تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):فاطمه پاره وجود من است، هر که او را بیازارد مرا آزار داده و هر که او را خوشحا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815702269




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بدون فضاي آزاد، توسعه محال است


واضح آرشیو وب فارسی:ایران اسپورت: بدون فضاي آزاد، توسعه محال است
فروزان آصف نخعي - اشاره: مسوولان مايلند در بلندمدت به توسعه اقتصادي دست يابند و در كوتاه مدت نيز فضاي انتخاباتي بر كشور حاكم شود. اين خواست بي ترديد بدون توجه به لوازم آن امكان پذير نخواهد بود. نوشداروي ايران به عنوان تمدني بزرگ، درآغاز هزاره سوم، رفتن به سوي تجربه مرزهاي حركت هاي اقتصادي و سياسي جمعي و حزبي است. هرگروهي و فردي كه جامعه ايران را به اين نسخه تاريخي اش رهنمون سازد، بي ترديد نسل هاي آينده در ستايش او سخن خواهند گفت. تاريخ آينده ديگر تنها به دست كاتبان مخصوص نوشته نمي شود، اينترنت به نسل جوان براي نگارش تاريخ نقش تعيين كننده اي داده است؛ نقشي كه در هيچ يك از برهه هاي تاريخي تا اين اندازه تعيين كننده نبوده است. اين نقش تاريخي مي رود كه ابزار قدرت خويش را نيز كسب كند و خواهد كرد. از اين رو بهتر است با آگاهي يافتن از نحوه شادابي جامعه به طور داوطلبانه آنان را وارد اين عرصه كنيم و شاهد آن باشيم كه چه طرحي در فلك درمي اندازند. از همه مهم تر براي عبور سالم از بحران هاي چنين تصميماتي، بهتر آن است كه آنان را در سرنوشت خود شريك كنيم تا در برابر فشارهاي اقتصادي، از موتور محرك جديد تاريخ يعني نيروي انساني شايسته برخوردار باشيم. گفت وگو با محمدعلي عمويي كه خود به اندازه تاريخ معاصر ايران در كارهاي حزبي تجربه دارد

با اين رويكرد صورت گرفته است. ھھھ + آقاي عمويي اگر موافق باشيد مايليم ابتدا تعريف شما را از حزب بدانيم؟ برخلاف آن چيزي كه درجامعه ما متداول شده و عمل مي شود حزب آن چيزي نيست كه در حال حاضر در ايران تحت عناوين گوناگون مي بينيم زيرا احزاب موجود معلوم نيست نمايندگي چه جريان و انديشه و چه طبقه اي را عهده دار هستند. به گمان من حزب مصداق عيني يك تشكل سازماني از نمايندگان طبقه يا گروه هاي اجتماعي معيني است كه داراي منافع ويژه و مشتركي هستند در نتيجه شعارها و اهداف شان بر مبناي برنامه معيني است كه راهكار دستيابي به آن اهداف را در برنامه اين احزاب مشخص مي كند. من احزاب كنوني كه داراي عناويني هستند و مواضعي را در روزنامه ها و جرايد اعلام مي كنند، مجموعه هايي مي دانم بدون برنامه و فكر مشخص كه عمدتاً به دنبال كسب قدرت در قواي اجرايي و مقننه هستند و از اين رو نمي توانم به آنان نام حزب را اطلاق كنم. + شما فرموديد جريان هاي موجود اغلب براي قدرت حركت مي كنند. فكر مي كنيد كارويژه مهم حزب چيست كه وقتي از هدف احزاب موجود براي كسب قدرت سخن مي گوييم، در نگاه شما منفي تلقي مي شود؟ احزاب به طور كلي با تعريفي كه من از حزب ارائه كردم، براي اجراي برنامه خود در جامعه كوشش مي كنند زيرا بر اين باور هستند كه با به اجرا گذاشته شدن اين برنامه معين آن اهدافي كه در جهت رفاه طبقات معين يا انسجام يك سلسله سياست هاي معيني كه در جهت رفاه و سعادت مردم مي تواند به اجرا گذاشته شود، چه خود احزاب دست اندركار به اجرا گذاشتن اين برنامه ها باشند و چه در نتيجه اعمال قدرت و نفوذ، دولت ها را وادار به اجراي برنامه خود بكنند، با اين هدف مبارزه مي كنند. بنابراين صرف به كار بردن واژه قدرت در بحثي كه درباره جريانات كنوني كردم، احزاب اصطلاحي كنوني تا كنون برنامه اي در جهت رفاه مردم ارائه نداده اند. اساساً تاكنون اعلام نكرده اند مي خواهند خدمتگزار كدام طبقه باشند. مي گويند ما مردمي هستيم، مردم طيف گسترده اي ازطبقات گوناگون هستند كه ازاستثمارگر گرفته تا استثمارشونده در آن وجود دارد. + آنان حتي خود را طرفدار عدالت نيز مي دانند. آيا اين امر به طور كلي براي بيان مواضع يك حزب كافي است؟ به عبارت ديگر اين سوال را مي توانيم اينگونه بيان كنيم كه آيا صرف اينكه ما عنوان كنيم عدالت طلب هستيم يا مهرورز، كافي است؟ بلكه بايد بپرسيم مهر نسبت به چه كسي؟ آن ميلياردري كه ظرف چند دقيقه چندين ميليون سهام بورس را مي خرد آيا شايسته مهر است؟ من گمان مي كنم به علت اينكه اين الفاظ برخاسته از يك برنامه منسجم تعريف شده اي نيست كه مشخص مي كند چه راهكارهايي در جهت سعادت زحمتكشان جامعه مي تواند به نتيجه برسد. بنابراين آنها تنها يكسري شعار محسوب مي شوند. +منظور شما از سعادت در اينجا چيست و شامل چه كساني مي شود؟ من آنجا كه درباره سعادت مردم صحبت مي كنم، عمدتاً هدفم سعادت و بهروزي خالقان ارزش هاي اجتماعي است، اعم از زحمتكشان يدي، يا زحمتكشان فكري. + به عبارت ديگر در اينجا شما تنها به قشر كارگر نظر نداريد؟ خير، من در اين سخن، تنها نظر بر كارگران يا دهقانان ندارم، بلكه در اين طيف گسترده اي كه زحمتكش محسوب مي شود و كسي كه استثمار مي كند، گروه ها و لايه هاي گوناگوني وجود دارند كه در مقاطع معيني از روند تحول اجتماعي و تاريخي مي توانند در كنار ساير زحمتكشان قرار بگيرند و همچنين مي توانند رفته رفته به مراحلي برسند كه در كنار استثمارگران قرار بگيرند. + آيا اين موضوع شامل طبقه متوسط هم مي شود؟ ببينيد ما در ادبيات خودمان، عنوان طبقه متوسط را خيلي علمي نمي دانيم. البته اين عنوان از كاربري فراواني برخوردار است اما خود طبقه متوسط هم يك طيف است. طيف خرده بورژوايي وجود دارد كه از پايين ترين خرده بورژواها تا خرده بورژواهايي را كه در آستانه بورژوا شدن هستند شامل مي شود. اينها كساني هستند كه كسي را استثمار نمي كنند، خودشان نيز با نيروي كار خود زحمت مي كشند، ولي صاحب ابزار توليد خودشان هستند. گاه خودش با ابزار توليدش كار مي كند و گاه يكي دو نفر هم كنارش به او ياري مي رسانند و از اين بابت حقوق دريافت مي كنند به همين علت مي بينيد خرده بورژوازي نيز طيفي را تشكيل مي دهد، زيرا همه مانند يكديگر نيستند. + پس از نظر شما خرده بورژوازي هم دركنار زحمتكشان قرار مي گيرد؟ بله، به لحاظ اين وضع اجتماعي و نوع مناسبات كه خرده بورژوازي با ابزار توليد دارد و جايگاهي كه در روند توليد پيدا مي كند، در مراحل معين تاريخ اجتماعي، در كنار كارگران و ديگر زحمتكشان يعني مولدان اساسي ارزش هاي جامعه قرار مي گيرد. + بنابراين دريك انقلاب دموكراتيك، كارگران تنها نيروهاي خواهان تغيير محسوب نمي شوند؟ همين طور است، در يك انقلاب ملي - دموكراتيك تنها كارگران خواهان ايجاد جامعه ايده آل خود نيستند. در كنار اينها طيف وسيعي از اقشار و طبقات مختلف مردم قرار دارند كه خواهان تغيير هستند. خواست خارج كردن انحصار قدرت از دست ستمگران و ايجاد فضاي رشد و توسعه براي لايه هاي گوناگون، مي تواند خواست پايين ترين طيف نيروهاي زحمتكش تا آستانه استثماركنندگان بزرگ، حتي در اين مرحله پاره اي از استثماركنندگان را نيز در اين طيف دربر بگيرد ولي البته كلان نيستند. + از مباحث نظري اگر عبور كنيم و به اوضاع جاري ايران بپردازيم، آيا در شرايط ايران بافت هاي طبقاتي با مرزهاي مشخصي را مي توانيم شناسايي كنيم كه از درون آن رفتار و برنامه مشخص حزبي نيز نتيجه شود؟ من گمانم اين است كه افزون بر حزب طبقه كارگر احزابي كه بر پايه ديد طبقاتي كه خود را درطبقه كارگر نيز محدود نكرده باشند، به خصوص در جوامعي نظير ايران كه مراحل تكوين طبقات به صورت كلاسيك انجام نگرفته و لذا حاشيه هاي بدون مرزي بين لايه ها قرار گرفته و خط فاصل مشخصي را در سير تحول اجتماعي ترسيم نكرده، در اينگونه جوامع اين خواست ها بسيار فرا گيرند و لايه هاي فراواني را دربرمي گيرند كه زمينه عيني برنامه ريزي براي فعاليت رهايي سازي را در اين جامعه مي تواند فراهم بياورد. از اينجاست كه اغلب انديشه تشكيل جبهه ها، همكاري جمعيت ها، انجمن ها، گرو ه ها و در راس آن احزاب با برنامه معين و با مطرح كردن ضرورت همكاري و تعامل را بايد مطرح كنيم. + اما همكاري ميان چه نيروهايي؟ چون آنهايي كه دريك حزب واحد قرار دارند كه براساس ايده معيني متشكل شده اند؟ اگر سخن بر سر همكاري و تعامل و ايجاد جبهه است، مركز ثقل، حزبي است كه داراي برنامه بوده و براساس برنامه اش ديگر گروه ها را به خود كم و بيش نزديك مي بيند ولي به لحاظ منافع معيني آنان با يكديگر به ايجاد تشكل ديگري اقدام كرده اند ولي در يك مقطع معين و براي اهداف مشخصي دور يكديگر جمع شده اند. اين موضوع به مرزبندي هاي فكري و تكامل آنان كمك مي كند و ما را از اتحاد هاي تصنعي بر حذر مي دارد مثلاً با تعريف هاي گوناگوني كه از اسلام آقايان كديور و مصباح يزدي دارند آيا مي توانند در كنار يكديگر متحد شوند؟ چون اين دو شخص هر يك نماينده يك جريان فكري هستند. هر چند هر يك مخالفتي با اسلامي بودن يك برنامه ندارند ولي تعاريفي كه از موضوعات مختلف ارائه مي كنند، با يكديگر كاملاً متفاوت است. + شما مشكلاتي را كه منجر به سوءتفاهم اتحادهاي صوري مي شود ناشي از چه موضوعي مي دانيد؟ مشكل آنجاست كه تعاريف ما از يك بينش علمي و جامعه شناختي سرچشمه نگرفته است. تعاريف جامعه شناختي سير معيني را طي كرده اند و در تمامي دنيا نيز از اين تعاريف استفاده مي كنند. من آنجا كه سخن از جبهه، تلاش و همكاري مي كنم، دقيقاً براساس وجود عناصر مشترك و معيني است كه اهداف و برنامه يك حزب را با اهداف و برنامه حزب ديگر نزديك مي بيند. + آيا ممكن است اختلافات جدي نيز دربرنامه ها وجود داشته باشد ولي نيروها به يكديگر نزديك شوند؟ بله، نه تنها در مرحله معيني مي توانند براساس شعارهاي تاكتيكي و اهداف تاكتيكي معيني زمينه همكاري با يكديگررا فراهم كنند، حتي مي توانند در شرايط ويژه اي درباره برنامه ها و اهداف استراتژيك هم به منظور گذر از مرحله تاريخي معين به اتحاد عمل برسند. + اين فرمايش شما بسيار مهم است اما قبل از اينكه بخواهيم به وحدت هاي جبهه اي در حوزه هاي تاكتيك و استراتژيك برسيم، مهم است بدانيم اوضاع كنوني ازچه لايه هايي برخوردارند و لايه هاي كنوني آيا مي تواند وحدت در تاكتيك يا استراتژي را بپذيرد؟ به عبارت ديگر شايد ساخت فرهنگي جامعه به ضرورت هايي كه يك حزب مطرح مي كند، نرسيده باشد، بنابراين در اينجا نظريه آن عده تحقق مي يابد كه مي گويند جامعه ايران حزب بردار نيست، مگر آنكه شما از منظر ويژه اقتصادي و سياسي ادله اي را مطرح كنيد كه خلاف اين نظريه باشد، زيرا محرومان جامعه زماني به وحدت جمعي دست مي يابند كه به نظر مي رسد احساس مي كنند معيشت شان در حال سقوط در ورطه خطر و نابودي است. آيا شما چنين شرايطي را مي توانيد در ايران ملاحظه كنيد اگر مي توانيد اين موضوع از چه ابعادي برخوردار است؟ سوال خوبي است، نكته اي كه شما اشاره كرديد، به گمان من نكته قانونمندي است، يعني تحولات اجتماعي به صورت تصادفي حادث نمي شوند و لذا شكل گيري حزبي كه بخواهد نمايندگي طبقه يا لايه هاي معيني را به عهده بگيرد، اين نيز در چارچوب روند قانونمند جامعه روي مي دهد. ولي اين سوال پيش مي آيد كه چرا ما شاهد رويش احزاب نيستيم؟ به نظر من در اينجا بايد پارامتر ديگري را كه نقش اساسي دارد مورد توجه قرار بدهيم. بله شرايط اقتصادي واجتماعي و سياسي و منافعي كه لايه هاي گوناگون از اين شرايط نصيب آنان مي شود يا از آن محروم مي شوند، همگي عواملي هستند براي شكل گيري اين گروه يا يك حزب. اگر به صورت موشكافانه اي روند تحولات جامعه ايراني را مورد توجه قرار بدهيم، مي بينيم شرايط عيني شكل گيري احزاب مدت هاي مديدي است كه فراهم آمده كه نه تنها كارگران و ديگر زحمتكشان شهر و روستا كه لايه هاي گسترده خرده بورژوا حتي بخشي از بورژوازي صنعتي ايران نسبت به شرايط اقتصادي- اجتماعي موجود معترض اند و حال و آينده خود را در كوتاه كردن دست لايه اي از بورژوازي بوروكرات و بورژوازي دلال كه قدرت را در انحصار دارند، مي بيند، در زيرساخت حركت اجتماعي در ايران تفاوت عمده اي با جوامع ديگر وجود ندارد، بلكه تفاوت عمده مربوط به ناديده گرفته شدن خواست هاي اين لايه ها و اين گروه ها است كه به سركوب آنان منجر مي شود. به عبارت ديگر تا گروهي مي خواهد رشد كند، جوانه بزند و تنومند شود، ناگهان از ميان مي رود. به عبارت ديگر يك حزب در درون خودش، بدنه و كادرهاي متناسب با حركت خويش را به عنوان مروجين اهدافش پرورش مي دهد اما عوامل بيرون از آن سد راه رشد آن مي شوند. + به عبارت ديگر شما مي خواهيد بگوييد حزب براي رشد نياز به يك فضاي حداقلي دارد؟ بله، همانطور كه مي دانيد در قانون اساسي ايران به صراحت روي آزادي بيان، آزادي عقيده، آزادي جمعيت، آزادي حزب و در نهايت آزادي اتحاديه ها و انجمن ها تاكيد شده است. حال دراينجا اگر شخصي مي گويد من به حزب باور ندارم، خب عقيده ايشان محترم ولي اين موضوع در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران برآن تاكيد شده است. قانون اساسي ميثاق ملي است. البته ممكن است قانون اساسي داراي مشكلاتي نيز باشد، كه صدالبته هست. به همين دليل براي اصلاح آن راه تجديدنظر را باز مي گذارند زيرا ممكن است در مسير تحولات اجتماعي ضرورت هايي به وجود بيايد كه قانون اساسي نياز به متمم داشته باشد. كما اينكه روي قانون اساسي موجود نيز تجديدنظرهاي جدي صورت گرفته است كه متاسفانه نه در جهت مثبت، كه در جهت خالي شدن آن از محتواي ترقي خواهانه اش بوده است لذا در اينجا بايد بپرسيم چگونه است كساني كه مسووليت اجراي قانون اساسي را دارند، خلاف مفاد قانون اساسي و از جمله در نفي حزب سخن مي گويند؟ + البته شايد اين پيش زمينه كه حزب را به معناي مقابله با نظام مي داند، در تاريخ اجتماعي و سياسي ايران بسيار مهم باشد؟ فلسفه وجودي حزب نقد قدرت وبرنامه هاي احزابي است كه به قدرت رسيده اند. از اين رو ممكن است حزب با برنامه اقتصادي دولت مخالفت بكند و آن را مورد نقد قرار دهد. ولي در ادبيات سياسي اين حركت به معناي مقابله و مخالفت با مجموعه نظام نيست. انديشمندي ممكن است عنوان كند خصوصي سازي درست است و بايد بنگاه هاي بزرگ كه در اختيار دولت هستند و عملاً مشاهده شده كه اين دست از بنگاه ها از پيشرفت قابل ملاحظه اي هم برخوردار نبوده اند، بهتر است توسط بخش خصوصي مديريت شوند تا به بهره وري لازم برسند، در اين ميان ممكن است انديشمند ديگري نيز مطرح كند كه عدم كارايي سازمان هاي دولتي به دليل شكاف عميقي است كه ميان دولت و ملت وجود دارد. ولي اگر نمايندگان اقشار و طبقات مختلف در دولت حضور داشته باشند و براساس خواست مردم و نيازهاي آنان برنامه هاي خود را تنظيم كرده باشند، ممكن است برنامه اي اجرا كنند كه تحت عنوان خصوصي سازي، ثروت ملي به حراج نرود. البته ممكن است بخش خصوصي هم حضور داشته باشد ولي ثروت ملي بايد در اختيار نمايندگان مردم باشد. + توزيع ثروت براي شكل گيري احزاب تا چه اندازه موثر است؟ من فكر مي كنم توزيع ثروت با موضوع توسعه سياسي كه مطرح كرديد، ارتباط تنگاتنگ دارد. براي اينكه بفهميم آيا جريانات اجتماعي واحزابي كه از اين به بعد مي خواهند پديد بيايند آيا احزابي صوري هستند يا احزاب واقعي، همچنين با توجه به تحصيلات وميزان درآمدي كه افراد و اعضاي اينگونه از تشكلات دارند آيا مي توانند بگويند ما اين گروه را نمايندگي مي كنيم، در اينجا توزيع ثروت مي تواند تعيين كننده باشد. مثلاً آيا نحوه توزيع پول نفت در جامعه ايران، توسعه سياسي و از طرفي تعدد و تكثر احزاب را امكان پذير مي سازد؟ اين سوال فضاي گسترده اي را مقابل ما قرار مي دهد. عميقاً به اين موضوع اعتقاد دارم مادامي كه نفت مي فروشيم ودولت بدون نظارت ملت و بدون برنامه مشخصي به هزينه درآمدهاي نفتي مي پردازد، جواب منفي است، يعني نمي توانيم به اقتصاد سروسامان يافته، توسعه سياسي و احزاب داراي برنامه و در نهايت ايجاد عدالت اجتماعي دست يابيم. در زمان رياست جمهوري آقاي خاتمي زماني تقدم توسعه سياسي و توسعه اقتصادي داغ شده بود مبني بر اينكه كدام از اين دو در تقدم و كدام در تاخر است؟ اين بحث در آن زمان به يك امر مطلق تبديل شده بود. عده اي عنوان مي كردند تا چگونگي توزيع ثروت عمومي و توسعه اقتصادي به سرانجامي نرسد اساساً توسعه سياسي امكان پذير نيست. عده اي برعكس مي گفتند مگر مي شود بخواهيم توسعه اقتصادي و توزيع عادلانه داشته باشيم، بدون آنكه توسعه سياسي انجام شده باشد؟ بنده عميقاً اعتقاد دارم اين دو پا به پاي همديگر بايد به پيش بروند، البته با يك قدم جلوتر بايد توسعه سياسي صورت بگيرد. به عبارت ديگر تا زمينه ظهور انديشه مثبت فراهم نيايد، چگونه مي توانيم انديشه مثبت اقتصادي را ارائه بدهيم وسپس آن را به كار بگيريم؟ به همين دليل من درابتداي صحبت خود اشاره كردم كه يك پارامتر مهم در جوامعي مانند ايران، عمل مي كند كه به بروز و طرح انديشه هاي والا امكان داده نمي شود. +ظاهراً اين موضوع بايد مساله ريشه داري در تاريخ ايران باشد؟ همين طور است كه مي گوييد. مثلاً زماني كه رضا شاه از ايران در شهريور1320 فراركرد و متفقين وارد ايران شدند، دولت تا آن اندازه ضعيف بود كه قادر نبود در برابر حركت هاي مردمي واكنش تند نشان بدهد، به همين دليل نمي گويم دانسته فضاي سياسي را باز كرد زيرا ايجاد فضاي باز سياسي اساساً در ظرفيت اش نبود. لذا آن مقطع چند ساله بعد از شهريور 1320 شاهد فضاي شكل گيري احزاب هستيم، اين پاسخ به سخنان آن كساني است كه معتقدند تحزب درايران امكان پذير نيست و مردم ما اساساً جمع گرا نيستند. من مخالف اين نظريه هستم، دلايل بي شماري براي عدم جمع گرايي و بي تفاوتي نسبت به امور اجتماعي وجود دارد اما هرگاه فضاي نسبتاً باز ايجاد شده است ما در ايران شاهد تحزب هاي گوناگون هستيم. فضاي تشكل ها تا آن اندازه چشمگير مي شود كه آدمي باور نمي كند اين مسائل در ايران دارد اتفاق مي افتد. + مانند آنچه در انقلاب 1357 شاهدش بوديم؟ اساساً كسي باور نمي كرد اين همه تحولات در ايران درسال 1357 اتفاق افتاده باشد.البته اين بدان معنا نيست كه همه گروه هاي به وجود آمده اصيل بودند ولي اگر چند نفر در اصولي با هم مشترك بودند مي توانستند تحت نام معيني نشريه اي بدهند و مواضع خود را در آن اعلام كنند. همين موضوع بعد از سال 1376 در فضاي دانشگاهي ايران و جنبش دانشجويي و نشريات دانشجويي روي داد. زماني كه براساس دعوت دانشجويان من به دانشگاه تهران رفتم، هر دانشجويي به من يك نشريه داد تا جايي كه من از آن همه تحرك در حيرت افتاده بودم. +ظاهراً با همه شرايط سخت اقتصادي كه در فاصله مهر 1320 به بعد وجود داشت ولي آن مقطع را مي توانيم از نظر تاريخ اقتصادي و سياسي براي ايران حائز اهميت بدانيم؟ البته تصور نكنيد كه دراين مقطع نيز به راحتي اجازه مي دادند احزاب به فعاليت بپردازند. انواع و اقسام چاقوكش ها را براي برخورد با احزاب متشكل مي كردند. +براي حزب توده كه درهمين مقطع به وجود آمد چه شرايطي را ايجاد كرده بودند؟ تحت عنوان اينكه اينها (افراد حزب توده) بلشويك و بي دين هستند، كمتر شهري بود كه دفتر حزب در آنجا داير شود و فردايش چاقوكش ها و چماق دارها به آنجا حمله نكنند. تازه اين شرايطي بود كه من مي گويم فضا باز شده بود. لذا بايد به خاطر داشته باشيم كه احزاب درايران تحت چه شرايطي شكل مي گيرند، چه هزينه هايي را بايد بپردازند و تا چه اندازه بايد پايبند به اصولشان باشند تا بتوانند ريشه بدوانند و بمانند. از اين رو تجربه نشان داده است كه اگر سركوبگري درحد نهايت نباشد و احزاب به كلي نابود نشوند، احزاب خواهند ماند. ادامه دارد
 يکشنبه 13 مرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایران اسپورت]
[مشاهده در: www.iransport.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 128]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن