تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 23 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):چه بسیارند دانشمندانی که جهلشان آنها را کشته در حالی که علمشان با آنهاست، اما به حالش...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815339228




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

يك خواب بعد از ظهري آشفته


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: يك خواب بعد از ظهري آشفته
كمي راحتش گذاشتم تا دو قطره آب رو قورت بده. ريختن آب رو توي گلوش كه حالا ديگر خيس بود چند بار تكرار كردم. سرش رو روي موزاييك هاي خنك گذاشت و گردنش رو چسبوند به سطح سرد طاقچه.


باشگاه جواني برنا/ نيره نورالهدي- كنار حوضِ آب‌بازي مي‌كردم كه تلپي صدا كرد! به پشت سرم نگاه كردم. بدون كرك و پر وارونه افتاده بود كنار ديوار. شكمش باد كرده بود. پاهاش رو به سختي تكان مي‌داد. نگاهي به بلندي ديوار كردم. دست‌هام رو با پايين دامنم خشك كردم. دويدم طرفش. از روي زمين برش‌داشتم. مورچه‌هايي كه براي خوردنش به بدن نيمه جونش چسبيده بودن رو با پشت دستم از بدن گوشتيش جدا كردم. كف دست‌هام رو با تكان‌هاي كم جونش قلقلك مي‌داد. هم ازش مي‌ترسيدم، از اينكه توي دستم باشه چندشم مي‌شد و هم دلم مي‌خواست ببرمش توي اتاق كنار پنكه.
به چشم‌هاش خيره شدم. انگار دو تا مهره سياه برجسته زير پلك‌هاي نازك گوشتيش كه هنوز باز نشده بود، جاسازي كرده باشن. گذاشتمش كنار پنجره روي طاقچه. دويدم سريخچال. يه بطري آب خنك برداشتم. رفتم سراغ سبد ظرف‌ها. اومدم يه كاسه كوچيك و يه قاشق بردارم كه سبد از بالاي كابينت افتاد پايين و ظرف‌ها همه پخش زمين شدن. درب قابلمه بود كه مثل حلقه آهني لاستيك دوچرچه كه بچه‌ها تابستونا با يه چوب روي آسفالت داغ دنبال قِل دادنش هستن قِل خورد روي زمين آشپزخونه و صداي ممتدش پدرم رو از خواب بعد از ظهري بيدار كرد:من از دست تو يه دقيقه هم خواب ندارم بچه؟...
كاسه آب رو بردم كنار پنجره. اومدم دهنش رو باز كنم و يه كم آب بريزم دهنش، انگشتم رو محكم نوك زد. ناخودآگاه انگشت سبابه ام رو بردم توي دهانم. مثل آب نبات چوبي مكيدمش. تازه فهميدم چقدر جاي نوك زدنش مي سوزه! دوباره براي باز كردن دهانش سعي كردم. تونستم به سختي چند دقيقه باز نگهش دارم. كمي آب با قاشق چايخوري توي حلق خشكيده اش ريختم. نفسي عميق كشيدم. كمي راحتش گذاشتم تا دو قطره آب رو قورت بده. ريختن آب رو توي گلوش كه حالا ديگر خيس بود چند بار تكرار كردم. سرش رو روي موزاييك هاي خنك گذاشت و گردنش رو چسبوند به سطح سرد طاقچه.
تكيه داده بودم به درگاهي پنجره، نگاهم دوخته شده بود به راه آب ناودون كه حالا تبديل شده بود به لونه گنجشكها! صداي پرواز موشك واري پيچيد توي گوشم. دو تا گنجشك خودشون رو مي كوبيدن به در...به ديوار....به شيشه ها. هر وقت نزديك صورتم مي اومدن سريع جاخالي مي دادم. دست هام رو قلاب كردم روي سرم. از لاي انگشت‌هام فقط گاهي مي ديدمشون...نگاهم رفت روي جوجه گوشتي كوچولويي كه آروم خوابيده بود. دوباره برداشتمش. بردم توي حياط گذاشتمش كنار ديوار.
***

در باشگاه جواني برنا ثبت نام كنيد: [email protected]

پيامك ارتباط با برنا: 10000313

انتهاي خبر // شبكه خبري برنا//89 - 89 - 55//www.BornaNews.ir
 يکشنبه 9 تير 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 106]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن