واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: سياست - فصل جدايي دولت از روحانيت همسو
سياست - فصل جدايي دولت از روحانيت همسو
مسعود باستاني:كسب سمت نخستوزيري توسط شهيد محمدجواد باهنر و پس از آن كابينه كوتاهمدت آيتالله مهدوي كني سرآغاز فصل جديدي از حضور چهرههاي روحاني در ساختار مديريت دولتي و هدايت قوه مجريه به دست قشري بود كه در سالهاي پيش از پيروزي انقلاب اسلامي و حتي چندي پس از آن با بهرهمندي از جايگاه پرنفوذ، سازماندهي فراگير و مقبوليت همگاني همواره در نقش داور و ميانجي بين مردم كوچه و بازار و دولتمردان حضور داشتند. تجربه دولتمداري و مديريت روحانيون بر دستگاه اجرايي كشور نشان داد كه آنان در اين شرايط هم توانستند چندين فصل سرنوشتساز از جمله مقطع تثبيت نظام جمهوري اسلامي و دفاع مقدس را در كنار مردم و با استفاده از حمايتهاي همهجانبه ايشان پشت سر بگذارند و حتي در مقاطع ديگري مانند دوران توسعهگرايي و سازندگي و تقويت وجوه مردمسالاري بار ديگر اعتماد ملت را جلب كنند. هشت سال فعاليت دولت هاشمي رفسنجاني كه خود يكي از روحانيون بلندپايه محسوب ميشود و برنامههاي پر افت و خيز كابينه دولت سازندگي و همچنين هشت سال حضور پرتلاطم دولت اصلاحات كه به رياست سيدمحمد خاتمي وظيفه تقويت جامعه مدني را بر دوش خويش تعريف كرده بود از مصاديق اين تحليل هستند، زيرا هر دو رئيسجمهور روحاني بهرغم آنكه در دوران اوليه صدارت خود سالهاي پر فراز و نشيبي را پشت سر گذاشتند بار ديگر هم با حمايتهاي وسيع مردمي به صحنه بازگشتند و اكنون نيز از شخصيتهاي برجسته به شمار رفته و تا ميزان قابل توجهي همچنان مقبوليت گسترده خويش را حفظ كردهاند. دولت نهم هم پس از پايان اين دوران و در حالي كه برخي از روحانيون محافظهكار و صاحبنفوذ جناح راست سنتي به مخالفت علني با برنامهها و ديدگاههاي اصلاحطلب برآمدند و شكاف موجود در بين دو جناح روحاني موجود در ساختار سياسي ايران علني و گستردهتر شد، كوشيد تا در آغاز با استفاده سياسي از اين شكاف و القاي دلبستگيهاي روحانيون راستگرا به خويش، خود را به عنوان يكي از دولتهاي آرماني روحانيت معرفي كرده و با تاكيد بر ارزشيبودن همه اركان دولت حمايت همهجانبه و بيچون و چراي آنان را به دست آورد. محمود احمدينژاد رياست اين دولت هم اگرچه روحاني نبود، اما با ايجاد تشابه ميان خود و شهيد رجايي و تبليغات فراوان درباره روابط صميمانهاش با اين شاخه از روحانيون نظام و تاكيد بر ارزشي بودن برنامهها و ديدگاههاي خويش توانست فصل شيريني از ماه عسل ميان دولت و روحانيون محافظهكار را رقم بزند. از سوي ديگر طرف مقابل هم در واكنش به انتقادات جناح مخالف و ملهم از صفبنديهاي دوران اصلاحات از دولت نهم حمايت كرد. اين ماه عسل اما طولاني نبود و داستان جدايي، با انتقادات روحانيت همسو از سياستها و رفتارهاي اقتصادي دولت نهم آغاز شد. اينبار هم غول گرانيها و ناكامي در تحقق شعارهاي بزرگ اقتصادي به پاشنه آشيل دولتي بدل شد كه ميكوشيد بيش از اسلاف خويش خود را نماينده افكار و مورد حمايت روحانيت محافظهكار نشان دهد. زيرا كه روحانيون در اين برهه از يكسو به خاطر نقش تاريخي خود در ميانجيگري بين حوزه دولت و ملت و از سوي ديگر به خاطر حمايتهاي تاكتيكي و سياسي از كابينه نهم بيش از همگان در مواجهه با انتقادات روزمره مردم قرار گرفته و ناچار بودند تا در برابر خواستههاي ابتدايي آنان در زمينه معيشت و معاش پاسخگو باشند. انتقادات اقتصادي و اختلافات راهبردي روحانيون محافظهكار با دولتمردان جوان و تازهكاري كه انتظار داشتند تنها به بهاي همسويي و همفكري از حمايت پدران روحاني خويش بهرمند شوند، بيپاسخ باقي نماند. اين اختلافات نوظهور اكنون فصل ديگري از اين ماجرا را رقم زده است برخي آن را جدايي دولت از حاميان روحاني محافظهكار ناميده و برخي ديگر حتي جدال ميان طيف پسران تندرو با پدران روحاني محافظهكار لقب ميدهند. اما نقطه مبهم اين ماجرا در سرعت پيوند و گسست ميان دولتمردان كابينه نهم و روحانيون محافظهكار در ساختار سياسي است. چنانچه به عنوان مثال ميتوان به دو نمونه از اظهارات «مصباحي مقدم» سخنگوي سابق جامعه روحانيت مبارز نگاه كرد كه خود مشتي از خروار است.
مصباحي مقدم: تا پيش از دولت نهم روحانيت نقشي در اقتصاد نداشت (خبرگزاري مهر، شهريور86 )
سخنگوي جامعه روحانيت مبارز: دولت مسبب اصلي تورم است (سايت عصر ايران، ارديبهشت 87)
فصل جدايي را شايد بتوان كمي عميقتر از آنچه كه در حال حاضر فعالان سياسي به زبان ميآورند تحليل كرد و گامي هم در شناخت دلايل كيفي جدال اين دو طيف برداشت. آيا به راستي دولت نهم در پي حذف روحانيت از ساختار مديريتي كشور است؟ آيا همراهي و همسويي دولت با روحانيت محافظهكار جناح راست سنتي تنها در حد و مرز اختلافات اقتصادي پايان ميگيرد؟ و سرانجام اين پرسش كه ريشهها و دلايل اين جدايي محصول چيست و اينكه آيا چنين فصلي را ميتوان فصل آرايش سياسي دوران پسا اصلاحات لقب داد؟
دلايل ساختاري:
نگاهي گذرا به تحولات سياسي نهمين دوره انتخابات رياست جمهوري و آرايش احزاب و تشكلهاي در آن زمان به وضوح نشان ميدهد كه ستاد انتخاباتي محمود احمدينژاد در مقايسه با ساير رقباي اصولگراي خويش كه از اردوگاه محافظهكاران به ميدان رقابت آمدند كمترين حجم حمايتهاي تشكلهاي روحاني را به همراه داشت. در اين ميان تنها حمايت مصباح يزدي از وي برجسته بود و پس از پيروزي در اين رقابت، ارتباط گستردهتر با روحانيت محافظهكار و جلب نظر و حمايت ايشان به يكي از اولويتهاي بسيار مهم در برنامههاي او و مردان كابينهاش تبديل شد. واقعيت اين است كه احمدي نژاد از ابتدا نامزد مورد تاييد اين جناح نبود و روحانيون محافظهكار در نبرد سياسي با رقباي خويش به اتئلاف تاكتيكي بر سر اين نامزد همسو رسيده و به حمايت از وي برخاستند. همين امر و سرعت تحولات فرصت و زمينههاي اتصال فكري و يا همسويي راهبردي در برنامهها را از ايشان گرفت و حتي چينش نخستين نيروها در ساختار كابينه نشان داد كه او چندان با پدران روحاني اين جناح هماهنگ نيست. سنگلاخهاي مسير حركت دولت و ناكاميهايش هم مزيد بر علت شد تا اينكه اكنون ميتوان مشاهده كرد كه مردان جوان كابينه اصولگراي دولت نهم حاضر به تحمل انتقادات روحانيون اين جناح نبوده و فاطمه رجبي (همسر سخنگوي دولت) به عنوان يكي از حلقههاي وصل حاميان دولت و روحانيون بلندپايه از اينگونه اظهارات منتقدانه روحانيت همسو آشفته شده و از جامعه روحانيت مبارز انتقاد ميكند. از سوي ديگر به وضوح روشن است كه تمامي مشاوران روحاني رئيسجمهوري تنها از ميان يك حلقه فكري برگزيده شدهاند و وي در كسب نظر مساعد ساير گرايشهاي روحاني در اين جناح ناكام مانده است.
دلايل معرفتي:
ابتدا بايد روشن كنم كه تشريح و تبيين اين وجه از وجوه فصل جدايي دولت و روحانيت همسو در حوصله اين مقاله نميگنجد و نگارنده ميكوشد تا بهرغم اهميت موضوع و شايد ضرورت تعمق بيشتر به صورت خلاصه تنها با هدف طرح بحث به آن اشاره كند. رفتار سياسي و آنچه در طول عمر سهساله دولت نهم نشان ميدهد گواه بر اين است كه جريان حاكم اعتقادي به تحزب نداشته و مسير پيروزي خود را در بهرهگيري از واكنشهاي تودهاي و رشد جامعه تودهوار ميدانند. از سوي ديگر هم آنها ميخواهند تا به تمسك به ابزارهايي خود را به عنوان محور و گفتمان جداگانهاي در فضاي فكري و معرفتي جامعه مطرح كرده و بدين وسيله با عبور از نظريههاي انقلابي راهي جدا از آنچه كه پدران روحاني معرفي و تشريح ميكنند، برگزينند. بههر حال فصل جدايي دولتمردان محافظهكار دولت نهم كه سابقه چنداني در اين اردوگاه ندارند با پدران روحاني شايد آغاز صفبندي تازهاي در دل اردوگاه راست سنتي است كه ميتوان از اين پس مراكزي فرماندهي در دو سر اين دو طيف مشاهده كرد؛ مراكزي كه حداقل اكنون ميتوان گفت در يكي از آنها نقش روحانيون كمرنگ بوده و انشقاق در دل آن بديهي است.
چهارشنبه 19 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 126]