واضح آرشیو وب فارسی:رسالت: بحرانهايى كه فرصت شدند
عباس خسروانى
مطالعه تاريخ تحولات و رويدادهاى دهه اول انقلاب براى نسل امروز بسيار شگفتانگيز است. اولين سوالى كه با مطالعه هر چند اجمالى تحولات دهه اول انقلاب به ذهن خطور مىكند اين است كه اين انقلاب چگونه توانست از دل آن همه بحرانهاى كشنده جان سالم به در ببرد به گونهاى كه امروز در آستانه 30 سالگى خود قرار گرفته و دراوج اقتدار وعزت و توانايى به سر مىبرد. نه تنها نسل امروز كه تحولات ديروز را درك نكرده در شگفتى به سر مىبرد بلكه محققان وانديشمندان غربى نيز از بقاء نظام جمهورى اسلامى در شگفتاند.
انقلاب اسلامى ايران دردو دهه پرفراز و نشيب گذشته در معرض فتنههاى متعددى قرار داشت كه با هدف سركوب كردن مردم، خشكاندن سرچشمه تفكر انقلابى و جلوگيرى از استقرار نظام دينى تدارك ديده شدند. تحميل جنگ هشت ساله، به شهادت رساندن چهرههاى شاخص انقلاب و ترور شخصيت تعدادى از چهرههاى خدوم كه همگى از استوانههاى انقلاباسلامى به شمار مىرود از مواردى هستند كه مىتوان به آنها اشاره كرد. از جمله حوادث تكان دهنده دهه اول انقلاب حادثه تلخ و غم انگيز هفتم تير است كه ملت ايران را به شدت داغدار و متاثر كرد و اوج مظلوميت اين انقلاب را به نمايش گذاشت.
رهبر معظم انقلاب مىفرمايند: حادثه هفت تير و شهادت آيتالله بهشتى و جمعى از نيروهاى متعهد انقلابى كشورمان سند مظلوميت جمهورى اسلامى است. به راستى چرا اين نظام مظلوم است؟ البته نبايد اين نكته را از نظر دور داشت كه اين مظلوميت در عين اقتدار و صلابت جمهورى اسلامى است. اين مظلوميت از جنسى است كه نه تنها ما را به سستى و ياس و نااميدى سوق نداد بلكه بر اقتدار ما افزود و ما را در پيمودن مسيرى كه برگزيده بوديم راسختر كرد. حادثه هفتم تير و شهادت مظلومانه آيتالله بهشتى و ياران وى ،موجب تحكيم وحدت و انسجام در جامعه شد.
هفتم تير بحرانى بود كه با مديريت و درايت بىنظير امام خمينى (ره) تبديل به فرصت گرديد و موجب از بين رفتن اختلافات و تبديل به عامل استقرار و بقاى نظام شد. مقام معظم رهبرى در اين خصوص مىفرمايند: حادثه هفتم تير همچنين نشانه اقتدار و استحكام هم است چون اگر كسى شهيد بهشتى را مىشناخت و قوت فكر و اراده وابتكار در تصميم و اقدام را دراين شخصيت ممتاز مىدانست خوب مىفهميد كه حذف يك چنين شخصيتى از مجموعه مديريتى كشور چه معنايى مىدهد. شهيد بهشتى حقيقتا مثل سنگ آسياى گرانى بوده كه با گردش خود دهها كار انجام مىداد، توليد انرژى مىكرد، كار راه مىانداخت، پيش مىرفت و فكر توليد مىكرد. وقتى كسى مثل اين شخصيت را كه در مديريت در اجرا، در اقدام، در فكر ،در مبانى فقهى وفلسفى ،در تجربه و جهانديدگى و روشنفكرى و وسعت نظر در آن پايه و رتبه بود. از دل مديريت نظامى نوپا بيرون بكشند و آن را از بين ببرند بايد نظام فلج مىشد اما نظام نه تنها با رفتن بهشتى و با رفتن شخصيتهاى برجسته ديگرى كه چه با او وچه قبل از او و چه بعد از او به شهادت رسيدند، فلج و زمينگير نشد بلكه هر كدام از اين شهادتها مثل خون تازهايى در رگ كالبد زنده و پرطراوت اين نظام جوان دوانده شد و او را سرحالتر، با نشاطتر و پرانگيزهتر كرد. اين همان استحكام نظام است كه تا الان هم همين طور است .( بيانات مقام معظم رهبرى در ديدار با مسئولان قوه قضائيه و خانوادههاى شهداى هفتم تير، 83/4/7)
در اين موضوع جاى هيچ شك و ترديدى نيست و همگان اعم از دوست و دشمن خودى و غيرخودى به آن اذعان دارند. مطالعه حيات 29 ساله انقلاب و نظام جمهورى اسلامى به خوبى اين حقيقت رابراى ما روشن مىكند. نظام ما كه طى ساليان گذشته صدها بحران بزرگ را تجربه كرد اما هنوز به حيات خود ادامه مىدهد. بحرانهايى كه هر يك براى اضمحلال يك نظام نوپاى انقلابى كافى بود. اما تقدير الهى به گونهاى ديگر رقم خورد و بحرانهايى كه قرار بود نظام جمهورى اسلامى را زمينگير كند به فرصتهاى بزرگ تبديل شد و پايههاى آن را قوت بخشيد. در تئورىها وبرنامهريزىهاى طراحان سرنگونى نظام جمهورى اسلامي، حذف فيزيكى شخصيتهاى ممتاز روشى موثر براى رسيدن به هدف بود. اگر چه معاندان نظام در رسيدن به برخى اهداف مورد نظر خود موفق بودند اما نتيجهاى كه پيشبينى مىكردند حاصل نشد. حذف بزرگانى همچون شهيد بهشتى و شهيد مطهرى اگر چه ضايعهاى بزرگ براى ملت و نظام ما بود اما ضربهاى را كه عاملان به دنبال وارد كردن آن بودند قوتى براى سرنگونى نظام نوپاى جمهورى اسلامى نداشت. اين مهم ازويژگىهاى بارز واز كار ويژههاى آن است. نظام ما توانمندى خاصى در تبديل تهديدات به فرصتها دارد. همين كار ويژه است كه باعث شده جمهورى اسلامى در عين مظلوميت مقتدر وتوانا باشد. ما در نظام بينالملل مظلوم واقع شدهايم اما هرگز سر تعظيم در برابر ظالم فرود نياوردهايم ما مظلوم هستيم اما هرگز راه سازش را در پيش نگرفتيم و بغض انقلابى خود را در سينههايمان حبس كرديم. ما مظلوم هستيم اما دنيا ناگزير از توجه ويژه به ما است. ما در معادلات جهانى اثر گذاريم وحضورمان موجى از وحشت را در دل حاكمان ظالم به راه انداخته است. ما اگر چه مظلوميم اما دنيا را حيران و ديوانه خود كردهايم. امروز دنيا مات و مبهوت ما است و لحظهاى نمىتواند از فكر كردن به ايران فارغ شود. اين مظلوميت براى ما چيز عجيب و غريبى نبوده و نيست چرا كه ما آرمانهايى داريم كه به مذاق بسيارى خوش نمىآيد و اگر خواستار پايبندى به اين آرمانها هستيم بايد اين مظلوميت را بپذيريم. مظلوميتى كه به لطف الهى منشاء خيرات و بركات بسيارى براى ملت ما بوده است. اما درك جانكاه آنجاست كه جمهورى اسلامى دوستدارانش در درون مظلوم باشند. اگر مظلوميت ما در بعد بينالملل براى ما عجيب نيست اما اين مظلوميت در درون نظام براى ما عجيب و تاسف انگيز است. شهيد بهشتى نمادمظلوميت جمهورى اسلامى در درون جمهورى اسلامى است. به همين دليل است كه حضرت امام(ره) شهادت او را در برابر مظلوميتش ناچيز مىداند. امام(ره) اهل مبالغه نبود وهيچ حرف و كلامى را بدون حكمت و منطق بيان نمىفرمود. قطعا شهادت شخصيتى كه با تمام وجود در خدمت امام(ره) و انقلاب بود و در اين راه خون دلها بسيار خورد و تا سرحد جان پاى امام و انقلاب بود و از استوانههاى انقلاب و نظام جمهورى به شمار مىرفت در برابر جفاهايى كه به او در درون نظام جمهورى اسلامى شد ناچيز است. خداوند متعال بر درجات اين شهيد والامقام بيفزايد كه با شهادت مظلومانه خود جانى دوباره به انقلاب نوپاى اسلامى ايران بخشيد و خط نفاق را كه همچون موريانه به جان ريشههاى انقلاب افتاده بودند رسوا كرد و شهادتش زمينهاى براى برچيده شدن بساط نفاق از خط امام وانقلاب شد. شهادت مظلومانه بهشتى سندى بود مبنى بر تائيد اين حقيقت كه در نظام جمهورى اسلامى به دليل خصلتهاى ويژهاى كه دارد بحرانها به فرصت تبديل مىشود. حقيقتا شهادت عنصر ارزشمندى همچون شهيد بهشتى با توجه به بركات وجودىاش براى انقلاب يك بحران بود. از بسيارى بزرگان و مو سپيدان انقلاب شنيدهام كه مىگفتند اگر چه ما پس از شهادت آيتالله بهشتى براى تسكين دلهاى داغدارمان مىگفتيم ايران پر از بهشتى است اما واقعيت اين نبود وايران پر از بهشتى نبود. اما ديديم كه اين انقلاب نه تنها با شهادت بهشتىها بلكه با شهادت مطهرىها،مفتحها، رجايىها و باهنرها و حتى رحلت رهبر عظيمالشان انقلاب هم با بجران مواجه نشد و سرتسليم در برابر همه آنانى كه فكر مىكردند با توسل به حذف فيزيكى نيروهاى برجسته انقلاب مىتوانند بساط انقلاب را در همان سالهاى اول برچينند فرود نياورد و امروزمقتدرتر وعزتمندانهتر از گذشته به حيات خود ادامه مىدهد. با قربانى شدن اين شهداى عالى مقام سير انقلاباسلامى بر مبناى اسلام قوت و بالندگى پيدا كرد و جريانات نفاق و التقاط را رسوا ساخت.اگر حيات و شهادت فرزانگانى چون شهيد بهشتى نبود سرنوشت انقلاب به گونهاى ديگر رقم مىخورد. همه طلايهداران اردوگاه امام خمينى (ره) چونان خون خروشان و جوشان جارى در شريانهاى پيكره انقلاباسلامى استمرار حيات انقلاب را تضمين ساختند و قلب تپنده و زنده انقلاب را با جانفشانى وايثارگرى و شهادت خود بيمه كردند. ما امروز نه تنها در برابر شخص بهشتى و شهداى انقلاب مسئوليم بلكه در برابر راه و مسير وانديشهاى كه آنان حافظ و پوينده آن بودند نيز مسئوليم. بهشتى يك الگو و يك تفكر بود كه با رفتن شخص او اين انديشه از بين نمىرود. حفظ و اشاعه انديشههاى شهيد بهشتى وظيفه ما در دوران كنونى است. شهيد بهشتى و ساير شهداى انقلاب همچون چراغهاى درخشانى هستند كه راه را به ما نشان مىدهند. قطعا جوانان انقلابى ما امروز كينه اين داغ بزرگ را در سينه حبس كرده است. بايد بدانيم كه بهترين راه پيمودن راه شهداى انقلاب و حفظ آرمانهاى انقلاب است. خط نفاق پس از شهادت آيتالله بهشتى دچار اشتباه بزرگى شد چرا كه شهادت بهشتى او را براى هميشه نزد ملت ايران جاودانه كرد و خط بطلانى بر تمام تهمتهاى ناروا به اين شخصيت ارزشمند كشيد. شهادت بهشتى نقطه پايانى يك جريان التقاطى وانحرافى بود به گونهاى كه اسباب رسوايى آنها وعزت و عظمت بهشتى را فراهم كرد و به ملت فهماند كه چه در گرانقدرى را از دست داده است. شهادت آيتالله بهشتى تا حد زيادى به تثبيت انقلاب و ارزشهاى آن يارى رساند و ما بايد بدانيم كه اگر امروز ايران اسلامى از جايگاه درخور توجهى در سطح بينالملل برخوردار است به بركت خون شهدا است چرا كه شهادت انسانهايى چون شهيد بهشتى اين انقلاب را بيمه كرده و وحشت و هراس سنگينى را بر دل معاندان داخلى و خارجى حكمفرما كرده است. دشمن بايد از اين فكر بيرون بيايد كه مىتواند با حذف فيزيكى چند تن از مسئولان كشور نظام جمهورى اسلامى را حذف كنند چرا كه انقلاب اسلامى متكى به فرد نيست.
دوشنبه 3 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: رسالت]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 268]