تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):آيا به چيزى با فضيلت تر از نماز و روزه و صدقه (زكات) آگاهتان نكنم؟ و آن اصلاح ميان م...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804615519




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نويسنده: محمدصادق مزيناني حكومت اسلامي در عصر انتظار (قسمت دوم)


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: محمدصادق مزيناني حكومت اسلامي در عصر انتظار (قسمت دوم)
خبرگزاري فارس: از مباحث مهّم و اساسي در دوره غيبت, بحث حكومت اسلامي و انتظار فرج و ارتباط آن دو با يكديگر است. بيشتر فقهاي شيعه, تشكيل حكومت اسلامي را در دوره غيبت, ضروري مي دانند و بر اين باورند كه فقهاي عادل, بايد به اين مهم اقدام كنند و اگر يكي ازآنان تشكيل حكومت داد, بر ديگران واجب است كه از او پيروي كنند.
در گذشته ياد آور شديم كه جهاد, همانند ديگر امور, متوقف برتهيّه مقدمات و امكانات است و شتابزدگي در آن, پيامدهاي ناگواري را در پي دارد. امام علي(ع) در بيان فوق, به همين معني اشاره مي كند.

ابن ابي الحديد, در تفسير سخن فوق مي نويسد:(امام علي(ع), با كلام فوق بر آن نيست كه كوفيان را از جنگ با اهل شام باز دارد, زيرا امام, همواره, آنان را از سستي و كوتاه آمدن در جنگ با شاميان سرزنش كرده است, بلكه شماري از ياران امام(ع) بر آن بودند كه فساد و نفاق گروهي از كوفيان را افشاء كنند. علي(ع) براي جلوگيري از تفرقه و ايجاد اختلاف داخلي در ارتشِ خود, آنان را از اين كار, در آن شرايط بازداشت و فرمود: بنشينيد و بر بلاها صبر كنيد.48

چگونه ممكن است شخصيتي كه آن همه خطبه در تشويق به جهاد و مبارزه با ستمگران دارد, مردم را به سكوت و گوشه نشيني در مقابل ظلم و فساد دعوت كند.

او كه مي فرمايد:

(زشت باد رويتان, كه هدف تيرهاي دشمن قرار گرفته ايد. به شما هجوم مي آورند به آنها هجوم نمي بريد. باشما مي جنگند, با آنان نمي جنگيد. معصيت خدا مي شود و شما بدان رضايت مي دهيد49.

در حديث دوّم نيز, هدف رسول گرامي اسلام(ص) اين نيست كه رو در رويي با پادشاهان به نتيجه نخواهد رسيد; چرا كه مسلمانان صدر اسلام, بسياري از قدرتهاي حاكم محلّي و جهان را ساقط كرده اند و ما ديده ايم بسياري از انقلابها از جمله انقلاب اسلامي ايران در برابر نظامهاي طاغوتي, به موفقيت رسيده است.

از سوي ديگر, اين روايت در صدد تحريم مبارزه عليه ستمگران نيست وگرنه قيام علي(ع) و امام حسن(ع) در مقابل معاويه و قيام امام حسين(ع) در مقابل يزيدبن معاويه, صحيح نبود.

بنابراين, پيامبر(ص), در اين سخن, سنگيني كار ولزوم امكانات مورد نياز, براي درگيري با حكومتهاي خودكامه را يادآوري كرده است. همان گونه كه از جاي كندن كوهها به آساني ممكن نيست و نياز به امكانات و صرف وقت كافي دارد, مبارزه با ستمگران; بويژه آنان كه پايه هاي حكومت خود را محكم كرده اند نيز, آن چنان است. بر فرض اگر اميد چنداني هم به پيروزي نبود, باز وظيفه مردم در مبارزه با ستم و فساد به حال خود باقي است.

از روايت سوّم استفاده مي شود كه برخي از افراد عليه حكومت بني اميّه قيام كرده بودند و حكومت نيز در پي آنان بود.

ابي المرهف نيز, ترس آن داشت كه بني اميّه او را دستگير كنند. امام در اين گفتار, خواسته اند كه ترس وي را از بين ببرند. آن گاه امام از هلاكت فرد شتابزده, يعني كسي كه احساسات زودگذر او را به قيام و اقدام واداشته است, خبر مي دهد.

در هر صورت, اين روايت در مقام منع از دفاع در مقابل هجوم دشمنان و يا منع از ايجاد حكومت اسلامي در صورت توان و وجود شرايط آن نيست.

اگر در اين روايات آمده كه شتاب نكنيد, به معناي صبر بر ظلم و سكوت در برابر از بين بردن دين و آثار دين و پذيرش سلطه جباران و تسلّط آنان بر دين و نواميس مردم نيست, بلكه اين احاديث به معني شتاب نكردن در رسيدن به دولت حقّه جهاني است. شيعيان براساس رواياتي كه از پيامبر(ص) رسيده بود, منتظر فردي از اهل بيت براي نجات و تشكيل دولت حقّ بودند و به شكلهاي گوناگون اين انتظار را اظهار مي كردند و گاهي هم از روي اعتراض به ائمه(ع) گفتند: چرا قيام نمي كنيد و ستمگران را به جاي خود نمي نشانيد. آنان از ائمه(ع) انتظار داشتند كه به عنوان موعود, قيام كنند. ائمه(ع) نيز, با توجّه به چنين ذهنياتي مي فرمودند:

(اين توقع شما, پيش از موقع است. آن قيام را نشانه هايي است كه پيش از پديد آمدن آنها قيام به عنوان مهدي موعود(ع), درست نيست.)

ائمه(ع) در اين روايات, تن دادن به ستم را سفارش نمي كنند, بلكه آنان, با طرح اين روايات, شيعيان را از شتاب و اين كه هر قيامي را قيام موعود تلقي كنند, بر حذر داشته اند. از اين روي, اين روايات, به هيچ روي در صدد منع از قيامهايي كه از سوي مصلحان, براي مبارزه با ستم و تشكيل حكومت اسلامي به منظور آماده سازي براي قيام حضرت مهدي(ع) صورت مي گيرد, نيست.

