال پرست، خشن و... كه هر كدام از اين القاب به وضوح جايي در فيلم هاي دي پالما پيدا مي كنند. او در طول دوره فيلمسازي اش نشان داده كه مدام در پي تغيير است. قرار و آرام ندارد و به محض اينكه مي بيند بدنه جريان فيلمسازي امريكا دست و پايش را بسته به سرعت از آن كنده مي شود و درست مثل سياهپوستان رپ و هيپ هاپ شروع به فحاشي عليه قدرت هاي بالادست و دست و پا گير مي كند.

او كه با كمدي هاي تبريكات (1968)، نامزدي (1969) و سلام مامان (1970) كارش را شروع كرد، يكباره رويه خود را تغيير مي دهد و به سمت فيلم هاي ترسناك (كري 1976) پيش مي رود. اما «غيرقابل انتشار» يك حركت فوق العاده براي دي پالماي پرالقاب است كه چيزي به 70 سالگي اش نمانده است. او كه در ساخت فيلم هاي پرزرق و برق و فيلم هاي هراس آور خوش ساخت يك پيشكسوت حساب مي آيد، در غيرقابل انتشار يك پرونده شجاعانه را براي خودش پي ريزي مي كند. او اين شجاعت را در سكانس تكان دهنده حمله و تجاوز به يك خانواده عراقي به نمايش مي گذارد. در اين سكانس سر و صدا و تصويربرداري به گونه يي ديوانه وار سعي در بر انگيختن حس اشمئزاز تماشاگر دارد. طوري كه بيننده به زحمت مي تواند همچنان چشمش را به پرده بدوزد و ادامه بدهد. اما شاهكار

دي پالما اينجاست كه او تراژدي خودش را در بي عدالتي بريده شدن سر سربازي كه در تجاوز شركتي نداشته بروز مي دهد و اين بي عدالتي را به عنوان تقديري براي افراد ضعيف به سر و صورت بيننده مي كوبد. در پايان فيلم نيز محاكمه هاي سربازان باقي مانده از تيپ متجاوز را مي بينيم كه دي پالما آنان را از زاويه چشم دوربين مداربسته بازداشتگاه نشان مي دهد و اينكه چگونه پرونده ها دستكاري مي شود تا هرگز حكمي براي تجاوز به يك دختر 15 ساله براي آنها بريده نشود. نگاه ويژه دي پالما به جنگ و به ويژه در نوشتن فيلمنامه غيرقابل انتشار، شخصيت و خط مشي متخاصم اما كاملاً حرفه يي او را در قبال سياست هاي امريكا نشان مي دهد. هرچند فيلمش نامزد دريافت شير طلايي ونيز شد و دو جايزه مهم اين جشنواره را نيز از آن خود كرد اما او مثل هميشه به دور از هياهوي جشنواره هاي بزرگ باز هم آفريد تا مبارزه كند. مبارزه بزرگ اين بار با نكبت و فساد موجود در عراق بود. يعني همان عناصري كه با توجه به شرايط موجود براي ارتش مستقر در عراق هميشه كمتر به آنها پرداخته شده است.گرچه تمام سعي فيلم در آن است كه بتواند آن را به شكل يك مستند نشان دهد يعني كاري كه دي پالما به شدت به آن علاقه دارد، اما در پاره يي از قسمت ها رد پاي قاضي مآب خود او را در صحنه هاي به شدت مشمئزكننده فيلم مي بينيم چنان كه سعي در به سخره كشيدن اين مستندات دارد. چرا كه به نظر دي پالما حتي آن مستنداتي كه او قصد نشان دادن شان را دارد به هيچ وجه ناب نيستند. مگر آنكه دزيده شوند يا به عبارت ديگر حالت افشاگري داشته باشند. او اجتماع كوچكي از سربازاني را نشان مي دهد كه گرچه هيچ كدام از رقت قلب بويي نبرده اند اما آنها هم هيچ دليلي براي بودن خود در عراق پيدا نمي كنند. براي نمونه از اين بي هويتي او سربازي را مد نظر قرار مي دهد كه از فعاليت هاي روزمره اش در عراق فيلم مي گيرد. محور بسياري از سكانس هاي فيلم شايد خود دي پالما باشد؛ كسي كه بر اين باور است كه پس از عراق اين فيلم كليد موفقيتش در ورود به مدرسه فيلمسازي است. و در واقع خود اوست كه در ميان فيلم و پس از كشته شدن يك عراقي از همتاي خود مي پرسد؛ «بعد از كشتن اولين غيرنظامي چه حسي داري؟» و در پاسخ او مي گويد؛ «راستشو ميگم، اتفاق مهمي نيفتاده اما به هر حال مثل اين ميمونه كه خيلي شانسي، يك ماهي گنده گرفتم.» و در آخر خود اوست كه گردنش ندانسته جلوي دوربين تروريست ها بيخ تا بيخ بريده مي شود. به هر نحو گرچه اين فيلم هرگز در حد و اندازه هاي تلفات جنگ (1989) نبود، اما اين نقطه نظر وحشيانه و در عين حال خودماني را شايد بتوان نقطه عطفي در رويكرد دي پالما به سربازان امريكايي و سردمداران اين جنگ دانست. يعني ديدگاهي كه در آن سربازان حتي تفاوت يك غيرنظامي و نظامي را نمي فهمند. در حقيقت پس از مدتي اهميتي را براي چنين قتل هايي قائل نمي شوند و اين همان فاجعه است.
 دوشنبه 28 مرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ايرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 241]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن