واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: پس از تماشاي آخرين ساخته فرزاد موتمن، نميدانيم كه چگونه بايد تصور كنيم كه از كارگرداني در طول يك سال، دو فيلم با دو لحن و رويكرد و نگاه متضاد اكران ميشود. «صداها» فيلمي بود كه در جشنواره فجر مورد توجه قرار گرفت و يك بار ديگر موتمن را به عنوان كارگرداني باهوش و خوشقريحه به سينماي ايران معرفي كرد. اما «پوپك و مشماشاالله» فيلمي بهشدت ضعيف، سادهلوحانه و گاه توهينآميز است كه براي فروش بيشتر، كارگردان آن تن به هر كاري داده است. از زمان اكران اين فيلم تا كنون، واكنش منتقدان عموماً بر اين اساس بوده كه كارگردان «صداها» چرا بايد فيلمي تجاري مثل «پوپك و مشماشاالله» بسازد؟ درباره اين كه «پوپك و مشماشاالله» فيلم خوبي نيست ترديدي وجود ندارد (هيچ منتقدي تا حالا حتي آن را اثري متوسط هم ارزيابي نكرده است) و در اين نوشته هم سعي خواهيم كرد تا به جنبههاي ديگري از اين ضعفها كه يا به آنها اشاره نشده و يا كمتر مورد توجه قرار گرفته بپردازيم. اما بهتر است پيش از ورود به مبحث اصلي، نكتهاي مهم را پيرامون مفهوم سينماي عامهپسند يادآوري كنيم. در واكنش به اين ديدگاه كه چرا فلاني فيلم عامهپسندي ساخته، دو گونه ميتوان عمل كرد؛ كارگرداني را تصور كنيد كه روش و اسلوب كارياش آنقدر ماهرانه و درست بوده كه چرخشاش به سمت سينماي تجاري ميتواند مايه تعجب باشد (كسي همچون عباس كيارستمي) اما كارگردانان بسياري هستند كه قريحه و استعدادي دارند و مايه اميدوارياند، با اين حال اگر به سمت سينماي تجاري هم متمايل شوند، كسي شگفتزده نخواهد شد. اينها هنوز تا رسيدن به سبكي واحد و قواميافته در كارشان فرصت دارند و حتي فيلمهاي خوبشان آنقدر شاهكار نيست كه تصور كنيم پديدهاي به سينماي ايران معرفي شده است. بنابراين بهتر است آن جمله بالا را اين گونه تصحيح كنيم كه چرا كارگرداني مثل فرزاد موتمن كه فيلمهاي نسبتاً خوبي مانند «شبهاي روشن» و «صداها» را ساخته، متمايل به ساخت فيلم اعصابخردكن و نااميدكنندهاي مثل «پوپك و مشماشاالله» ميشود. در ضمن اين نكته، واقعيتي مورد تأكيد قرار ميگيرد كه به ما يادآور ميشود كه فيلم عامهپسند ساختن كار هر كسي نيست و فقط يك استاد استخوانخردكرده سينماست كه ميتواند مثل داريوش مهرجويي از رماني عامهپسند فيلمي زيبا، فلسفي، عاشقانه و ماندگار مانند «ليلا» بسازد كه هم مردم دوستش دارند و هم منتقدان و كارشناسان. پس مشكل ما با عامهپسند بودن «پوپك و مشماشاالله» نيست (همچنان كه هم «شوكران» را ميتوان عامهپسند به حساب آورد و هم «چارچنگولي» را) بلكه بد بودن اين فيلم است. پس اين كه يك فيلم عامهپسند ساختار خوبي داشته باشد و به تماشاگرش احترام بگذارد، نه تنها فروش بالايش شأنش را پايين نميآورد بلكه ميتواند موفقيتي بزرگ برايش باشد. «پوپك و مشماشاالله» فيلمي شتابزده و افسارگسيخته است كه مهمترين دليل ضعف آن را بايد در تعريف و نگرش سازندگانش از سينماي تجاري جستجو كرد. موتمن به عنوان كارگرداني با تجربه ساخت چند فيلم سينمايي و چند تلهفيلم، درك درستي از سينماي تجاري ندارد و چنين تصور ميكند كه فيلم تجاري را حتماً بايد طبق همان الگويي ساخت كه امثال جواد رضويان، قدرتالله صلحميرزايي و ايرج قادري ميسازند. «پوپك و مشماشاالله» در قياس با فيلمهايي مثل «نيش زنبور» و «خروسجنگي» اثر به مراتب پيشپاافتادهتري است به اين خاطر كه در متن و بازيها تقريباً هيچ منع و محدوديتي ديده نميشود. موقعيتهاي فيلم به جاي اين كه كاركرد نمايشي داشته باشند، مثل چند تا جوك مصور هستند كه تماشاگر با ديدنشان به خنده بيفتد. مثلاً كسي نميداند كه گير كردن پاي ماشاالله (فرهاد آييش) لاي سوراخ ايجاد شده داخل در زيرزمين، چه كاركردي دارد و بر چه اساسي بايد به آن خنديد و مهمتر از همه اين چه سوراخي است كه كف پاي آقا ماشاالله آن را ايجاد كرده اما اندازه آن جوري است كه انگار جز به روش مسخرهاي كه در فيلم ميبينيم، پاي طرف از آن درنميآيد. همچنين بايد از سروش صحت كه شخصيت «بوي فرند» را بازي ميكند و نويسنده فيلمنامه نيز هست پرسيده شود كه كدام عقل سليمي باور ميكند كه يك خانم تحصيلكرده خارجنشين كه براي سفري كوتاه به تهران آمده، راضي ميشود به خانه عمهاش با آن شرايط برود و آنجا مستقر شود. مگر اين شهر هتل ندارد و مگر آن دختر اينقدر سادهلوح است كه با وجود اطلاع از بستري شدن عمهاش، باز اصرار بر ماندن در خانهاي داشته باشد كه دو تا مرد غريبه و ديوانه در آن هستند. موضوع آويزان شدن به هر ريسماني براي شيرينكاري پيش چشم تماشاگر، به جايي ميرسد كه اين آقاي مشماشاالله از سر غيرت توي گوش پوپك ميزند و خودش رابطه پنهاني با آرايشگر محل دارد، يا اين كه براي نشان دادن ابهت «بويفرند» در درگيري با جوانك لات ديويدي فروش، ناگهان او داراي كمربند مشكي دان فلان معرفي ميشود! اينها اگر آدرس سرراستي به مقصد ابتذال نيستند، پس چه هستند؟ آقاي ماشاالله توسط كارگردان جوري هدايت شده كه هر ديالوگي را با فرياد بگويد. فريادهاي بيجاي او قرارست در كنار لهجهاش ما را بخنداند. باورتان ميشود كارگرداني كه در مصاحبههايش ادعاي فيلمسازي به روش بزرگان اروپا را دارد، بخواهد به اين شيوههاي رقتانگيز تماشاگرش را بخنداند؟ از ديدن پوسترها و سردرهاي فيلم آدم نميداند بايد خجالت بكشد يا دقت كند كه كار سينماي كشورش به كجا كشيده كه سوپراستار فيلم آفتابه توالت روي سرش بگذارد. اگر به اين شيوهها خندان تماشاگر هنر است، پس همه بازيگران نمايشهاي تئاترهاي تختحوضي ميتوانند ادعا كنند كه در حد چارلي چاپلين و جري لوييس هستند. «پوپك و مشماشاالله» در حال حاضر پرفروشترين فيلم روي پرده است. مديران و صاحبمنصبان فرهنگي دائماً از سينماي سالم و انديشمند و ملي حرف ميزنند. منتقدان در مواجهه با فيلمهايي به اين پوكي و توهينآميزي كه مانع فروش فيلم خوب و شريفي مانند «هيچ» ميشوند، مجبور به بيتفاوتي يا سكوتند و ترجيح ميدهند درباره فيلمهاي محبوبشان بنويسند. در اين ميان تنها نكته سوالبرانگيزي كه ميماند اين است كه آيا واقعاً سازندگان اين فيلم از كاري كه كردهاند دفاع ميكنند؟ با ديدن «پوپك و مشماشاالله» آدم از خودش ميپرسد كه يك فيلمساز كدام فيلم فاجعه و دلآشوبي را بايد بسازد تا همه به اين نتيجه برسند كه توانايياي در كارش ندارد و اگر كار قبلياش مورد توجه قرار گرفته، برميگشته به فيلمنامه خوب و بازيهاي قابلقبولش؟ با بودن فيلمهايي مثل «پوپك و مشماشاالله» بايد حالا ديگر دليل سقوط سينماي كشور را فهميده باشيم. «پوپك و مشماشاالله» با اكران در بهترين فصل سال، خودبهخود دارد از فيلمهاي مشابه دعوت ميكند كه فقط با چنين الگويي ميتوان به منفعت اقتصادي رسيد. اگر يك بار فرزاد مؤتمن و تهيهكننده «پوپك و مشماشاالله» صراحتاً ميگفتند كه دليل ساخت فيلمي با مشخصات «پوپك و مشماشاالله» اين بوده كه ضررهاي اقتصادي «صداها» را جبران كنند، ترديدي نداشته باشيد كه از حجم انتقادها بر اين فيلم كاسته ميشد. اگر كارگردان «پوپك و مشماشاالله» يك بار اعتراف ميكرد كه فيلمش را سرسري ساخته و دفاعي در برابر انتقادات ندارد، حداقل اين بهانه وجود داشت كه او كارش را در حد ساخت «صداها» بلد است، اما كسي كه ميگويد «صداها» را دوست دارد و از «پوپك و مشماشاالله» هم دفاع ميكند، حتماً بايد در آراي خود پيرامون تشخيص فيلم خوب از فيلم بد بازنگري كند. همين حرفهاست كه تماشاگر را نسبت به «صداها» هم بدبين ميكند. امان جليليان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 392]