تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 7 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خوشا به سعادت كسى كه عمرش طولانى و كردارش خوب باشد. چنين كسى عاقبتش خوب است؛ ز...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1845644248




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

باران کوثری، پگاه آهنگرانی و نگار جواهریان از بازیگری گفتند


واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: در ابتدا هدف ما اين بود كه پگاه آهنگراني با باران كوثري و نگار جواهريان درباره‌ي فيلم‌هايي كه با بازي آنان در حال اكران است يعني "هيچ" و "طلا و مس" گفتگو كند. يكي در فيلمي تلخ بازي كرده‌بود كه امكان قضاوت درباره‌اش به نظر منتقدان و مردم سپرده شده‌بود. ديگري در همان فيلم بود و براي فيلم ديگرش توانسته بود سيمرغ بلورين بگيرد. هر سه‌ي آن‌ها پيش از اين طعم جايزه‌ي بهترين بازيگر نقش اول زن را چشيده بودند. روند گفتگو ما را به سمتي برد كه به همان دليل آن‌ها را كنار هم قرار داده‌بوديم؛ حضور، عملكرد و رفتار نسل جديد زنان بازيگر در ايران و حساسيت‌هايشان نسبت به جامعه و محيط اطرافشان. در انتهاي گفت‌وگو همه‌ي ما يك حس داشتيم. حس كرديم كه اي كاش در اين گفت‌وگو ترانه عليدوستي و گلشيفته فراهاني نيز حضور داشتند. از هيچ شروع كرديم و بازي‌ها... پگاه آهنگراني: من خيلي "هيچ" را دوست نداشتم ولي بازي‌ها عالي بود. به نظرم نگار و پانته‌آ و مهدي هاشمي شاخص بودند. باران مي‌توانست خيلي بهتر از اين باشد. نگار جواهريان: به نظر من موضوع واقعاً نقش است. من وقتي "هيچ" را مي‌بينيم، نمی‌فهمم باران چه كار بايد مي‌كرد كه نكرد. آهنگراني: اتفاقاً من خيلي به اين قضيه فكر كردم. مثلاً گاهي نقش‌هايي را به بازيگر مي‌دهند كه بازيگر آنقدر با آن نقش كلنجار مي‌رود كه نقش را خوب در مي‌آورد. يا نقش چيزهايي دارد كه خوب شود يا اگر نداشته باشد خيلي سخت است كه بشود كاري برايش كرد. جواهريان: واقعيت اين است كه بعضي وقت‌ها اصلاً قرار نيست اتفاق عجيبي بيفتد. نقش نوشته شده در فيلمنامه تا یک جایی دست تو را باز می‌گذارد. آهنگراني: دقيقاً، مثل اين مي‌ماند كه سكانس‌هايي در فيلمنامه هست كه دو يا سه بازيگر بازي دارند اما سكانس براي يكي از آن شخصيت‌هاست و قرار است او ديده شود. در نتيجه تو خودت را هم بكشي حتي اگر بهترين بازيگر دنيا هم باشي از يك اندازه‌اي نمي‌تواني بالاتر بروي. اگر هم بروي قطعاً اشتباه است. گاهي وقت‌ها نقش يك اندازه‌اي دارد كه تو هر كاري كني نقش همان است و نمي‌تواني كاري كني كه نقش بزرگ‌تري در بياوري. مثلاً در همين كار رامبد جوان كه من مشغول بازي در آن هستم خيلي از سكانس‌ها براي رضا عطاران است، ما چهار نفر ديگر در آن سكانس‌ها خودمان را هم بكشيم نمي‌توانيم به عطاران برسيم. به اين دليل كه مديريت آن سكانس اينگونه است كه همه چيز روي عطاران فوكوس است. اصلاً بازيگر خوب آن است كه بفهمد سكانسي كه در آن بازي دارد براي او هست يا نه و چقدر بايد روي آن انرژي بگذارد. باران كوثري: در "هيچ" نقش مهدي هاشمي يا مرضيه برومند يعني آن آدم‌هايي كه جدا از اين جماعت هستند جوري است كه جدا ديده مي‌شود. اما راجع به نگار يا مهران احمدي در حالي كه بيشتر از چيزي كه بايد نمي‌شوند و در حالي كه خودشان را بي‌دليل باد نمي‌كنند اما كيفيت بازي‌شان كيفيت بالاتري نسبت به بازي ما است. دليلش را چه مي‌بيني؟ كوثري: بازيگر. اصلاً هم معني‌اش اين نيست كه مثلاً مهران احمدي حتماً از صابر بازيگر بهتري است. ولي مهران احمدي در آن نقش با كيفيت بالاتري بازي مي‌كند. مي‌خواهم راجع به نگار و كارهاي سال گذشته‌اش يك نكته‌اي را بگويم. براي اينكه تو مي‌بيني نگار در سه نقش مي‌درخشد. همزمان در تئاتر "17 دي كجا بودي؟" بازي مي‌كند، در "طلا و مس" آن بازي فوق‌العاده را و در "هيچ" هم اين بازي را مي‌كند. همه‌ي ما اين تجربه را داريم . يعني هر كاري مي‌كني آن سال، سال توست. جواهريان: فکر می‌کنم اگر "هيچ" الآن همزمان نمي‌شد با "طلا و مس" و قبلش "تنها دو بار زندگي مي‌كنيم" با يك وقفه‌ي دو ساله اكران نمي‌شد من اينطور كه الآن ديده شدم، ديده نمي‌شدم. كوثري: من به يك دليل نمي‌پذيرم. به خاطر اينكه مگر همه‌ي مايي كه راجع به بازي تو در "هيچ" حرف مي‌زنيم "طلا و مس" را ديده بوديم؟ من اصلاً نمي‌دانستم تو در "طلا و مس" حتي خوب بازي كردي، چه برسد كه انقدر خوب. آهنگراني: من هم اصلاً "طلا و مس" را نديدم. ولي وقتي "هيچ" را مي‌بيني و از سالن سينما بيرون مي‌آيي يك چيز در ذهنت مي‌ماند و آن نگار جواهريان است و مهدي هاشمي. كوثري: اين را قبول دارم كه يكي از دلايل مهمش تفاوت نقش با نگار است. يعني از آن نقش‌هاست كه نگار آخرين انتخاب براي آن نقش است چون همه هميشه مي‌گويند نگار قيافه‌ي خاصي دارد ولي يك دفعه براي نقش ليلا در "هيچ" انتخاب مي‌شود و در اين نقش اينطوري مي‌درخشد. و اين تيزهوشي نگار هست براي اينكه ما همه مي‌دانيم ليلا در "هيچ" اصلاً نقشي نبود كه تو فيلمنامه را بخواني و بگويي واي، عجب نقشي. اصلاً در فيلمنامه بهترين نقش آن جماعت نبود. نظر شخصي من اين است كه بهترين نقش آن جماعت در فيلمنامه نقش يكتا بود كه من آن را بازي كردم. مي‌توانيم يك موضوع تعريف كنيم و در جهت آن بحث را ادامه بدهيم. ما الآن از اين بحث مي‌توانيم يك سؤال بزرگ را مطرح كنيم كه درخشش بازيگر در يك فيلم و سينما به چه عواملي وابسته است و چه سهمي مي‌توانيم به هر عامل بدهيم. چون نگار مي‌گويد اگر "هيچ" همزمان نمي‌شد با "طلا و مس"، من ديده نمي‌شدم. پگاه و باران اين نظر را ندارند. اين خودش يك عامل است. پس بازي نگار چقدر نقش داشته. تفاوت‌هايش چقدر نقش داشته و عوامل ديگر؟ كوثري: به نظر من بعضي از نقش‌ها پتانسيل خيلي خوبي براي ديده شدن دارند. مثال براي هر سه‌ نفر ما نقش نگار در "طلا و مس" هست، نقش پگاه در "دختري با كفش‌هاي كتاني" و نقش من در "خون‌بازي". ولي اصلاً قرار نيست هر نقشي كه پتانسيل ديده شدن دارد حتماً ديده شود. يعني آنجاست كه تو به عنوان يك بازيگر به يك نقش پر و بال مي‌دهي يا نمي‌دهي. براي اينكه نقشي هم كه پتانسيل ديده شدن نداشته باشد را مي‌توان جوري بازي كرد كه ديده شود. مثل نقش رؤيا نونهالي در "بوي كافور، عطر ياس". فكر مي‌كنم آن نقش در فيلمنامه شايد يك خط باشد اما رؤيا نونهالي با يك نگاه كاري كرد كه من هنوز رؤيا نونهالي را با همان يك پلان به ياد مي‌آورم. براي همين من فكر مي‌كنم نقش بازي بازيگر خيلي مهم است. ولي اگر منظور ما از ديده شدن، ديده شدن جشنواره‌اي باشد حرف نگار صحيح است. يعني به طور همزمان چه فيلم‌هايي از تو ديده شود و در فيلم چقدر نقش‌هاي متفاوت بازي كرده باشي. اگر اين دو فيلم همزمان نبود ممكن بود نگار در جشنواره ديده نشود اما در اينكه نگار در "طلا و مس" عالي است هيچ شكي نيست. جواهريان: ضمن اينكه همين كه آخرين گزينه براي آن نقش باشي شايد عامل تأثيرگذاري باشد. يعني دادن آن نقش به بازيگر از سوي كارگردان ريسك كارگردان باشد. باران مي‌داند كه من به خاطر همين موضوع چقدر مي‌ترسيدم كه بيايم سر اين كار و واقعاً خودم را در آن نقش نمي‌ديدم. ماجرا اين است كه نقش در فيلمنامه به اين شكلي كه ديديم نبود. اما نشستيم، صحبت كرديم، تمرین کردیم و نقش ليلا در "هيچ" زير و رو شد. از يك دختر مظلوم و معصوم در اين خانواده تبديل شد به چيزي كه ديديم. واقعيت اين است كه در ابتدا من مي‌ترسيدم اما تصمیم گرفتیم تست گريم و لباس بزنيم، ببينيم آيا اصلاً مي‌شود يا نه و اگر بشود اين كار را مي‌كنيم. ولي به نظر من ريسك بزرگ‌تر را آقاي كاهاني كرد. درضمن بايد بگوييم نقش‌هايي كه تو مي‌گويي آدم در آن‌ها ديده مي‌شود، صد در صد خطر اين را هم دارد كه بازيگر در آن‌ها بد ديده شود. كوثري: دقيقاً، يعني بازيگر نقش را خراب كند. جواهريان: در نتيجه بازيگر به هر حال ديده مي‌شود، يا خوب، يا بد و يا متوسط. باران حرف خيلي خوبي زد كه به نظرم ارزش دارد اينجا بگويیم. گفت خوب است كه آدم هميشه در یک فيلم خوب بازی کند. يعني منتظر نقش‌هايي خاص که قراراست بدرخشند، ننشيند. ترجيح بدهد كه در يك فيلم خوب باشد. آن نقش خاص را هم بازي كند اما نه اينكه صبر كند فقط نقشي به او پيشنهاد شود كه ديده‌شود و از سر تا ته‌ فیلم برای او نوشته شده‌ باشد و قرار باشد فقط او بدرخشد. آهنگراني: به نظر من هم اين كه مي‌گويي چه عواملي مؤثر است براي درخشيدن هم بازيگر است و هم نقش. هم باران نقشي داشته كه مي‌شد رويش كار كرد و هم نگار. ولي معلوم است كه نگار شخصيتش را بيشتر پرداخته، جزئيات وارد نقش كرده و خودش براي نقش ايده آورده. براي همين است كه وقتي نگار را مي‌بينيم مي‌گوييم يك سر و گردن بالاتر از بقيه است و دليل ديده شدنش هم همين است. دقيقاً "هيچ" مثال خوبي است براي اينكه دو تا شخصيت، شخصيت‌پردازي داشتند و در فيلم روي شخصيت‌هايشان كار شده بوده. شكي نيست كه بازيگر به نقش اضافه مي‌كند ولي قضيه اين هست كه توانايي نقش چقدر است. البته اين براي "هيچ" مصداق ندارد و صادق نيست به خاطر اينكه همه‌ي نقش‌ها شخصيت‌پردازي دارند و رويشان كار شده. همه براي كار جا جا دارند ولي در خيلي از فيلم‌ها نقش‌ها جاي كار ندارند و هر كاري هم بكني نمي‌تواني نقش را از آن حدي كه هست بالاتر ببري. يك نقش‌هايي هم هست مثل علي سنتوري براي بهرام رادان. كه بهرام در يكي از مصاحبه‌هايش گفت شريفي‌نيا به من گفت اين نقش جايزه‌بر است و واقعاً همين است. سنتوري نقشي است كه زير و بم دارد، بالا و پايين دارد، رنگ‌هاي مختلف دارد و تو به عنوان بازيگر اگر باهوش باشي مي‌تواني از اين مورد استفاده كني. ولي بهرام رادان در خيلي فيلم‌هايي بازي كرده كه ديده نشده و آن موفقيت بهرام رادان در واقع به خاطر نقش است. يعني نقش آنقدر به تو جاي كار مي‌دهد كه تو حتي اگر از بيست درصد توانت هم استفاده كني نقشت شاخص مي‌شود براي اينكه هشتاد درصد بقيه را شخصيت‌پردازي در فيلمنامه پر مي‌كند. يعني تو مي‌تواني صد در صد انرژي‌ات را هم نگذاري اما نتيجه‌ي خوب بگيري. مثل همان چيزي كه براي من در "دختري با كفش‌هاي كتاني" اتفاق افتاد. من هيچ چيز از بازيگري بلد نبودم ولي نقشي كه بازي كردم انقدر نقش درستي بود و جاي كار و ديده شدن داشت كه اگر كاري هم نمي‌كردي خوب بودي. چون نقش اين امكان را به من مي‌داد. حالا سؤال اساسي اين است كه با مجموعه بحث‌هايي كه شد فكر مي‌كنيد شاخص‌هايي كه شما به عنوان بازيگر سينما يك بازيگر را موفق بدانيد آيا همان شاخص‌هايي است كه در جشنواره مطرح است؟ مي‌خواهم بدانم عواملي كه يك بازيگر مي‌رسد به آنجا كه شما مي‌گوييد فلان بازيگر شاهكار كرد همان شاخص‌هايي هست كه در جشنواره هم مطرح است؟ يا اينكه اصلاً جشنواره مي‌تواند شاخص درستي باشد كه ما بگوييم اين بازيگر، بازيگر خوبي است؟ آهنگراني: بايد بيايم ببينيم تجربه چه مي‌گويد. اينكه واقعاً كساني كه جايزه گرفتند چقدر ديده شدند، چقدر كارشان ادامه پيدا كرد و واقعاً چيزي كه من به آن اعتقاد دارم اين است كه حتي يك بازيگر بزرگ هاليوودي هم ممكن است جايزه را به خاطر بهترين كارش نگيرد. يعني لزوماً بهترين فيلم تو نيست كه جايزه مي‌گيرد. اين را همه‌ي ما تجربه كرديم. ممكن است من در "دختري با كفش‌هاي كتاني" بيشتر ديده شده باشم ولي در همه‌ي فيلم‌هايي كه بعد از "دختري با كفش‌هاي كتاني" بازي كردم بهتر بازي كردم. ولي همه‌ي جايزه‌هايم را براي آن نقش گرفتم. براي نقش‌هاي ديگرم كانديد دريافت جايزه شدم ولي جايزه را براي آن نقش گرفتم. مي‌توانيم بگوييم كه اصلاً جايزه معيار درستي نيست. فكر مي‌كنم حرفي كه باران در ابتدا گفت خيلي درست است. يعني بليتت يك سالي مي‌برد. در و تخته به هم جور مي‌شود كه همين اتفاقي كه امسال براي نگار افتاد، بيفتد. يعني نگار يك تئاتر داشت كه خوب بود و نگار در آن خوب ديده شد. البته نگار در همه‌ي كارهاي تئاترش خوب بوده ولي تئاتر "17 دي كجا بودي؟" همزمان شد با اكران "تنها دو بار زندگي مي‌كنيم"، همراه شد با جشنواره‌ي فجر و ... و بليت نگار امسال برد. نكته‌ي ديگر اين است كه نگار خودش را در معرض اين اتفاق قرار داده بود. نگار مي‌توانست دو تا فيلم بد بازي كند يا در دو تا فيلم خوب بد بازي كند و اگر بد بازي كرده‌بود طبيعتاً بليتش هم نمي‌برد. ولي امسال همه‌ي چيزها دست به دست هم داد تا سال، سال نگار جواهريان باشد. تئاتر خوب داشت، دو تا فيلم خوب داشت. يك فيلمش بعد از مدت‌ها اكران شد و نگار هم در اين اتفاق سهم داشت. همه‌ي اين عوامل دست به دست هم داد. براي خيلي از بازيگران ديگرمان هم اين اتفاق مي‌افتد. در كنارش خيلي از بازيگران ديگرمان هم هستند كه اتفاقاً دارند خوب بازي مي‌كنند و فيلم‌هاي خوبي هم بازي مي‌كنند ولي بليتشان نمي‌برد و اين اتفاق برايشان نمي‌افتد. پس نتيجه اين است كه از ديد شما هم جشنواره شاخص درستي براي اينكه بگوييم بازيگري كه سيمرغ را دريافت مي‌كند بازيگر خوبي هست، نيست. آهنگراني: اصلاً شاخص درستي نيست چون همه‌ي ما مي‌دانيم كه بخصوص در مورد جشنواره‌ي فجر روي هيچ چيزش نمي‌شود حساب كرد. به نظر من سيمرغي كه نگار گرفته ارزش نيست، ارزش اين است كه نگار خيلي خوب بازي كرده. چون بخصوص جشنواره‌ي فجر امسال چيزي نيست كه بتوانيم رويش حساب كنيم. چيزي كه من روي آن حساب مي‌كنم اين است كه فيلم نگار را مي‌بينم و مي‌فهمم نگار در آن مي‌درخشد. اين مي‌تواند شاخص باشد. قبل از اختتاميه‌ي جشنواره و قبل از اينكه نگار جايزه بگيرد وقتي فيلم "هيچ" در بخش مسابقه هم نبود همه‌ي منتقدان از نگار تعريف كردن. ولي جشنواره‌ي فجر از نظر من حتي شاخص معتبري هم نيست. فكر مي‌كنم بقيه‌ي بچه‌ها هم روي جشنواره‌ي فجر اصلاً حساب نمي‌كنند. كوثري: اصولاً جشنواره و جايزه گرفتن يك چيز نسبي است. چون يك هيئت داوراني مي‌شينند تصميم مي‌گيرند و كافي است به جاي يك نفر از آن پنج نفر يا هفت نفر، يك نفر ديگر باشد كه همان جايزه‌اي كه يك بازيگر مي‌گيرد، نگيرد. آهنگراني: يعني خيلي به مو بند است. كوثري: جشنواره به دليل نسبي بودنش مي‌تواند پله باشه، مي‌تواند پله نباشد. جايزه‌ي فجر را به همان اندازه، که بازیگران حرفه‌ای گرفته‌اند، نابازيگراني هم گرفته اند كه برای اولین بار جلوی دوربین رفته‌اند. اما نكته‌ي مهم اين است كه تو از اين جايزه چطور استفاده كني. اين جايزه براي تو كجا قرار بگيرد. يعني به قول پگاه تو با اين شانسي كه خودت را در معرضش قرار دادي چه كار كني. اما در عين حال يك بازي‌هايي مثل بازي نگار در "طلا و مس" ديده مي‌شود كه خود نگار هم به دليل نقدهايي كه نسبت به جشنواره‌ي فجر امسال بود نگران اين ماجرا بود كه چرا امسال بايد جايزه بگيرد و من به نگار گفتم بازي تو از آن بازي‌هاست كه انقدر بازي درست و خوبي است كه تو مي‌تواني مطمئن باشي حتي اگر شرايط داوري تغيير كند هم تو جايزه را مي‌گيري. مي‌خواهم بگويم جايي اين جايزه ارزش دارد و معتبر است كه بازي تو فراتر از اين جايزه است. انقدر بازي درستي كردي كه جايزه كنارش مي‌آيد. يعني جايزه اعتبارش را دادنش به تو بدست مي‌آورد. من فكر مي‌كنم واقعاً نگار در "طلا و مس" اينطوري بود. جواهريان: من از بعد از جشنواره تا الآن حرف نزدم، شايد ترجيح مي‌دادم الآن هم راجع به جايزه‌ي امسال حرف نزنم ولي حالا كه بحثمان كلي است مي‌توانم يك چيزي بگويم. بحث امسال و جشنواره‌ي امسال بخصوص جدا هست. براي من به شخصه مي‌دانيد ماجرا مثل چه بود؟ مثالش يك آدمي است كه مريض است و عفونت در بدنش است. زماني كه غذاي خوشمزه بخورد مزه‌اش را نمي‌فهمد. به خاطر این روزها. به خاطر اينكه همه‌ي ما حال آن مريض را داريم. و به خاطر خيلي ماجراها که حال‌مان خوب نيست. آهنگراني: در راستاي حرف نگار يك چيزي بگويم. من در زمان جشنواره‌ي فجر ايران نبودم. ولي نگار راست مي‌گويد. كاملاً مثل اين مي‌ماند كه مادر آدم مرده باشد، بعد عروسي پسرخاله‌ي آدم باشد. بروي عروسي اما طبيعي است كه اصلاً به تو خوش نمي‌گذرد و حال بدي داري. حالا فكر كن تو فيلم خوب بازي كردي، خوب هم بازي كردي و مي‌داني كه قرار است جايزه بگيري ولي مي‌بيني هيئت داوران كساني هستن كه واقعاً تخصصي در حوزه‌ي سينما ندارند. اين خيلي بد است. اگر سال قبل بود كه مثلاً هيئت داوران اهالي سينما بودند و پنج شش داور خوب داشتيم كه مي‌توانستي جايزه را از دست آن‌ها بگيري آن حس، شايد تا حدودي تغيير مي‌كرد. ولي بدي ماجرا اين است كه تو در جشنواره‌اي جايزه گرفتي كه داورها كساني بودند كه خودت مي‌داني. يك داور خوب هم كه در جشنواره‌ي امسال مي‌توانست باشد قهر كرده و رفته‌يود. بعد هم اصلاً فكر كن جشن؟ جشنواره؟ در آن وضعيت بدي كه حال همه گرفته بود. اصلاً نمي‌داني شركت بكني، نكني. بروي جايزه را بگيري، نگيري. هر كس ديگري بود جايزه را به نگار جواهريان مي‌داد و جايزه‌ي امسال براي نگار بود ولي بدشانسي اين بود كه داورها اين‌ها بودند. پاسخ اين سؤال را مي‌خواهم يك مقدار صريح‌تر به من بگوييد كه چه چيزي شما را به عنوان يك بازيگر حرفه‌اي مي‌كشاند در سالن سينما و در مقام يك مخاطب بازي يك آدم را مي‌بينيد و شما به آن بازيگر مي‌گوييد شاهكار است ولي هيچ كس نمي‌بينيدش. مي‌خواهم آن عوامل را شناسايي كنيم و اينكه بالأخره اين‌ها كجا ديده مي‌شود؟ كوثري: ببينيد تنها عامل موفق خواندن يك بازيگر سيمرغ نيست اما سيمرغ مي‌تواند بخشي از آن باشد. يعني اين خيلي هيجان‌انگيز است كه تو يك سالي يك جايزه‌اي مي‌گيري. همان سال يك فيلم خوب بازي مي‌كني كه خوب هم مي‌فروشد، در خيابان هم از مردم ري‌اكشن خوب مي‌گيري. از آن سو آن دسته از منتقدان هم كه تو قبولشان داري راجع به تو خوب مي‌نويسند. يعني مي‌تواند مجموعه‌اي از همه‌ي اين عوامل باشد. مي‌خواهم بگويم سيمرغ خيلي عامل مهمي است اما از عوامل اصلي نيست. مثال حامد بهداد را مي‌زنم. به نظر من حامد بازيگر موفقي است. چون از مردم ري‌اكشن مثبت مي‌گيرد. از خود حامد نقل قول مي‌كنم كه مي‌گويد مهم نيست كه تو چند تا بازي خوب داشته باشي. ممكن است تو يك بازي خوب داشته باشي ولي مهم اين است كه اين نقطه‌ي اوجت كجاست. چقدر بالاست. يك نفر مي‌تواند پنج تا بازي خوب داشته باشد ولي تو يك بازي خوب داشته‌باشي كه از همه‌ي آن پنج تا بالاتر باشد و به نظر من هم حرف درستي است. براي همين مي‌گويم حامد سيمرغ نگرفته ولي بازيگر خوبي است. قطعاً اگر سيمرغ هم بگيرد به اعتبارش اضافه مي‌شود. آهنگراني: و واقعاً بستگي به خود بازيگر دارد. يك بازيگر با سيمرغ مي‌پرد و يك بازيگري مي‌تواند قبل از سيمرغ پريده باشد و سيمرغ چيزي به آن اضافه كند. سقوط هم مي‌كند؟ آهنگراني: در زمينه‌ي بازيگري با سيمرغ سقوط نمي‌كند. ولي در مورد شغل‌هاي ديگر چرا. مثلاً من آدم‌هايي را سراغ دارم كه بعد از اينكه سيمرغ گرفتند ديگر كاري به آن‌ها پيشنهاد نشد يا بعد از اينكه رفت با مثلاً ايرج قادري كار كرد سالي 8 تا كار به او پيشنهاد دادند. از نظر شخصي و شخصيتي چطور؟ يعني فكر كند رسيده به انتها و ديگر هيچ تلاشي نكند. آهنگراني: خب آن كه بله، ممكن است اين اتفاق بيفتد. كوثري: اصلاً خطر جايزه همين است. خيلي‌ها هم اين را مي‌گويند كه تو لحظه‌اي ديگر بازيگر خوبي نيستي كه بروي جلوي دوربين و ديگر هيچ استرسي نداشته‌باشي. يعني كارمند بازيگري بشوي و سيمرغ مي‌تواند اين كار را با بازيگر بكند و اين كار را مي‌كند. يعني تو ديگر فكر نمي‌كني كه به خاطر يك نقش به تو جايزه دادند و دريافت سيمرغ اصلاً دليل اين نيست كه تو حتماً بازيگر خوبي هستي. آهنگراني: يك سري از بازيگرها هم نسبت به سيمرغ جشنواره‌ي فجر دچار توهم هستند. البته من فكر نمي‌كنم جمع ما و خيلي از بازيگران اينطوري باشند اما به هر حال يك سري از بازيگران نسبت به اين جايزه متوهم هستند. يعني فكر مي‌كنند جشنواره فجر آن مدينه‌ي فاضله است در حالي كه جشنواره‌ي فجر اصلاً اتفاق عجيبي نيست. قطعاً جايزه تو را خوشحال مي‌كند، پول مي‌دهند، ماشين مي‌دهند و ... اين‌ها براي همه جذاب است. و بعد همه‌ي اهالي سينما پايين نشستند و برايت دست مي‌زنند ولي كافي است يك ذره فكر كني و تاريخچه‌ي جشنواره‌ي فجر را مرور كني و ببيني چه كساني جايزه گرفتند و الآن نيستند. ولي مي‌گويم نسبت به هر آدمي فرق مي‌كند. جواهريان: بله، ضمن اين كه فكر مي‌كنم نه تنها بهتر است، جشنواره‌ي فجر با تمام مشخصاتش مدينه‌ي فاضله نباشد، بلكه ايده‌آل اين است كه هيچ جشنواره‌اي مدينه‌ي فاضله نباشد. چون اگر قرار بر این باشد، پس تو روزي كه آن جايزه را از آن جشنواره بگيري ديگر همه چيز تمام مي‌شود. بعدش را چه كار كني؟! آهنگراني: يك داستان جالبي در مورد وودي آلن وجود دارد. وقتي كه براي "آني‌هال" جايزه‌ي بهترين كارگرداني را در اسكار گرفت در كافه‌اش داشت كلارينت مي‌زد. يك نفر مي‌آيد و مي‌گويد آقاي آلن شما جايزه‌ي اسكار را گرفتيد و الآن دارند اعلام مي‌كنند. وودي آلن مي‌گويد چه جالب و ساز زدنش را ادامه مي‌دهد. اصلاً برايش مهم نيست كه شب اسكار است. حالا مي‌گويم اسكار است و فرق دارد با ما كه يك سينماي كوچكي داريم و جشنواره‌ي فجري داريم. اين هوش آن آدم را مي‌رساند. انقدر بزرگ‌تر از اسكار است كه اصلاً اسكار برايش مهم نيست. جواهريان: بله، آدم یاد دیالوگی می‌افتد که در همان فیلم وودی آلن از قول برادران مارکس مي‌گويد: هرگز نمي‌خواهم عضو كلوپي باشم كه آدمي مثل من را به عضويت مي‌پذيرد. مي‌دانيد من چرا اصرار دارم كه بگويم اين رفرنس كجاست و چه مرجع معتبري وجود دارد كه بگويد يك بازيگر، بازيگر خوبي هست يا نيست؟ چون يك نكته‌اي وجود دارد كه عده‌اي معتقدند نسل جديد بازيگري ايران جزو كم‌دانش‌ترين‌ها هستند. البته من نمي‌خواهم اين را بگويم كه نسل قديم خيلي بامطالعه‌تر از اين نسل بود اما حرف اين است كه آن‌ها اگر دانش اين كار را نداشتند اما يك چيز مكمل كارشان مي‌شد و آن سخت‌كوشي بود. يعني به بازيگري به عنوان حرفه‌اي نگاه مي‌كردند كه تمام زندگي‌شان در آن خلاصه مي‌شد. الآن هم كه پاي صحبت‌هايشان بنشينيد يك نظم و ديسيپليني براي كارشان دارند كه ما در نسل جوان نمي‌بينيم. مي‌خواهم بدانم از ديد شما آيا يك سري قواعد، تكنيك، دانش و فن در بازيگري وجود دارد كه يك بازيگر با آگاهي و كسب اين دانش و تمرين و ممارست نسبت به آن تكنيك‌ها و تسلطي كه پيدا مي‌كند، مي‌تواند بازيگر موفقي شود؟ يا معتقديد كه نه، اين عوامل در جايي مي‌تواند مؤثر باشد اما در يك جايي پرونده‌اش بسته مي‌شود و آن شهود و درك حسي مي‌تواند در بازيگري يك بازيگر دخيل شود و در جايي بازي خوبي داشته باشد و يا در يك جاي ديگر بازي بدي داشته باشد. سؤال ما مشخصاً اين است كه سواد ما نسبت به آن تكنيك و فن و دانش بازيگري و اتفاقات روزي كه در متد بازيگري دنيا تدريس و تجربه مي‌شود و ورك‌شاپ‌هاي مختلفي كه در دنيا پيرامون آن‌ها برگزار مي‌شود چقدر مؤثر است در اينكه يك بازيگر را از ديد شما تبديل به يك بازيگر موفق بكند و آن بازيگر شاهكار ديده شود. يا اين را مي‌توانيم كنار بگذاريم و بگوييم لزوماً اين نيست. آهنگراني: من شخصاً بازيگري را دوست دارم كه سواد داشته باشد، فيلم ببيند، كتاب بخواند، نمايشنامه بخواند، تاريخ هنر بداند و ... . اما واقعيت اين است كه خيلي‌ها در سينماي ايران هستند كه تو وقتي با آن‌ها مي‌نشيني نمي‌تواني چهار كلمه با آن‌ها حرف بزني ولي بازيگران موفقي هستند. به نظر من معيار نيست ولي ترجيح مي‌دهم كه بازيگرها اينگونه باشند و به اين سمت بروند. فكر مي‌كني اين سواد و دانش در بازيگري آن‌ها هم تأثير دارد؟ آهنگراني: قطعاً تأثير دارد. مثلاً عزت‌الله انتظامي چرا ماندگار است؟ به خاطر اينكه عزت‌الله انتظامي باسواد است. كارش را مي‌شناسد، موسيقي مي‌شناسد، كتاب مي‌خواند و ... . وقتي با اين آدم حرف مي‌زني همينطور از او چيزهاي مختلف ياد مي‌گيري. كوثري: راجع به فن بازيگري نمي‌توانيم بگوييم كلاس بازيگري وجود دارد كه به تو فنوني ياد مي‌دهد كه اگر هميشه از آن فنون استفاده كني نقش‌هايت را مي‌تواني خوب بازي كني. كاري كه كلاس‌هاي بازيگري و ورك‌شاپ‌ها با تو مي‌كنند اين است كه روي بيان و بدنت كار مي‌كنند و خلاقيتت را گسترش مي‌دهند. يعني زمينه‌اي را آماده مي‌كنند كه تو اگر بلد باشي از بيان، بدنت و ذهنت كه آماده است درست استفاده كني خيلي به تو كمك مي‌كند براي اجراي هر نقشي ولي به نظر من براي اجراي هر نقش تو به همان اندازه نياز به تمرين داري. يعني انگار در فيلم بعدي كه بازي مي‌كني صفري و بايد دوباره براي اين نقش جديد تمرين‌هاي جديدي را شروع كني. به نظر من چيزي كه در بازيگري خيلي مهم است تمرين است. كتاب خواندن و فيلم ديدن و ... بخشي از اين تمرين هست. به نظر من مهم‌ترين چيز در هنر اين است كه تو يك كتاب خوانده باشي ولي بلد باشي از آن استفاده كني. بلد باشي آن را اجرا كني و مهارت استفاده از دانشت را داشته‌باشي. پس تو معتقدي كسي در حرفه‌ي شما موفق است كه بتواند حتي از آن اندك دانش خودش با مهارت استفاده كند و آن را به كار ببرد. آهنگراني: همه‌ي اين‌ها مهم است، همه‌ي اين‌ها به تو ديد مي‌دهد، بينش مي‌دهد ولي به نظر من چيزي كه در سينما از فيلم ديدن و كتاب خواندن و ... مهم‌تر است و ما در كارگردان‌هاي بزرگ هم مي‌بينيم تجربه‌ي زندگي كردن است. يعني وقتي مهرجويي مي‌رود بازار تجريش، در بازار تجريش چيزهايي گرفته كه اگر من بروم آنجا آن چيزها را نگرفتم. به همين دليل است كه تو در فيلم‌هاي مهرجويي لحن مي‌بيني، جزئيات مي‌بيني، شخصيت‌هاي واقعي مي‌بيني و از ديدنشان لذت مي‌بري. مثلاً وقتي "مهمان مامان" را مي‌بيني انقدر فضا درست است كه آن فضا با كتاب خواندن و كسب دانش بدست نمي‌آيد. آن فضا با تجربه‌ي اين بدست مي‌آيد كه تو در موقعيتي كه قرار مي‌گيري درست ببيني. اين همان چيزي است كه به نظر من خسرو شكيبايي هم داشته يعني خسرو شكيبايي آدم‌ها را نگاه مي‌كرد و به همين دليل است كه جنس بازي‌اش با بقيه فرق مي‌كند و تو از ديدن كارش لذت مي‌بري. يا عباس كيارستمي براي چه شده عباس كيارستمي؟ براي اينكه از زاويه‌اي نگاه مي‌كند كه هيچ كس از آن زاويه نگاه نمي‌كند و براي همين است كه در دنيا مورد توجه قرار مي‌گيرد. آن چيزي كه در سينما مهم است اين است كه تو درست ببيني و خروجي درست بدهي. كتاب خواندن خيلي مهم است، داستان خواندن مهم است، مكاشفه در شخصيت‌هاي داستان و در آوردن آن‌ها مهم است ولي مهم‌تر از همه‌ي اين‌ها اين است كه تو از همه چيز درست استفاده كني. جواهريان: يك نگاهی هم نسبت به بازيگري وجود دارد كه می‌گوید، بازيگري خوب است كه فكر نكند. اتفاقاً برعكس حرف شما. مي‌گويد كه بازيگر نبايد بخواند و نبايد صاحب انديشه باشد. اين دسته از كارگردانان با بازيگر مثل يك آكسسوار رفتار مي‌كنند. آكسسواري كه صاحب جان و روح است و مي‌گويند حالا من شما را اينجا مي‌گذارم و شما اين را بگوييد و اين ديالوگ را به اين شكلي كه من مي‌گويم تكرار كنيد و ... . شايد بخشي از اين تفكر، الآن در كارگردانان جوان به خاطر برداشت اشتباهی که از سینمای كيارستمي دارند، مي‌آيد. شاید اين کارگردان‌ها يادشان مي‌رود كه كيارستمي کارگردان فیلم "گزارش" هم هست. فقط شهره آغداشلو را در آن فیلم به یاد آورید. به نظر من شرط لازم و ضروري كه غيرقابل انكار است همين زندگي كردن است كه پگاه هم به آن اشاره كرد و هوش اينكه تو بتوانی از اين زندگي كردن چند برابر همه استفاده كني. يعني اصلاً نمي‌شود این حرف را زد، که يك بازيگري كه تعداد زيادي كتاب خوانده، مي‌تواند بازيگر خوبي باشد. اما ما يك تفكر غلطي در كشورمان داريم كه البته بخشي از آن به تاريخ روشنفكري‌مان برمي‌گردد كه كساني كه احساس مي‌كنند اهل نظرند، اهل هنرند و خودشان را به عنوان روشنفكر خطاب مي‌كنند و اين تعريف را براي كار و حرفه‌ي خودشان دارند مي‌گويند ما اصلاً كاري نداريم در جامعه چه اتفاقي دارد مي‌افتد. ما قرار است در فضاي بسته‌ي خودمان بنشينيم و به يك سري نظريه‌بافي و تئوري دادن بپردازيم. اما در جامعه يك چيز ديگري دارد اتفاق مي‌افتد و وقتي اين‌ها را كنار هم مي‌گذاري مي‌بيني كاملاً بي‌ربط به هم است. حالا ما مي‌خواهيم بدانيم شما به عنوان بازيگر در حرفه‌ي خودتان چقدر اين دو مقوله را از هم جدا مي‌دانيد. سؤالم اين است كه چرا ما كتاب خواندن را، فيلم ديدن را و دانستن را تجربه‌ي جداي از زندگي كردن مي‌دانيم؟ جواهريان: جدا نمي‌دانيم. مي‌بريمش زيرمجموعه‌ي زندگي. همه‌ي اين‌ها را ما داريم مي‌بريم زيرمجموعه‌ي زندگي كردن. نمي‌شود يك نسخه‌ي كلي تجويز كرد. آهنگراني: اصلاً مگر همه‌ي كارگردان‌هاي موفق ما، برايشان يك ليستي نوشته بودند و گفته بودند اگر اين كتاب‌ها را بخوانيد كارگردان مي‌شويد؟ راجع به بازيگري هم همين است. اصلاً نمي‌شود منكر شد كه كتاب خواندن تأثير دارد چون بعد از يك مدت يك چيزهايي در آدم‌ها نهادينه مي‌شود. به نظر من اين چيزها نسخه ندارد و براي هر كسي فرق مي‌كند. به يكي تجربه‌ي زندگي كردن مي‌آموزد كه بايد چه كار بكند، به يكي كتاب خواندن زياد مي‌آموزد، در يكي هم اين اتفاقات به صورت ناخودآگاه بوجود مي‌آيد. كوثري: نظر شخصي من اين است كه تا وقتي مردم تو را در دسته‌ي جدا از خودشان قرار بدهند، حالا اين دسته مي‌تواند روشنفكر باشد يا هر دسته‌ي ديگري، اتفاقاً تو آن بخشت را كاملاً از دست مي‌دهي. يعني آن بخش تأثيرگذارت را از دست دادي. اگر دهه‌ي هفتاد روشنفكرها جماعت تأثيرگذار روي مردم مي‌شوند دليلش اين است كه دارند اول صف با مردم راه مي‌روند. فقط نظريه نمي‌دهند كه مردم اجرا كنند و يك بخشي از مردم هستند كه حرفه‌شان روشنفكري است. جواهريان: يعني از جامعه منتزع نيستند. كامل در آن هستند. به همین دلیل من از اين بازيگران هم‌دوره‌ي خودم خوشم می‌آید. به دليل اين كه نسبت به جهان اطرافشان حساس هستند و اين شرط لازم و ضروري است براي اينكه يك بازيگر موفق باشد. مي‌توانم كتاب خواندن، فيلم ديدن و ... را بگذارم زيرمجموعه‌ي اين حساسيت نسبت به جهان اطراف. تو همه چيز را بگذار در آن. حساسيت نسبت به جهان اطراف اين است كه تو بداني دور و برت چه دارد مي‌گذرد يعني تو مي‌تواني با خواندن، با ديدن، با رفتن به خيابان اين حساسيت نسبت به جهان اطراف را به دست آوري. كوثري: يك مقدار هم بي‌انصافي است كه نسل ما را به صورت كلي بي‌سواد خطاب كنيد. در نسل ما آدم بي‌سواد هست، آدم باسواد هم هست. مثل همه‌ي دوره‌ها. جواهريان: یک چیزی هست كه ما يك بار با گلشيفته داشتيم در موردش حرف مي‌‌زديم. بیاییم فقط راجع به بازيگرها نگوييم. اگر بخواهيم راجع به نسل ما حرف بزنيم ما هنوز به دنيا نيامده‌بوديم كه جنگ شروع شده‌بود، اولين خاطرات دوران كودكي‌مان بمباران‌ هاست. می‌خواهم بگويم اگر همه در آن سال‌ها چیزهایی از دست داده‌اند، ما هم کودکی‌مان را داده‌ایم. آهنگراني: من هم مي‌خواستم همين را بگويم. جواهريان: اگر این نسل چيزهايي دارد كه زننده است ببينيم براي چه زننده است. در اثر چه به اين نقطه رسيده. سريع اسمش را بي‌حرمتي و بي‌سوادي و بي‌احترامي به بزرگترها نگذاريم و نگاه كنيم ببينيم از كجا به اينجا رسيده. ضمن اینکه جایگاه اجتماعی این نسل را فراموش نکنیم. آهنگراني: اصلاً به نظر من مي‌خواهد اين نسل را از بيخ و بن بزنند اما نسل ما به طور كلي و نه فقط نسل بازيگري‌مان، بسيار قابل تقدير است. اين همان نسلي است كه همه در خيابان مي‌گفتند اين‌ها بي‌هدف هستند، اين‌ها قرار نيست كاري كنند و ... اما اين نسل كاري كرد كه تمام دنيا به اين نقطه نگاه كرد و تمام دنيا اين نسل را تقدير كرد. نسل ما تجربه‌ي بزرگي را بدست آورد كه كدام نسل قبلي مي‌توانست چنين كاري كند؟ اصلاً اين نسل در كجاي دنيا ـ حتي در دمكرات‌ترين كشور دنيا ـ مي‌توانستند كاري كه نسل ما كرد را بكنند؟ من مي‌خواهم بگويم كه نسل ما در هر زمينه‌اي قابل تقدير است. به مشكلاتي كه داشتيم نگاه كنيد. ما در چه سني در ستاد آقاي خاتمي بوديم؟ شما كجاي دنيا مي‌تواني پيدا كني كه يك بچه‌ي 16 ساله تا اين حد نسبت به اوضاع اطرافش حساسيت داشته باشد؟ حالا من مي‌خواهم بدانم كه اين نسل كه به قول تو قابل تحسين است و دارد معجزه مي‌آفريند چرا در جاهاي ديگر آن معجزات را مي‌بينيم ولي در بازيگري نمي‌بينيم. يا من غلط فكر مي‌كنم يا درست. مثلاً در حوزه‌هاي ديگر اگر مثال بزنيم مي‌توانيم بگوييم كارگردانانمان مي‌روند و در جهان مطرح مي‌شوند، يا نمايشنامه‌ي نمايشنامه‌نويسانمان يك دفعه به ده زبان دنيا ترجمه مي‌شود و ... . چرا اين جريان در بازيگري نيست؟ آهنگراني: اتفاقاً من مي‌گويم بازيگران نسل ما افتخاراتي كسب كردند كه به مراتب بيشتر از نسل قبل است. اين همه جايزه‌ي جهاني و بين‌المللي مؤيد اين حرف من است. من منظورم اين بود كه افتخار سينماي ايران در جهان، در حوزه‌ي بازيگري شهره آغداشلو هست. در كارگرداني عباس كيارستمي هست. يك مقدار به كيفيت هم نگاه كنيم. چقدر شماها به عنوان نسل سوم بازيگري دغدغه‌ي اين را داريد كه در بيست ـ سي سال بعد وقتي ما در همين جمع دور هم مي‌نشينيم پنج تا امسال كيارستمي را در حوزه‌ي بازيگري در دنيا داشته‌باشيم. اين دغدغه چقدر دغدغه‌ي شماست؟ كوثري: ببينيد ما خيلي از نقش‌هاي متفاوت كه جاي كار دارند را به دليل شرايط اجتماعي‌مان نمي‌توانيم بازي كنيم. بچه‌ها اين محدوديت‌ها در همه‌ي حوزه‌ها هست. آهنگراني: نه، جنسش متفاوت است. چرا كارگردانان ما مي‌توانند فيلم بسازند، بروند فيلمشان را در خارج نشان بدهند و برگردند. داريوش مهرجويي يا عباس كيارستمي اگر بروند خارج فيلم بسازند شايد نتوانند بدرخشند. تازه كيارستمي يك نگاه و اعتبار جهاني دارد. ولي راهي كه داشت باز مي‌شد كه گلشيفته فراهاني تبديل بشود به يك بازيگر بين‌المللي و دوباره برگردد ايران و خوب بازي كند و فيلم‌هايش برود خارج و در آن‌جا هم بيشتر ديده‌شود آنچنان راهش را سد كردند كه گلشيفته فراهاني مجبور شد برود فاتحه‌ي اينكه بيايد در سينماي ايران دوباره نقش خوب بازي كند را بخواند. چون كارگردان و مثلاً كيارستمي نيست. بازيگر زن اگر برود خارج و يك نقش بازي كند ديگر نمي‌تواند برگردد. ولي ما مثلاً اين همه نقاش داريم كه كارهايشان به خارج از ايران مي‌رود و دوباره مي‌توانند برگردند و كار كنند. پگاه صادقانه دليلش را اين مي‌داني؟ آهنگراني: 80 درصدش اين است. جواهريان: بازيگري يك كار فردي نيست. وقتي يك پروسه‌ي فردي نداري چقدر مي‌تواني تصميم بگيري. ولي در حرفه‌ي خودت كه مي‌تواني مؤلف باشي. مقلد نباشي. جواهريان: چرا می‌خواهیم اسم مقلد يا مؤلف را استفاده كنیم، وقتی که در مجموعه‌اي قرار مي‌گيری كه خودش مؤلف دارد. مؤلف در يك زمينه‌ي ديگر دارد. جواهريان: به هر حال يك فيلم هست كه يك مؤلف بالاسرش ايستاده. خب يك زماني هست كه يك نقشي را مي‌نويسند و يك كارگردان مي‌گويد بيا در همين چهارچوبي كه من مي‌نويسم اين را بازي كن. يك زمان ديگر نگاه كارگردان چيز ديگري است و دوربين را باز مي‌كند و آن بازيگر است كه بايد خلق كند. كوثري: واقعيت اين است كه آن نگاه تأليفي بازيگر در نگاه كارگردان حل مي‌شود. يعني نگاه كارگردان مقدم است به نگاه تو. يعني چون نگاه كارگردان مقدم است به نگاه بازيگر به اين دليل است كه بازيگران در ايران ديده نمي‌شوند؟ در همه جاي دنيا نگاه كارگردان به نگاه بازيگر مقدم است. كوثري: اما تو به عنوان يك بازيگر ايراني به هزار و يك دليل سياسي و اجتماعي و اقتصادي هيچ وقت در ويتريني قرار نمي‌گيري كه آنقدر بخواهي ديده شوي. شايد اين سؤالمان يك مقدار بي‌ربط باشد اما به نظر شما مثلاً محسن نامجو در حوزه‌ي موسيقي مي‌تواند قابل مقايسه باشد با نسل جديد ما در بازيگري؟ هر دوي اين‌ها در حوزه‌هاي خودشان نوعي ويرانگري دارند. البته قياس من قياس مع‌الفارق است ولي محسن نامجو يك دغدغه‌اي دارد و يك زماني احساس مي‌كند بايد برود به آن سوي جهان و همه‌ي گذشته‌ي خودش را نابود كند و باز همه چيز را از صفر شروع كند. فكر مي‌كنيد شما اگر چنين تجربه‌اي را كسب كنيد براي اينجا مؤثر است؟ جواهريان: اولاً حوزه موسیقی و سینما را در ایران نمی‌شود مقایسه کرد و بعد اگر نمي‌توانيم يك بحث‌هايي را منتشر كنيم چرا خودمان رويشان سرپوش مي‌گذاريم؟ واقعيت اين است كه گلي رفت که كار كند و رشد كند ولي در بازگشت و دوباره کار کردنش هزار اما و اگر وجود دارد. اما اگر گلي مي‌رفت آنجا ورك‌شاپ و دوره‌هاي جديد و مختلف را مي‌ديد و ارتباط خودش را با اتفاقات روز مربوط به هنر حفظ مي‌كرد شايد مي‌توانست برگردد. آهنگراني: اين حرف راجع به گلي و محسن نامجو و ... نيست ولي بياييد ما يك ذره هم از آن سو ببينيم. برويم دليل اينكه چرا نرفتي ورك‌‌شاپ ببيني، چرا نرفتي فيلم ببيني، چرا نرفتي كتاب بخواني را در آوريم. ببينيم چه شرايطي براي ما بوجود آوردند كه امثال محسن نامجو يا گلي در جامعه و زندگي خودشان يك چيزي بشوند. تنها كاري كه كردند اين بود كه مدام سد ايجاد كردند و سد گذاشتند. نتيجه اين شد كه محسن نامجويي كه براي خلق كردن متأثر بود از فضاي اطرافش برود در يك فضاي ديگر و نتواند آنطور كه بايد هنرش را عرضه كند. آن چيزي محسن نامجو را محسن نامجو كرد كه در سه‌راه آذري زندگي مي‌كرد و در مشكلات جامعه‌اش تنيده بود. يا همين گروه 127 كه بچه‌هاي راكر زيرزميني هستند. مي‌دانيم همه‌شان متأثر از فضاي ايران بودند اما جامعه‌ي ما برايشان چه كار كرد؟ براي گلشيفته فراهاني كه بهترين بازيگر نسل ما بود ـ واقعاً بااستعدادترين بازيگر نسل ما بود ـ چه كار كردند؟ با استعداد اين بچه چه كردند؟ تنها كاري كه با گلي كردند اين بود كه نابودش كردند. گلي كه عاشق ايران است من در جشنواره‌ي برلين ديدم و حالش افتضاح بود. اين آن كاري بود كه بايد مملكت ما با استعدادش بكند؟ چرا ما همه چيز را گردن سواد بيندازيم؟ چرا بگوييم نسل ما بي‌سواد است و كتاب نمي‌خواند؟ جامعه چه چيز به ما داده؟ آن‌ها براي ما چه كار كردند؟ چرا ما داريم خودزني مي‌كنيم. به نظر من نسل ما بي‌نظير است. نسل ما با اين شرايط مزخرفي كه دارد بي‌نظير است كه در اين نقطه ايستاده. خودمان به خودمان نپريم. يك مقدار جريانات را از آن سو ببينيم. آن‌ها بايد اين شرايط را براي ما فراهم كنند. نبايد با استعدادهايشان اين كارها را بكنند. به نظر من اين اتفاقاتي كه دارد براي بچه‌هاي بااستعدادمان مي‌افتد وحشتناك است. منبع : قاعده بازی سینمای ما- نوشین جعفری/ آرمان جعفری




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 434]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


سینما و تلویزیون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن