مسير طاقت فرساي هيدينك شدن قصه گو عليه قصه

واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: مسير طاقت فرساي هيدينك شدن قصه گو عليه قصه
فرزاد حبيب اللهي؛ 1- بستگي به خودتان دارد. به سليقه تان. اينكه از روايت صرف خوش تان بيايد يا از استعاره و تشبيه و واژه بازي. در حالت اول نويسنده به احترام داستانش سكوت مي كند و خواننده را با اثر خود تنها مي گذارد. در حالت دوم قصه و خواننده تحت تاثير قدرت نويسنده قرار مي گيرند و هر چند دقيقه يك بار اسم و تصوير نويسنده، در ذهن خواننده تكرار مي شود. از هر دو راه مي توان ستاره شد. مارچلوليپي و اتورهاگل راه اول را مي روند. آنها واقع گرا هستند و روايتگر واقعيت. رهاگل خيلي زود به اين حقيقت پي برد كه يونان متوسط، تنها با دوندگي زياد، هندسه قوي و دفاع متراكم مي تواند جلوي قدرت ها بايستد. رهاگل واقعيت را مي بيند و با واقعيت، به جنگ واقعيت مي رود. گاس هيدينك اما يك ايده آليست است. او عليه واقعيت شورش مي كند و اين شورش است كه هيدينك را جلوتر از اثرش و بالاتر از داستانش قرار مي دهد. اثر هيدينك پر از واژه هاي بكر و اختصاصي و استعاره و تشبيه و تصويرسازي ويژه است، پر از حملات تركيبي و طراحي عرضي و جزئيات تاكتيكي. اينجا جذابيت به مرغوبيت اضافه مي شود و دست مخاطب به علامت تسليم مقابل صاحب اثر، نه اثر بالا مي رود. فوتبال رهاگل و ليپي جذابيت چنداني ندارد و متوسل شده به مرغوبيت. پس شما بيشتر به اثر توجه مي كنيد نه صاحب اثر. هيدينك اما ايده آليستي است كه از روسيه، تيمي جذاب- مرغوب و عاقل- ديوانه ساخته است.2- بستگي به خودتان دارد. به سليقه و قدرت تان. مي توانيد به احترام داستان تان كنار برويد و سكوت كنيد و مي توانيد آنقدر قوي و پر شويد كه از اثرتان هم جلو بزنيد و مخاطب را گروگان بگيريد. هيدينك ترجيح داد در دامنه خوش آب و هواي واقع گرايي نماند و آنقدر برود و عرق بريزد تا به قله ايده آليسم برسد. چرا هيدينك تيم هاي متوسط را براي توليد اثر انتخاب مي كند؟ چون ضعفا و متوسط ها، استيل مولف را زودتر و آسان تر مي پذيرند. هيدينك در پرتغال، هلند و اسپانيا با مقاومت طبيعي و شديدي مواجه است. با ستاره هايي كه هر كدام در حد يك مربي، خواهان سوار شدن بر تيم شان هستند. در هلند، نيستلروي و فن درساري، راي فان باستن را مي زنند و آرايش هلند را از 3-3-4 به 1-3-2-4 تبديل مي كنند. هيدينك در محيط قوي هرگز آن ستاره يگانه سيستم هاي متوسط نمي شود. مي تواند با هلند يا پرتغال قهرمان اروپا يا جهان شود اما آن وقت ستاره «يگانه» و مركز نگاه فوتبال نخواهد بود. هيدينك به كره مي رود، به آيندهوون، به استراليا و به روسيه. خاك فوتبال سئول و مسكو مستعد رويش ميوه ايده آليستي است. رهاگل هم مي تواند روي همين خاك ها، بذر واقع گرايي بپاشد و موفق شود اما موفقيت او، توفيق «واقع گرايي» است؛ قهرماني خواسته هاي نزديك است، نه روياهاي دور. يك ايده آليست مي خواهد در مركز نگاه ها باشد و جلوتر از همه. پرتغال اگر قهرمان يورو مي شد اسكولاري چندان از رونالدو جلو نمي زد. شايد عقب مي ماند.3- وقتي هلند را در اوج قدرت مي بينيم باز زياد ياد فان باستن نمي افتيم. وقتي در بازي با ايتاليا عدد سه مقابل نام هلند ثبت مي شود و زماني كه فرانسه گل چهارم را از هلند مي خورد؛ بيشتر واژه «هلند» در فضا پخش مي شود. تيم هيدينك اما جوري بازي مي كند كه در اوج هنرنمايي آرشاوين و پاوليچنكو، ناخودآگاه كلمه يي دوسيلابي توليد مي شود؛ «هيدينك». اين توليد ناخودآگاه، غيراز عقب ماندن اثر از صاحب اثر، دلايل تاكتيكي هم دارد. نويسنده زماني كه يك جمله جذاب را چندبار تكرار مي كند و از جمله اش «ترجيح بند» مي سازد، نگاه ها را از اثر دور و به خودش نزديك مي كند. تكرار چند باره يك حركت تاكتيكي هم فرياد مربي است كه مي گويد؛ «ديديد كه اتفاقي نبود. اين كار من بود.» روسيه با طراحي عرضي حملات خود، 5 گل تقريباً مشابه به يونان و سوئد و هلند مي زند. هيدينك از دوازده منطقه زمين، دومنطقه را از بازي تيمش حذف مي كند. مناطق 10 و 12 زمين مناطقي هستند كه از خط عرضي محوطه جريمه حريف آغاز مي شوند و تا خط عرضي زمين ادامه دارند. برنامه كلي حملات روسيه اين است كه آرشاوين يا يكي از هافبك هاي پشت او، با رسيدن به خط عرضي محوطه جريمه (قبل از ورود به منطقه 10 يا 12)، توپ را با پاس عرضي به پاوليچنكو مي رسانند. پاس عرضي، قاتل مدافعان مياني است و پاوليچنكو را در يورو سه گله مي كند. تكرار اين برنامه تركيبي، فرياد هيدينك بر سر تماشاگر است؛ «اين منم.» نيروهاي فعال هر تيم در زمين ده نفر هستند، اما تعداد مناطق زمين، 12 تا. پس هيدينك با حذف مناطق (يك، سه، ده و دوازده)، هم مهندس انرژي مي شود، هم تراكم نيروهايش را در مناطق مهم زمين بالا مي برد و هم استهلاك تيم را به حداقل مي رساند. اين گونه است كه روسيه تا دقيقه 120 مي دود و عرق مي ريزد و يك آن كم نمي آورد. فان باستن و لاگربك براي خنثي كردن حملات عرضي روسيه، فكري نداشتند اما در نيمه نهايي، حريف روسيه دو بدل دارد؛ خفه كردن پاوليچنكو، استفاده از دو پيستون عرضي جلوي چهار مدافع، براي بستن كانال هاي كناري (مناطق 7 و 9).4- بستگي به خودتان دارد. به سليقه خودتان. مي توانيد فرم را انتخاب كنيد و يك تكنسين موفق شويد. شايد هم ترجيح دهيد براي هنرمند شدن، پروسه يي طولاني را برويد و در دامنه اطراق نكنيد. آن وقت يك پديده- ستاره متولد مي شود، يك هنرمند- تكنسين. آن وقت گاس هيدينك به دنيا مي آيد. انتخاب با خودتان است. سكوت به احترام داستان يا جلو زدن از قصه؟
دوشنبه 3 تير 1387

این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]

[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]

[تعداد بازديد از اين مطلب: 132]