تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 6 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نشان منافق سه چیز است: 1 - سخن به دروغ بگوید . 2 - از وعده تخلف کند .3 - در اما...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1834045086




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شناسنامه هنرمند


واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: سینمای‌ايران - آيدا اورنگ: در يك حسن تصادف جالب توجه؛ بيشتر فيلم‌هايي كه در ماه‌هاي اخير روي پرده آمدند، توسط زرين‌دست فيلمبرداري شده بودند و اين بهانه‌اي شد براي يك گفت‌وگوي بلند با او. آقاي زرين‌دست، امسال شما سه فيلم را همزمان بر روي پرده داشتيد، آيا سال پركاري را گذرانديد؟ - اولا در اكران همزمان اين سه فيلم، من دخالتي نداشتم، و دليلي بر پركاري يا كم كاري من نمي‌شود. اين اتفاق تصادفاً پيش آمد و دليلي بر هيچ چيزي نيست. يكي از اين فيلم‌ها حدود سه سال بود كه در نوبت نمايش بود، ولي بنا به دلايلي نمايش آن به تعويق مي‌افتاد و دو تا فيلم ديگر هم همزمان با اين فيلم اكران شدند و سوء‌تفاهم ايجاد كردند. البته از نظر فرم هم با هم تفاوت داشتند، يكي از آنها اكشن بود ، يكي پليسي و جنايي و ديگري... - عشقي- ملودرام(نقاب). اين را شما كه بيننده و نقدكننده فيلم هستيد بايد بنويسيد. من ممكن است يك فيلم مثل آتش بس كه كمدي خانوادگي است و يا يك فيلم مثل سنگ، كاغذ، قيچي كه اكشن باشد فيلمبرداري كنم، يا يك فيلم جنايي... مهم اين است كه من از شما بپرسم اين فيلم‌ها موفق بودند يا نه؟ موفق بودند، فرم كار فرق داشت، مثلا نورپردازي نقاب، به هر حال در ايران فيلمبرداري نشده بود. ما وقتي يك فيلم را مي‌بينيم متوجه مي‌شويم كار شماست، تفاوت رنگ‌ها، شفافيت... مثلاً حكم. - خوشحالم كه اين معلوم بودن به عنوان يك موج مثبت به حساب مي‌آيد. فيلمنامه چقدر بر روي كار شما تاثير دارد؟ - بعضي وقت‌ها كه فيلم‌نامه را حتما مي‌خوانم و تاييد مي‌كنم. البته كه پيش مي‌آيد ما پيشنهادي را رد بكنيم. ولي پيش مي‌آيد كه با كاري نتوانم ارتباط برقرار كنم در نتيجه وانمود مي‌‌كنم سرگرم كار هستم. فيلمنامه نقش زيادي دارد كه كاري را قبول كنم و با آن جلو بروم. فيلمبردار بايد صاحب سبك مشخصي باشد، يا مجري ايده‌هاي كارگردان؟ -اين تعريف كه فيلم متعلق به كارگردان است يك تعريف حقوقي است نه حقيقي. تعريف درست اين است كه يك فيلم را كارگردان نمي‌سازد، يك تيم مي‌سازد؛ عناصر خيلي مهم اين تيم، فيلمبردار، فيلمنامه، كارگردان... است و همين طور عناصر ديگر بازيگر، طراح صحنه و لباس و... اينها عواملي هستند كه در ساخت يك فيلم انرژي به وجود مي‌آورند كه اين انرژي بايد در انتها تبديل به يك انرژي واحد شود. انرژي واحد هم اين است كه يك فيلم خوب ساخته شود. در واقع آن فيلم خوب نام حقيقي و حقوقي‌اش سينماست، ولي از لحاظ حقيقي واقعا كارگردان نيست كه فيلم را مي‌سازد؛ كارگردان يكي از عوامل موثر ساخته شدن يك فيلم خوب است، در نتيجه اينكه شما فكر كنيد همه كار را كارگردان مي‌كند حرف درستي نيست، ولي در واقع بزرگترين عامل هماهنگ‌كننده وتصميم گيرنده، ايجاد كردن انگيزه مديريت صحيح است. گفته مي‌شود فيلم‌هاي كارگردان‌هاي جوان را فيلمبرداران مي‌سازند، نظر شما چيست؟ -نه اصلا اينطور نيست. ببينيد اينكه شما مي‌گوييد آيا من به سبك اعتقاد دارم يا ندارم، مي‌خواهم يك چيزي را بگويم؛ زندگي روزمره انسان حتي قبل از تاريخ هم داراي سبك بود. ببينيد اينكه فرهنگ‌هاي مختلف به وجود آمده، اينكه زبان‌هاي مختلف به وجود آمده، اينكه انديشه‌هاي مختلف به وجود آمده و همه اينها يعني سبك. مثلا فرض بگيريم در يك فرهنگي جغد بسيار بديمن است، ولي همان حيوان در يك فرهنگ ديگر به عنوان يك موجود بسيار خوش‌يمن به حساب مي‌آيد. همه اينها سبك و روش زندگي‌ ما آدم‌ها، فرهنگ‌ها در جاهاي مختلف، در اقليم‌هاي مختلف، در عشيره‌هاي مختلف و ... است و داراي نگرش مختلف نسبت به زندگي، نسبت به جغرافيا، نسبت به حوادث، نسبت به پيام‌ها است. همه اينها سبك است. فرض مي‌گيريم كه شما بياييد از ادبيات عصر حجر بگوييد، اولين حكاكي‌هايي كه در ميان آزتك‌ها به جا مانده است همين سبك مي‌شود. نوع خطوطي كه از آزتك‌ها در مكزيك از باقيمانده يك قوم به دست آمده نوع خطوطي كه به كار رفته در اين حكاكي‌ها با نوع خطوط و حكاكي‌هاي در غارهاي افريقا كاملا متفاوت است. اين سبك اينقدر چيزي عجيب و غريبي نيست كه يك عده بيايند قبولش كنند و عده ديگري نه؛ انسان چه در انديشه خودش، چه در ادبياتش، چه در نقاشي... چه روش اجتماعي كه دارد به وجود مي‌آورد، دارد با سبك زندگي مي‌كند. به همين دليل، مگر مي‌شود در هنر، در نورپردازي و در فيلمبرداري بدون سبك بود. انسان بي‌سبك در مقوله هنري، هنرهاي تجسمي جا نمي‌گيرد. حالا اين دوستاني كه مي‌آيند و مي‌گويند چيزي به نام سبك وجود ندارد، يا سبك را فيلمنامه تعيين مي‌كند... به هر حال در انتها سبك شكل مي‌گيرد؛ مثلا زندگي را نگاه كنيد. ما مي‌گوييم اين حقيقت مطلق است، در آن حقيقت مطلق دو حقيقت ديگر است: يك حقيقت عيني كه شما داريد آن را مي‌بينيد و يك حقيقت پنهان كه شما آن را در ضمير خودتان مي‌سازيد... بازهم مي‌شود تركيب و اين تركيب سبك است، مي‌شود رئاليسم، سوررئاليسم، سمبوليسم... پس در اين صورت من فكر مي‌كنم سبك جزء شعور و شناسنامه هنرمند است، اگر بشود به خودم بگويم هنرمند، اين غير قابل انكار است. ولي من جواب سوالم را نگرفتم، پرسيدم كه فيلم كارگردان‌هاي جوان را فيلمبردارهاي خوب مي‌سازند؟ -نه، اگر يك كارگردان جوان بتواند يك فيلمنامه خوب بنويسد مطمئن باشيد مي‌تواند يك فيلم خوب بسازد. حالا اگر يك فيلمبرداري بيايد در كنار آن كارگردان جوان، كه اطلاعات تكنيكي قوي ندارد، قرار بگيرد، دليلي بر آن نمي‌شود كه فيلم را فيلمبردار مي‌سازد. كمبود دانش فني آن كارگردان، به وسيله فيلمبردار پر مي‌شود. اگر يك جواني بتواند فيلمنامه خوب بنويسد، فيلمش فيلم خوبي مي‌شود. چون خوب نوشتن به اندازه خوب ساختن مهم است. يعني اگر من در كنار يك فيلمنامه خوبي، و در كنار يك كارگردان جوان باشم، تمام نيروي خودم را به كار مي‌برم تا اين فيلمنامه خوب، خوب از آب در بيايد. در مورد قضيه تخته ‌الوارهاي معروفتان توضيحي مي‌دهيد؟ - اين قضيه تخته ‌الوار دارد كم كم از خود من هم مشهورتر مي‌شود! اين موضوع برمي‌گردد به سال 1352. در سال 1352 در فيلم تجربه اولين باري بود كه از اين تخته‌الوارها استفاده كردم و از آن به بعد هي رو به تكامل رفت و مرتباً در ذهن من ساخته‌تر شده الحاقاتي به آن اضافه كردم و به مرور زمان نسبت به كمبودهايي كه در ساخت فيلم‌ها داشتم و در واقع مشكلاتي كه از لحاظ تجهيزات داشتيم، به مرور زمان كامل‌تر شد و اگر بخواهم توضيح دقيق‌تري بدهم مستلزم اين است كه من روي كاغذ يك اشكالي را رسم بكنم تا كاملاً معلوم بشود اين قضيه چي است. ولي بهترين توضيح اين است كه من يكسري عكس در اختيارتان بگذارم تا شكل‌هاي مختلف و پلان‌هاي مختلفي كه از آن استفاده كردم، را ببينيد. اولين دفعه چه كسي از آن استفاده كرد؟ - خب، من كه طراح آن هستم و طبيعتاً خودم از آن استفاده كردم. من اين وسيله را ثبت كردم. من خيلي خوشحالم كه توانستم وسيله‌اي طراحي كنم كه در سينماي ايران مورد استقبال قرار گرفته است. خيلي از كساني كه از آن استفاده مي‌كنند لطف دارند و از من ياد مي‌كنند و در هنگام استفاده از اين وسيله تعريف مي‌كنند. چه‌قدر اين فيلم‌هايي كه مي‌بينيد روي كار شما تأثير دارد؟ - درست مثل اين است كه شما از من بپرسيد چقدر عمرتان در موفقيت‌تان تأثير دارد نمي‌توانم اين دو را تفكيك كنم. در يك خانواده‌اي تربيت شده‌ام كه نمايش، تئاتر و... محاوره روزمره آنها بود. در نتيجه من از دوران كودكمي هميشه گوشم با ديالوگ نمايشنامه‌هاي مختلف پر بود. من در طول زندگي‌ام، هنوز كه هنوز است خيلي فيلم مي‌بينم در واقع بالاترين سرگرمي و تفريح‌ام فيلم ديدن است و شيفته اين هستم كه فيلم خوب ببينم. بابت اينكه فيلم خوب ببينم گاهي وقت‌ها از اين سر تهران به آن سرش رفتم. درواقع يك جور جنون تصوير دارم و حتماً بايد با تصوير خوابم ببرد و هر شبي كه مي‌خوابم با تهاجم تصوير است. پلان‌هايي كه فيلمبرداري كردم يكي يكي به ذهنم هجوم مي‌آورند و بعد خوابم مي‌برد. بعضي وقت‌ها، اگر در دوراني باشم كه فيلمبرداري ندارم و دوران استراحت است فيلمي را كه فيلمبرداري كردم و اگر دوستش داشته باشم از پلان اول در ذهن خودم مجسم مي‌كنم تا پلان‌هايي كه نمي‌دانم كدام پلان است و خوابم مي‌برد يعني به جاي شمردن گوسفندهايي كه از روي رودخانه مي‌پرند، پلان‌هايي كه فيلمبرداري كردم را تجسم مي‌كنم و بسيار از اين كار لذت مي‌برم و در واقع يكي از انگيزه‌هايي كه بخوابم اين است كه پلانها را در ذهنم تجسم كنم، ديدن كپي كار در رختخواب برايم در سال‌هاي اول كارم و اينكه نتيجه كارم را ببينم پرده كپي‌‌كارها را مي‌بردم خانه‌ام و شب مي‌نشستم وسط رختخواب و دونه دونه نگاه مي‌كردم و مي‌ريختم بر روي رختخواب‌ها تا كثيف نشوند و گرد و خاك نگيرند. بعد هم با دقت جمع‌شان مي‌كردم كه نفهمند من اين كار را كرده‌ام. مثلاً در آن دوره فيلم تجربه را كار مي‌كرديم. يك روز نمي‌دانم چي شد كه كيارستمي به من گفت كپي كارها را قبلاً ديده‌اي گفتم نه. كيارستمي گفت به نظرم يكي از پرده‌ها ديده شده و من ماجرا را براي او تعريف كردم كه شب از لابراتوار گرفتم و شبانه در رختخواب نگاهش كردم. تنها كسي كه مي‌دانست فكر كنم امير نادري بود. هر كدام از اين چهار فيلمي كه امسال از شما اكران شد را با يك ويژگي بصري و تصويري توصيف كنيد؟ - «سنگ، كاغذ، قيچي» كه يك فيلمنامه‌ اكشن داشت و يك سكانس داشت كه من شخصاً فيلمنامه را كه خواندم، برايم جذابيت داشت آن سكانسي كه شخصيت فيلم را مي‌انداختند در گاوصندوق و به هر حال اين سكانس را كه خيلي دوست داشتم و بعد هم سعي كردم برايم تجربه‌اي تازه باشد. در زمينه فيلم‌هاي اكشن مخصوصاً آن قسمت‌هاي تعقيب اتومبيل بعد هم كه همكاري مي‌كردم با آقاي سهيلي و امين حيايي و ساير بچه‌ها، برايم جذاب بود و تازگي داشت بعد هم فيلم «صحنه جرم، ورود ممنوع»‌ يك فيلم خاصي بود چون در شرايط خيلي خاصي هم آن كار به‌وجود آمد و قرار نبود 35 باشد، به هر حال خود ابراهيم شيباني كاراكتر خيلي خوبي داشت پر از امواج مثبت بود. پر از ذوق بود و خيلي دوست داشتم با حميد فرخ نژاد كار كنم، از هنرپيشه‌هاي مورد علاقه‌ام بود و از قصه آن هم بدم نمي‌آمد تنها مشكل من با قصه آن قسمت آخر آن بود كه فكر مي‌كردم مي‌شود در طول ساخت يك جوري نجاتش داد به هر حال تمام سعي‌ام را به كار برده‌ام تا فيلمبرداري مناسب آن كار باشد و بعد هم «نقاب» كه بار اولي كه فيلمنامه را خواندم، فيلمنامه خيلي خوبي بود خيلي خوب نوشته شده بود، من فكر مي‌كنم كه فيلم نقاب مي‌توانست خيلي بهتر از اين هم بشود، به هر حال آن هم تجربه‌اي بود كه خارج از ايران فيلمبرداري شد- دوبي- مدتي كه ما در دوبي بوديم اين كشور به جز گرد و غبار و ماسه و آسمان طوسي و كرم رنگ چيز ديگري نداشت اگر مي‌بينيد در آن فيلم آسمان آبي شده است، به مدد فيلتر و فيلمبرداري شده است. به هر حال تجربه بدي نبود. بعد هم مي‌رسيم به رئيس كه خب در واقع در كنار آقاي كيميايي بوديم و من يكي از علاقه‌مندان پر و پا قرص ايشان هستم و لذت مي‌برم از اينكه، كنار ايشان باشم و بعد هم فكر مي‌كنم بايد بهتر از بقيه اين 4 فيلم، فيلمبرداري شده باشد آن هم به سبب وجود آقاي كيميايي. يكي از ويژگي‌هاي رئيس اين است كه خيلي كاراكتر داشت، اين پر شخصيت‌ بودن فيلم براي شما چطور بود؟ - اين سؤال را بايد آقاي كيميايي جواب بدهد. خوب شما به عنوان تماشاگر پاسخ بدهيد. - در رئيس فيلمنامه يك جاهايي خيلي خوب و يك جاهايي يك مقدار مشكل دارد. فكر مي‌كنم اين را خود آقاي كيميايي هم مي‌داند و در طول ساخت هم سعي شد فيلم بهتر از فيلمنامه بشود كه به اعتقاد من نسبتاً فيلم، بهتر از فيلمنامه است ولي به هر حال شما نمي‌توانيد معجزه كنيد بايد حتماً يك فيلمنامه خوب و قدرتمند در اختيارتان باشد تا بتوانيد يك فيلم خيلي خوب را به ‌وجود بياوريد. اين توانايي كارگردان را نشان مي‌دهد كه فيلم بهتر از فيلمنامه شده است. اگر شما بخواهيد جواب بدهيد چه پاسخي مي‌دهيد؟ - بعضي وقت‌ها شما در برابر شخصي قرار مي‌گيريد كه فكر مي‌كنيد كمتر اشتباه مي‌كند. در نتيجه نمي‌توانيد يك جور ديگري برخورد كنيد چون در كنار استادي هستيد كه كاملاً اشراف دارد بر همه چيز. در نتيجه من هم همين حالت را در طول ساخت فيلم رئيس داشتم و نمي‌توانستم بيشتر از سهمم در ساختار تصويري آن يا در زمينه‌هاي ديگر آن دخالت داشته باشم. من فكر مي‌كنم بخش‌هايي از اين چيزهايي كه مي‌گويم را خود آقاي كيميايي مي‌دانند. برخلاف رئيس كه خيلي شلوغ است، شما فيلم‌هاي آرام و با شخصيت‌هاي اندك هم فيلمبرداري كرده‌ايد. مثل كار با كيارستمي در كلوزآپ. - وقتي من كلوزآپ را فيلمبرداري كردم، چيزي كه آقاي كيارستمي مي‌خواست اين بود كه مشخص نباشد فيلمبرداري كار من است، در واقع يك فيلمي كه اصلاً مشخص نباشد دارد فيلمبرداري مي‌شود، فيلمنامه هم ‌چنين چيزي را مي‌طلبيد. در آن فيلم نوع حركات دوربين به طوري است كه به نظر مي‌رسد ناشيانه است و فيلمبردار حرفه‌اي آن را كار نكرده است و همه اينها برمي‌گردد به آدم حرفه‌اي كه كارش را بلد و قادر است كار را با آنچهر تصوير ‌شود تطبيق بدهد. يك جايي بايد به كمك صحنه بيايم و يك جاهايي هم حضورم بايد احساس نشود خوب اين برمي‌گردد به آدم حرفه‌اي كه كارش را انجام بدهد. پيكاسو آمده و سبك كوبيسم را به وجود آورده است و اگر كسي اطلاعات كافي نداشته باشد براي كوبيسم، فكر مي‌كند پيكاسو نقاشي بلد نبوده است. چون بلد نبوده، كوبيسم را به وجود آورده است. در صورتي كه پيكاسو كلي آثار نقاشي‌هاي كلاسيك دارد و در آنها بسيار بسيار در اوج قرار دارد آدمي مثل پيكاسو به يك تبحري رسيده كه انتهاي تبحر سبك كوبيسم است. البته من خودم را با پيكاسو مقايسه نمي‌كنم ولي آدم حرفه‌اي، آدمي است كه بتواند توانايي خودش را با آنچه قالب فيلمنامه اقتضا مي‌كند تطبيق بدهد. در مورد فيلمبرداري ديجيتال چه نظري داريد، مثلاً چيزي كه در خون بازي اتفاق افتاده است؟ - كار عجيبي نيست. چرا كه دستگاه و سيستم آن را انجام داده است. مخالفتي با آن چيزي كه در خون بازي اتفاق افتاد، ندارم و خيلي هم قابل تحسين است. بحث من با سينماي ديجيتال و سينماي 35 حرفه‌اي، در زمينه حرفه‌اي نيست چون به جايي رسيده است كه شما مي‌توانيد مثل نخود و لوبيا از فروشگاه آن را بخريد و در اتاقتان استوديو درست كنيد و حالا آهنگ درست كنيد، خوانندگي كنيد و... يعني همان‌قدر كه ساخت و اجراي موسيقي را آسان كرده‌اند همان‌قدر هم ساخت فيلم، كارگرداني، بازيگري، فيلمبرداري و... را آسان كرده‌اند. شما بتوانيد يك ديسك را بگذاريد در كامپيوتر و به شما ريتمهاي مختلف را مي‌دهد شما اگر اين صداهاي مختلف را در كنار هم قرار بدهيد يك هارموني به وجود مي‌آيد و بعد اين مي‌شود موسيقي متن. ولي در واقع شما هيچ سازي را بلد نيستيد بزنيد حتي نت را هم نمي‌دانيد. اگر اين‌جوري موزيسين هستيد، پس فيلمساز هم هستيد. شما مي‌توانيد برويد و يك دوربين بخريد 4 ميليون. هم براي شما HD مي‌گيرد هم براي شما تصاوير متداول كه 135 گفته مي‌شود مي‌گيرد. و با اين مي‌توانيد فيلم بسازيد و اين سيستم دارد همه كار را انجام مي‌دهد. شما يكسري تصاوير مي‌گيريد و اينها را به هم وصل مي‌كنيد آيا به شما مي‌توان گفت فيلمساز. سينما را بهانه قرار داده‌اند براي اين كه ابزار بفروشند، براي اين كه بگويند كي مي‌گويد فيلمبرداري كار سختي است يا بازيگري يا كارگرداني؟ 4 ميليون بده و اين را بخر تا بفهمي چه‌قدر آسان است. شخص مي‌رود يكسري تصوير از مادر و پسرخاله و پدربزرگ به هواي تفريح مي‌گيرد و بعد يكسري تصاوير از مزار و قبرستان مي‌گيرد سپس آنها را به هم متصل مي‌كند و بعد مي‌گويد من كارگردان هستم فيلمبردار هم هستم آنهايي هم كه جلوي دوربين هستند، بازيگر هستند. بعد هم مي‌گويد من سناريويي نداشتم. اين شده يك‌جور چرخش اقتصادي كارخانه‌ها. سوني مي‌خواهد با هيتاچي رقابت كند هيتاچي مي‌خواهد با پاناسونيك رقابت كند... بعد مي‌آيند اين جا و براي ما يك سمينار مي‌گذارند كه اصلاً در چيز اوليه آن ما هنوز گرفتاريم و هنوز در كشور ما راه نيافتاده است بعد سمينار مي‌گذارند و به ما مي‌گويند اين دوربين اين توانايي را دارد نسبت به اين يكي دوربين و كمپاني اين ويژگي‌ها را دارد. در سال 2000 در آمريكا قرار بود فيلمي را فيلمبرداري كنم و قرارداد بسته بودم. براي ديدن لوكشين‌ها به اتفاق كارگردان اين فيلم، سفري به پايتخت چك داشتيم و اين فيلم به دليل ماجراي يازده سپتامبر ساخته نشد، وقتي كه در مقدمات اوليه بوديم اسم اين پروژه دراكولاي سبزي‌خوار بود. ما در دفتري كه بوديم در هفته چندين بار از طرف كمپاني آقاي لوكاس مراجعه مي‌كردند و به خود بنده انواع پورسانت‌ها را پيشنهاد مي‌كردند تا من اين فيلم را ديجيتال بگيرم. خيلي‌ها مي‌آيند بررسي مي‌كنند اگر صحنه‌اي را زنده بخواهند بگيرند 2 ميليون دلار خرج ‌دارد و اگر بيايند اين را تلفيق فيلمبرداري 35 و تركيب ديجيتال و تركيب CGI را حساب كنند و مثلاً بشود 500 هزار دلار؛ 500 هزار دلار را انتخاب مي‌كنند. در آنجا آنها صحنه اكشن را زنده مي‌گيرند يعني يك اتومبيل با جرثقيل آويزان است و يك هليكوپتر از يك جرثقيل ديگر آويزان است (ماكت هليكوپتر در ابعاد واقعي) اين 2 جرثقيل اين 2 تا را در يك جايي به هم مي‌كوبند و انفجار صورت مي‌گيرد و انفجار صورت مي‌گيرد؛ زنده فيلمبرداري مي‌كنند و در ابعاد واقعي تنها كاري كه قرار است بعداً با كامپيوتر انجام بدهند سيم‌هاي وصل به اين اتومبيل و هليكوپتر را پاك كنند. ما اگر اين را ببينيم شايد بگوييم ببين كامپيوتر چه كرده است. چرا در اكثر فيلم‌هاي ما رنگ ديده نشده و هاله‌اي خاكستري فيلم را در بر گرفته است؟ - رنگ ديده مي‌شود ولي اين داستان از اين جا شروع مي‌شود كه اولاً ما مشكلات لابراتور داريم. لابراتوارها در ظهور رنگ‌ها مشكل دارند، مشكلات دارويي دارند و قناعت كردن در مصرف اين داروهاي شيميايي.اين قناعت كردن ادامه دارد در مورد نگاتيو هست... و ديگري مسئله سينماهاست. بعضي از سينماها به دليل اين كه نور آپارات خيلي كم است رنگ‌ها را شما نمي‌بينيد در نتيجه اين به حساب اين مي‌آيد كه اين فيلم رنگ ندارد، اگر اين فيلم را در سالن خوب ببينيد متوجه مي‌شويد چقدر رنگش خوب است مثلاً من فيلم رئيس را سينما اريكه ايرانيان ديدم و بسيار از رنگ لذت بردم به دليل اين كه سالن استاندارد لازم را داشت من نمي‌توانم پاسخ شما را درست بدهم، چون سيستم نمايش مشكل دارد. خودتان كدام كارتان را بيشتر از همه دوست داريد؟ - من خيلي از كارهايم را دوست دارم نمي‌توانم از يكي اسم ببرم. 10-15 تايي هستند مثلاً باي‌سيكل‌ران، خط قرمز، حكم، رئيس، خانه خلوت، اپيزود سوم دستفروش، آباداني‌ها، تجربه،گزارش، ساز دهني و...




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 547]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سینما و تلویزیون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن