تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 27 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):امّتم همواره در خير و خوبى اند تا وقتى كه يكديگر را دوست بدارند، نماز را برپا دارند،...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806691546




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گفت و گو با مردي كه متهم به قتل اعضاي خانواده‌اش است


واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: آنها خودسوزي كردند
آتش زدن همسر و فرزند اتهامي است كه شهرام را پاي ميز محاكمه كشانده است. اين مرد اتهام خود را رد كرده و مدعي است آنها خودسوزي كرده‌اند اما دلايل و مدارك موجود در پرونده چيز ديگري را نشان مي‌دهد. او در شعبه 113 محاكمه شده است و اولياي دم برايش تقاضاي صدور حكم قصاص كرده‌اند.

چند سال بود كه با همسرت زندگي مي‌كردي؟

حدود 6 سال. ما زندگي خوبي داشتيم و من همسرم را دوست داشتم.

چطور با او آشنا شدي؟

خانواده‌اش از آشنايان قديمي من بودند. مدتها بود كه آنها را مي‌شناختم و با توجه به اين آشنايي به خواستگاري ريحانه رفتم و با هم ازدواج كرديم.

زندگي خوبي داشتيد؟

بله، من همسرم را دوست داشتم و ما زندگي خيلي خوبي داشتيم و همه چيز براي ما عالي بود. سايه كه به دنيا آمد وضعيت ما خيلي هم بهتر شد و زندگي منسجمي پيدا كرديم .

پس چرا آنها را كشتي؟

من آنها را نكشتم، مگر انسان مي‌تواند كسي را كه دوست دارد به قتل برساند. من آنها را دوست داشتم وبه همين خاطر هم كوچك‌ترين آسيبي به آنها وارد نكردم.

پس چه كسي همسرت را آتش زد؟

او خودسوزي كرد. من در دادگاه هم گفتم كه چه اتفاقي افتاد. ريحانه از دست من عصباني بود، نتوانست خودش را كنترل كند و به همين خاطر هم روي بدن خودش بنزين ريخت و خودش را سوزاند. دخترم هم كه كنار او بود آتش گرفت و سوخت. من آنها را نكشتم.

اما همسايه‌ها مي‌گويند تو را ديده‌اند كه با همسرت جرو بحث مي‌كردي؟

من مدت‌ها بود كه با همسرم مشكل پيدا كرده بودم و با هم جر و بحث مي‌كرديم، اما هرگز تصميم نگرفتم كه او را بكشم.

تعريف كن روز حادثه چه شد؟

روز حادثه من و همسرم با هم جر و بحث كرديم. مدتي بود كه با هم مشكل داشتيم و دعوا مي‌كرديم. من همسرم را كتك زدم، خيلي او را زدم، بعد از اين درگيري پشيمان شدم، اما فايده‌اي نداشت او خيلي ناراحت بود. با خودم گفتم چند ساعتي كه بگذرد آرام مي‌شود.
او هميشه بعد از دعوايي كه مي‌كردم ناراحت مي‌شد و بعد از چند ساعت آرام مي‌گرفت. چند ساعتي كه گذشت من به او گفتم سفره را پهن كند تا غذا بخوريم. همينطور كه داشت وسايل را مي‌آورد و به آشپزخانه رفت و آمد مي‌كرد من يكباره ديدم آشپزخانه آتش گرفت. جلو كه رفتم ديدم همسرم خودش را آتش زده است.

ريحانه چطور خودش را آتش زده بود؟

او روي خودش بنزين ريخته بود. من هم فكر نمي‌كردم اين كار را بكند. اين همه عصبانيت در ريحانه برايم غيرقابل تصور بود.

اختلافي كه با همسرت داشتي بر سر چه بود؟

من فكر مي‌كردم او با كسي رابطه دارد و مدتي بود به اومظنون شده بودم اما ريحانه خيلي زير كانه عمل مي‌كرد و من هيچ وقت نتوانستم مدركي عليه او به دست آورم.

چرا چنين اتهامي به او وارد كردي؟

رفتارش نشان مي‌داد ديگر من را دوست ندارد. او به من اهميتي نمي‌داد و مي‌گفت كه دوستم ندارد به همين خاطر هم به اومظنون شدم.

چطور به همسرت شك كردي در حالي كه هيچ كس بجز تو در زندگي او نبود؟

2 نفر بودند و من اين موضوع را مي‌دانستم. تا جايي كه اطلاعات به دست آورده بودم 2 نفر از دوستانم با همسرم رابطه داشتند.

كسي هم اين موضوع را تاييد كرده بود؟

بله دختر كوچكم چندين بار تاييد كرد. وقتي من از او پرسيدم در نبود من چه كسي به خانه مي‌آيد گفت 2 نفر از دوستانت مي‌آيند.

با دوستانت صحبت كردي؟

آنها انكار مي‌كردند و بعد هم من را مسخره مي‌كردند و مي‌گفتند تو لياقت ريحانه را نداري.

چرا تو را مسخره مي‌كردند، مگر تو چه مشكلي داشتي؟

من اعتياد داشتم و بيشتر وقتم را صرف مصرف مواد مي‌كردم به همين خاطر هم همسرم با من مشكل داشت.

پس درگيري شما در واقع به دليل اعتيادت بود؟

بله، ريحانه از اين بابت خيلي ناراحت بود و من هم نمي‌توانستم مواد را كنار بگذارم. هر بار ترك مي‌كردم دوباره به سمت مواد بر مي‌گشتم.