5 . برخي از روايات, به ور عموم و بعضي ديگر در دوره غيبت, شيعيان را به تقيّه دعوت مي كنند.

امام رضا(ع) مي فرمايد:

(لا دين لمن لاورع له ولاايمان لمن لاتقيّه له وان اكرمكم عنداللّه اعلمكم بالتّقية, قيل يابن رسول اللّه, الي متي, قال: الي قيام القائم فمن ترك التّقية قبل خروج قائمنا فليس منّا50.

كسي كه از گناهان پرهيز ندارد, دين ندارد. همچنين كسي كه از تقيّه استفاده نمي كند, ايمان ندارد. گرامي ترين شما در نزد خداوند, داناترين شما به تقيّه است.

گفته شد: اي پسر رسول خدا(ص)! تقيّه تا چه زماني لازم است؟ فرمود: تا قيام قائم. هر آن كه پيش از خروج قائم ما, تقيّه را ترك كند, از مانيست.

روايت ديگري نيز مفضّل از امام صادق(ع) نقل كرده است و در آن روايت نيز امام(ع) رفع تقيّه را بستگي به قيام قائم(ع) مي داند51.

با استناد به اين روايات, گفته شده است كه دخالت در سياست و مخالفت با حكومتهاي ستم پيشه خلاف تقيّه است; بنابراين, جايز نيست52.

در اين كه در مبارزه با دشمن لازم است از تقيه و اصول مخفي كاري استفاده كرد, ترديدي نيست و امّا به نام تقيّه, مسؤوليتهاي اجتماعي را كنار گذاشتن و تا ظهور امام زمان(ع) در سنگر تقيه ماندن, چيزي نيست كه اسلام آن را تأييد كند.

اسلام, اجازه داده در جايي كه جان و يا مال و يا ناموس انسان در خطر است و اظهار حق, هيچ گونه نتيجه اي ندارد از آن, تا آماده شدن شرايط خودداري كند و وظيفه خود را پنهاني انجام دهد.

بنابراين تقيّه گاه لازم است; زيرا باعث حفظ جان و يا حفظ دين است و اما گاهي تقيه و سكوت, باعث نابودي دين و انحراف جامعه اسلامي است. اين جا, جاي سكوت نيست, جاي امر به معروف و نهي از منكر و ايثار و فداكاري و شهادت در راه دين است. در اين جا, ديگر تقيّه حرام است. از اين روي, امام خميني, در سالها 42 و 43 فرياد زد:

(والله گنه كار است كسي كه سكوت كند.)

بنابراين روايات تقيه در صدد بازداشتن از جهاد, يا امر به معروف و نهي از منكر و مبارزه با ستم نيستند, بلكه به انسان مسلمان گوشزد مي فرمايند: در حالي كه به وظايف خود عمل مي كند, در صورت امكان, جان و مال خود و ديگر مسلمانان را حفظ كند. در روايات آمده:

(التقيّة جنّةُ المؤمن) و(التقية ترس المؤمن)53.

تقيه زره و سپر مؤمن است.

روشن است كه از زره و سپر در ميدان جنگ استفاده مي شود, نه در خانه هاي در بسته چنانكه برخي از به اصطلاح منتظران مهدي(ع) بر اين باور بودند و تا آن جا به (تقيه) اي كه خود تفسير مي كردند, پايبندي نشان مي دادند كه موافقت زباني با حكومتهاي ستم را جايز مي دانستند54.

امام صادق(ع), خطاب به ابو حمزه ثمالي, در رابطه با معناي تحريف شده (تقيّه), كه چيزي جز فرار از مسؤوليت و رفاه طلبي نيست, مي فرمايد:

(… وايم اللّه لودعيتم لتنصرونا لقلتم لانفعل انما نتّقي, ولكانت التّقية احبّ اليكم من آبائكم وامهاتكم, ولو قدقام القائم ما احتاج الي مسائلتكم عن ذلك ولا قام كثير منكم من اهل النّفاق حدّ اللّه.55)

به خداسوگند, اگر ما شما را به ياري خود عليه حكومتهاي ستم فرا خوانيم, ردّ مي كنيد و به تقيّه, تمسك مي جوييد. تقيّه در نزد شما, از پدران و مادرانتان دوست داشتني تر است. اگر قائم, قيام كند, نياز به پرسش از شما ندارد و درباره بسياري از شما كه نفاق پيشه كرده ايد حدّ الهي را جاري خواهد كرد.

امام(ع), هشدار مي دهد كه اين گونه از تقيه برداشت كردن نشانه نفاق است و هنگاميكه حضرت مهدي(ع) ظهور كند, با اين كه اين عدّه ادّعاي شيعه بودن را دارند, به عنوان منافق با آنان برخورد خواهد كرد.

افزون بر آنچه در پاسخ روايات, آورديم, رواياتي نيز از ائمه(ع) نقل شده كه در آن, بسياري از قيامهاي علويان و غير آنان مورد تأييد ائمه(ع) قرار گرفته است. همچنين قيامهايي داريم كه شيعيان و عالمان معروف در آن شركت داشته اند. اين دسته از روايات, روايات پيشين را توضيح مي دهند و تفسير مي كنند, از جمله:

1. محمدبن ادريس, در كتاب (سرائر) نقل مي كند كه: فردي در حضور امام صادق(ع), سخن از قيام به ميان آورد و از خروج كساني كه از اهل بيت قيام مي كنند سؤال كرد, حضرت فرمود:

(لازال انا وشيعتي بخير ما خرج الخارجي من آل محمّد(ص) ولو ددت انّ الخارجي من آل محمّد(ص) وعليّ نفقة عياله.56)

پيوسته من و شيعيانم بر خير هستيم, تا هنگامي كه قيام كننده اي از آل محمد(ص) قيام كند. چقدر دوست دارم كه شخصي از آل محمد(ص) قيام كند و من مخارج خانواده او را بپردازم

2. رواياتي كه دينداران را ستوده اند و دينداري را مانند كرده اند به آتش در كف گرفتن و…57 و رواياتي كه درباره سنگيني مسؤوليت مسلمانان راستين و ارزش آنان در دوران غيبت وارد شده و … روايات پيشين را كه در نهي از قيام مسلحانه وارد شده بودند, رد مي كنند.

پيامبر(ص) مي فرمايد:

(پس از شما افرادي خواهند آمد كه هر يك از آنان, ارزش و اجر پنجاه تن از شما را دارد.

اصحاب عرض كردند: اي رسول خدا(ص)! ما به همراه تو در بدر, اُحد و حنين شركت كرديم درباره ما قرآن نازل شد [چگونه آنان از ما برترند] آن حضرت فرمود: آنان مشكلات و مسؤوليتهايي دارند كه شما, تاب و تحمّل آنها را نداريد.58)

در روايتي ديگر, امام سجاد(ع) پاداش هزار شهيد, همانند شهداي بدر و اُحد را به شيعيان واقعي وعده داده است59.

چه كساني در دوره غيبت, پاداش هزار شهيد بدر و اُحد و حنين را دارند و به پنجاه مسلمان صدر اسلام مي ارزند؟ آيا كساني كه سكوت و گوشه نشيني را برگزيده اند و حدّاكثر نمازي مي گزارند و روزه اي مي گيرند؟

بدون ترديد, آن همه ستايش و ارزش از آنِ اينان نيست. كساني مي توانند از نمونه هاي احاديث بالا باشند كه دست كم, همانند مسلمانان صدر اسلام, با ستم و فساد مبارزه كنند و به مسؤوليتهاي خود, جامه عمل بپوشانند اگر غير اين باشد, آتش دست گرفتن و اجر هزار شهيد بدر, احد و حنين را داشتن, بي معني خواهد بود.

3 .خبر دادن پيامبر(ص) از حركتهاي پيروز مسلمانان:

(لا تزال طائفة من امّتي يقاتلون علي الحقّ ظاهرين الي يوم القيامه.60.

همواره گروهي از امّت من, براساس حقّ قيام مي كنند و پيروز مي شوند. و اين قيامها, تا روز قيامت ادامه خواهد داشت.

(لن يبرح هذا الدّين قائماً يقاتل عليه عصابة من المسلمين حقّ تقوم السّاعة.61)

همواره اين دين پا برجا خواهد بود و گروهي از مسلمانان براي پاسداري از آن به جهاد و جنگ بر مي خيزند تا قيامت فرا رسد.

4 . تأييد قيام زيد:

امام صادق(ع) مي فرمايد:

(انّ عمّي كان رجلاً لدنيانا وآخرتنا مضي واللّه عمّي شهيداً كشهداء استشهدوا مع رسول اللّه(ص) وعلي والحسن والحسين.62)

عموي من, مردي مفيد براي دنيا و آخرت ما بود. او, شهيد از دنيا رفت. همانند شهيداني كه در زمان پيامبر(ص) و علي و حسن و حسين(ع) به شهادت رسيدند.

پيامبر اسلام(ص) به امام حسين(ع) فرمود:

(اي حسين! از صلب تو, مردي به وجود خواهد آمد كه زيد, ناميده مي شود. او و يارانش, روز قيامت با گامهاي خود از گردنهاي مردم مي گذرند, در حالي كه برق نور پيشاني آنان, چشمهاي مردم را مي ربايد و بدون حساب وارد بهشت مي شوند.63)

امام رضا(ع), در پاسخ مأمون, كه زيدالنّار, برادر امام رضا(ع) را, با زيدبن علي مقايسه كرد, فرمود:

(لاتقس اخي زيداً الي زيدبن علي فانه كان من علماء آل محمد(ص) غضب للّه عزوجل فجاهد اعدائه حتي قتل في سبيله.64)

برادرم زيد را, با زيد بن علي مقايسه نكن. چون زيدبن علي از عالمان آل محمّد(ص) بود. براي خدا خشم كرد و در راه خدا جهاد كرد و كشته شد.

آن گاه امام رضا(ع), از پدرش موسي بن جعفر(ع) و او از پدرش امام صادق(ع) نقل مي كند كه آن حضرت درباره زيدبن علي مي فرمودند:

(رحم اللّه عمّي زيداً انه دعا الي الرضا من آل محمّد, ولو ظفر لو في بما دعا اليه وقد استشارني في خروجه, فقلت له: يا عمّ ان رضيت ان تكون المقتول المصلوب بالكناسه فشانك. فلمّا وليّ قال جعفربن محمّد ويل لمن سمع واعيته فلم يجبه…65)

خدا عمويم زيد را رحمت كناد. او, به رضاي از آل محمّد(ص) دعوت مي كرد. اگر پيروز مي شد, به وعده اش وفا مي كرد. او در قيام خود, با من مشورت كرد و من به او گفتم:

عمو! اگر آمادگي داري كه كشته شوي و به دار در كناسه آويخته گردي, اقدام كن. چون قيام كرد جعفر بن محمد فرمود: واي بر آن كس كه فرياد وي را بشنود و به وي پاسخ ندهد.

درباره زيد بن علي, روايات بسيار است. از عالمان شيعي: شيخ مفيد, شيخ طوسي, شهيد اوّل, شيخ بهايي, بحر العلوم, اردبيلي, شيخ حرّ عاملي, علامه مجلسي و… او را ستوده اند66 و رواياتي نيز در تأييد او, از ائمه(ع) نقل كرده اند.

در تنقيح المقال, آمده است:

(تمام علماي اسلام بر بزرگواري و مورد وثوق بودن و پارسايي و علم و فضيلت زيد بن علي, اتفاق نظر دارند.67)

5 . تأييد قيام حسين بن علي شهيد فخّ:

وي از شهداي بزرگي است كه در سرزمين فخّ, حدود يك فرسخي مكّه, با سپاه هادي عباسي جنگيد و به شهادت رسيد. دشمنان بدن او و يارانش راقطعه قطعه و سرهاي آنان را از بدن جدا و اجساد آنان را, رها كردند و رفتند.

در آخرين ديدار حسين بن علي, شهيد فخ, با امام موسي بن جعفر(ع), امام به وي فرمود:

(يابن عمّ انك مقتول فاجّد الضراب فان القوم فساق يظهرون ايمانا ويسترون شركا وانّا للّه وانّا اليه راجعون احتسبكم عنداللّه من عصبه.68)

اي پسر عمو! تو كشته خواهي شد. پس نيكو جنگ كن; زيرا اين قوم فاسق هستند. اظهار ايمان مي كنند, ولي در دل مشركند. من مصيبت شما جماعت را, به حساب خدا مي گذارم و بر صبر در اين مورد از خدا پاداش مي طلبم.

