واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: تلويزيون - مسيح علوي: سريال تلويزيوني «كتاب فروشي هدهد» با پخش آخرين قسمت آن به پايان رسيد.سريال موفقي كه در مدت كوتاه پخش خود توانست مخاطبان زيادي را براي خود دست و پا كند. در كنار يك كارگردان نامآشنا و معتبر، گروه حرفهاي بازيگران اين مجموعه هم نقش مهمي در موفقيت اين سريال داشتند. يكي از اين بازيگران «اميرحسين صديق» است كه بيشك بار اصلي داستان را به دوش ميكشيد و اگرچه با شكستهنفسي از زير بار اينكه نقش اول سريال بوده، شانه خالي ميكند ولي يكي از مهمترين اجزاي بازيگري اين سريال بود. انتخاب صديق به عنوان ايفاگر نقش كيوان كتابچي را ميتوان از نقاط عطف كار برومند بهشمار آورد. او بهخوبي توانست از پس نقش پسر جوان مثبت و فرهنگي اين سريال برآيد و خاطره يك نقش ماندگار ديگر را به پرونده خوب كاري خود اضافه كند. با او به گفتوگو نشستهايم كه ميخوانيد: *** راجع به نقشتان در سريال هدهد و تفاوت آن با كارهاي قبلي بگوييد. به هر حال اين نقش چه از نظر طرز تفكر و چه از نظر شخصيت نقش با كارهاي قبليام بسيار متفاوت بود. اين تفاوت به نسبت كارهايي كه بهخصوص براي كودكان كرده بودم بسيار واضح و آشكارتر بود. جزييات اين موضوع هم بهخوبي در متن و فيلمنامه آمده بود. چه چيزي اين نقش را از كارهاي قبليتان متمايز ميكرد؟ همانطور كه گفتم طرز تفكر شخصيت. در سريال كتابخانه هدهد با جوان معقول و متفكري روبهرو بوديم كه با شخصيتهاي قبلي سريالهاي قبليام كاملاً متفاوت بود. البته اين به معني عقبمانده بودن آن شخصيتهاي قبلي نيست. آنها هم هركدام براي خودشان طرز تفكر خاصي داشتند. ولي شخصيت اين سريال اقتضا ميكرد كه اينگونه باشد. در ايفاي نقش كيوان كتابچي موفق بوديد؟ اين را من نميتوانم بگويم. بايد از بينندههاي سريال بپرسيد! استنباط شخصيتان را بگوييد. راضي هستم. البته نقش سختي بود. چون با مدل بازي خودم فرق ميكرد ولي به هر حال تجربه جديد و خوبي بود. ولي انگار بعضي حركات در شما تبديل به عادت شده. به نظر ميرسد هنوز از قالب «آقاي پدر زيزيگولو» رها نشدهايد... ببينيد! يك بازيگر براي خودش ابزار كاري دارد تا بتواند يك نقش را بهوجود بياورد. بدن، بيان و حسهاي پنجگانه ابزار كار بازيگر هستند. اين حسها در هر جسم و روحي هست و من هم از اين قاعده مستثني نيستم. پس نميتوانم بهسادگي از خصوصيات و ويژگيهاي فردي خودم جدا شوم... پس يعني نقش كيوان كتابچي هم به همين دليل تا حدي شبيه پدر زيزيگولو شده است؟ به اين شدتي كه شما ميگوييد نه، ولي خيلي متفاوت هم از شخصيت آقاي پدر نبود. شايد حركت دستي كه پدر زيزيگولو انجام ميداد، اينجا هم ديده ميشد اما اين كاراكتر با آن قبلي بسيار متفاوت بود. ولي در كل ايفاگر تمامي اين نقشها من هستم و همانطور كه گفتم خصوصيات و ويژگي منحصر به خودم را دارم. ولي اين هل شدنها در موقع مواجهه با «نيلوفر نيلي» نقش مقابل شما، بيننده را خيلي به ياد كاراكترهاي قبلي ميانداخت. اينها جزو ريزهكاريهاي فيلمنامه بود و ربطي به كاراكترهاي قبلي نداشت. دستپاچه شدنهاي من ممكن بود توسط يك بازيگر ديگر هم انجام شود و اينقدر به چشم نيايد. در طرح اوليه اين نقش مربوط به يك جوان 24 ساله بوده كه گويا تغيير ميكند... درست است. ابتدا قرار بوده كه كيوان كتابچي يك جوان 24 ساله باشد ولي بعد تشخيص داده شد كه يك جوان با اين سن و سال نميتواند اينقدر زود تغيير كند و دست به چنين فعاليتهاي گسترده فرهنگي بزند. به هر حال اين شخصيت درگيريها و دغدغههايي داشت كه يك جوان 24 ساله امروزي ندارد. پس يعني شما نقش يك كيوان سي و چند ساله را ايفا كرديد؟ بله، سن نقش من درست همسن خودم بود. اگر دقت كرده باشيد در اواخر سريال هم عمه كيوان چند بار بر روي اين موضوع كه «ديگر 30 سال را رد كردهاي» تأكيد ويژه داشت كه اين ناشي از همين موضوع است. شما نقش چندم اين سريال بوديد؟ اصولاً در كارهاي خانم برومند نقش اول و ستاره و از اينجور چيزها وجود ندارد. كارهاي خانم برومند شخصيتمحور نيست و تمام شخصيتها در بستر داستان اصلي كنار هم قرار دارند. من هم در اين سريال يك نقش بستري داشتم كه در داستان اصلي، روايت حول شخصيت او شكل ميگرفت. دوچرخهسواري هم جزو ريزهكاريهاي فيلمنامه بود؟ بله. به هر حال از يك آدم فرهنگي توقع ميرود كه در مقابل كارهايي كه انجام ميدهد و شعارهايي كه ميدهد، خودش نيز آنها را رعايت كند. خانم برومند اصرار داشت كه كيوان كتابچي در كنار ساير الگوسازيهايش، آدمي باشد كه به محيطزيست هم اهميت ميدهد و اين كار در واقع يكجور فرهنگسازي هم باشد. به نظر خوب دوچرخهسواري ميكرديد... من خودم دوچرخهسوار بودهام. مدت زيادي است كه دوچرخهسواري ميكنم. دوچرخه داخل سريال هم دوچرخه خودم بود! كتابخوان و كتابفروش ماهري هم شدهايد؟ بله. قبل از شروع كار با كارشناسهاي كتابخانه ملي و يك كتابفروش مشورت كرده بودم. البته ناگفته نماند كه يكي از محاسن اين سريال براي من اين بود كه بعد از مدتها توانستم دوباره با كتاب آشتي كنم و در مدت اجراي اين نقش 4 تا 5 كتاب را تا آخر خواندم. نسبت به گذشته كمكار شدهايد. بله، تا قبل از اين سريال تقريباً دو سال بود كه بازي نميكردم. يك دوره قبل از اين احساس پوچي ميكردم. چون من به خاطر پول و با انگيزه مالي وارد اين كار نشده بودم و ميديدم دارم هر كاري را به خاطر پولش قبول ميكنم. من اعتقاد دارم كه بايد نون «بازو» را بخورم نه نون «بازي». به خاطر همين روي پيشنهادهايي كه ارايه شد بيشتر فكر كردم تا نقشي را كه دوست داشته باشم قبول كنم. پس كيوان كتابچي را حتماً خيلي دوست داشتيد؟ بله، همانطور كه قبل از اين هم گفتم درست است كه نقش سختي بود ولي تجربه جديد و لذتبخشي بود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 421]