واضح آرشیو وب فارسی:حيات نو: چيستا يثربي:دوست دارم ژانرهاى مختلف را تجربه كنم
فرهنگ و هنر-چيستا يثربى به سفارش يكتا فيلم، در حال نگارش فيلمنامهاى با عنوان «مهمان سرزمين خواب» برگرفته از نمايشنامهاى با همين عنوان از خودش است. او پيش از اين بازنويسى فيلمنامه «مديوم»، كارى در ژانر وحشت و روانشناسى را به كارگردانى «على توكل نيا» و نگارش «بهار قبل و بعد» را به كارگرداني« شاهد احمدلو» به پايان برده است.علاوه بر اين نمايشنامه «25000 بار براى آنكه بدانم دوستم نداري» به نويسندگى و كارگرداني، «چيستا يثربي»، آبان ماه سال جارى در تالار قشقايى مجموعه تئاتر شهر به روى صحنه مىرود.«يثربي» در پاسخ به اين پرسش كه چرا متنهايش را خودش كارگردانى مىكند، گفت: مدتى است كه نمايشنامههايم را به زحمت به كسى مىدهم، چون نمايشنامه را در اجرا تخريب مىكنند و تعدادكسانى كه متنهاى من را خيلى خوب مىشناسند و اجراهاى درستى از آن ارائه مىدهند، خيلى كم است كه از آن جمله مىتوانم به «سيما تيرانداز» اشاره كنم. البته دو نمايشنامه «گاردن پارتى در برف» و «راحيل» از من با كارگردانى «پرستو گلستاني» و «مسعود منصوري» در جشنواره تئاتر بانو اجرا مىشود.وى در پاسخ به اين سوال كه آيا به طورهمزمان مىتواند در دو حوزه فيلمنامه و نمايشنامه كار كند، گفت: دوست دارم به عنوان نويسنده ژانرهاى مختلف نوشتن را تجربه كنم. شروع كار من در وادى نوشتن، با شعر بود كه در اين زمينه، شاگرد استاد «قيصر امينپور» بودم و مجموعه شعر نخستم با عنوان «سلام به ناممكن» را كه در سال 76 منتشر شد را به وى تقديم كردهام. اولين نمايشنامهام هم در سال 1370 به روى صحنه آمد، اما بعدها، منتشر شد.«يثربي» ادامه داد: وقتى شاعر بودم، هيچوقت فكر نمىكردم نمايشنامهنويس يا رماننويس شوم. هنگامىهم كه «ابراهيم حاتمى كيا» با من تماس گرفت و گفت: «داستانت را خواندهام و بيا اين فضا و شيوه نگارش را در قالب فيلمنامه، پياده كن»، در واقع بيشتر به خاطر نوع نگارش به من پيشنهاد همكارى داد. از سوى ديگر، بعضى از كارها دلى است. براى من نمايشنامه، يك كار دلى است و روزهايى كه شعر مىگويم; ممكن نيست بتوانم كار ديگرى انجام دهم و تمام بار حسى من را، شعر مىگيرد. اما در مورد فيلمنامه اين اتفاق خيلى كمتر مىافتد. چون فيلمنامه خيلى تكنيكى و فنى است.وى با اشاره به اينكه نمايشنامهاى درباره زندگى يكى از ياران امام رضا(ع) سيد محمدوالى كه مقبرهاش، زيارتگاهى در دركه تهران است را به سفارش جشنواره تئاتر رضوى در دست نگارش دارد،گفت: فعاليت من در حوزه فيلمنامه دلايل اقتصادى ندارد و سينما من را به اين نتيجه رساند كه از اين منظر، بهتر است در تئاتر بمانيم. چون يك نمايشنامهنويس شناخته شده، براى هر متن تا دو ونيم ميليون تومان مىگيرد. اما من براى يك فيلمنامه، دوميليون تومان گرفتهام. ضمن اينكه بعضى از حرفها را نمىتوان در مديوم تئاتر زد. به عنوان مثال، فيلمنامه «بهار و قبل و بعد» در يك فضاى متافيزيكى و ذهنى مىگذرد كه امكان ارائه آن در تئاتر نيست.وى افزود: گاهى اوقات به فكر يك شغل درآمدزا مىافتم و به نظرم مىرسد كه من به عنوان يك دكتراى روانشناسي، بايد بتوانم در بخش كينيكال، از رشته خودم ارتزاق كنم و اين سالها، مشغوليت من در وادى تئاتر و ادبيات، مانع از اين كار شد و فقط تئاتر درماني، راهى بود كه من را به رشته اصلى خودم وصل مىكرد و اميدوارم، بتوانم با تاسيس يك مركز تئاتر درماني، دراين زمينه بيشتر فعاليت كنم.يثربى افزود: به تازگى نوشتن فيلمنامه «ماه از روى سكو» را به پايان رساندهام. اين فيلمنامه را آرش معيريان كارگردانى مىكند و من براى نوشتن آن به «سكوى نفتى سليمان»رفتم كه ورود زن به آنجا غيرممكن است. اما براى نوشتن اين فيلمنامه، براى من شرايطى ايجاد شد كه در آنجا حضور داشته باشم و دراين موقعيت، متوجه شدم كه يك زن، چطور مىتواند در محيطهاى مردانه بنويسد.يثربى ادامه داد: من الان به اين حرف «سيمون دوبوار» مىرسم كه نوشتن و بچهدارى با هم، ميسر نيست و تنها چيزى كه مىتواند مانع خلافيت من شود، بچهدارى و مراقبت دائم از يك انسان است و من نتوانستم برعشق مادرىام فائق شوم.به جز اين، هيچ چيزى مانع من نبود و از محيطهاى سخت بيشتر ياد گرفتم. البته اين را بگويم كه در هر حال، آدم انتخاب مىكند. الان ياد حرف دكتر «مهتاب مستعان» كه استاد فلسفه من در دانشگاه الزهرا بوده، مىافتم. وى كه از استادان نمونه زن ايران و خواهر گلاب آدينه است، به من بارها گوشزد كرد كه بين زندگى هنرى و نوشتن يا زندگى معمولي، يكىرا انتخاب كن!يثربى درباره زنان نمايشنامهنويس معاصر گفت: تعداد زنان نمايشنامهنويس ما درحال حاضر از تعداد انگشتهاى دو دست كمتر است و خوب هم كارمىكنند. البته جنسيت زنانه در نوشتههاى ما نقش دارد و بخشهاى پنهان جامعه كه از چشم نويسندگان مرد دورمانده در نوشتههاى ما ديده مىشود.نسل جوان دانشجويان دختر نمايشنامهنويس هم خوب كار مىكنند و من را به ياد اين بيت از حافظ مىاندازند كه «حافظ عروس طبع مرا جلوه آرزوست/ آينه ندارم از آن آه مىكشم». دختران نمايشنامهنويس ما هم عروس طبعشان گل كرده اما آينه ندارند. به اين معنا كه همه اينها، اين امكان را نمىيابند كه كارگردانى به سراغ نمايشنامههايشان بيايد و آنها را كار كند. در حالى كه بسيارى از اين كارها، قابل رقابت با آثار جهانى زنان نمايشنامهنويس است. درنهايت هم، زنها به سختى در حرفهدشوارى مثل هنر، بدون اينكه حمايت كنندهاى داشته باشند، مىتوانند پيش روند. اين اتفاق در مورد زنان سينماگر ما هم افتاده است كه اغلب، همسرانشان تهيهكننده آثارشان هستند.
دوشنبه 3 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: حيات نو]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 202]