امام, در ين سخن, دشمنان زيد را فاسق و مشرك مي خواند و شهادت او را به حساب خدا مي گذارد و بدين وسيله, قيام او ويارانش را تأييد مي كند.

امام جواد(ع) مي فرمايد:

(لم يكن بعد الطّف مصرع اعظم من فخّ…)69

پس از واقع كربلا, قتلگاهي بزرگتر از فخّ نيست.

پيامبر اسلام(ص), در عبور از سرزمين فخّ, از شهادت شهداي فخّ خبر داد و بر آنان گريست و ارزش ياران حسين بن علي را براي اصحاب خودش بيان كرد70.

امام صادق(ع) نيز, در آن زمين نماز گزارده و در عظمت شهيدان فخ فرموده:

(يقتل ههنا رجلٌ من اهل بيتي في عصابة تسبق ارواحهم اجسادهم الي الجنّة.71)

در اين مكان, مردي از خاندان من با گروهي از يارانش به شهادت مي رسند, كه روح آنان پيش از جسم آنان, به بهشت داخل مي شود.

هنگامي كه سرهاي شهداي فخّ را به مدينه آوردند, تا علويان را بترسانند, در سكوت مجلس, امام موسي بن جعفر(ع) فرمود:

(انا للّه وانّا اليه راجعون, مضي واللّه مسلماً, صالحا, صوّاماً, قواما, آمراً بالمعروف, ناهياً عن المنكر, ما كان في اهلبيته مثله.72)

حسين [شهيد فخ] در گذشت, ولي به خدا سوگند, او مسلماني شايسته, روزه دار, شب زنده دار, امر كننده به معروف و نهي كننده از منكر بود و در ميان خاندانش نظير نداشت.

شيخ طوسي, شيخ مفيد, علامه حلّي,نجاشي, علامه مجلسي, محدّث قمي, علّامه سيد محسن امين,و… او را ستوده اند و از شخصيت و قيام او, تجليل و احترام كرده اند و ارزش ويژه اي براي او قائل شده اند 73 .

6 .تأييد قيام مختار به خونخواهي شهداي كربلا و بر ضدّ بني اميه.

امام سجاد درباره وي مي فرمايد:

(… جزي اللّه المختار خيراً.74)

خداي به مختار جزاي خير عنايت كناد.

امام باقر(ع) مي فرمايد:

(لاتسبوا المختار فانّه قتل قتلتنا وطلب ثارنا وزوّج اراملنا وقسّم فينا المال علي العسره75)

به مختار ناسزا نگوييد, چون او قاتلان ما را كشت و به خونخواهي ما برخاست و بيوه زنان ما راشوهر داد و در شرايط سخت و تنگدستي به ما كمك مالي كرد.

گروهي از سران كوفه به مدينه آمدند و با وساطت محمدبن حنفيه, به حضور امام سجاد(ع) رسيدند. آن گروه از قيام مختار پرسيدند, آن حضرت خطاب به محمّد بن حنفيه, فرمود:

(يا عمّ لو انّ عبداً زنجيّا تعصّب لنا اهل البيت لوجب علي الناس موازرته قدوليّتك هذا الامر فاصنع ما شئت76.)

اي عمو! اگر برده اي سياه پوست, تعصب ما اهل بيت را داشت, بر مردم واجب مي شد كه از او حمايت كنند. من مسؤوليت اين كار را به تو دادم. به هرگونه كه صلاح مي داني عمل كن.

مامقاني, پس از نقد و بررسي روايات رسيده درباره مختار مي نويسد:

(فتلخص من جميع ما ذكرنا, ان الرجل امامي المذهب فان سلطنته برخصة من الامام(ع)… ولو لا الاّ ترحم مولينا الباقر(ع) ثلاث مرات في كلام واحد لكفي في ادراجه في الحسان.77)

خلاصه آنچه آورديم اين است كه: اين مرد [مختار] معتقد به امامت ائمه(ع) بوده و حكومت اونيز, با اجازه امام(ع) بوده است. اگر هيچ مدحي, جز طلب رحمت امام باقر(ع), آن هم سه بار در يك سخن, براي او نبود, همين وي را بس بود كه در صفّ نيكان قرار گيرد.

آقاي خويي نيز, پس از آن كه اخبار رسيده درباره مختار را به دو دسته تقسيم مي كند, روايات مدح را قوي تر مي داند78.

بسياري از مورخان و محدثان نيز, او را ستوده اند79.

7 . تأييد قيام توابين:

رهبري اين قيام را سليمان بن صرد خزاعي بر عهده داشت كه از اصحاب رسول خدا(ص) به شمار مي آمد و افرادي چون مسيب بن نجبه, عبداللّه بن سعد, عبداللّه بن وال, بكر بن وائل و رفاعة بن شدادبجلّي از برگزيدگان ياران علي(ع) در اين قيام او را همراهي مي كردند از سخناني كه مسيب بن نجبه, در يك گردهمايي ايراد كرده, روشن مي شود كه بيشترين نيروهاي اين قيام را بازماندگان دوران علي(ع) و سربازان و رزمندگان جنگ با ناكثين, قاسطين, مارقين, تشكيل مي داده اند80.

اينان با شعار (يا لثارات الحسين) سلاح بر گرفتند و براي طلب آمرزش از خدا, بر سر مرقد امام حسين(ع) گرد آمدند و سپس به قيام خود ادامه دادند.

تحليل قيام توابين و مسائلي چون رابطه قيام با امام سجاد(ع) و اوضاع و شرايط آن زمان چگونگي برخورد مختار با اين قيام و… احتياج به بررسي بيشتري دارد كه در اين مقال نمي گنجد.