چند بار ترك كردي و دوباره معتاد شدي؟

بارها به كمپ رفته و ترك كرده بودم. چند وقت قبل از اين حادثه نيز در كمپ بستري بودم و مدتي همسر و فرزندم در خانه تنها بودند. به خاطر اين‌كه تازه از كمپ بيرون آمده بودم خيلي عصبي و به هم ريخته بودم و نمي‌دانستم بايد چطور خودم را كنترل كنم و مرتب با ريحانه دعوا مي‌كردم.

سوءظن تو نسبت به همسرت در اين مدت به وجود آمد؟

بله در مدتي كه نبودم فكر مي‌كردم همسرم با كسي رابطه دارد. وقتي از دخترم پرسيدم و او هم به من گفت كه 2 نفر به خانه ما رفت و آمد داشتند ديگر يقين پيدا كردم او با كسي رابطه دارد.

اما همسايه‌ها مي‌گويند ريحانه زني پاكدامن بوده و هرگز به تو خيانت نكرده است. او به پاكدامني در محل شهرت داشته است.

من هم مي‌دانم ريحانه زني پاكدامن بود اما اين اواخر به او مظنون بودم.

مدركي هم در اين خصوص داشتي؟

هيچ وقت مدركي به دست نياوردم، به همين خاطر هم كسي حرفم را باور نكرد .همه فكر مي‌كردند من به خاطر اعتيادم دچار سوءتفاهم شده‌ام و همسرم زن خوبي است و من ديوانه شده‌ام و به او تهمت مي‌زنم در حالي كه اينطور نبود. من اطمينان داشتم او با كسي رابطه دارد.

گفتي همسرت خودش را با بنزين سوزانده است. او بنزين را از كجا آورده بود؟

بنزين مال من بود .آن را براي اين‌كه داخل باك موتورم بريزم خريداري كرده بودم. كنار آشپزخانه گذاشته بودم تا وقتي مي‌خواهم بيرون بروم آن را بردارم اما آن روز همسرم بنزين را برداشت و روي خودش ريخت.

چرا سعي نكردي او را كمك كني؟

غافلگير شدم. نمي‌دانستم بايد چه كنم. دود همه خانه را گرفته بود و من داشتم خفه مي‌شدم يك لحظه به حياط رفتم تا نفس بگيرم و بعد هم براي نجات دخترم آمدم. دستش را گرفتم و بيرون كشيدم اما فايده‌اي نداشت او سوخته بود. ديگر فرصتي نبود كه همسرم را نجات دهم.

همسايه‌ها گفته‌اند خيلي به در كوبيدند تا كمك كنند اما تو در را باز نكردي؟

بله قبول دارم. من در را باز نكردم چون ترسيده بودم و فكر مي‌كردم اگر در را باز كنم اتفاق بدي مي‌افتد، اما اين دليلي بر آن نيست كه من ريحانه را آتش زدم.

پزشكي قانوني گفته است حالت دستان ريحانه نشان مي‌دهد او قصد داشت از نفوذ آتش بر بدنش جلوگيري كند و در واقع حالت تدافعي داشته و اين نشان مي‌دهد او خودسوزي نكرده و قرباني يك ديگر سوزي شده است. در اين باره چه مي‌گويي؟

من نمي‌دانم پزشكي قانوني بر چه اساسي چنين نظريه‌اي داده است. من آن را قبول ندارم و مي‌گويم كه من ريحانه را نسوزاندم و او خودسوزي كرد و دخترم هم به خاطر آن خودسوزي جان باخت.

همسايه‌ها مي‌گويند تو هميشه ريحانه را كتك مي‌زدي و او را تهديد به مرگ هم كرده‌اي. اين درست است؟

من با ريحانه زياد دعوا مي‌كردم اما هرگز او را تهديد به مرگ نكردم. من او را دوست داشتم. او مادر فرزندم بود و دخترم سايه بدون او خيلي عذاب مي‌كشيد بنابراين من هرگز دوست نداشتم او را از دست بدهم.

در پرونده گفته‌هاي متناقض زيادي داري، چرا؟

چون من ريحانه را نكشته بودم و ماموران سعي داشتند به من القا كنند كه من اين كار را كرده‌ام، من هم تناقض‌گويي زيادي داشتم.

اما دادسرا بر اين باور است كه اين تناقض‌گويي‌ها به خاطر دروغگويي توست و چون مي‌خواهي واقعيت را پنهان كني هر بار حرف جديدي مي‌زدي. آيا اين درست است؟

نه اين‌طور نيست. من واقعيت را گفتم و از ابتدا توضيح دادم كه چه بر سر ريحانه آمد، اما آنها قبول نكردند و من هم مجبور بودم تناقض‌گويي كنم و الا واقعيت همين چيزي بود كه توضيح دادم.

همسر و فرزندت را از دست داده‌اي و تنها شده‌اي. چه احساسي داري؟

من غم بزرگي دارم و همان‌طور كه گفتيد تنها شده‌ام. اما آنچه بيشتر از مرگ همسر و فرزندم من را آزار مي‌دهد اين است كه من را متهم به قتل آنها كرده‌اند.

آنها عزيزترين كسان من بودند و من هرگز آنها را نكشتم. درست است كه با ريحانه دعوا مي‌كردم اما او تنها كسي بود كه من داشتم و نمي‌خواستم او را از دست بدهم.

به جاي اين‌كه با من همدردي شود و تسكينم دهند كه خانواده‌ام را از دست داده‌ام نمك روي زخمم مي‌پاشند و مي‌گويند كه من قاتل هستم و اين برايم غيرقابل تحمل است.

فكر مي‌كني دادگاه چه حكمي بدهد؟

اميدوارم مرا تبرئه كند و من آزاد شوم و بتوانم حداقل سر قبر عزيزانم بروم. من مرتكب قتل نشدم و مي‌دانم كه سر بي‌گناه بالاي دار نمي‌رود.





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 85]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن