واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: فرصتی که باز از دست رفت سینمای ما - امیر قادری: مهم نیست چه قدر با برنامههای رضا رشیدپور مشکل داشتم. مهم نیست که همان چند برنامهای که از «مثلث شیشهای» تماشا کردم، چه قدر اعصابام را خرد کرد. چه اهمیتی دارد که از حرفهای عجیب شهره لرستانی درباره پاکی و تنهایی و مهرورزی، چه قدر کفری شدم، که «مهندس - مهندس» کردنهای رشیدپور در برابر علی دایی دشمنپندار، چه قدر روی اعصاب بود، و بعضی گیرهای سبکی که مجری این برنامه به بعضی مهمانها، از جمله رامبد جوان میداد. و اطلاعاتی که گاهی وقتها نداشت و خندههایی که پیش میآمد از ته دل نباشد. نکته اصلی این است که مثلث شیشهای، بعد از عبور شیشهای و شب شیشهای، یک فرصت دیگر برای کنار هم نشستن و حرف زدن بود. که در تلاشهای تهیه کننده و مجری برنامه، بین همه آن تعارفهای وحشتناک و اعصاب خرد کن، میشد اندک تلاشهای «رسانه ملی» را برای گفت و گوی مستقیم و بیتعارف ردیابی کرد. و این که رشیدپور توانسته بود یک گفت و گوی زنده روی آنتن ببرد که همه چیزش تحت کنترل نبود، در شرایطی که میخواهیم همه چیز تحت کنترل باشد. حالا میشود به این نکته رسید که مجری چنین برنامهای چرا باید این قدر از در و دیوار، از سوی نهادهای دولتی و ارتباطات خصوصی تحت فشار باشد، که این قدر بترسد و بلرزد و نگران آینده برنامهاش باشد. و حالا که پخش برنامه متوقف شده، بیشتر بهاش حق میدهیم که دفعه بعد، از این هم بیشتر تعارف کند، از این هم بیشتر نگران باشد و از این هم بیشتر احتیاط کند. بیشتر از چند تا از سری جدید گفت و گوهای رضا رشیدپور را ندیدم. تازه داشتم خودم را آماده میکردم تا به ساعت پخشاش عادت کنم و وقت جور کنم و پای تلویزیون بنشینم. پس افسوس میخورم که پخشاش قطع شد، به خصوص به این خاطر که بار دیگر و با توقف پخش این برنامه، درک ما از گفت و گو و تحمل ما نسبت به یکدیگر، محک خورد و باز به بنبست رسید. سال به سال باید پیشرفت کنیم و انگار خبری نیست. باز همان گیرها، همان مشکلات و همان عدم تحملها. راستاش را بخواهید، در این برنامه آخر رضا رشیدپور، وقتی همه این چند سال تلاشاش را کنار هم گذاشتم، به نظرم رسید طرف میتواند بنشیند و از میان انبوه تعارفها، هماهنگیها، حاشیه رفتنها و البته گاهی جوگیر شدنها و نابلدیها، به حاصل کار و برنامهاش در این چند وقت افتخار کند. به هر حال اگر از خلال «مهندس، مهندس» گفتنهایش، به دشمن پنداری حاد علی دایی پی بردیم، اگر از گرد و خاک احساسات گرایانه شهره لرستانی دل خوشی نداریم و اگر به نظرمان رسید که فیروز کریمی موقع زدن حرفهای بامزه، دیگر آن صداقت و دست اولی سابق را ندارد؛ اینها باز نه نقطه ضعف این برنامه که نتیجهاش است. کاش فرصت بود. کاش زمان فرصت میداد تا شبهای شیشهای دیگری هم برگزار شود و آدمهای تازهای پا به این برنامه بگذارند و تحت فشار قرار بگیرند تا واکنش صادقانه – گیرم ناخودآگاه – خودشان را بروز دهند. آن وقت میفهمیدید که از این رهگذر، کیسه فرهنگی جامعه محتاط جامعه ما چه قدر ثروتمندتر شده است. آقای رضا رشیدپور، انشاءا... برنامه بعدی. منبع خبر : سینمای ما
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 437]