ابوالفرج اصفهاني پس از آن كه حدود سيصد نفر از فرزندان علي(ع) را نام برده و قيامهاي مسلحانه آنان را ثبت كرده مي نويسد:

(آنچه آورديم, ماجراهايي از قيام و ايثار و شهادت آن عدّه از آل ابوطالب, از زمان رسول خدا(ص) تا سال 1313 است. ولي در اطراف يمن و محدوده طبرستان, گروهي از اين تبار, دست به قيامهاي پيروزمند و يا شكست خورده اي زده اند كه ما از آنها اطلاعي در دست نداريم.81)

ياد آوري: برخي از قيامها, پيروز شده اند و تشكيل حكومت داده اند:

حكومت ادريسيان در مغرب, حكومت علويان در طبرستان, حكومت علوي اطروش, حكومت آل بويه در عراق و ايران, حكومت فاطميان در آفريقا, دولت حمدانيان, حكومت سربداران بالاخره حكومت اسلامي ايران به رهبري امام خميني نمونه اي از اين حكومتهابه شمار مي آيند.

در اين جا, فقط اشاره اي مي كنيم به حكومت ادريسيان و علوي اطروش.

ادريس بن عبداللّه, از ياران حسين بنِ علي, شهيد فخّ بود. وي, پس از جنگ, مخفيانه به مغرب رفت (آفريقا) و پس از آن كه شناخته شد, مردم را به حكومت اسلامي و رضاي آل محمد(ص) فرا خواند. مردم به او پيوستند و او, در سال 172 هـ . ق. رسماً تشكيل حكومت داد.

از امام رضا(ع) درباره وي نقل شده:

(ادريس بن عبداللّه من شجعان اهل البيت, واللّه ما ترك فينا مثله.82)

ادريس از شجاعان اهل بيت پيامبر(ص) بود. به خدا سوگند, همانند او درميان ما كسي نيامده است.

قيام ادريس و تشكيل حكومت, توسط وي, مايه وحشت هارون الرشيد شد. وي, براي نابودي اين حكومت انقلابي, از هيچ كوششي فرو گذار نكرد و سرانجام او را به قتل رسانيد.83.

مردم, پس از ادريس: با پسر وي, ادريس بن عبداللّه بيعت كردند:

حكومت علوي اطروش: عالمان و مورخان بزرگ, از حكومت اطروش به خوبي ياد كرده اند از جمله, طبري مي نويسد:

(ولم ير الناس مثل عدل الاطروش وحسن سيرته واقامته الحق.84)

مردم, حاكمي عادل تر و زمامداري نيك سيرت تر از او نديدند. او, حق را چنان كه شايسته بود, برپا داشت.

وي, چندين كتاب در فقه و امامت نوشت. ترويج و تبليغ اسلام از هدفهاي قيام بزرگ او بود.85

علاّمه اميني, پس از اين كه به فضائل اطروش درياري دين و نشر دانش اشاره مي كند, مي نويسد:

(اعترف بفضله القريب والبعيد واذعن بكماله العدوّ والصدّيق… وقد جمع بين السيف والقلم, فرف عليه العلم والعلم فهو في الجبهه والسنام من فقهائنا كما انّه معدود من ملوك الشيعه وزعمائها…86)

نزديكان به اطروش و غير آنان, به فضل اطروش اعتراف كرده اند. دوست و دشمن به كمالات او باور داشته اند.

او, فردي بود كه بين شمشير و قلم جمع كرد و آن دو را با هم به كار گرفت.

او در صحنه جنگ و نبرد وهمچنين قلم, از فقهاي شيعه بود, همان گونه كه او از اندك زمامداران شيعه ورهبران آنان به شمار مي آيد.

علامّه اميني, پس از گفتار بالا, ستايشهاي ابن ابي الحديد, شيخ بهايي, علامه مجلسي, نجاشي و ديگران را درباره اطروش نقل مي كند87.

اطروش پس از پاكسازي منطقه طبرستان و ديلم از نفوذ سامانيان, شهر ري را نيز از تصرف آنان در آورد و سرانجام در يكي از جنگها, در سال 304 به شهادت رسيد. پس از اطروش حسن بن قاسم, ملقب به داعي, به حكومت رسيده سيره او را تداوم بخشيد و باگسترش قلمرو حكومتش, شهر ري را مركز حكومت خود قرار داد و بر قزوين, زنجان ابهر و قم نيزتسلط يافت88.

در قرن اخير نيز, نهضتهاي اسلامي در جهان اسلام بويژه ايران اسلامي, به وقوع پيوسته كه در بسياري از آن نهضتها, ياخود عالمان ديني رهبري آن بر عهده داشته اند, يا مورد تأييد آنان بوده است.

تشكيل حكومت در عصر غيبت, دخالت در قلمرو امام معصوم

سومين دليل كه بر مشروع نبودن مبارزه و تشكيل حكومت اسلامي در دوره غيبت, اقامه كرده اند اين كه تشكيل حكومت اسلامي درعصر غيبت, دخالت در قلمرو كار امام زمان(ع) است. اين ديدگاه, از اين باور سرچشمه مي گيرد كه تشكيل حكومت, خاصّ امام معصوم!(ع) است و ديگران, چنين حقي ندارند و اگر حركتي كردند و حكومتي تشكيل دادند, پيروي از آنان, لازم نيست:

(الان هم مي گويي حكومت اسلامي خوب است. شما آن مصداق حاكم اسلامي را نشان بدهيد. اوني كه معصوم از گناه باشد. اوني كه از هوي و هوس و حبّ رياست و شهرت و غصب و تمايلات نفسي به هيچ وجه در او اثر نكند, نشان بدهيد. او بيايد ميدان, جلو بيفتد, ملّت مي افتد به خاك پايش.89)

اين نظريه داراي دو بخش است يكي اين كه تشكيل حكومت اختصاص به معصوم دارد ديگر اين كه (در حقيقت تحليل و مبناي اصلي اين نظريه است) وجود خطاء و اشتباه در غير معصوم مانع از لزوم پيروي از اوست.

نقد و بررسي

بيشتر فقهاي ما بر اين باورند كه فقيه داراي شرايط, درزمان غيبت, وظيفه دارد تشكيل حكومت بدهد. شرط عصمت, ويژه زمان حضور است.

صاحب جواهر مي نويسد:

(اگر امام از كسي مطالبه زكات كند و او به امام نپردازد و به ديگري پرداخت كند, زكات بر ذمّه اوست و در صورت از بين رفتن عين آن, دگر بار بايد از مال خود جدا و پرداخت كند.)

وي, پس از سخن بالا, در پاسخ صاحب مدارك كه مي نويسد:

(بحث از اين مقوله, در زماني كه امام معصوم(ع) حضور ندارد, بي مورد است).

مي نويسد:

(اطلاق ادلّة حكومته (الفقيه) خصوصاً رواية النّصب التي وردت عن صاحب الامر روحي له الفداء ـ يصيره من اولي الامر الّذين اوجب اللّه علينا طاعتهم.90)

اطلاق ادلّه حكومت فقيه, بويژه توقيع اسحاق بن يعقوب, فقيه را در رده اولي الامر قرار مي دهد. اولي الامري كه اطاعت از آن بر ما واجب است.

بسياري از قدماء, متأخرين و معاصرين براساس همين توقيع شريف, به ولايت فقيه حكم كرده اند. برخي ديگراز فقها, براي نفوذ حكم فقيه و ولايت وي, به مقبوله عمر بن حنظله استناد جسته اند. محقق كركي, ضمن اشاره به فراواني روايات دلالت كننده بر ولايت فقيه, از مقبوله, به عنوان سندي در نيابت عامّه فقها, ياد مي كند91.

وي در جاي ديگر, سيره عالمان بزرگي همچون: سيّد مرتضي علم الهدي, محقّق طوسي, علّامه حلي و… را دليلي بر مسأله فوق دانسته و به آن استناد كرده است92.

صاحب جواهر, حاج آقا رضا همداني و ديگران بر اين باورند كه شيوه فقهاء در مباحث فقهي, بيانگر اين است كه آنان ولايت فقيه و وجوب اطاعت از وي را به عنوان اصلي مسلّم پذيرفته اند93.

هر چند با توجه به آنچه گذرا درباره ولايت فقيه آورديم, بخش دوّم استدلال آنان: (امكان اشتباه از سوي غير معصوم, مانع از نفوذ كلمه و وجوب اطاعت است) داده شد, ولي براي روشن تر شدن بحث مي گوييم:

امكان اشتباه, مانع از نفوذ كلمه و لزوم اطاعت و پيروي نيست; زيرا علي!(ع), مالك اشتر را با همه اختيارات حكومتي, به حكومت گمارد و مردم را به اطاعت از وي دستور داد.94

همچنين وي را به فرماندهي بخشي از سپاه خود گمارد وبه دو نفر از فرماندهان سپاه خود, نوشت:

(فاسمعا واطيعا واجعلاه درعاً و مجنّا فانّه ممّن لايخاف وهنه ولاسقطته.95)

دستورات او را بشنويد و پيروي كنيد و او را براي خود زره و سپر قرار دهيد, زيرا بيم سستي و لغزيدن در او نيست.

فقهاي شيعه نيز, براساس همان دليلهاي ولايت فقيه, به وجوب اطاعت از حكومت فقيه عادل حكم كرده اند96.

اصولاً, اين كار امري است عقلايي. مردم, مديريت مدرسه و يا كارخانه و يا امور ديگر را به افراد غير معصوم مي سپارند و شاگردان مدرسه, يا كارگران كارخانه را به اطاعت از آنان دعوت مي كنند, با اين كه ممكن است مدير مدرسه و يا كارخانه در كارخود اشتباه كنند.

حضرت علي(ع) كوشش مي كند كه شايسته ترين افراد را براي حاكميت بر استانهاي گوناگون برگزيند, نمي تواند كساني را برگزيند كه به هيچ وجه اشتباه نكنندوحتي نمي تواند افرادي را انتخاب كند كه خيانت نكنند. گاهي افرادي كه آنان را به منطقه اي مي فرستاد, خيانت مي كردند97.

ميرزاي نائيني, پس از آن كه لزوم حكومت و مشروعيت حكومت فقيه عادل را در عصر غيبت ياد آوري مي كند, حكومت مشروطه را به لحاظ اين كه ظلم كمتري مي كند, در عصر غيبت مشروع مي داند و در برابر كساني كه با استناد به لزوم عصمت, حكومت را در عصر غيبت غير مشروع مي پنداشتند, موضع مي گيرد و مي نويسد:

([اين عدّه] از شدّت غر ضانيّت [غرض ورزي] گمان كرده اند تهران ناحيه مقدسه امام زمان, ارواحنا فداه, و يا كوفه مشرفه و زمان ما عصر خلافت شاه ولايت علي(ع) است و مغتصبين مقام آن بزرگوارانند.98)

ايشان اين اشكال را ابن كمونه اي مي خواند و در موراد بسيار, بر مشروعيت حكومت در عصر غيبت پاي مي فشارد و به اشكالهاي مخالفان پاسخ مي گويد.

با توجّه به آنچه آورديم, تلاش مردم, بويژه فقهاء براي حاكميت قسط و عدل و ايجاد حكومت اسلامي جايز بلكه واجب و از اهمّ واجبات است. آيا مي توان گفت كه در طول مدت غيبت صغرا, كه بيش از هزارسال از آن مي گذرد و ممكن است هزارها سال ديگر ادامه داشته باشد, اجراي احكام اسلام لازم نيست؟

بدون ترديد, پاسخ منفي است; چرا كه لازمه سخن فوق, اين است كه احكام اسلام, محدود به صدر اسلام و زمان حضور معصوم(ع) باشد و اين, بر خلاف ضروريات اعتقادي اسلام است و به گفته حضرت امام خميني:

(اعتقاد به چنين مطالبي, يا اظهار آنها بدتر از اعتقاد و اظهار منسوخ شدن اسلام است… هركه اظهار كند كه تشكيل حكومت اسلامي ضرورت ندارد, منكر ضرورت اجراي احكام اسلام شده و جامعيت احكام و جاودانگي دين مبين اسلام را انكار كرده است.99)

بر همين اساس, بيشتر فقهاي بزرگوار شيعه, از جمله امام خميني, در دوره غيبت, تشكيل حكومت اسلامي را واجب مي دانند و بر اين باورند كه اگر يكي از فقهاء تشكيل حكومت داد, بر ديگران واجب است, از او پيروي كنند و اگر تشكيل حكومت اسلامي به جز از راه قيام و اقدام دسته جمعي امكان پذير نباشد, همگان, بايد بدين مهمّ اقدام كنند و در صورتي كه تشكيل حكومت ممكن نباشد, باز هم تكليف ساقط نيست بايد به اندازه توان, احكام اسلامي را اجراء كنند100.

