واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: سینمای ما - شما قهرمان شده ايد آقاي قطبي. از اين قهرماني تنها دو روز گذشته است و کيست که بتواند به فاصله دو روز، قهرماني را به کام شما تلخ کند. شما قهرمان شده ايد و اين براي افشين قطبي در اولين فصل حضورش در فوتبال ايران و براي پرسپوليس دستاوردي بزرگ است. شنبه شب بايد در خيابان ها بوديد و مي ديديد که چطور پرسپوليسي ها شهر را به هم ريخته بودند. آن درفش هاي قرمز را با خود به اين سو و آن سو مي کشيدند و عقده هاي چندساله شان را خالي مي کردند، بايد بوديد و مي ديديد آقاي قطبي. آنها به اين پيروزي و اين تيم افتخار مي کردند، به شما که قهرمان شان بوديد افتخار مي کردند و شما را با بوق هاي ممتدي که آرامش يک شهر را آشفته مي کرد به رخ همه مي کشيدند. شما نبوديد و حتماً در آن ضيافت هاي قهرماني به شوري دست يافته ايد که تمام رنج هاي يک فصل اخير را برايتان توجيه کرده است. همه نامرادي ها و بي احترامي ها را از حافظه تان پاک کرده است. قلب شير کار خودش را کرد، شما کار خودتان را کرديد. اين تيم را پس از سال ها قهرمان کرديد و حالا مي توانيد به آن بباليد. شما امروز يک قهرمان هستيد آقاي قطبي و من اين را وقتي فهميدم که يکي از دوستان استقلالي ام پس از بازي به من اس ام اس زد و گفت حاضر است تيمش را رها کند و پرسپوليسي شود به شرطي که شما براي هميشه مربي اين تيم بمانيد. شما يک نجات دهنده هستيد و حالا همه مي خواهند جاودانه شويد؛ نه فقط هوادارانتان که ناگهان از هيجان قهرماني به زمين چمن هجوم آوردند که حتي طرفداران رقيب. امروز همه از افشين قطبي مي گويند. از تازه واردي که بوي قهرماني مي داد و از لهجه متفاوتي که فوتبال ايران را تحت تاثير قرار داد. اين چيز کمي نيست آقاي قطبي. اسم شما آن بالا نوشته شده است. شما قهرمان شده ايد. اما پس از همه اين تبريک ها، پس از اين که جشن ها تمام شد و صداي بوق ها فرونشست، مي خواهم لحظه يي درنگ کنيد و فکر کنيد که شما چه چيزي براي ما آورده ايد. دوستان من مي توانند همان گل دقيقه 95 را نشانه بروند و بگويند همه چيز، مي توانند فراموش کنند که اگر آن گل نبود چه مي شد و بگويند شما يک معجزه ايد. دوستان من مي گويند شما فوق العاده ايد آقاي قطبي، اما من متاسفم که براي اثبات اين مدعا چندان نمي توانند به زمين بازي دل خوش کنند. شايد يکي از نمونه يي ترين دفاعيه ها و مدايح را امير قادري دوست سينمايي نويس من روز شنبه در روزنامه اعتماد براي شما نوشت که شخصيت شما را به عرش برد. او گفته بود شما معرکه ايد آقاي قطبي. از منش و وقار شما نوشته بود و اينکه؛ «... بالاخره آرمانم را در زندگي پيدا کرده ام. اينکه قطبي قهرمان شود، اينکه فرهنگ قطبي بخشي از جهان اين سرزمين شود...» من نمي دانم بخشي از جهان يک سرزمين شدن چه معنايي دارد اما در عوض از فرهنگ قطبي هم چندان سر در نمي آورم، شايد دوست من شما را با چه گوارا اشتباه گرفته است. شايد هم گمان مي کند مودب بودن شما اين فوتبال، اين سرزمين و اين جهان را نجات خواهد داد. من اين همه خيالپردازي را ستايش مي کنم آقاي قطبي، اما مي خواهم از شما بپرسم با اين ادبيات ترجمه يي و قابل احترام، با اين گل هاي دقيقه 96 و با اين دوستداران خيالپرداز تا کجا مي خواهيد پيش برويد. راستش من به شخصه آدم بدبيني هستم آقاي قطبي. گمان مي کنم براي پيشبرد يک فوتبال و براي توسعه يک جامعه به چيزهايي بيش از وقار و بزرگ منشي نياز داريم. (باور نمي کنيد از آقاي خاتمي بپرسيد،) گمان مي کنم يک مربي فوتبال يک مربي فوتبال است و ترجيح مي دهم يک عملگراي کج خلق باشد تا يک جنتلمن کم اقتدار. راستش من هنوز دلم پيش لوکا بوناچيچ است آقاي قطبي. فکر مي کنم کاري که او براي فوتبال ما کرد کار کمي نبود. رساندن تيم بي رسانه و بي تبليغاتي مثل سپاهان به مقام نايب قهرماني آسيا کار بزرگ بود. اما ما عين خيالمان نبود و گذاشتيم لوکا بوناچيچ برود با همه کارهايي که در اهواز و اصفهان کرده بود. گيرم که اخلاق اش تند بود اما او يک مربي بود و کارش را در زمين چمن مي کرد. همان طور که مصطفي دنيزلي نشان داد چه توانايي هايي در ساختن يک تيم دارد. من مطمئنم همان هايي که شنبه شب تهران را قرق کرده بودند، تيم رويايي او را از ياد نخواهند برد و ممکن است شما را به فراموشي بسپرند. اگر بخواهيد تنها به اين منش و به هوادارهايي مثل دوست من امير قادري دل خوش کنيد؛ کسي که منت مي گذارد و با دوستانش ميان «تماشاگراني از طبقه هاي پايين تر اجتماع» مي رود تا تيم شما را تشويق کند که قرار است قهرمان شود فقط به خاطر آنکه شما مربي باشخصيت و سمپاتيکي هستيد، اما قهرمان شدن به تنهايي چه دردي از ما دوا مي کند آقاي قطبي. هوادارانتان ممکن است همچنان خوشحال باشند از اينکه شما تيم تحت امرتان را به قهرماني رسانده ايد و فدراسيون فوتبال را به سخره گرفتيد که شما را ناديده گرفت. آنها ممکن است فراموش کنند که شما چگونه يک فصل همه چيز را تحمل کرديد و با دستيارانتان و با همه مشکلات مماشات کرديد تا پيروزي يک ادبيات را به نمايش بگذاريد. شايد به نظر آنها هيچ اهميتي نداشته باشد که شما پيروزي تيمتان را به قلب آقاي کاشاني مديريت تيم هديه مي کنيد تا زودتر از بستر بيماري برخيزد. بله اينها از تعارفات رايج ما و از اخلاق و سنت ماست. و شايد کسي نخواهد اهميت بدهد که شما چگونه همه آن حرفه يي گري شايع در دنياي فوتبال را کم کم کنار گذاشتيد و تنها با ويتريني متفاوت قصد فتح همه چيز را کرديد. دوست من امير قادري معتقد است امروز شما «سنگ محک جامعه ما» هستيد. شايد اين گونه باشد اما به من اجازه بدهيد به همه اين دلايل از قهرماني پرسپوليس، تيم محبوبم، به خوشحالي بي حد و مرز نرسم. اجازه بدهيد پيروزي شما را معادل با پيشرفت اين فوتبال ندانم. سال گذشته علي دايي قهرمان ليگ برتر ما شد و در وصف او هم نثرهاي پرطمطراق بسيار نوشتند. اين بار ما را، مرا، معاف کنيد آقاي قطبي. من قهرماني پرسپوليس را به شما تبريک مي گويم و معتقدم شما مي توانيد براي اين فوتبال حرف هاي تازه تري بزنيد. متاسفم که از اين تعبير آقاي بهمن فروتن و همه مربيان سنتي ما خوشحال خواهند شد. متاسفم که آن را تاييدي بر ناتواني دانش مربيگري خواهند دانست و دوباره فرياد خواهند کرد که مربيگري تنها در چنته خاک خورده هاي اين فوتبال است، اما چاره يي نيست آقاي قطبي؛ من مجبورم خوشحالي از قهرماني پرسپوليس را به دغدغه هايي ببخشم که دگرگوني بنيادين اين فوتبال را مي خواهند. چيزي که به نظر من با گفتن از «قلب شير» و «قلب گربه» و «قلب آقاي کاشاني» ممکن نخواهد شد. هر چند که برخي معتقدند «شما از جاي ديگري آمده ايد»، که «ما مثل شما را نداشته ايم» اما من مي گويم ما هنوز هم شما را نداريم، يادمان باشد من و شما و امير قادري همه گذراييم و آنچه مي ماند پرسپوليس و اين فوتبال است. ما هنوز هيچ کاري براي اين فوتبال نکرده ايم، آقاي قطبي، برای خواندن یادداشت امیر قادری به این آدرس بروید: http://cinemaema.com/NewsArticle4071.html منبع خبر : اعتماد
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 435]