تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خوشا بحال كسانى كه براى خدا گرسنه و تشنه شده‏اند اينان در روز قيامت سير مى‏شوند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815601496




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

صداي خودت را پيدا كن


واضح آرشیو وب فارسی:هموطن سلام: صداي خودت را پيدا كن
هومن جاويد از جمله جواناني بود كه بعد از حيات دوباره موسيقي پاپ در سال ۷۶ فعاليت هاي خود را آغاز كرد.
هومن جاويد از جمله جواناني بود كه بعد از حيات دوباره موسيقي پاپ در سال ۷۶ فعاليت هاي خود را آغاز كرد. او بعد از مدتي غيبت چندي پيش در روزهاي ۱۳ تا ۱۵ تيرماه در تالار اختصاصي كاخ نياوران با گروه جديد خود به نام گروه هومن جاويد روي صحنه رفت. به همين بهانه به گفت وگو با او نشستيم.

*در طي چندين سال شما با بابك اميني و رامين بهنا فعاليت خوبي داشتيد اما بعد از آن نه در انتشار آلبوم شركت داشتيد و نه روي صحنه ديده شديد. علت اين ركود چند ساله چه بود؟
بعد از آخرين كنسرت گروهم «رازشب» در تابستان سال ۸۳ با كوچ آرش سبحاني و شهروز مولايي به خارج، گروه از هم پاشيد و شرايط براي من فرق كرد. هميشه شعار من اين بود كه كار گروهي انجام بدهيم و اصولاً معتقد به خواننده معروف روي جلد مجلات نبودم. از طرفي ديگر، پيدا كردن تعدادي همفكر كه با هم كار كنيم كمي سخت بود. البته به فاصله چند ماه از آخرين كنسرت گروه راز شب، من و بابك رياحي پور و شاهرخ پورميامين همكاري جديدي را شروع كرديم و نتيجه آن هم ورژن جديدي از يكي از آهنگ هاي آلبوم «زيبا زي» بود به نام «رقصان» كه شعري از مولانا دارد و همچنين دو كار جديد با اشعار حافظ و شاه نعمت الله ولي كه موسيقي آن كمي گرايش به سبك الكترونيك داشت. ولي در آذرماه همان سال يك اتفاق كه در واقع يك تصادف رانندگي بود برايم رخ داد.
بعد از اين حادثه مدتي را در خانه مشغول مطالعه و همين طور ساز زدن و تمرين آواز كردي بودم و چند كار را در استوديو براي دل خودم ضبط كردم و جسته گريخته كارهايي كردم كه خبري از آن نيامد. مثلاً در مراسم گشايش جشنواره فيلم فجر در سال ۸۳ در سالن وزارت كشور اجراي زنده داشتم و همچنين سال ۸۴ با گروه رومي در تالار وحدت براي روز جهاني مبارزه با ايدز كه توسط سازمان ملل برگزار مي شد همكاري داشتم كه به عنوان تك خوان هم قطعاتي از آنها و هم كارهاي خودم را اجرا كردم كه متاسفانه اخبار هيچ كدام از اين اجرا ها در جايي منعكس نشد، البته چون من معمار نيز هستم، هراز گاهي از فضاي موسيقي دور مي شوم، به اجبار، با آمدن پاييز سال ۱۳۸۶ و گذشت يك دهه از آلبوم «سايه خود» ايده يك بازگشت قوي مرا برآن داشت تا تركيب جديدي از دوستان نوازنده با تجربه ام را دور هم جمع كردم. آقايان عين الله كيوان شكوه (نوازنده درامز)، بابك رياحي پور(نوازنده گيتارباس)، شاهرخ پورميامين (نوازنده گيتار الكتريك) و مهراد شريف بختيار (نوازنده كيبورد) كه همگي شان علاوه بر مهارت هاي نوازندگي و تجربه هاي متعدد اجراي زنده، داراي ايده و سليقه لازم براي كار گروهي نيز بودند. «گروه هومن جاويد» در وزارت ارشاد به ثبت رسيد و ما با هدف برگزاري كنسرت در ارديبهشت ۱۳۸۷ تمرين را از اسفندماه گذشته آغاز كرديم. در سال جديد مشكل هميشگي سالن به دلايلي برنامه ام را به تعويق انداخت و كمي در تمرين ها وقفه ايجاد شد و مهراد نيز گروه را ترك كرد. خوشبختانه آقاي سردارسرمست (نوازنده كيبورد) به ما پيوست و با انرژي جديدي به كارمان ادامه داديم.

* اما اين بار اسم خودتان را روي گروه گذاشتيد و اين با سابقه شما كه هميشه علاقه مند به كار گروهي بوديد در تضاد است. آيا اين نامگذاري علت داشت؟
من معتقد به گروهي كار كردن هستم و اين منافاتي با انتخاب اسم خودم براي گروه ندارد. ما قطعات بي كلام هم داريم و حتي ممكن است در جايي خواننده ميهمان هم بياوريم. بابك و شاهرخ هم از قديم به من مي گفتند كه بايد با اسم خودم كار كنم. البته من به دنبال وضعيتي بودم كه هم گروه مطرح باشد و هم خودم به عنوان كسي كه در حال رهبري اين گروه است مسووليت پررنگ تري را ايفا كنم. در واقع نظر اوليه را خودم مي دادم و جنبه هاي تكنيكال را شاهرخ سرپرستي مي كرد ولي نهايتاً باز پاي گروه كاملاً در ميان بود. من هر وقت كه بخواهم كنسرت بدهم باز با همين دوستان خواهد بود.

*در كنسرتي كه اجرا كرديد معتقد بوديد كه يك گروه پاپ هستيد ولي آنچه كه به عنوان خروجي شنيده مي شد گهگاه راك صدا مي داد. نوع فواصل و همچنين اصواتي كه ساز ها استفاده مي كردند، موسيقي شما را از حالت پاپ بيرون مي آورد. اصراري بر پاپ بودن موسيقي خود داريد؟
من به دنبال پيدا كردن يك واژه هستم. تا اين لحظه كلي ترين و نزديك ترين چيزي كه مي توانم بگويم پاپ است. مثلاً قطعه «نذر» كه آن را با يك گيتار كلاسيك اجرا كردم هيچ ارتباطي با راك ندارد. در اين اجرا با بضاعتي از قديم همراه با چند كار جديد آمديم و كمي تنظيم ها را عوض كرديم. در تمام دنيا اين سبك را به عنوان پاپ راك بيشتر مي شناسند تا راك صرف، چون يك گروه راك فقط الزاماً با آنچه كه روي صحنه مي آورد شناخته نمي شود بلكه آنها راك را زندگي مي كنند. اعضاي گروه با هم زندگي مي كنند، نوع اشعاري كه به كار مي برند و نوع نگرششان به زندگي يك جور ديگري است، اما نوع زندگي كردن من بيشتر گرايش به پاپ دارد. در ايران اولين چيزي كه در ذهن همه از موسيقي پاپ مي آيد همان نوع مرسوم است كه با فواصل لامينور اسپانيش و شعرهاي عاشقانه و ريتم هاي شش هشتم است، به همراه تحريرهاي زياد در آواز كه بيشتر آن را شبيه به مرثيه خواني مي كند، ما بايد به دنبال يك واژه ديگر و حتي يك واژه ايراني باشيم. ما در اين كنسرت اين گونه صدادهي داشتيم ولي شايد براي كنسرت بعدي كاملاً متفاوت باشيم. شايد همان طور كه قبلاً هم با بابك و شاهرخ كار كرده بوديم به سمت موسيقي الكترونيك گرايش پيدا كنيم.

* شما به عنوان يك خواننده با اينكه از صداي خود به عنوان يك ساز استفاده مي كنيد اما مستقيماً با زبان در ارتباط هستيد. تعامل ادبيات را با موسيقي چگونه مي بينيد؟
من فكر مي كنم اينها دو مولفه هستند كه با هم تركيب مي شوند و يك خروجي دارند. در مورد خودم و سبك و سياقي كه در آن كار مي كنم اين حساسيت را به گروه وارد كردم و گروه هم اين دغدغه را دارد كه به كلام وفادار باشيم. اين براي ما خيلي مهم است. من فكر مي كنم خيلي از گروه هايي كه نتوانستند روي صحنه بيايند مشكل شان در سبك و سياق خواننده بود. هر چند مدلي كه مي خواند شايد به شعر فارسي مي خورد ولي در نحوه ادا كردن وفاداري اش را نشان نمي داد. همچنين، من معتقد نيستم كه يك آهنگي را بسازيم بعد شعر را روي آن سوار كنيم. من شروع كارم با بابك اميني اين بود كه روي چهار شعر از چهار شاعر فضا سازي كنيم. آلبوم «سايه خود» فضاهاي كاملاً متفاوتي دارد كه در هيچ كدام نه كلام و نه خواننده محور قرار نگرفته اند بلكه اين دو در خدمت موسيقي هستند ولي ايده از روي كلام گرفته شده است. براي همين است كه من معتقدم ايده از روي كلام مي آيد و ما هر چقدر هم سعي كنيم كه كلاژ كنيم تا يك حدي مي تواند موفق باشد. به نظر من كاري موفق تر خواهد بود كه موسيقي آن با شعر يا داستان منطبق باشد. مخصوصاً در مورد موسيقي پاپ كه حرفي براي گفتن دارد. البته موسيقي اينسترومنتال ( سازي) هم داراي بخش هايي است كه در سبك پاپ مي گنجد ولي اينجا عموماً موسيقي پاپ را با كلام مي شناسند.

*وقتي شما مي خواهيد ملودي براي شعر بسازيد روي اشعار كلاسيك راحت تر هستيد يا شعر معاصر؟
با اشعار كلاسيك راحت تر هستم چون خود شعر داراي وزن است و از آن گذشته چون من براي خواندن لحن سازي مي كنم، وقتي شعر وزن و قافيه دارد راحت تر مي توانم با آن لحن ها كار كنم. البته ما در آلبوم راز شب از شعر سپيد استفاده كرديم ولي چون خود من به خواندن لحن هاي حماسي علاقه دارم با شعر كلاسيك بيشتر مي توانم ارتباط برقرار كنم.

* در ايران اكثر آلبوم هايي كه منتشر مي شود با نام خواننده مطرح مي شود و حتي محوريت اساسي قطعات نيز روي خواننده است و در واقع اين يك گونه بيماري خواننده محوري نزد موسيقي فعلي ما و نزد مخاطبان است. به نظر شما اگر اين مساله تعديل تر شود به پيشرفت موسيقي كمك نمي كند؟
صددرصد حرف شما درست است. من فكر مي كنم اين خاصيت مخاطبان ما است كه به دنبال كسي كه در جلوي صحنه است مي روند و با كساني كه در پشت اين شخص ايستاده اند كاري ندارند. البته جنبه هاي شخصيتي هم بسيار مهم است. مردم به دنبال جنبه هاي كاريزماتيك در خواننده ها مي گردند. من فكر مي كنم در اينجا خود خوانندگان عزيز بايد نگاه درست تري به اين موضوع داشته باشند و به گروه بها بدهند البته اين بهادادن به اين معني نيست كه فقط اجازه بدهند آنها سلونوازي كنند.

*خواننده محوري از سوي مخاطب تا حدودي طبيعي است اما اينكه در گروه هاي موسيقي هم اين ايده شدت پيدا كرده ديگر گونه يي بيماري است.
مساله اين نيست كه من به خودم ارزش بدهم و بعد مثلاً به نوازنده گيتار، بلكه ما با هم دوست هستيم. مثلاً چند مورد بود كه در تمرين ها مي خواستم تغييراتي بدهم مثلاً در اول آهنگ «دوست» كه با يك فضاي كشيده با كيبورد شروع مي شد، مي خواستم از يك تصنيف كردي استفاده كنم. چند بار هم تمرين كرديم ولي متوجه شدم ديگر اعضاي گروه زياد با اين كار موافق نيستند و آن بازخوردي را كه من بايد اول از گروه بگيرم بعد از مخاطبان وجود ندارد در نتيجه آن را كنار گذاشتم به خاطر اينكه مساله محوريت من نيست. در مورد كار هاي ديگر مثل شب و روز كه بچه ها مي خواستند آن را لاتين كنند هم من خود را كنار كشيدم تا شاهرخ ايده اش را بگويد، بابك ايده مورد نظرش را دربياورد. در مواردي هم من ايده خودم را مي گويم ولي مي گذارم كه اتفاق لازم بيفتد و بعد من خود را با آنها منطبق مي كنم كه اين يك كار گروهي است.

* در دهه ۷۰ خيلي از كساني كه مي خواستند خواننده شوند دست به تقليد صداي ديگران زدند كه بسيار مضحك بود. اما شما از صداي تربيت شده خودتان بهره مي بريد و به جاي تحريرهاي موسيقي سنتي كه معمولاً خواننده هاي پاپ از آنها وام مي گيرند از ويبره هاي موسيقي كلاسيك استفاده مي كنيد.
فكر مي كنم آن دوستان كار راحت تر را انتخاب كردند. مردم ما خاطرات را دوست دارند و اين دوستان مي خواستند با اين كار نقبي به گذشته مردم بزنند و براي معروف شدن راه ميانبر را انتخاب كردند. در واقع بعد از گذشت سال ها و تقليد آن صداها در جاهاي مختلف، حنجره آنها عادت كرده بود كه صداي فلان خواننده را بخواند. بعد از آزادشدن موسيقي پاپ، تهيه كنند گان نيز به خاطر سود بيشتر و هزينه كمتر، از آنها همان را مي خواستند كه بهتر بلد بودند.
ولي وقتي بحث گروه وسط بيايد مساله فرق خواهد كرد و اينكه چه كسي به سراغ آدم مي آيد نيز مهم است. از شانس هاي من اين بود كه سر راهم افراد خوبي قرار گرفتند. من از سال ۶۷ مي خوانم و اولين قطعه يي كه اجراي دوباره (كاور) كردم يكي از كارهاي بيتلز بود كه استاد گيتارم خانم غربي به من داده بودند.
بعدها بيشتر به سراغ كاوركردن كارهايي مي رفتم كه در آنها تكنيك هاي آواز كلاسيك وجود داشت. از خواننده هاي ايراني هم كارهاي آقاي محمد نوري و خوانندگاني كه ساده مي خوانند را كاور مي كردم. افتخار آشنايي با آقاي نوري نيز نصيبم شد. يادم مي آيد يك بار به من گفتند؛ اين خوب است كه در حال الگوبرداري هستي ولي بگرد صداي خودت را پيدا كن. بعد از آن من شروع به بازنگري كردم تا جايي كه با بابك اميني شروع به كار روي پروژه «سايه خود» كردم و اولين باري كه «نذر» از راديو پيام پخش شد آقاي نوري به من و بابك اميني تبريك گفتند. تجربه صداسازي ام با رامين بهنا كه اصلاً اهل تقليد نيست، در آلبوم «زيبا زي» ادامه پيدا كرد. در جريان اين تجربه ها شعري را انتخاب مي كرديم و بعد با هم روي آن فكر مي كرديم. مثلاً در همين اجرا آهنگ «بي گاه شد» از يك فضاي ماهور تبديل به چهارگاه شد. اينها را عرض كردم كه بگويم هميشه به دنبال يك چيز تازه بودم و شايد همين باعث شده كه راهم سخت تر شود. در كنسرت هاي اولم با گروه «راز شب» خبرنگاري بود كه به من ايراد مي گرفت كه چرا تو مثل ديگران نمي خواني و اين سبك پاپ نيست. اين از نظر من مهم نيست چون خودم را در مسيري قرار دادم كه در عين سختي لذت بخش نيز است و خدا شاهد است كه بيشتر براي روح موسيقي كار كردم تا براي پول درآوردن.