بنابراين, انتظار فرج و حكومت جهاني مهدي(ع) به هيچ روي, ناسازگاري با قيامهاي پيش از ظهور ندارد, بلكه برخي ازقيامها و حكومتها زمينه ساز قيام و حكومت جهاني مهدي(ع) خواهند بود.
--------------------------------------------------------------------------------
1 . (انديشه سياسي در اسلام معاصر), حميد عنايت, ترجمه بهاء الدين خرشاهي/290, خوارزمي.
يادآوري: مخالفت شيخ فضل اللّه نوري و… را نبايد به حساب اعتقاد آنان به مشروع نبودن حكومت در دوره غيبت گذاشت, بلكه مخالفت آنان, جهت ديگري داشته كه در جاي خود آمده است.
2 . امام خميني, بارها و بارها تفكر اين گروه را مطرح كرده و به نقد آن پرداخته است. از جمله ر.ك: (صحيفه نور), مجموعه رهنمودهاي امام خميني, ج196/20; 96/21, وزارت ارشاد.
3 .(فقه سياسي), عميد زنجاني, ج2/189 ـ 16, اميركبير; (دادگستر جهان), ابراهيم اميني /271 ـ 300 شفق, قم; (دراسات في ولاية الفقيه), حسينعلي منتظري, 190/205 ـ 254.
4 . (بحارالانوار), علامه محمد باقر مجلسي, ج 51/71 ـ 73, موسسة الوفاء, بيروت.
5 . (همان مدرك), ج52/322 و 38; (دلائل الامامه), ابن جعفر محمد بن جرير رستم الطبري/ 258, منشورات الرّضي, قم.
6 . (همان مدرك), ج52/256.
7 . (در جستجوي قائم), سيد مجيد پور طباطبايي /390, انتشارات آستان مقدس صاحب الزّمان, جمكران, قم.
8 . (در شناخت حزب قاعدين زمان), ع. باقي /319 ـ 320.
9 . (بحارالانوار), ج52/130. در ج 51/72, با تفاوتي اندكي همين حديث آمده است.
10 . (شرح نهج البلاغه), ابن ابي الحديد, ج2/194 ـ 197, داراحياء التراث العربي, بيروت.
11 . (همان مدرك), ج10/100.
12 . (صلح الحسن), شيخ راضي آل ياسين/80 ـ 81, دارالكتب العراقيه في الكاظميه.
13 . الاحتجاج, طبرسي, با تعليقات سيّد محمّد باقر خرسان, ج2/291, مؤسسه اعلمي, بيروت.
14 . (تاريخ الامم والملوك), محمّد بن جرير الطبري, ج4/48, دارصادر, بيروت.
15 . (وسائل الشيعه), شيخ حرّ عاملي, ج12/127 ـ 135, داراحياء التراث العربي, بيروت; (مستدرك الوسائل), حاج ميرزا حسين نوري, ج13/130 ـ 122, مؤسسه آل البيت, قم.
16 . (بحارالانوار), ج51/87; (سنن), ابن ماجه, ج2, حديث 4088, احياء التراث العربي. در سنن, اين روايت, چنين آمده است:
(يخرج, ناس من المشرق فيوطئون للمهدي يعني سلطانه.
17 . (بحارالانوار), ج51/87. علامّه مجلسي, خلاصه بخشي از كتاب وي را, به نام: (مناقب علي) كه روايات مهدي را در آن جمع آورده, آورده است.
18 . (همان مدرك), ج52/243; (كتاب الغيبة), نعماني, تحقيق علي اكبر غفاري /273, مكتبة الصدوق, تهران.
19 . (سنن), ابن ماجه ج2 حديث 4082.
20 . (كنز العمال), حسام الدين هندي, ج14/267, حديث 38677, مؤسسة الرساله, بيروت.
21 . (الملاحم والفتن), سيدبن طاووس/52.
22 . نعيم بن حماد از محدثين مورد وثوق اهل سنّت است. وي در زمان خلافت ابي اسحاق بن هارون, به خاطر اين كه پاسخ دلخواه دستگاه خلافت را در رابطه با قرآن نداد, بازداشت شد و در سال 228 هـ . ق. درزندان در گذشت . ر. ك: (الملاحم والفتن), سيد بن طاووس /18 ـ 19.
23 . (تداوم انقلاب اسلامي ايران تا انقلاب جهاني مهدي), محمّدي ري شهري /56 وي حديث ياد شده را با نقلهاي مختلف و شرح و تفسير آن آورده است.
24 . (همان مدرك).
25 . (كتاب الغيبه), نعماني, 256.
26 . سوره (نور), آيه /55; (قصص), آيه 5; (انبياء), آيه 105.
27 . تفسير (صافي), فيض كاشاني, ج3/444, 382 و 357, موسسه اعلمي, بيروت; (نورالثقلين), حويزي, ج3/616 ـ 620, حكمت, قم.
28 . (بحار الانوار), ج51/93.
29 . (وسائل الشيعه), ج11/37.
30 . (مستدرك الوسائل) ج11/34.
31 . (فروع الكافي), كليني, ج8/297 حديث 456, دارالتعارف, بيروت.
32. (وسائل الشيعه), ج11/35.
33 . (مقاتل الطالبين), ابي الفرج اصفهاني, 157 ـ 165; (بحارالانوار), ج47/277; (اصول كافي), ج1/363 ـ 367.
34 . (بحارالانوار), ج52/243, (كتاب الغيبة), نعماني/256, 273.
35 . (وسائل الشيعه), ج11/36; (مستدرك الوسائل), ج11/37.
36 . (صحيفه سجاديه), با ترجمه و تفسير الهي قمشه اي, مقدمه/12, انتشارات اسلامي.
37 . (بحارالانوار) , ج41/298.
38 . (همان مدرك) /304.
39 . (وسائل الشيعه), ج11/36.
40 . (همان مدرك)/37.
41 . (همان مدرك)/41; (مستدرك الوسائل), ج11/38.
42 . (اصول كافي), ج2/242.
