واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: بحثى در امامت
لزوم وجود امام پس از رحلت پيغمبر صلى الله عليه و آله بمنظور جانشينى آنحضرت براى رهبرى ملت اسلام بطوريكه اطاعت او بر تمام امت لازم و واجب باشد مورد تأييد فريقين خاصه و عامه است زيرا هيچ سازمان و اجتماعى بدون رياست و رهبرى نميتواند ببقاء خود ادامه دهد ولى بحث در اينست كه چه كسى بايد جانشين پيغمبر صلى الله عليه و آله شود و چه شرايط و خصوصياتى را داشته باشد و چه كسى او را بدين مقام منصوب سازد؟اهل سنت هر حكومتى را كه بوسيله يك فرد مسلمان مستقر گردد خلافت اسلامى دانسته و جانشين پيغمبر صلى الله عليه و آله را هم منتخب از طرف مردم ميدانند در نتيجه بعصمت خليفه قائل نبوده و خلافت اسلامى را در رديف حكومتهاى بشرى بشمار ميآوردند و فقط بطرز رفتار خلفاء و چگونگى اعمال آنها نظر دارند كه با مردم بعدل و داد رفتار نمايند!
اما بعقيده شيعه امامت منصب الهى بوده و تالى نبوت است و همچنانكه پيغمبر صلى الله عليه و آله از جانب خدا مبعوث شده است امام نيز بايد از ناحيه خدا تعيين گردد و علاوه بر داشتن افضليت نسبت بقاطبه مردم در كليه سجاياى اخلاقى و فضائل نفسانى،عصمت او هم در درجه اول شرايط لازمه است و اين مقام فوق تشخيص مردم است بنا بر اين اجماع و انتخاب مسلمين شرط امامت نيست و قبول و يا تسليم مسلمين نيز دليل امامت نميباشد اگر چه امام براى حفظ اساس دين بظاهر مجبوربتقيه و بيعت باشد.
البته لفظ امام را بمعنى لغوى آن بهر پيشوائى ميتوان گفت مانند امام جماعت (در نماز) حتى به پيشوايان كفر نيز اطلاق ميشود چنانكه خداوند در قرآن كريم فرمايد:فقاتلوا ائمة الكفر انهم لا ايمان لهم (1) .
ولى امامت در اصطلاح علم كلام و بمعنى مخصوص آن كه جانشينى پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله است عبارت از رياست عمومى الهيه است بر همه مردم در امور دنيا و دين كه بر تمام افراد امت متابعت از صاحب چنين مقامى لازم و واجب است،بعبارت ديگر امام و جانشين پيغمبر بايد رياست و رهبرى جامعه اسلامى را در سه جهت (از لحاظ حكومتـبيان معارف و احكام دينىـرهبرى و ارشاد حيات معنوى) بعهده بگيرد و پر واضح است كه چنين كسى بايد از جانب خداوند تعيين و منصوب گردد و مؤيد بالهامات ربانى باشد زيرا همچنانكه براى بوجود آمدن دينى پيغمبرى از طرف خداوند تعالى مبعوث ميشود براى حفظ و بقاى آن دين نيز تعيين و نصب امام از جانب خدا لازم و ضرورى ميباشد.
از جمله استدلالات شيعه بر صحت عقيده خود دليلى است معروف بدليل لطف كه چون نظام اجتماع بدون وجود قانون الهى مختل،و ميان افراد آن جامعه هرج و مرج پيدا ميشود لذا براى تعيين روابط افراد با يكديگر و همچنين براى تعيين وظايف و تكاليف دينى و اخلاقى آنها كه نتيجهاش رسيدن بسعادت جاودانى است خداوند از راه لطف پيغمبرى را بسوى آنان مبعوث ميكند تا افراد جامعه را در مسير تكامل مادى و معنوى هدايت نمايد چنانكه در قرآن كريم فرمايد:لقد من الله على المؤمنين اذ بعث فيهم رسولا من انفسهم يتلوا عليهم اياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمة و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين (2) .
يعنى خداوند بر مؤمنين (از راه لطف) احسان و اكرام نمود كه در ميان آنهاپيغمبرى را بر انگيخت كه بر آنان آيات او را ميخواند و آنها را (از شرك و پليدى و رذائل اخلاقى) تزكيه نموده و كتاب و حكمت يادشان ميدهد و اگر چه قبلا در گمراهى آشكارى بودند.
دليل لطف را اهل سنت نيز در باره پيغمبر قبول دارند اما در مورد امام آنرا نمىپذيرند در صورتيكه لطف خدا كامل است و هرگز ناقص و نا تمام نمىماند بنا بر اين امام نيز بايد پس از رحلت پيغمبر صلى الله عليه و آله از جانب خدا منصوب شود و پيغمبر در حال حيات او را بمردم معرفى كند چنانكه نزول آيه تبليغ در غدير خم روشنگر اين مطلب بوده و در فصول گذشته بدان اشاره گرديده است،خواجه نصير الدين طوسى در كتاب تجريد الاعتقاد گويد :الامام لطف فيجب نصبه على الله تعالى تحصيلا للغرض (3) .
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 130]