*آيا شما قصد داريد همان سبكي را كه مثلاً در آلبوم هايي مثل «راز شب» يا «زيبا زي» استفاده كرديد ادامه دهيد يا شكل موسيقي گروه خود را تغيير خواهيد داد؟
كارهايي كه در راز شب با بچه ها انجام مي داديم، درست است كه موسيقي پاپ راك بود ولي جنبه هاي هنري بالايي داشت. در آن زمان، ما يك تعداد گوش شنوا و طرفدار داشتيم كه اين سبك را دوست داشتند و دنبال مي كردند و همين برايمان كافي بود. اما من در حال حاضر برآيندي را در نظر دارم كه يك طرف آن جنبه هنري بودن كار است و طرف ديگر رضايتمندي مردم. اين رضايت از فكر و هيجان مي تواند باشد يا از شادي خود موسيقي كه هر دو اينها مهم است. شما مي بينيد كه ستاره هاي پاپ دنيا هر دو وجه را در نظر دارند. شما نمي توانيد بگوييد اجراي آقاي پيتر گبريل فقط يك اثر هنري صرف است يا فقط خشنود كننده بلكه هر دو اينها را با هم دارد. براي همين فكر مي كنم كه هم بايد موسيقي جديدي ارائه بدهيم و هم طيف وسيع تري از مردم را تحت پوشش قراردهيم تا بتوانيم فرهنگ سازي كنيم. در شب اول اجراي اخير دوستي كه موسيقي قديمي ايراني را با بافت خاص گوش مي دهد، آمده بود و لذت برده بود.

* در آلبوم هاي «راز شب» يا «زيبا زي» رامين بهنا موسيقي ها را مي ساخت، آيا در گروه هومن جاويد كارها به همان صورت پيش خواهد رفت يا كار گروهي بيشتر مد نظر خواهد بود؟
با رامين بهنا كه روي «زيبا زي» كار مي كرديم، ايده كلي و ملودي آهنگ ها را رامين مي داد و تنظيم نهايي را هم خودش مي كرد. ولي علتي كه رامين با من كار كرد (كه در جلد آلبوم هم به اين اشاره كرده) اين بود كه مي خواست با خواننده يي كار كند كه خود خواننده هم ايده داشته باشد و لحن هاي خاصي را روي كار پياده كند و حتي در بعضي از قطعات مثل «بي گاه شد» يا «رقصان» رامين مرا آزاد مي گذاشت تا ملودي آوازي را اتود كنم. شايد به همين خاطر كمي بدعادت هم شدم و ديگر به سراغ آهنگسازاني كه به من بگويند كه فقط همين را بخوان، نرفتم و ترجيح دادم كار به صورت گروهي باشد تا ايده هاي ملوديك خودم را نيز پياده كنم. در مورد «راز شب» يا آرش سبحاني ملودي را مي ساخت يا شهروز مولايي درامرمان كه گاه شعر هم مي گفت يا رامين ملودي را مي ساخت و بعد در استوديو شروع به كار مي كرديم، پالايش مي كرديم و ايده هايمان را با هم در ميان مي گذاشتيم. هنگامي كه روي صحنه مي رفتيم معتقد بوديم كه كنسرت بايد حال و هواي خودش را داشته باشد اين بود كه جاهايي را باز مي گذاشتيم براي بداهه يا كارهايي كه قبلاً قرار نبود انجام شود و حتي در تمرين هم كار نكرده بوديم. در اين گروه هم وضعيت به همان گونه است كه ما با يك ايده جلو مي آييم و بعد شروع به پردازش آن مي كنيم. هر كسي در حيطه خودش كارهايي را انجام مي دهد و بقيه به آن راي مي دهند، كار جلو مي رود و در آخر تنظيم نهايي كار را شاهرخ انجام مي دهد.

*با توجه به اينكه در آلبوم «آزمون و خطا» تجربه كلام انگليسي را داشته ايد آيا دوباره تمايل به انجام چنين كارهايي داريد؟
اين البته اولين تجربه منتشر شده ام است چون كار انگليسي زياد داشته ام. بله، حتماً موافقم كه چنين كنيم چون زبان انگليسي امكانات زيادي براي آواز ايجاد مي كند، اما بايد ببينيم با توجه به ايده يي كه براي آلبوم جديد داريم چه شعري مناسب خواهد بود. البته معمولاً در برابر كلام انگليسي يك گارد وجود دارد ولي براي من خيلي مهم است كه شعر انتخاب شده با عقايد مردم ما منطبق باشد چون ما فقط به آلبوم فكر نمي كنيم بلكه به صحنه هم توجه داريم. در آلبوم آزمون و خطا شعر آقاي فيتز جرالد را اجرا كرديم، ايشان همان كسي است كه روي اشعار خيام كار كرده بود. مي خواستيم به نوعي از او تقدير كرده باشيم و به عشقي كه به ادبيات غني فارسي داشته به زبان خودش پاسخ بگوييم.

* به نظر مي رسد در موسيقي امروز ما كميت جاي كيفيت را گرفته باشد يعني تعداد خواننده ها زياد شده و در مقابل كيفيت كارها از لحاظ موسيقايي به شدت پايين آمده.
من فكر مي كنم كه به اين موضوع بايد از دو جنبه نگاه كرد. اولاً خود هنرمندان بايد موقعيت را فراهم كنند و از ريسك كردن نترسند. كارهاي جديد انجام دهيم و سلايق مختلف را خلق كنيم. حتي اگر آلبوم فروش نرود يا كنسرت شلوغ نشود بايد كار جديد انجام بدهيم و طعم هاي مختلف شنيدن را براي مردم ايجاد كنيم. مردم هم حتماً به مرور حمايت خواهند كرد. اجازه بدهيد به زبان ساده عرض كنم. مردم ما در ماه چندين بار غذاي بيرون از خانه ميل مي كنند. اگر بخشي از اين هزينه ها را كه در واقع جزيي از سبد خريدشان در ماه شده، به كنسرت رفتن يا خريد محصولات موسيقايي اختصاص بدهند حمايت بزرگي از هنرمندان خواهند كرد. بايد مردم بيايند، از هنرمند بخواهند و هنرمند هم از وزارت ارشاد بخواهد كه كارهاي جديد را حمايت كند.
مطمئن باشيد وزارت ارشاد هم وقتي ببيند اين خواست وجود دارد حتماً همكاري بيشتري مي كند. اين در مورد سينما اتفاق افتاد. بزرگان سينما ماندند و كار كردند ولي بزرگان موسيقي پاپ (كه عمر طولاني هم ندارند) نتوانستند خود را با شرايط جديد وفق دهند. در نتيجه بچه هاي متولد دهه ۴۰ و اوايل ۵۰ (كه خود من هم جزيي از آنها هستم) بايد اين قافله را مجدداً راه مي انداختند و اين خيلي مشكل بود. براي همين هم خيلي ها دست به تقليد زدند چون مي خواستند از يك نقطه يي شروع كنند كه براي مردم آشنا است و ريسك كمتري دارد.
من خودم به شخصه از آن دسته ديگر بودم كه ريسك كردم و رفتم سراغ نوآوري. حتي در سريال پاورچين وقتي خواستند يك خواننده واقعي را بياورند تا جماعت خواننده را كاريكاتور كنند، رفتم و بازي كردم كه البته مورد انتقاد خيلي ها هم قرار گرفتم ولي از نظر من اشكالي نداشت. يك چيز ديگري كه ما بايد از مسوولان فرهنگي مان بخواهيم اين است كه به خواننده ها و گروه هاي استاندارد و جهاني كه محبوب مردم ايران هستند اجازه دهند تا آثاري را كه با شرايط اجتماعي و فرهنگي ما منطبق است در ايران اجرا كنند. نه تنها خودشان بلكه عوامل ديگري مثل صدابردار و نورپردازهاي حرفه يي هم بيايند كه مردم كيفيت هاي بالا را ببينند. آن وقت مردم از هنرمندان خودشان همان كيفيت ها را طلب خواهند كرد. اينجا است كه كيفيت به ناچار بالا خواهد رفت.
 جمعه 4 مرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: هموطن سلام]
[مشاهده در: www.hamvatansalam.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 224]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن