واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: فيلم «دمكراسي تو روز روشن» چه به خاطر موضوع حساس و چه به خاطر كارگردان تازهكارش توجهبرانگيز است. شايد برخيها بخواهند از روي حسادتهاي صنفي چپو راست از آن ايراد بگيرند اما واقعيت آن است كه اين فيلم اتفاقا به دليل همين خطرپذيري رفتن به سمت تجربههاي تازه، فيلم خوب و قابل احترامي است و ميتواند نويد اضافه شدن يك نيروي جوان، مستعد و توانا به كارگردانان سينما را بدهد كه تلاش ميكند خودش را در معرض نگاههاي مشكوك، بياعتماد و بهانهجو به اثبات برساند؛ حتي اگر به قول خودش بعد از ساختن يك فيلم نمره عينكش كلي بالاتر برود. •قصه دمكراسي تو روز روشن را جدي هم ميشد روايت كرد و در آن صورت فيلم يك شخصيت ديگري پيدا ميكرد. اما انتخاب زبان طنز، باعث جذابيت بيشتر فيلم نزد مخاطب شده و فيلم را هم از مميزي نجات داده. انتخاب اين ژانر از ابتداي شكلگيري ايده در ذهنتان صورت گرفته بود و تصميم داشتيد يك فيلم كمدي بسازيد يا اينكه بعد به اين نتيجه رسيديد؟ وقتي فيلمي ميخواهد به مقوله مرگ، برزخ، آخرت و شهادت بپردازد و شخصيت اصلي هم يك سردارسپاه است خواهناخواه ميرود به سمت شعار دادن و يكي از راههايي كه ميشود فيلم را از ورطه شعار دور كرد اين است كه خيلي خودماني و راحت حرفمان را بزنيم و يكي از دلايلي كه ما دوست داشتيم نمك اين فيلم، طنز باشد و حتي سوق داديم قصه را به سمت فانتزي همين بود. اين فيلم نميشود گفت كه يك ژانر بهخصوص دارد بلكه تلفيقي از ژانرهاي مختلف است؛ طنز دارد، درام دارد و اخلاق دارد و معناگرا است. دفاع مقدس هم هست و سعي كرديم هيچكدام بيننده را زده نكند و در مورد هر كدام تا حدي پيش برويم كه به همذاتپنداري تماشاگر كمك كند. مثل غذايي كه اگر نمكش زياد شود خراب ميشود، طنز اين فيلم يا موارد ديگرش هم اگر زياده از حد بود فيلم خراب ميشد. اينكه ميگوييد جدي هم ميشد به آن پرداخت بله ميشد. اما دليل انتخاب اين بستر طنز و فانتزي اين بود كه ملموستر باشد براي بيننده و قبول كنيد وقتي مهران رجبي ميگويد آبروي مومني كه محترمتر از خانه خداست كه نبردي اين يك جمله كاملا اخلاقي است و پيامي دارد ولي او كاملا با طنازي ميگويد و بيننده ميخندد. بعد كه از سالن بيرون ميآيد ميگويد عجب حرفي زد. بيننده لحظه اول آن كاراكتر را قبول ميكند و بعد حرفهايش را ميشنود. ممكن است آن لحظه به عمق حرفهاي او توجه نكند و بعد از فيلم به آن فكر ميكند. از طرفي هم وقتي ميخواهي به اين مسائل اعتقادي وارد شوي يك جاهايي دست و بالت بسته ميشود و اين فانتزي بودن علاوه بر اينكه در شخصيتپردازي موثر بوده به موقعيتهاي خاص كمك كرده است. •در شخصيتپردازيها در مواردي كه از تكنولوژيهاي روز استفاده ميكنند منظورتان است؟ بله. اينكه شخصيتها مثلا لبتاپ دارند در برزخ. •يعني براي باورپذير بودنشان در شرايط امروز هست؟ اينكه هست. اما يك بحث كلانتر هم وجود دارد. اين برزخ گونهاي كه ستوده به آن وارد ميشود، از جايي كه دچار تصادف ميشود تا جايي كه چشمش را باز ميكند و عقربه ساعت دوباره شروع ميكند به حركت كردن همه چيز زاييده ذهن ستوده است و اين خيلي نكته مهمي است. •البته درست ميگوييد. نميشود در اين مورد قضاوت قطعي داشت. بله. اصلا. هيچكس نميتواند بگويد برزخ چه شكلي است. تازه در آموزههاي دينيمان هم آمده كه برزخ شما با برزخ من فرق دارد و برزخ هركس زاييده اعمال خودش است؛ همانطور كه مرگ را من يكجور ميبينم و شما جور ديگري. حتي ميگويند فرشته مرگ براي بعضيها زشت است و براي بعضي ديگر زيباست. •اشاره كرديد به روايتها و آموزههاي ديني و مذهبي. خودتان باتوجه به اينكه يكي از نويسندگان فيلمنامه هم بوديد چقدر سعي كرديد براي نزديكشدن به اين موضوع آگاهي كسب كنيد. اين را به لحاظ باورپذير شدن كار كه بايد از باور شما نشأت ميگرفت ميگويم نه بيغلط بودن كار وگرنه مشاور مذهبي ميتواند ايرادها را برطرف كند. خب وقتي قرار است در مورد مرگ و برزخ و اين موارد بحث شود، اينها به هر حال در اعتقادات ما و به نوعي در خون ماست انگار و نميشود بهراحتي با آنها جدل كرد و مورد بررسي قرار داد. اين نياز به كسي دارد كه خودش كارشناس اين رشته است كه بالاي سر كار باشد. شما اگر اتومبيلتان خراب شود ميدهيد دست مكانيك و در خانه را ميدهيد به در و پنجرهساز. من هم به اندازه خودم اعتقادات خودم را دارم ولي صاحبنظر در اين مسئله كه نيستم. •عنوان فيلم خيلي خوب است. چطور به اين اسم براي فيلمتان رسيديد؟ در فيلمنامه اوليهاي كه آقاي احمديان نوشته بودند عنوان فيلم همين بود. اين هم از ظرايف ادبيات فارسي است كه بشود دمكراسي را كنار روز روشن كه به لحاظ مفهوم در تضاد هستند گذاشت. اتفاقا يكي از چيزهايي كه من را خيلي جذب كرد تا سريع همان شب كه فيلمنامه دستم رسيد آن را بخوانم همين اسم بود. •گردآوردن اين همه چهره در اين فيلم در نظر اول باعث ميشود تصور كني با يك فيلم صرفا تجاري طرفي كه باعث يك قضاوت قبلي و پيشزمينهاي براي جبهه گرفتن نسبت به آن ميشود. به نظرم فيلم اين بار را داشت كه مخاطب را جذب كند و نياز به اين همه چهره نباشد. قبول نداريد؟ روزهاي اولي كه من توليد اين فيلم را شروع كردم اصلا فكر نميكردم كه اين تعداد بازيگر چهره و محبوب را دور هم جمع كنم. ما بازيگرهايي را در اين فيلم داريم كه هر كدام بهتنهايي تضمين فروش يك فيلم ميتوانند باشند. اما نكته مهمي كه بايد به آن اشاره كنم اين است كه آقاي زند به كارگردان فيلم اولي اعتماد كردند و حدود يك ميليارد هم هزينه كردند و اين سرمايه را بخش خصوصي گذاشته، بدون يك ريال كمكدولتي و حمايت دولتي. پس اين خيلي طبيعي است كه ما به بازگشت سرمايه هم فكر كنيم. مخصوصا اگر تهيهكننده بخواهد آن سرمايه را كه برميگردد دوباره در چرخه سينما به كار گيرد. يكي از المانهايي كه ميتواند بازگشت سرمايه را تضمين كند استفاده از بازيگراني است كه مردم دوستشان دارند. اما در اين ميان مسئله مهمي كه پيش ميآيد اين است كه چيدمان اينها چطور باشد. مهم اين است كه محمدرضا گلزار جاي خودش در فيلم قرار بگيرد نه اينكه صرفا در فيلم حضور داشته باشد تا فروش را تضمين كند. •البته سروصدايي هم كه در مورد دستمزد گلزار در اين فيلم به راه افتاد براي فيلم وجهه خوبي نداشت. آن سروصداها واقعا ناخواسته بود و ما 20روز در سكوت خبري كاركرديم كه دامن نزنيم به اين ماجرا و من كه اصلا شخصاكاري به مبلغ و قرارداد بازيگرها نداشتم و مهم هم نيست كه از كجا نشأت گرفت. مهم اين است كه گلزار براي بازي در اين نقش مناسب بود. •نه، جاهايي به نظرم حضور چهرهها توجيه نداشت. مثلا نيما شاهرخ شاهي يا نيكيكريمي. نه من قبول ندارم. سليقهاي است . نگاه شما به فيلم اينطوري بوده. اما اگر گوشه ذهنتان اين را نگه داريد كه بازگشت سرمايه به روش درستش اهميت دارد اينطور نگاه نميكنيد. •اين در مورد فروتن، گلزار و فرخنژاد و حتي نيوشا ضيغمي قابل قبول است اما در مورد شاهرخ شاهي كه اصلا. انگار بخواهيد به زور تصاوير جبهه را تماشا كنيد. باور كنيد بعضيها هم نظر مخالف دارند. من هم احساس كردم از پس نقش، خوب برآمده و بايد او بازي ميكرد. •در مورد جلوههاي ويژه، من به بعضي صحنهها انتقاد دارم. مثلا آن بهشتي كه ساختيد خيلي دم دستي است. مثل بهشت سريالهاي پيش پا افتاده تلويزيون. اگر همان دشت و دمن را بدون آن نور و رنگهاي مصنوعي نشان ميداديد بهتر بود تا اين چيزي كه از آب درآورديد. اتفاقا نقدي كه من در مورد فيلمم قبول ميكنم همين است كه اي كاش ما وقت و انرژي بيشتري براي صحنه ميگذاشتيم. •تدوين فيلم هم خيلي هنرمندانه است و قصد خودنمايي ندارد. دقيقا. يك اتفاق مهم در اين فيلم، تعداد كاتهاي آن است. اين فيلم تقطيع به شدت كوتاه دارد و پلانها بسيار كوتاه است. اما خيلي براي من جالب است كه هيچكس از اين شكايت نميكند. كسي را آزار نداده و به تدوين رخ كشيده نشده است. اين هنر يك فيلم را ميرساند و اين به خاطر همان گروه هماهنگ ماست. اين فيلم ميانگين پلانهايش 7ثانيه است و بيش از 2هزار تا كات داريم. •من يك ايراد مهمي كه به اين فيلم دارم اين است كه در تيتراژ پاياني، پشت صحنه فيلم را به نمايش گذاشتيد كه اصلا براي يك كار سينمايي آن هم با حال و هوايي كه فيلم شما داشت و يك دنياي فرضي را نشان داده بوديد اشتباه بزرگي است. همين كه به بيننده بهمحض تمام شدن فيلم يادآوري ميكنيد كه همه چيز دروغ بود مفهوم سينما را به هم ميريزد. من فكر ميكردم كه اين جذابيت دارد براي مخاطب ولي بعد از جشنواره و حالا به اين نتيجه رسيدهام كه ديگر در فيلم بعدي اين كار را انجام ندهم و اين حرف شما خيلي درست است كه چون اين فيلم يك فضاي سوررئال را براي بيننده ترسيم كرده بود شايد بهتر بود كه من اين را نميگذاشتم در تيتراژ پاياني. همشهری آنلاین
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 175]