تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 9 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):دانشمندی که از علمش سود برند ، از هفتاد هزار عابد بهتر است .
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835386004




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

پاداش پایدارى


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: خاطره از: حجةالاسلام والمسلمین ابوترابىبه كورى چشم شما، بعد از نماز صبح مى نشینم و رهبر كبیر انقلاب، امام خمینى را دعا مى كنم

در اردوگاه موصل پیرمرد بزرگوارى بود كه بعد از نماز صبح مى نشست و دعا مى خواند. بعثى هاى پلید هم اگر كسى بعد از نماز صبح بیدار مى ماند و تعقیبات مى خواند، خیلى متعرضش مى شدند.به هرحال، آمدند و متعرض حاج حنیفه شدند. به او گفتند: پیرمرد! این چیه كه تو بعد از نماز صبح مى نشینى و وراجى مى كنى؟ (با لحن نابخردانه خودشان).حاج حنیفه، این پیرمرد بزرگوار، دید اینها خیلى پایشان را از گلیمشان درازتر كرده اند. گفت: مى دانید بعد از نماز صبح من چه كسى را دعا مى كنم؟گفتند: چه كسى را دعا مى كنى؟گفت: به كورى چشم شما، بعد از نماز صبح مى نشینم و رهبر كبیر انقلاب، امام خمینى را دعا مى كنم.نگهبان بعثى این حرف را شنید و رفت. موقع آمار، در كه باز شد حاج حنیفه را بردند و حسابى كتك زدند و او را انداختند داخل زندان.دو نفر دیگر هم در زندان بودند. یكى از آنها «علیرضا على دوست» بود كه اهل مشهد است. ایشان مى گفت: ظهر كه زندانبان غذا آورد، ما دیدیم غذا براى دو نفر است، با دو تا لیوان چاى. گفتیم: ما سه نفریم.گفت: این پیرمرد ممنوع از آب و غذاست.چهار روز به این پیرمرد یك لقمه غذا و یك قطره آب ندادند. هرچه ما اصرار كردیم امكان نداشت. زندانبان مى ایستاد تا ما این لیوان چاى را بخوریم و بعد كه خاطرجمع مى شد، مى رفت.روز چهارم دیدیم كه حاج حنیفه دیگر توانایى اینكه نمازش را روى پا بخواند ندارد. او نشسته نمازش را خواند و به جاى اینكه بعد از نماز، تعقیبات بخواند، دراز كشید و همین جور شروع كرد با فاطمه زهرا سلام الله علیها از تشنگى خودش صحبت كردن. عرض مى كرد: فاطمه جان! از تشنگى مردم، به فریادم برس!ما به بعثیان پلید التماس مى كردیم، ولى حاج حنیفه گرسنه و تشنه، چشمش را به روى عراقى ها بلند نمى كرد، تا چه برسد به اینكه زبانش را باز كند.عزتش را این طور حفظ مى كند، ولى از آن طرف، تشنگى خودش را با فاطمه زهرا سلام الله علیها در میان مى گذارد.على دوست مى گفت: روز چهارم آنقدر از تشنگى نالید تا اینكه چشم هایش بسته شد و به خواب عمیقى فرو رفت. ما دو نفر، متوسل به فاطمه زهرا علیها سلام شدیم و عرض كردیم: یا فاطمه! عنایتى كنید تا ما بتوانیم امروز یك لیوان چاى براى حاج حنیفه نگه داریم.بالاخره، تصمیم گرفتیم از دو لیوان چاى، نصف یك لیوان را من سربكشم و نصف دیگر را آن برادر، طورى كه زندانبان عراقى متوجه نشود (و یك لیوان چاى را مخفیانه در یك قوطى بریزیم.) به هرحال، آن روز توانستیم یك لیوان چاى را نگه داریم.زندانبان رفت و ما منتظر بیدار شدن حاج حنیفه بودیم تا لیوان چاى را به او بدهیم. بعد از لحظاتى، دیدیم بیدار شد، اما با چهره اى برافروخته و شاداب. شروع كرد به خندیدن و صحبت كردن. دیدیم این، آن حاج حنیفه نیست كه با ضعف و ناتوانى نمازش را نشسته خواند و دراز كشید و به همان حالت، با فاطمه زهرا سلام الله علیها عرض حاجت مى كرد و از تشنگى مى نالید. آرام آرام سر صحبت را باز كردیم و گفتیم: امروز به بركت توسل شما، ما توانستیم یك لیوان چایمان را نگه داریم.او خندید و گفت: خیلى ممنون! خودتان بخورید، نوش جانتان! الآن در عالم خواب، فاطمه زهرا سلام الله علیها، هم از شربت سیرابم كردند و هم از غذا سیرم نمودند و آن طعم شیرین شربتى كه از دست مبارك حضرت زهرا علیها سلام خوردم، هنوز كام مرا شیرین نگه داشته. من این چاى تلخ شما را نخواهم خورد.اگر مى خواهیم عرض حاجت بكنیم، در درگاه پروردگار عالم و پیشگاه ائمه معصومین علیهم السلام باشد. چشم امیدمان به خدا و ائمه معصومین باشد و در مقابل انسان ها عزت خودمان را حفظ بكنیم و یقین بدانیم وعده خدا حق است. «و من یتوكل على الله فهو حسبه.»(1)حجةالاسلام والمسلمین سیدعلى اكبر ابوترابی





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 369]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن