واضح آرشیو وب فارسی:ابرار: همرنگ: دوست داشتند رابطه من و قيصر گيلان را به هم بزنند
محمد همرنگ با سابقه بازى در جام جهانى نوجوانان و نايب قهرمانى ليگ برتر با ذوب آهن يكى از جوان هاى خلاق و باتجربه صباباترى قم است كه مى توان گفت يكى از اميدهاى فيروز كريمى محسوب مى شود.
از برق خشك بيجار تا ليگ قهرمانان آسيا
هرچه دارم از پدرم است. او هم پدر بود و هم استاد. وى اولين مربى من در تيم برق خشك بيجار بود كه البته بايد بگويم عمويم هم خيلى كمكم كرد.
بعد از آن مدت كوتاهى در تيم هاى پايه اى ملوان بازى كردم. خدا را شكر آنقدر خوب كار كردم كه در آن زمان مربى بزرگى چون درخشان مرا براى تيم ملى نوجوانان دعوت كرد و با اين تيم به ترينيداد و توباگو ويتنام رفتم. بعد از آن در تيم بزرگسالان ملوان بازى كردم. در ملوان اكثراً بالا چپ و هافبك دفاعى بازى كردم و آن سال ها بهترين بازى هايم را براى ملوان و احمدزاده انجام مى دادم.
احترام قيصر را حفظ كردم
در سال آخر بازى ام در ملوان ۱۰ بازيكن از تيم ما جدا شدند و به تيم هاى ديگر رفتند. من هم مى خواستم بروم اما چون سرباز بودم در ملوان ماندم.متأسفانه عده اى در آن سال سعى داشتند ديدگاه صالح نيا را نسبت به من خراب كنند و خيلى اذيتم كردند. من ايشان را دوست داشتم و هرگز به خودم اجازه ندادم مقابل مردى كه به قيصر گيلان مشهور بود بايستم. آنهايى را كه سعى مى كردند جايگاه مرا با اين رفتارها خراب كنند به خدا واگذار كردم و اصلاً ديگر به آنها فكر نمى كنم. بعد از آن سال به ذوب آهن رفتم تا در اصفهان هم تجربه بازى داشته باشم.
پدرم مانع بود
پدر من اول گلر بود و رفيق على پروين اما بعدها هافبك شد و طاقت نياورد آن عقب پشت بازيكنان بايستد. خود من هم عاشق دروازه بانى بودم و خيلى تلاش كردم گلر شوم اما پدرم هميشه مرا سرزنش مى كرد و از دروازه بيرون مى انداخت تا الان هم داخل زمين فوتبال و بيرون از دروازه هستم. فكر مى كنم پدرم بيشتر سر اين موضوع كه هميشه دروازه بان را عامل شكست مى دانند، علاقه اى به گلر شدن من نداشت. پدرم خيلى به من كمك كرد و من هم تلاش كردم توانايى ام را داخل زمين اثبات كنم.
كارم در ذوب آهن بد تمام شد
سالى كه به ذوب آهن رفتم شروع خيلى خوبى داشتم و در سال اول در بيش از دو سوم بازى ها حضور داشتم. خوشبختانه در آن سال كربكندى تيم را بر اساس هماهنگى و آمادگى بازيكنان ارنج كرد و من توانستم در بال چپ و راست به راحتى بازى كنم. در سال دوم چند روز قبل از اردوى تيم در آلمان تمام مدارك من گم شد و نتوانستم در اردوى قبل از فصل حاضر شوم. به همين خاطر بيش از ۱۰ بازى را از دست دادم اما ثابت كردم نااميد نشده ام و بعد از آن در تركيب اصلى قرار گرفتم اما در سال سوم هميشه يكى از اميدهاى تيم بودم چون اگر بازيكن بدى بودم در ليست ۱۸ نفر قرار نمى گرفتم. من زجر كشيدم و تمام اميدم فقط به خدا بود . هرچه به من كمتر توجه مى كردند بيشتر تمرين مى كردم چرا كه دوست نداشتم كسى به من بگويد كم كار هستى. من با ذوب آهن نايب قهرمانى ليگ برتر را تجربه كردم و مى توانم به جرأت بگويم در ذوب آهن مى توانستم به خيلى از خواسته هايم برسم اما متأسفانه فقط به سهم كوچكى از اين آرزوها يعنى نايب قهرمانى در ليگ برتر رسيدم.
پروين آن پروين نبود
گفتم كه على آقا رفيق پدرم بود و من هم از بچگى به شخصيت ايشان علاقه داشتم. احساس كردم جايى كه ايشان هست بايد پيشرفت زيادى باشد اما آن طور نبود و البته در اين موضوع مقصر پروين نبود چرا كه ايشان مثل قبل در كادر فنى حضور نداشتند و بيشتر نگاه نظارتى و مديريتى داشتند.يكى از ديگر مشكلات بزرگ ما بدنسازى اشتباهى بود كه زمان يونگ داشتيم. ما ۳ ماه بدنسازى كرديم و آنقدر از فوتبال زده شده بوديم كه بيشتر دنبال پايان يافتن بازى بوديم تا نتيجه. اين موضوع خيلى به ما ضرر زد.شما بازى پلى آف را ببينيد. ما ۱۰ دقيقه نفس كم آورديم و حريف ما رفت ليگ برتر. انصافاً آنها از لحاظ تاكتيكى چيزى براى گفتن نداشتند. من به مسائل حاشيه اى پايان فصل هم كارى ندارم و هنوز نمى دانم آيا واقعاً فرهاد كاظمى مريض بود كه سر تمرينات نيامد يا مسأله ديگرى بود.ايشان خيلى خوب حاشيه ها را جمع كردند و خيلى از ايشان ممنونم. استيل آذين مى توانست يك تيم ليگ برترى باشد اما متأسفانه بدشانسى آورديم و نتوانستيم در گام آخر درست عمل كنيم.
صباباترى افتخار جديد فوتبال ايران
صباباترى قم شايد عمر چندانى در ليگ برتر ندارد اما كسب عناوين قهرمانى و حضورش در جمع مدعيان كسب مقام سبب شده اين تيم نوپا همچون تيم هاى قدرتمند استقلال و پرسپوليس پشتوانه اى بزرگ براى فوتبال ما باشد. قطعاً انتخاب چنين تيمى مى تواند براى هر بازيكنى انتخاب ايده آلى تلقى شده و شايد كمتر كسى باشد كه از انتخاب اين مجموعه متضرر يا پشيمان شده باشد. من هم پس از سال ها بازى در خط ميانى و دفاعى مى خواهم امسال با طوفان صباباترى به آسيا برسم.
تشكر از پدرم
خيلى خوشحالم كه پيش آقاى فرهاد كاظمى بودم و سعى مى كنم هرچه از ايشان ياد گرفتم بيشتر از آن را نزد استاد ايشان يعنى فيروز كريمى ياد بگيرم. مى خواهم تشكر كنم از پدرم كه هم بهترين پدر بود و هم دلسوزترين و بهترين و سختگيرترين استاد. از خانواده ام و خانواده همسرم كه هميشه بهترين پشتوانه من دعاى خير آنها بود نيز تشكر مى كنم. امسال قصد دارم با درخشش در صبا گوشه اى از زحمات پدرم را جبران كنم. براى من سخت ترين روز دنيا روزى است كه پدرم، مادرم و همسرم و تمام ثروتم يعنى پسرم معراج را نبينم.
پنجشنبه 3 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ابرار]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 112]