واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: هاموني كه به دريا پيوست
خسرو شكيبايي را چه كسي است كه نشناسد؟! او سواي ارايه چهره پرانرژي در سينما وتلويزيون، با صداي خود در فيلمهاي سينمايي، رهگشاي جرياني از دكلمه اشعار شد.
ماجرا از آنجا آغاز شد كه شكيبايي پس از مونولوگهاي غريبانهاي كه در فيلم هامون داريوش مهرجويي داشت و پس از اينكه انعكاس شعرخوانيهاي فلسفي ـ عشقياش در بين جوانان و مشتاقان فيلم هامون، بر آن شد كه فصل پاياني فيلم كيميا، اثر احمدرضا درويش، را با كلام خويش به پايان برساند.
در اين فيلم هم درويش رندانه، با توانايي قدرت نفوذ صداي شكيبايي آشنا بود و هم زندهياد شكيبايي، خود را در اجراي اين مونولوگ، توانا ميديد.
كيمياي صدا
سكانس پاياني فيلم كيميا، نامهاي از يك پدر اسيري است كه به عنوان آزاده جنگي از زندانهاي عراق برميگردد و با صحنهاي عجيب مواجه ميشود. كيميا، دختر او، ديگر صاحب مادري شده است كه او را به يك دوئل دروني براي انتخاب حس پدري و يا آينده كيميا، دعوت ميكند. او در اين بازي جسورانهاي كه فيلمنامه بر پرده سينما انداخته است، با امام رضا(ع)، خلوتي دارد و به مهر مادري ايمان ميآورد و در خداحافظي هميشگي از آن دو، نامهاي به يادگار ميگذارد. اما پايان فيلم كيميا در واقع مجالي براي شروع طنين صداي شكيبايي در آثار شنيداري ايران بود.
فروغ شعرخواني
او در پريخواني، شعرهاي فروغ فرخزاد را بعد از سالها دوري شعر اين شاعر از موسسات رسمي فرهنگي، با گرمي و زيبايي اجرا كرد. در آلبوم پريخواني، هنرمند خط ـ نقاشي و همچنين خوانندهاي به نام حسين بختياري تكترانهاي براساس شعري از فروغ ميخواند، كه از دلانگيزترين آثار بختياري است.
بعد از اين آلبوم، حجم سبز با شعرهاي سهراب سپهري، نشانيها، نامهها با شعرهاي سيدعلي صالحي، آلبوم سهراب باز هم با شعرهاي سهراب سپهري روانه بازار فرهنگي شد. درك شعر، اداي مناسب شعر و خلوت خواننده نرشين آن با كوچه پسكوچههاي شعر معاصر، توانست كه همه آلبومهاي دكلمه شعر او را در بين مشتاقان، همچنان موفق بدارد. شايد آشتي نسل اخير با شعر سهراب سپهري به خاطر اجراي نافذ شكيبايي باشد.
علاوه بر اين، طنيناندازكردن شعر معاصر ايران با صداي خسرو شكيبايي توانست ديگراني نيز چون پرويز پرستويي را وادارد كه از نعمت صداي پرحجم و مسلط خود براي خلق آثاري گرانقدر در بازخواني متنهاي ادبي و خاطرات، بهره ببرند.
پل ادبي
اهميت آلبومهاي موسيقايي خسرو شكيبايي، با احترام و يادآوري زندهياد حسين پناهي، در اين است كه بار شهرت سينمايي يك هنرمند به زيبايي و شايستگي توانست پلي باشد ادبي، بين شاعران نوپرداز با مشتاقان ادب دوست سينما.
حركت برخلاف جهت سينما
خسرو شكيبايي همچنين در تلويزيون نيز در زماني كه در اوج شهرت بود، دعوت سازندگان سريال خانه سبز را پذيرفت و چقدر زيبا ميگفت كه: «عاطفه، عاطفه، با من قهر بكن اما حرف بزن!»
هيچ كس بار عاطفي سريال خانه سبز و دعوت شكيبايي به خانواده دوستي را نميتواند كتمان كند. اين را در زماني در نظر بگيريد كه در كل فيلمهاي هاليوودي وابسته فيلمهاي وطني، كمتر چهرهاي بسامان و مستحكمي از خانواده ميبينيم و تماميت سينماي جهان به سوي خلوت و انزواي مردان و زنان شتاب دارد. شايد بازيهاي او، حركت درخلاف جهت سينماي ايران و جهان بود!
بيژن بيرنگ در اين زمينه ميگويد: هيچ گاه يادم نميرود وقتي براي بازي در سريال خانه سبز از او دعوت كردم، خسرو شكيبايي در اوج موفقيت بود، اما ساخت سريال خانه سبز و در پي آن، دو سال همكاري در شرايط دوستانه را براي ما رقم زد.هرچند كه پخش سريال ديگر از اين جمع هنرمند با عنوان سرزمين سبز يك دهه عقب افتاد.سعيد عالمزاده كارگردان فيلم پيوند نيز از قدرت اجرا و انرژي زياد او در پشت صحنه ساخت فيلم ميگويد.
او درباره آخرين نقشي كه خسرو شكيبايي در آن ايفاي نقش كرد، گفت: «طي صحبتي كه با خسرو شكيبايي داشتيم، به اين نتيجه رسيديم كه شخصيت او در فيلم پيوند، بايد انساني واله و شيفته باشد. اشعاري كه او در سكانس خانه اين فيلم انتخاب كرد و خواند، به هيچ وجه در فيلمنامه نوشته نشده بود، اما زندهياد شكيبايي به حدي با صداي گرم و شيرينش اين اشعار را زيبا خواند كه اين تصاوير هفت دقيقهاي را تنها پلانبندي كرديم و هيچ بخشي از آن حذف نشد. به اعتقاد من، اين پلان، پلان خود خسرو شكيبايي بود.
تكرار براي خلق تكرار!
اما شكيبايي در معرض اين ايراد بود كه چرا بعد از فيلم هامون كه يك مرد خسته و شيدايي است، به تكرار شخصيت خود پرداخت. اما بايد با ديدن قهقراي سينماي ايران در گذشته اذعان كرد كه هنرمند زماني ميتواند خود را تكرار كند كه خودي در كار باشد. او خود را در سينماي ايران به يادگار گذاشت و چه بسا بتوان برخي از بازيگران را در نوع اجرا، ادامه راه او دانست. به طور مثال هنرمند گرانقدر سينماي ايران، رضا كيانيان در سوگ نامهاي كه براي خسرو شكيبايي نگاشته است آورده است: «يادته من اولين فيلمم رو كه بازي كردم، تو هامون بودي؟ من يادمه كه در فيلم كيميا، دست منو ميگرفتي. كلي حال ميدادي كه رو بيام و ديده بشم. بعد هم فقط يك بار ديگه شانس داشتم در كنار تو بازي كنم؛ تو فيلم درد مشترك، چه بامسما!»
بازي شيرين فرهاد سينماي ايران!
جمشيد مشايخي، سلطان صاحبقران سينماي ايران در بيان تاثرش از بيشكيبايي اين هنرمندان براي رفتن خاطرهاي بيان ميكند كه: «در سالهاي قبل از انقلاب، محمود استاد محمد سريالي را به نام «خليل ده مرده»، كارگرداني ميكرد كه من به همراه زندهياد اكبر مشكين از بازيگران آن بودم و خسرو هم نقش آدمي چربزبان را در اين سريال داشت كه موتوري را ميدزديد و به قدري زيبا و شيرين بازي ميكرد كه شيفتهاش شدم.»
اما خسرو شكيبايي در نقشآفرينيهاي خود، خواه در تئاتر يا سينما و حتي در مجموعههاي تلويزيوني، مشخصهاي بارز داشت. او از لحظات مرده و خاموشي خود در سكانسها و حتي در تك پلان، موقعيتهاي بيكلامي خلق ميكرد كه با دوباره ديدن آثارش ميتوانيد به اين نكته پي ببريد.
خسرو شكيبايي حتي زماني كه در ديالوگي شركت نداشت، حضورش با حركات خاص اندام و بويژه ميميك صورتش، بيانگر شرايط صحنههاي فيلمبرداري بود و ميتوان گفت در كنار او ديگر هنرمندان راحتتر به حسي كه بايد ميرسيدند. شايد به اين دليل است كه نيكي كريمي در فيلم سارا و پري با او هم بازي بود، گفته است: «هيچ وقت نشده كه استعداد شكيبايي در سينماي ايران كشف شود و از 50 درصد از استعداد او استفاده شد.»
وداع در سكوت
اما شكيبايي در چند سال اخير كم گفت و به سكوت بيشتر اعتماد داشت تا به بيان ديدگاههاي خود.
او حتي در تماس تلفني يك ساعت و نيمياش با خبرنگار روزنامه اطلاعات، در پايان مكالمه گفته بود، «آخه عزيزم مينويسي كه چي بشه؟ چيزي براي گفتن ندارم.»
او چندي پيش براي اخذ جايزه يك عمر دستاورد هنري از انجمن منتقدان و نويسندگان سينما وقتي روي سن آمد، سخني بر زبان نياورد و فقط لبخند زد.
اين نكتهاي است كه رضا كيانيان هم به آن اشاره داشت: «دو هفته پيش كه آخرين جايزهات رو گرفتي، روي صحنه لام تاكام حرف نزدي. از گوشه صحنه اومدي بالا و آروم جايزهات را گرفتي، براي سي سال حضور پرشور و شوقت در سينمايي كه اين روزها، چندان شور و شوقي در آن نيست. فقط لبخند زدي و رفتي پايين و لاي جمعيت گم شدي ... شايد داشتي خداحافظي ميكردي و ما نميفهميديم. ولي چه خداحافظي باشكوهي ! خيليها آرزو دارند در اوج خداحافظي كنن، اما نميتونن. شايد هم اون لبخند همين معنا رو داشت.»
او به گفته مجيد جعفري هنرمند تئاتر، هشت نمايش بازي كرد و وارد سينما شد، از آن پس براي رفع دلتنگي به تئاتر بازميگشت و هر بار كه ميآمد، شگفتي ميآفريد.
مرور يك زندگي
خسرو شكيبايي متولد 1323 در تهران است.
او فارغالتحصيل بازيگري از دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران بود و فعاليت هنري خود را از سال 1342 با بازيگري تئاتر آغاز كرد.
او در فيلمهاي هامون، كيميا و كاغذ بيخط، به ايفاي نقش پرداخت.
بازي در سريالهاي، لحظه، كوچك جنگلي، مدرس، روزي روزگاري، خانه سبز، سرزمين سبز، كاكتوس، آواز مه و تفنگ سرپر، از زيباترين خاطرههاي او در تلويزيون است. او در هشتمين و سيزدهمين جشنواره فيلم فجر به دليل بازي در فيلمهاي هامون و كيميا، سيمرغ بلورين بهترين بازيگر را دريافت كرد.
او مدتها از سرطان كبد رنج ميبرد، در بيمارستان پارسيان درگذشت. تا در قطعه هنرمندان بهشتزهرا آرام گيرد.
هومن ظريف
يکشنبه 30 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 100]