واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: ترانه بارون ( 4 )گلدون شکسته ( قسمت اول )عبدالرضا رضایی نیادس نذار روی دلم، دلم کبابه، داداشی!این روزا دلا تو خط نون و آبه، دادشی!حال مون رو پرسیدی، قربون اون معرفتتتوی این هول و ولا خیلی خرابه، داداشی!دل کجاس؟ دیگه باهاس دنبال بی دلا بریماین روزا، این طرفا بیدلی بابه، داداشی!یه نسیمی اومد و دمید و ما عین حباب...نقش ما نقش برآبه و سرابه، داداشی!چی شد اون جوری نشد ؟ کجا ؟ کیا؟ کدوم طرف ؟ ...چه سوالایی دارم که بی جوابه، داداشی!اگر دوس داری تو هم یه روز به رویات برسیچش ببند و خوب بخواب؛ زندگی خوابه، داداشی!اولش بنا نبود عاشقا دس به سر بشناولش بنا نبود این قده در به در بشنجای پر زدن به شادی تو هوای زندگیگم و گور بشن تو این پیچ و خمای زندگیاولش بنا نبود که عاشقا خط بخورندیگرون شربت شادی، اونا تهمت بخورنزندگی خیلی قشنگه، این روزا. خیلی قشنگ!پر شده خیابونا از آدمای رنگ وارنگدل من چشاتو واکن، کمی دنیا رو ببین!هر کجا سفرهای هس، حمله رندا روببین!باغ لالههای نازنین لگدمال کیاس؟گریهها مال کیا و خندهها مال کیاس؟یه طرف دلا چه رنگی! یقهها برف سفید!از کنار اون دلا که رد می شید، رنگی نشید!سوارن؛ با رخش شون سد میکنن جادههاروآقازادهها میگیرن حال آزادهها رواون طرف تر جور جوره؛ سور و سات اختلاسمی برن شمش طلا و می ذارن رو اسکناسشادمون، خنده به لب، اوستای حقّه بازیناوستای اوستاها تو رشته دس درازی یناون طرف ترو ببین! قلندرای الکیمی زنن این ور و اون ور حرفای بانمکیهمونا که دم به دم «جون برادر» میزننبذا وقتش برسه، هزارتا خنجر میزنندرویشای قلّابی سبحه به دس وول میخورنآدمای ساده دل یه قل دو قل گول میخورنهی میان تو کوچه ها «یا حق و یاهو» میزننبعد میرن خلوت شون، کباب آهو میزننوقتی پابده بشون، شیطونا رو مات میکننروزی صدتّا کامیون گناهو خیرات می کننرفقام یواش یواش رفتن و نالو طی شدنمث اون مستضعفا که یهو طاغوتی شدنهمونایی که دم از سفره مولا میزدنسفرههای چرب و نرمو می دیدن، جا میزدنروز و شب، با دل شون شیطونا بازی میکننتا قیامت میخونن، روده درازی میکننیادشون رف یه روزی شعارای ناب میدادنسیبیل هزارتا رستمو یه دس تاب میدادنوضع عالمو ببین! خیلی قمر تو عقربهبعضیا میگن که روز روزه، کی میگه شبه؟تو چشا، چشمه آب و قصّه تلخ سراب...تو دلا، حسرت شعر بی دروغ و بینقاب...مث گل، مث پرنده، مث بارون و نسیمنمیخواستیم مگه ما بهارو منتشر کنیم؟به زمین و به زمون نشون بدیم کرامتو؟به همه. حتّی. به سنگا یاد بدیم محبّتو؟نمیخواستیم به کویر سینهها گل بزنیم؟از دل آدما تا عرش خدا پل بزنیم؟نمیخواستیم که بهشتو تو زمین به پا کنیم؟آدما فرشته شن، دنیا رو با صفا کنیم؟نمیخواستیم که دیگه سفره خالی نباشه؟توی دست حسرتی نون خیالی نباشه؟تو دل پرندهای عقده شادی نمونه؟غم کماش بد نی، ولی غم زیادی نمونه؟اون روزا، جون تو از فرشتهها کم نبودیمچی بودیم؟ هر چی بودیم، آدم آدم نبودیمدل مون به کمتر از فرشته راضی نمیشدیه نفس عشق حقیقی مون مجازی نمیشدهمه مون پر میزدیم تو آسمون آرزوواژهها می خوان بگن، امّا دلم می گه «نگو!»...ادامه دارد ترانه بارون (1) ترانه بارون (2) ترانه بارون (3)
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 602]