واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: سنم بالا رفته ، ديوانه بازي هايم كم شده سینمای ما - وحید سعیدی: رامبد جوان آدم جالبي است ، دقيقا هماني است كه روي صفحه تلويريون يا روي پرده سينما ميبيني ، با همان انرژي و شادابي و بهتر بگويم شيطنت. انرژي مثبت او موقع شنيدن سوال ها و پاسخ به آن ها تو را انچنان سر شوق مي اورد که دوست داري اين مصاحبه حالا حالا ها ادامه داشته باشد. *بعد از موفقيت مجموعه « گمگشته» اينطور به نظر مي رسيد كه به سمت كارگرداني بروي و روي آن تمركز كني،اما اين اتفاق نيفتاد و ما بيشتر با رامبد بازيگر روبه رو بوديم تا رامبد كارگردان؟ **بعد از « گمگشته» پيشنهادهاي براي كارگرداني داشتم و اين براي من كه كاري پر مخاطب ساخته بودم طبيعي بود، ولي پيشنهادها به اندازه كافي راضي كننده نبود كه مرا براي ساخت آن ترغيب كند. *البته دو تا كار در همان زمان كارگرداني كردي يكي برنامه تركيبي«باغ بلور» بود و ديگري تله فيلم«جاده باريك» كه هيچكدام هم پخش نشدند. ** به هرحال پخش نشدن اين دو كار هم در فاصله گرفتن من از عرصه كارگرداني بي تاثير نبود. هرچند كه من براساس اخلاق و روحيات خودم دوست دارم از وضيعتي كه در آن قرار گرفته ام فاصله بگيرم تا با نگاه و تامل بيشتري بتوانم كار بعدي ام را انجام بدهم. الان كه «نشاني» را مي بينم از ساخت آن احساس رضايت ميكنم و خوشحالم كه به عنوان كارگردان در اين پروژه بوده ام. *حالا صرف نظر از فيلم «اسپاگتي در 8 دقيقه» در زمينه كارهاي تلويزيوني فكر مي كني «نشاني» از « گمگشته» موفق تر بوده است؟ **صد در صد.من برخلاف دوستان و منتقدان كه « گمگشته» را كار بهتري مي دانند ، از «نشاني» بيشتر راضي هستم چون فكر مي كنم در اينجا يك پله بالاتر رفته ام. * نكته در همين جاست كه «گمگشته» به دليل نوع و ساختار روايي، قصه اش جذاب تر از« نشاني» بود شايد وجود همين نكته باشد كه كار اول تو را بهتر از اين كار مي دانند. ** اصلا اينطور نيست اتفاقا« نشاني» قابليت تعريف قصه را داشت و من چون قصه تعريف كردن و قصه شنيدن را خيلي دوست دارم جذب فيلمنامه ان شدم.چون به شدت به نوع روايتي كه در ساختار قصه اين سريال وجود داشت اعتقاد دارم. * فكر نمي كني خيلي تكراري بود هم قصه و هم نوع روايت آن منظورم است. ** همه قصه هاي دنيا تكراري هستند. اما اين نوع وزبان قصه و همچنين بازي بازيگران است كه آن را نو و تازه مي كند. به نظر من زبان ونوع روايتي كه نويسنده براي اين قصه درنظر گرفته بود به آن ابعاد تازه ايي بخشيده بود. *مثلا؟ **در روايت قصه به شكلي محترمانه و به گونه ايي كه تماشاگر احساس نكندهوش و دريافتش ناديده گرفته شده خيلي مسائل فرهنگي بازگو شد.از يكسري مسائل كوچك مثل در زدن براي ورود به اتاق تا اينكه عشق باارزش است و بايد حفظش كني. *فيلمنامه «نشاني» قراربود دوسال پيش توليد شود و براي ساخت آن نيزچند كارگردان كانديدا بودند، وقتي فيلمنامه را براي ساخت قبول كردي، بازنويسي روي آن انجام شد؟ ** گاهی یک متن اگر با عوامل حرفهای و خوب مقابل دوربین برود و همه کار خود را درست انجام دهند نتیجه خوب میدهد. من خودم وقتی فیلمنامه مینویسم چون نحوه اجرا را تصور میکنم به گونهای شرح صحنه را مینویسم که تنها کافی است درست گرفته شود. متن خانم فلورا سام هم این ویژگی را داشت. گاهی فکر میکردم من آن را نوشتهام و چیزی برای افزودن به آن به ذهنم نمیآمد. چون همه چیز درست چیده شده بود، اگر دست میزدم همه چيز بهم میریخت. * فاصله كم بين توليد و پخش موجب اين نشده بود كه از بازنويسي صرف نظر كني؟ ** واقعا فيلمنامه خوب بود و نيازي به شخم زدن نداشت. ديالوگ ها روان بود و شخصيت ها خوش جنس حرف مي زدند و هيچ كدام از آدم هاي قصه شبيه هم نبودندو هركدام رنگ و بوي خودشان را داشتند پس نيازي به بازنويسي نبود. ما فقط پايان برخي قسمت ها را براي آنكه كشش بيشتري پيدا كند تغيير داديم. *با توجه به علاقه اي كه به كمدي بزن بكوب داري و به نوعي هم آن را در « اسپاگتي در 8 دقيقه» تجربه كرده بودي ، اما اينجا به شكلي آگاهانه از آن فاصله گرفتي. ** به خاطر اينكه سناريو تكليف من را كاملا روشن كرده بود. * مي دانم ،اما با توجه به دفاعياتي كه در زمان اكران « اسپاگتي در 8 دقيقه» از نوع كمدي آن كرده بودي ، حس مي كنم اگر فرصت براي بازنويسي داشتي كمدي كار را به سمت كمدي مورد علاقه ات مي بردي. **نه. به خاطر اينكه قصه كار خيلي لطيف و نرم بود و خيلي راحت بگويم نيازي به ادا و اطوار و قرطي بازي نداشت و بايد خيلي ساده روايت مي شد. البته با اين حال برخي جاها ازجمله صحنه تعقيب و گريز يك شيطنت هايي كردم ، اما با اين وجود لحن قصه را تغيير ندادم. در كل خيالت را راحت كنم چون سنم بالا رفته ديوانه بازي هايم هم مقداري كم شده است.( مي خندد) *در صحبت هايت اشاره كردي كه « نشاني» قصه ساده ورواني داشت، اما فكر نمي كني روابط علت و معلولي آن بيش از اندازه غير واقعي بود. **داريم قصه تعريف مي كنيم مستند كه نمي سازيم. به هر حال براي روايت يك اتفاق در قالب اثري نمايشي نيازمند دراماتيزه كردن آن هستيم. *بله ، اما اين ارتباطي به سوال من ندارد . من مي گويم قصه شما فضاي رئالي دارد بنابراين بايد روابط علت ومعلولي آن هم برهمين مبنا باشد.در حاليكه اينطور نيست. «مه لقا» و «اختر» يك نقشه ايي عجيب براي رودر رويي «ليلا» و« محسن» با يكديگر طراحي كردند و اتفاقات همانطوري پيش مي رود كه آن ها مي خواهند. ** اين اتفاقات به نظر من عجيب و غريب به نظر نرسيد. اينكه براي تو به عنوان مخاطب عجيب آمده نكته ايي است كه بايد روي ان تامل كنم.الان من از كارم آنطور كه بايد وشايد فاصله نگرفته ام، هنوز درگير كار هستم بنابراين بايد فاصله بگريم و ببينم نقطه نظراتي كه ارائه مي شود چقدر صحيح است و چقدر نادرست. به هر حال ما داخل كارهستيم و نمي توانيم از تمام جوانب كار را نگاه كنيم و بگويم اين چيزي كه ما ساخته ايم درست است و هيچ غلطي ندارد. *چقدر انعطاف پذير و نرم شدي. ** اي بابا جوري حرف مي زني انگار تا حالا هفت، هشتا خبرنگار رو لت و پار كردم(مي خندد) * زماني كه « اسپاگتي....» را ساختي روحيه ات اينطوري نبود، انگار مي خواستي همه را قانع كني كه فيلمي كه ساختي بدون ايراد است. ** هيچ كاري بي ايراد نيست. كاري خوب است كه عده ايي مخالف آن باشند و عده ايي موافق آن و جذابيت كار ما هم در همين است. در واقع با اين كار تو توانسته ايي قلب تماشاگر را تحت تاثير قرار بدهي تا او از خود واكنش نشان دهد. اگر غير از اين باشد تماشاگر بي تفاوت از كنار اثرت مي گذرد.در هر حال من و همه كساني كه مجموعه «نشاني» را ساختيم عاشق كارمان هستيم و معتقديم كاري كه انجام مي دهيم را به خوبي بلد هستيم ، البته از حرف من سوء برداشت نشود كه ما آدم هاي مدعي و از خود راضي هستيم، نه منظورم اين است كه بابت كارمان زحمت مي كشيم ، مطالعه مي كنيم،و فيلم مي بينيم و خداوند هم يك هوش و استعدادي به ما داده تا به كارمان ساده نگاه نكنيم و به هنگام خلق اثر جوانب مختلف آن را هم در نظر بگيريم . *البته هنوز نتيجه نظر سنجي سيما منتشر نشده ، اما« نشاني» در بين كارهاي نوروزي از لحاظ محبوبيت ومخاطب بعد از«مرد هزار چهره» و «پيامك از ديار باقي» قرار گرفته، نظر خودت چيست؟ **شرايط سينما و تلويزيون ما آنقدر دسخوش تغيير و تحول شده كه به راحتي نمي تواني تشخيص بدهي كه تماشاگر چه چيز مي خواهد وچه چيز نمي خواهد. مركزي هم وجود ندارد كه سليقه مردم را بررسي و اعلام كند. به نظر من « نشاني» به عنوان يك كار تلويزيوني ،يك مجموعه تلويزيوني استاندار بود. اثري محترم كه در بطن روايت داستانش براي مخاطب فرهنگ سازي هم مي كند.اما اين كار در مناسبتي پخش مي شود كه همه توقع دارند وقتي آن را مي بينند غش غش بخندند.در حاليكه سريال ما براي خنداندن توليد نشده بود . ما لحظاتي داشتيم كه مي خواستيم اشك تماشاگر را دربياوريم، به فكر وادارش كنيم و او را متوجه چيزهايي كنيم كه يادش رفته است. *شما جز اولين گروهايي بوديد كه توليد مجوعه خود را براي نوروز شروع كرديد، براي رسيدن كار به نوروز با مشكلي روبه رو نشديد. ** گروه تولید در حقظ کیفیت کاربا توجه به محدوديت زماني نقش عمده ايي داشت در گروه تولید مجموعه "نشانی" از تهیهکننده گرفته تا بقیه افراد همه به فکر کیفیت کار بودیم. واقعیت این است که هیچوقت نشد پلانی را با عجله بگیریم تا زمان را از دست ندهیم. برای همه پلانها به اندازه توان، شرایط، زمان و قابلیت صحنه وقت گذاشتیم. اما همیشه داشتن وقت بیشتر، بهتر است. *با دكوپاژ آماده سر صحنه مي رفتيد يا همان جا دكوپاژ مي كرديد؟ **اكثر ا سر صحنه دكوپاژ مي كردم ، چون واقعا وقت نداشتم كه يك سريال 13 قسمتي را از قبل دكوپاژ كنم، ضمن اينكه برخي لوكيشن هاي ما درآخرين دقايق آماده و انتخاب مي شدند و من بايد براساس لوكيشنن دكوپاژم را انجام مي دادم. *در يكي از مصاحبه هايت سريال « نشاني» را به تيم رئال مادريد تشبيه كرده بودي درست است. *دقيقا من كفته بودم یک تیم رئال مادرید در اختیار داشتم، چون وقتي عكس هاي سريال را ميديدم ياد رئال مادريد افتادم كه پر از ستاره است. * اطلاعات فوتبالي ات فكر كنم خوب نيست **نه، سررشته ايي ندارم. *به خاطر همين سريالت را با تيم رئال مقايسه كردي ** يعني گاف دادم. تا جايي كه من مي دانم رئال تيم پر ستاره ايي است *بله تيم پر ستاره ايي كه هيچ وقت نتيجه ايي كه بايد را نمي گيره ** جدا.بگذريم. * واقعا تركيب بازيگرات خيلي خوب بود همه سر جاي خودشان بودند. **نقطه قوت حضور این جمع بازیگران کنار هم به رخ نکشیدن هنر بازیگری آنها به يكديگر بود.همه بازیگران این مجموعه سابقههای درخشان دارند، ولی هیچکدام بازیگری خود را به رخ دیگری نمیکشد. حتی غلو شدهترین بازیهای این مجموعه هم قصد به رخ کشیدن ندارد. فکر میکنم بیادعایی ما نشان از هوشمندی است که مسحور هیچ چیز نشدیم. بعد ما در اين كار دست به كارهاي عجيب و غريب زديم ،مثلا از داود رشيدي و يا پرويز پورحسيني كه هميشه نقش جدي بازي ميكنند در نقشي طنز استفاده كرديم يا خودم كه يك نقش كاملا جدي را در اين كار بازي كردم. من معتقدم یک بازیگر خوب، باهوش هم هست و هر آدم باهوشی طناز است. مطمئن بودم همه بازیگران ما با توجه به سوابق و ... میتوانند به درکی مناسب از نقش خودشان برسند. مجموعه "نشانی" نشان داد این نوع نگاه غلط است که باید فلان بازیگر نقش جدی و فلان بازیگر نقش طنز را ایفا کند. تلویزیون مکانی مناسب برای نشان دادن قابلیتهای بازیگری است. *پس معلوم است كه از كار داود رشيدي خيلي راضي هستي. ** نقش خودش را خيلي شيرين و خوب از كار درآورد. واقعا سخت است با آن سلبقه و سن وسال يكدفعه اينطوري تغيير شكل بدهي.خيلي از بازيگران ما جرات انجام اين كار را ندارند. *بعد از « نشاني» بيشتر رامبد جوان بازيگر را مي بينيم يا رامبد كارگردان را. **من كار گرداني را بيشتر از بازيگري دوست دارم، اما اينكه دير به دير كارگرداني مي كنم به خاطر اين است كه هنوز هم از اين كار كمي مي ترسم. منبع خبر : همشهري امارت عربي متحده
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 411]