43 . (وسائل الشيعه), ج11/38.
44 . (مستدرك الوسائل), ج11/35 ـ 37.
45 . (وسائل الشيعه), ج11/40; (نهج البلاغه), فيض الاسلام, خطبه 233.
46 . (وسائل الشيعه)/38.
47 . (فروع كافي), ج8/273 ـ 274, (وسائل الشيعه), ج11/36 ـ 37.
48 . (شرح نهج البلاغه), ابن ابي الحديد, ج13/113.
49 . (نهج البلاغه), فيض الاسلام, خطبه 95.
50 . (وسائل الشيعه), ج11/466.
51 . (همان مدرك), 467.
52 . (در شناخت حزب قاعدين زمان) /134, به نقل از (انتظار بذر انقلاب) حسين تاجري/ 114, 117.
53 . (وسائل الشيعه), ج11/461, 465.
54 . (در شناخت حزب قاعدين زمان), 133, 136.
55 . (وسائل الشيعه), ج11/483.
56 . (سرائر), ابن ادريس حلّي, ج3/569, انتشارات اسلامي, قم; (وسائل الشيعه), ج11/39; (بحارالانوار), ج46/172.
57 . (بحارالانوار), ج52/135.
58 . (همان مدرك)/130.
59 . (همان مدرك)/125.
60 . (صحيح مسلم), ج3/1524, ح1923; (كنز العمال), ج14/334 حديث 38846.
61 . (صحيح مسلم), حديث 1922.
62 . (عيون اخبار الرّضا), شيخ صدوق ج1/252 رضا مشهدي; (بحارالانوار), ج46/175.
63 . (عيون اخبار الرضا), ج1/249; (بحارالانوار), 46/170.
64 . (بحار الانوار), ج46/174.
65 . (همان مدرك).
66 . (شخصيت و قيام زدبن علي), سيد ابوفاضل اردكاني, انتشارات دفتر تبليغات اسلامي, قم; (سيره و قيام زيدبن علي), حسين كريمان, علمي و فرهنگي تهران.
67 . (تنقيح المقال), مامقاني, ج1/467.
68 . (بحارالانوار)ز ج48/161.
69 . (همان مدرك), ج48/165.
70 . (همان مدرك), 170; (تنقيح المقال) ج1/377.
71 . (همان مدرك)/170; (تنقيح المقال), ج1/377.
72 . (بحارالانوار), ج48/165.
73 . (ماهيّت قيام شهيد فخ), سيد ابوفاضل اردكاني, 71 ـ 75, انتشارات دفتر تبليغات اسلامي, قم.
74 . (بحارالانوار), 45/344; (تنقيح المقال), ج3/204.
75 . (اختيار معرفة الرجال), شيخ طوسي, با تصحيح و تعليق مصطفوي/125, دانشگاه مشهد.
76 . (بحارالانوار), ج45/365.
77 . (تنقيح المقال), مامقاني, /3/206.
78 . (معجم رجال الحديث) سيد ابوالقاسم خوئي, ج18/94 ـ 101, مدينة العلم, قم.
79 . ر . ك: (قيام مختار), سيد ابوفاضل اردكاني, انتشارات دفتر تبليغات اسلامي.
80 . (تاريخ الامم والملوك), طبري, ج4/427, مكتبة اروميه, قم.
81 . (مقاتل الطالبين), ابن الفرج اصفهاني/460, مؤسسه دارالكتاب للطباعة والنّشر, قم.
82 . (ماهيّت قيام شهيد فخ) /251.
83 . (مقاتل الطالبين)/326; (بحارالانوار, ج48/162, پاورقي.
84 . (تاريخ الامم والملوك), ج8/257.
85 . (شهداء الفضيله), علامه اميني/4, دارالشهادة.
86 . (همان مدرك)/2.
87 . (همان مدرك).
88 . (الكامل في التاريخ), ابن اثير, ج8/189, دارصادر, بيروت.
89 . (درشناخت حزب قاعدين)/122.
90 . (جواهرالكلام),شيخ محمّد حسن نجفي, ج15/421,داراحياء التراث العربي, بيورت.
91 . (رسائل محقق كركي), تحقيق محمّد حسون, /ج1/142, كتابخانه آية اللّه مرعشي نجفي.
92 . (همان مدرك)/270.
93 . (جواهر الكلام), ج21/359; (مصباح الفقيه), حاج آقا رضا همداني, كتاب الخمس/160 ـ 161; (بلغة الفقيه), سيّد محمّد بحرالعلوم, ج3/234, مكتبة الصّادق, تهران.
94 . (نهج البلاغه), فيض الاسلام, نامه 38/951.
95 . (همان مدرك), نامه 13/951.
96 . ر . ك: (مجله حوزه) 56 ـ 57/131; (كاوشي در فقه و علوم وابسته آن), كتاب اوّل 79, 189.
97 . (نهج البلاغه), فيض الاسلام, نامه 40, 41, 43; (سيماي كارگزاران علي بن ابيطالب),علي اكبر ذاكري. انتشارات دفتر تبليغات اسلامي. نويسنده در اين زمينه نمونه هايي با شرح و تفصيل آورده و برخورد علي(ع) را نيز با آنان نمايانده است.
98 . (تنبيه الامّه وتنزيه المله), علامّه شيخ محمد حسين نائيني, با مقدمه و تعليقات سيد محمود طالقاني/77 ـ 78.
99 . (ولايت فقيه), امام خميني /27, انتشارات آزادي, قم.
100 . (كتاب البيع), امام خميني, ج2/466 ـ 465, اسماعيليان, قم; مجله: (حوزه), ج57 ـ 56, (كاوشي در فقه و علوم وابسته آن), كتاب اوّل, 79, 189; (تنبيه الامه و تنزيه الملّه).
............................................................................................
منبع: سايت حوزه
 يکشنبه 23 تير 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 261]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن