واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: جام جم آنلاين: طهران - تهران؛ شهر در تقابل نسلها يكي از متفاوتترين آثار به نمايش درآمده در جشنواره فيلم فجر امسال بدون شك فيلم طهران تهران بود كه در 2 اپيزود مستقل توسط 2 كارگردان يكي از نسل قديم و ديگري از نسل جوان كارگرداني شد نقد 4فيلم جشنواره فيلمفجر خوب، بد، زشت جام جم آنلاين: طهران - تهران؛ شهر در تقابل نسلها يكي از متفاوتترين آثار به نمايش درآمده در جشنواره فيلم فجر امسال بدون شك فيلم طهران تهران بود كه در 2 اپيزود مستقل توسط 2 كارگردان يكي از نسل قديم و ديگري از نسل جوان كارگرداني شد كه اين تفاوت نسلي در روايت و نوع نگاه آنها به تهران نيز بسيار مشهود است؛ به طوري كه دو برداشت متضاد از يك سوژه مشترك را ميبينيم كه اين تفاوت حتي در عنوان فيلم و رسمالخط كلمه تهران نيز مشهود است. داريوش مهرجويي در اپيزود اول كه «روزهاي آشنايي» نام دارد، سفر درونشهري يك گروه سالمند را روايت ميكند كه همراه يك خانواده معمولي كه به صورت اتفاقي با آنها همسفر شدهاند در سفر كوتاه و يكروزه به تماشاي نقاط ديدني و تاريخي شهر تهران ميپردازند و هر كدام برداشت شخصي خود را از اين بناها و مراكز تاريخي ارائه ميكنند. فيلم، قصه خاصي ندارد و سويه مستندگونه آن بر وجوه داستانياش ميچربد؛ اما مهرجويي با استادي تمام از همين موقعيت و با مهارت خود در بازي گرفتن از شخصيتهاي داستانش، قصهاي روان و دلنشين از اين سفر به تصوير ميكشد كه پر از حس نوستالژي است و ميتواند نگاه شهروندان تهراني را به شهر خود بازسازي كرده و آنها را متوجه زيباييها و جذابيتهاي توريستياش كند. عجيب است كه او در دل اين شهر آلوده و آشفته كه در دود و ترافيك زيباييهايش پنهان مانده، تصوير جذاب و زيباشناسانهاي به دست ميدهد و گويي بار ديگر پايتخت ايران را به ما معرفي ميكند. فضاي فيلم با توجه به تعدد بازيگران و نوع مناسبات و روابط آنها با فيلمهاي «اجارهنشينها» و «ميهمان مامان» شباهت زيادي پيدا كرده و فضاي سرخوشانه و پرتحرك آن يادآور اين فيلمهاست. «روزهاي آشنايي» را ميتوان يك فيلم شهري اجتماعي دانست كه به نوعي به تهرانشناسي و گردشگري شهري نزديك است و جلوههاي جذابي از شهر تهران را در لابهلاي پلشتيهاي آن به تصوير ميكشد. در مقابل در اپيزود دوم به نام «سيم آخر»، مهدي كرمپور فضاي مدرن و آدمهاي مدرنتري را كه به نسل جوان امروزي تعلق دارند، دستمايه كار قرار داده و به مشكلات يك گروه موسيقي پاپ ميپردازد كه در آستانه برگزاري كنسرتشان، مجوز برنامهشان لغو ميشود و فيلمساز با وارد شدن به زندگي شخصي و دغدغههاي شخصي آنها، مصائب نسل جوان را به تصوير ميكشد. نسلي معترض و عصبي كه با آدمهاي قصه مهرجويي كاملا فرق ميكند و ميتوان بين زندگي آنها و تهران جديد، نسبتي نمادين و معنادار برقرار كرد. در سيم آخر البته شهر و نمادهاي آن حضور دراماتيكي كمتري دارد و بيشتر مسائل جواناني مطرح ميشود كه به سيم آخر زدهاند و شهر براي آنها همان معنايي را ندارد كه براي آدمهاي قصه مهرجويي داشت. دموكراسي توي روز روشن؛ شوخي با مرگ علي عطشاني در نخستين تجربه سينمايي بلند خود، «پوست موز» نيز مرگ و برزخ را دستمايه كار طنز خود قرار داده بود كه اتفاقا در آن فيلم نيز حميد فرخنژاد، بازيگر اصلي آن بود؛ اما در «دموكراسي توي روز روشن» كه عنوان عجيبي هم دارد، او همان ايده را در جزئيات و با بازيگران بيشتري بسط داده است و با بهرهگيري از جلوههاي كامپيوتري و فضاسازيهاي ماورايي، رنگ و لعاب ماورايي آن را بيشتر كرده است. دموكراسي توي روز روشن درباره سردار امير ستوده، يكي از فرماندهان دوران دفاع مقدس است كه از مسوولان ستاد تحقيق و تفحص است كه بر اثر ترور به كما ميرود و از اين طريق به عالم برزخ وارد ميشود. او بايد در آنجا پاسخگوي اشتباهات و گناهاني باشد كه در اين دنيا مرتكب شده است. قصه در يك فضاي فانتزي و كميك روايت ميشود كه شايد اگر حميد فرخنژاد نبود، همين جذابيت اندك هم از آن گرفته ميشد. ساختار كميك داستان يكي به توانايي و جنس بازي فرخنژاد برميگردد كه مشابه اين نقش را كموبيش در فيلم قبلي كارگردان پوست موز تجربه كرده بود و يكي به شوخي با برخي مفاهيم و انگارههاي مذهبي كه در ارتباط با عالم برزخ و قيامت و حسابرسي وجود دارد. دموكراسي توي روز روشن يك فيلم ديني اخلاقي است كه تلخي سوژه را با زبان طنز فيلم ميگيرد و لحظات مفرحي براي مخاطب ايجاد ميكند. درواقع فيلم در عين هشدار اخلاقي و پيامي كه در پس اين ساختار طنز ارائه ميكند، از اندرزگويي و نصيحتكردن به شيوه مستقيم ميپرهيزد. از ويژگيهاي عجيب فيلم كه جز مقاصد تجاري و گيشهاي، دليل منطقي ديگري براي آن نميتوان يافت، حضور محمدرضا گلزار و نيكي كريمي در اين فيلم است. بديهي است كه به جاي گلزار هر نابازيگري هم ميتوانست براي دقايقي كوتاه نقش فرشته مرگ را بازي كند و حضور نيكي كريمي در نقش كارگرداني كه قرار است زندگي امير ستوده را به تصوير بكشد، اضافي به نظر ميرسد و نبودن اين شخصيت در قصه چيزي از درام آن كم نميكند. البته قابل پيشبيني است كه چيدمان بازيگران دموكراسي توي روز روشن و لحن طنزآميز آن ميتواند به فروش بالاي فيلم در اكران عمومي كمك كند. هفت دقيقه تا پاييز؛ بحران طبقه متوسط عليرضا اميني در «هفت دقيقه تا پاييز»، قصه 2 زوج جوان از يك خانواده را روايت ميكند كه يكي از آنها براي جلوگيري از گسست و فروپاشي خانواده ديگر كه درواقع زندگي خواهرش است، تلاش ميكند؛ اما در گيرودار همين كشمكشها و بر اثر تصادف، اين خانواده خيرخواه، فرزند خود را از دست ميدهند و خود به بحراني عميقتر گرفتار ميشوند. در هريك از اپيزودهاي لطفا مزاحم نشويد كارگردان به نوعي به روابط و مناسبتهاي مخدوش و آسيبديده انسانها ميپردازد و تصوير دقيقي از روانشناختي انسان معاصر ارائه ميكند اگر زندگي مريم و فرهاد به دليل عدم تفاهم يا شرايط بد اقتصادي در حال فروپاشي بود، اما با اين حادثه فرديت و ساختار رواني ميترا و نيما در حال فروپاشي است و قياس اين دو وضعيت بغرنج در كنار هم دامنه اين بحران را عميقتر ميسازد. فيلم در ميانههاي قصه ضرباهنگ خوبي پيدا ميكند و فصل مربوط به تصادف خودرو در جنگل و آتش گرفتن خودرو خيلي خوب از كار درآمده است. بويژه سكانسهاي بعدي كه تاثيرات رواني اين مصيبت را بويژه روي ميترا نشان ميدهد و فضاي تلخ و بغرنج او و نيما، يكي از بهترين سكانسهاي فيلم است كه تاثير عاطفي و احساسي زيادي روي مخاطب ميگذارد و داستان را به نقطه اوج خود نزديك ميكند. اگرچه هديه تهراني سعي كرده است از سيماي سنگي خود بيرون بيايد و بويژه پس از مرگ دخترش، واكنشهاي روانپريشانه و آشفتگي دروني خود را بخوبي نشان دهد؛ اما تا حد زيادي دچار اغراق در نقش شده و نتوانسته است شمايلي از بازي حسي و متفاوتي را كه در فيلم «چهارشنبهسوري» به نمايش گذاشته بود، در اينجا بروز دهد. بدون شك يكي از بهترينهاي فيلم، محسن طنابنده بوده است كه حتي بازيگر شناختهشدهاي مثل حامد بهداد را هم زير سايه خود قرار ميدهد و بازي عمقي و تاثيرگذاري از خود به نمايش ميگذارد. حوادث بيروني كه براي اين دو زوج رخ ميدهد، به نوعي فرافكني آشفتگيهاي دروني آنهاست كه بازهم همين تمهيد را در چهارشنبهسوري اصغر فرهادي هم شاهد بوديم. حوادثي كه در لايههاي درونيتر خود مشكل طبقه متوسط را در زندگي خانوادگي و روابط زناشويي نشان ميدهد و استيصال عاطفي رواني آنها را به نمايش بگذارد. با تمام فراز و فرود خوبي كه هفت دقيقه تا پاييز دارد؛ اما پايانبندي آن دلچسب نيست و در اوج به پايان نميرسد. لطفا مزاحم نشويد؛ لطفا لذت ببريد محسن عبدالوهاب را به دليل تجربه همكاري با رخشان بنياعتماد ميشناسيم و همين تجربه نيز باعث شده درونمايه اجتماعي و مستندگونهاي را در فيلم «لطفا مزاحم نشويد» دومين فيلم او ببينيم كه خيلي به فضاي رئاليستي قصه نزديك شده و روايت ساده، روان و جذابي را در برابر ما ميگذارد. اين فيلم در 3 اپيزود روايت ميشود كه قصه هراپيزود از دل قصه قبلي بيرون ميآيد و در عين اينكه رگههايي از طنز به تلطيف داستان كمك كرده است، فضاسازي و مستندگونگي آن نيز دلنشين و تاثيرگذار از كار درآمدهاست. در هريك از اين اپيزودها، كارگردان به نوعي به روابط و مناسبتهاي مخدوش و آسيبديده انسانها ميپردازد و تصوير دقيقي از روانشناختي انسان معاصر ارائه ميكند. بويژه در اپيزود دوم كه شخصيت اصلي قصه، يك روحاني و محضردار است، از جذابيت دراماتيكي و در عين حال طنز دلچسبي برخوردار است و بازي خوب هدايت هاشمي نيز آن را زيباتر كرده است. در اپيزود اول، افشين هاشمي، در اپيزود دوم، هدايت هاشمي و در اپيزود سوم، حامد بهداد بازيهاي درخشاني از خود ارائه كردهاند و آنچه همه اين قصه را به لحاظ مضمون و درونمايه اثر به هم نزديك ميكند، بياعتمادياي است كه انسان امروزي در جامعه نسبت به همنوع خود دارد. روابط زن و شوهر سالخورده در اپيزود سوم نيز يكي از جذابترين سكانسهاي فيلم است و فيلم با ريتم خوبي كه دارد و قصهگويي مستتر در آن به ذائقه مخاطب مينشيند و تماشاي فيلم را لذتبخش ميكند. سيد رضا صائمي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 578]