تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835455628
خاطرات اسدالله علم در گفتوگو با بهزاد اشتريروزنگار علم درد تاريخي ماست - مجيد يوسفي
واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: خاطرات اسدالله علم در گفتوگو با بهزاد اشتريروزنگار علم درد تاريخي ماست - مجيد يوسفي
اسدالله علم يك خانزاده بيرجندي است. او تحصيلات ابتدايي را در زادگاهش گذراند، همزمان نيز به فراگيري زبانهاي انگليسي و فرانسه پرداخت و هنگاميكه پدرش - ابراهيم علم - توسط رضاشاه به تهران فراخوانده شد، اسدالله نيز در 15 سالگي به تهران آمد و در مدرسه عالي كشاورزي كرج به تحصيل مشغول شد. اميراسدالله با اعمال نفوذ پدرش، در 1323، پيشكار مخصوص محمدرضاشاه شد و اين سمت را تا اواسط 1326 ش. حفظ كرد. در 1327 ش. در كابينه دوم ساعد مراغهاي سمت وزارت كشاورزي را عهدهدار شد. او اين سمت را در كابينه رجبعلي منصور نيز حفظ كرد و در كابينه رزمآرا وزير كار شد.
با قتل رزمآرا و نخستوزيري مصدق، علم از سوي شاه سرپرست اداره املاك و مستغلات پهلوي شد. او در جريان كودتاي 28 مرداد 1332 كه به سقوط دولت مصدق انجاميد، با عوامل جاسوسي انگليس از جمله برادران رشيديان و شاپور ريپورتر هماهنگ بود و پس از كودتا و قدرت گرفتن شاه نيز در حلقه مشاوران شاه درآمد. پس از كنارهگيري سپهبد فضلالله زاهدي در فروردين 1334، علم در كابينه حسين علاء وزير كشور شد. او در اين سمت كه تا فروردين 1336 ادامه داشت، استانداران و فرمانداران سراسر كشور را تعويض كرده و عناصر مورد اعتماد شاه را جايگزين ساخت. لايحه تاسيس ساواك نيز در همين دوره تهيه و تقديم مجلس شد. پس از تشكيل كابينه دكتر منوچهر اقبال در فروردين 1336، علم در 27 ارديبهشت همان سال را در ايران تشكيل داد. اما رياست وي بر اين حزب تنها تا پايان دوران نخستوزيري اقبال ـ شهريور 1339 ـ دوام يافت و به دنبال افتضاح انتخاباتي تابستان 1339 مجبور به استعفا از دبيركلي حزب مردم شد. اميراسدالله علم پس از عزل علي اميني از مقام نخستوزيري، در تير 1341 مامور تشكيل كابينه شد و تا اسفند سال بعد عهدهدار اين سمت بود. برگزاري رفراندوم ششم بهمن 1341 و تحريم آن توسط مردم، كشتار طلاب حوزه علميه در مدرسه فيضيه قم در فروردين 1342، بازداشت حضرت امام خميني در 15 خرداد 1342 و سپس سركوب خونين قيام پانزده خرداد از ديگر رويدادهاي عمده دوران نخستوزيري علم بود. علم پس از استعفا از نخستوزيري، در اسفند 1342، به رياست دانشگاه پهلوي شيراز منصوب شد و اين سمت را تا 1345 حفظ كرد. وي سپس در 19 آبان اين سال وزير دربار شد. وي همزمان چندين مقام تشريفاتي ديگر از جمله آجوداني مخصوص محمدرضاشاه، نمايندگي ويژه شاه در هيات مديره بنياد پهلوي، عضويت در هيات مديره بنگاه ترجمه و نشر كتاب، مديريت عامل كميته پيكار با بيسوادي، عضويت در هيات مديره سازمان شاهنشاهي خدمات اجتماعي و دبيركلي را به تدريج برعهده گرفت. اسدالله علم سرانجام پس از بستري شدن در بيمارستانهاي پاريس و نيويورك در ساعت 11 روز جمعه 25 فروردين 1357 در بيمارستاني در نيويورك درگذشت. دكتر بهزاد اشتري محقق و پژوهشگر تاريخ معاصر و كاردار سابق سفارت ايران در ژاپن و اوكراين، در اين گفتوگو به ابعاد سياسي و اجتماعي خاطرات اسدالله علم پرداخت و او را يكي از مهرههاي كليدي دستگاه پهلوي قلمداد كرد.
از خاطرات اسدالله علم استنباط ميشود كه ايران جامعهاي مدرن است اما در متن آن پوسيدگيهايي نيز ديده ميشود. اسدالله علم در اين كتاب به فقدان ابزارهايي براي قدرتمند شدن يك كشور اشاره ميكند و از نبود آزاديهايي سخن ميراند كه با سوابق ايشان كمي ناسازگار است. اين تناقضها شما را سردرگم نكرده است؟
در مقدمه اين كتاب، گويا ناشر كتاب، از سياست شاه و مملكت تحليل درستي ارائه داده است. با توجه به فقدان احزاب سياسي و نبود آزادي بيان در جامعه، پيشرفتهاي اقتصادي نسبياي صورت گرفت. اگر سالهاي 1285 تا 1304 را با بعد از 1355 مقايسه كنيد، مظاهر مدرنيته در ايران در سالهاي پاياني محمدرضاشاه بسيار ملموس است. ما نميتوانيم اين حقيقت را ناديده بگيريم. به عنوان مثال ترافيك در سال 54 و 56 هم وجود داشته است. امروزه شهر تهران گستردگي خارج از آن محدوده 25 ساله را دارد و به وسعت شهر 600كيلومتر مربع اضافه شده است. در آن زمان 700 كيلومتر مربع بود اما امروزه 1300 تا 1400 كيلومتر مربع است. در هر حال ايران هنوز با اين مشكل مواجه است. اين علائم مدرنيته است و گرچه ايدئولوژي حاكم در ايران ضدمدرن است، اما از نظر سياسي، اقتصادي و اجتماعي مدرنيزاسيون در ايران پيشرفت كرده است.
اما دولتمردان ايراني اين را نميپذيرند. آنها براي جامعه امروز خطوط متفاوتي را ترسيم ميكنند.
عليرغم اينكه دولت كنوني مظاهر مدرنيته را نميپذيرد اما به هرحال دولت به وظيفه خود عمل كرده و ميكند. به عنوان مثال بيمارستان تاسيس ميكند، دانشگاه علوم پزشكي تا آنجا كه امكان آن وجود دارد، مدرنتر ميشود، بيمارستانهاي تهران روز به روز مدرنتر ميشوند، بودجه خوبي براي آنها جذب ميشود، حقوق خوبي به پرستارها پرداخت ميشود، اتاقهاي عمل بسيار گرانقيمت خريداري شده و توسعهيافته است. عليرغم اينكه شايد برخي از علما با مدرنيته چندان موافق نباشند و اين مظاهر را ضد اسلام هم بدانند اما در متن اين روابط علائم مدرنيته كاملا آشكار است. شما ميبينيد كه غربيها هم وقتي به ايران ميآيند غالبا شگفتزده ميشوند. اين شگفتيها از كجاست؟ بيشتر به خاطر دريافت غلطي است كه از جامعه امروز ما دارند. به هر صورت فرآيند مدرنيته در ايران پيش ميرود اما چون برنامهريزي و سازماندهيشده نيست، نتايج خود را به تمامي آشكار نميكند يا اين تحولات شفافيت ندارد. اين درد تاريخي ماست. در چنين شرايطي شايعات اوج ميگيرند. مثلا در زمان پهلوي شايعه ميكردند كه فلاني دزد است واموال اين ملت را غارت ميكردند. شايد اين شايعات صحت داشت و اگر حقيقت نداشت اساسا انقلابي برپا نميشد اما برخي از اين شايعات هم تنها به خاطر غرضورزيهاي مرسوم روزگار بود. اينها در جامعه امروز هم وجود دارد. در صورتي كه اگر آزادي بيان و آزادي مطبوعات به قدر كافي باشد، مشخص ميكند كه اينطور هم نيست كه مردم شايعه ميسازند. يكي از نكات حساس و اساسي جامعه آن روز اين بود كه سيستم به صورت مدني و قانونمند اداره نميشد. اگر احزاب و مطبوعات آزاد بودند، ميتوانستند برخي از اين شايعات را از ابهام دربياورند. بنابراين برخي از گلايهها و انتقادات علم از سيستم صحيح و منطقي بود. به عنوان مثال آن شايعاتي كه براي آقاي محمود خيامي طراحي شده بود تنها يك شايعه بود. اما در هنگامه انقلاب به شدت اين شايعات اشاعه پيدا كرد. چون من يك سال در مجموعه ايشان كار كردم يادم هست هنگام عاشورا در خانهاش - در خيابان مقدس اردبيلي فعلي - سينهزني و حسينيه داشتند. يك محوطه بزرگي در آنجا تعبيه شده بود كه به باغ محمود خيامي معروف بود. احمد خيامي بالاتر از آن در ولنجك خانه داشت كه الان آسايشگاه معلولين شده است؛ خانه خيلي سادهاي بود و تنها حياط بزرگي داشت . در مراسم عاشورا همه روضهخوانها را دعوت ميكردند و خودشان هم با لباس سياه در مركز اين مراسم سينه ميزدند. كاركرد مطبوعات و آزاديهاي بيان هم همين است. اين عدم آزادي بيان و آزادي مطبوعات موجب ميشود كه شايعات خيلي قوي فراگير شود و مردم باور كنند كه همه از بالا تا پايين دزد هستند.
طي 2 سده اخير وزرا يا نزديكان شاهان ايران، همانند اعتمادالدوله (ناصرالدينشاه)، سليمان بهبودي(رضاشاه) و اسدالله علم (محمدرضاشاه) روزنگارهايي را به يادگار گذاشتهاند كه از حيث مباحثي كه در درون دربار يا اطراف شاهان ميگذشت، مهم بود. روزنگار علم را از حيث كيفيت متون سياسي و تاريخي براي امروز ايران چگونه ارزيابي ميكنيد؟
اتفاقا خاطرات اسدالله علم يك روزنگار كيفي نيست، چون مسائل جدي كشور را در آن نميخوانيد.
چرا؟
در اين روزنگار پارهاي از مسائل مهم نيامده است. گزارشهاي سياسي كه شاه از اطرافيان خود دريافت ميكرد علم از آن اطلاعي نداشت. اين روزنگار نشان ميدهد كه علم حتي از گزارشهاي ساواك مطلع نبوده است و همچنين از گزارشهاي حسين فردوست. مذاكراتي كه شاه با نخستوزير كشور - اميرعباس هويدا - برگزار ميكرد ايشان هيچ روزنهاي براي دريافت خبر نداشت و اساسا در جريان نبوده است. روزنگار علم يك نوع خاطرات روزانهاي است كه به صورت عمومي و عام نوشته شده است.
تا چه اندازه اين نوع خاطرات محل اعتنا است؟
كاملا قابل اعتنا است. به هرحال او يك دوره نخستوزير بود و از ارتباطات وسيعي در سطح كلان ملي برخوردار بود. اطلاعات او گاه دقيقتر از حتي خود شاه است. عدهاي از اطراف ميآمدند و گزارشهايي براي خودشيريني يا براي آگاهي به ايشان ارائه ميدادند يا حتي به جهت اينكه مشكلاتشان مرتفع شود. بنابراين او جسته و گريخته از وضعيت سياسي كشور اطلاعات داشت. اما به نحوي كه هويدا از مسائل ريز و حساس كشور اطلاع داشت، آگاهي نداشت. در هيچ بخشي از خاطرات او از گزارشهاي هويدا به شاه سخني به ميان نيامده است، بنابراين ميتوان گفت كه علم موقعيتها و وقايعي را ميبيند كه ديگران نديدهاند و سياستمداران ديگر به روابطي مشغولند كه او از آن بياطلاع است اما در مجموع همه اينها يك كل را تشكيل ميدهد كه عنوانش است.
شايد او مطلع بود اما خويشتنداري ميكرد؟
نه، اينكه در خاطرات خود نوشته است شاه خيلي انسان توداري است و فقط به گزارشها گوش ميكرده و گاهي وقتها اظهارنظر ميكرده است، گوياي اين است كه او نميتوانست مطلع باشد هويدا چه گزارشهاي سياسياي به شاه ارائه داده است يا ساواك چه گزارشهاي سياسي يا اجتماعي به گوش شاه رسانده است، چون اينطور كه برميآيد گاهي وقتها او درددل مردم را از لحاظ گراني، بيبرقي، قطع تلفن و كمفروشي به شاه منعكس ميكرد.
يكي از همين نكاتي كه در كتاب هم به خوبي منعكس شده است مساله كمفروشي و سياست تثبيت قيمتها است. براي من جالب بود كه علم هم مخالف اين نوع سياستها بود.
در اواخر دوره شاه به دليل قيمتگذاري دولت روي بعضي از محصولات، نارضايتيهاي زيادي بهوجود آمده بود، مثل همين سازمان تعزيرات حكومتي يك سازماني هم در آن موقع تاسيس شده بود كه قيمتها را كنترل ميكرد. منتها همين مساله به كمفروشي منجر شد. مثلا سر شيشههاي پپسيكولا خالي بود، وزن قوطي پودرها كم شده بود؛ مثلا روي آن نوشته بود 500 گرم، اما عملا 410 گرم بود. حتي قطع روزنامههاي اطلاعات و كيهان هم كوچك شده بود.
كاغذ روزنامه كيهان و اطلاعات دولتي نبود؟
چرا دولتي بود، اما براي اينكه از كاغذ - حتي به اندازه 2 سانتيمتر - بزنند به كمفروشي متوسل ميشدند. يادم هست گاهي وقتها بالاي روزنامه اطلاعات خيلي كوتاهتر از زمان قبل آن ميشد. اين درست است كه كاغذ به وفور در اختيار آقاي مسعودي بود، ولي با اين همه صرفهجويي در چاپ ميتوانست سود هنگفتي به ارمغان آورد. روزنامه آيندگان كه منتشر شده بود به اندازه قطع روزنامههاي فعلي صبح بود، مثل همشهري كوچك منتشر ميشد. آيندگان به اندازه اطلاعات (كه هنوز هم به صورت صفحات بزرگ منتشر ميشود) نبود. اين روابط در درون حاكميت، تبعيضهايي را در بين مردم و بازار ايجاد كرده بود. اين گزارشهايي كه به شاه ميدادند در خاطرات او كاملا منعكس نيست. اما ميتوان فهميد وقتي اعلم به شاه اعتراضهاي محترمانهاي ميكرد، شاه ميگفت: پس درمييابيم شاه اطلاعاتي داشت كه اسدالله علم فاقد آن بود، اما او نميگويد كه فاقد آن هستم بلكه به زيركي از كنار اين واقعه عبور ميكند. از سوي ديگر وقتي كه شاه ميگويد: بنابراين يا اطرافيان شاه به او گزارش دروغ ميدادند يا شاه فرافكني ميكرد. چون جز در مورد سياست خارجي از چيزي ترسي نداشت. پس در عمده اوقات احتمالا به او دروغ ميگفتند.
ترس شاه از سياست خارجي چه بود؟
شاه در دوره رياستجمهوري جيميكارتر سعي ميكرد پنالتي ندهد. در اين دوره كه دموكراتها بر مسند قدرت بودند بعد از جلسه شيكاگو كه بين فورد و كارتر و ديگران برگزار شد، كارتر پنبه كشورهاي ضد دموكراتيك را زد. كاملا واضح است كه ايشان به قول معروف از تغييرات three p سخن گفته بود؛ واژهاي كه از 3 اقتباس شده است، پهلوي، فيليپين و پارك چون هي (رئيسجمهور كرهجنوبي خيلي هم براي كره زحمت كشيد، اما در روز چهارم آبان 1358 يعني 26 اكتبر 1979 ميلادي در كره از سوي رئيس سازمان امنيت ترور شد.
ترور به چه شكل بود؟
يك ميهماني شام 4 نفره برگزار كرده بودند. رئيس سازمان امنيت، رئيسجمهور و 2 دختر خانم در اين جلسه حضور داشتند. ناگهان رئيس سازمان امنيت كلت كمري خود را روي پيشاني رئيسجمهور ميگذارد و شليك ميكند.
به چه دليل كشته ميشود؟
به دليل اينكه بايد تغييراتي در حيطه نفوذ آمريكا انجام ميشد. به محض اينكه رئيسجمهور كشته شد، رئيس سازمان امنيت صبح فردا خودش را معرفي ميكند، اما هرگز معلوم نشد اعدام شد يا به حبس ابد محكوم شد. دقيقا مشخص نشد. حكومت كره دوره كوتاهي از دموكراسي را تجربه كرد ولي دوباره ژنرالها كودتا كردند، چون ميترسيدند به خاطر وضعيت گروگانگيري آمريكاييها به وضعيت ايران دچار شوند. احساس ميكردند كه اگر در كره سستي كنند ممكن است همانند ايران سيطره خود را از دست بدهند و قافيه را ببازند.
فرضيهاي در مورد خاطرات اسدالله علم و همچنين اعتمادالدوله وجود دارد كه گاهي وقتها در لابهلاي سطور به ذهن هر خوانندهاي خطور ميكند. فرضيه اين است كه آدمهايي كه در دربار بودند براي ماندگاري در تاريخ، نكتههايي را در يادداشتهاي خود باقي گذاشتهاند تا نامشان به نيكي در تاريخ باقي بماند و همچنين به دنبال اين بودند تا تصويري از زيركي، هوشياري و خيرخواهي از خود برجاي بگذارند. شما چنين تصوري نميكنيد؟
نه، من چنين تصوري از نگارش اين كتاب ندارم. چون ذات علم را ميشناسم. فراموش نكنيم علم يك خان بود. از لحاظ فرهنگي در خانوادهاي بزرگ شده بود كه به قدرت اهميت ميدادند. شما حتما در دورهاي بزرگ نشدهايد كه خانها را ببينيد. در ايران خانهاي بزرگ بسياري بودند كه ظلمهاي زيادي به رعيتها ميكردند. پدر علم فرق داشت. مساله كشاورزي بيرجند با كشاورزي گيلان و مازندران متفاوت بود، چون گيلان آب داشت و خشكسالي بسيار كم اتفاق ميافتاد، ولي در جاهاي ديگر نقاط ايران كه كمآب بود ما هميشه كمبود آب داشتيم، قحطي هم ميشد. كشت ديم بود. خان هم وقتي آب نداشته باشد چه چيزي ميتواند از رعيت بگيرد؟ بنابراين خان جنوب خشنتر بود، ولي خان شمال چون محصول زيادتري داشت مهربانتر بود. روستايي هم وقتي فشار زياد باشد محصول را پنهان ميكند و مجبور هستند او را به چوب فلك ببندند كه محصولاش را بگيرند. پدر آقاي علم ميدانست با رعيت چگونه رفتار كند. كمااينكه در خرداد 42 كه قيام شد و مردم از ورامين و... آمدند، علم كه نخستوزير بود دستور شدت عمل داد. من كلاس نهم بودم. درست 15 خرداد امتحان زبان عربي با دكتر بحرالعلوميداشتيم. من شدت عملي را كه علم به خرج داد به چشم خودم ديدم. حتي همين شدت عمل موجب شد در سهراه ورامين جلوي آن رعيتهايي كه از شهرري به تهران ميآمدند گرفته شود. توي ميدان بهارستان هم به شدت تيراندازي كردند، به طوري كه وقتي بعدازظهر قيام مردم سركوب شده بود باز هم مردم با اطمينان نميتوانستند از خيابان عبور كنند.
نكته خيلي عجيبي كه در اين كتاب به چشم ميخورد اين است كه او به حمايت و جانبداري از روحانيت در كتاب زياد سخن گفته است، حتي خيلي در اين باره منزه و مودب سخن ميگويد. خواننده ناآشنا به تاريخ احساس ميكند كه او تعلقخاطر خاصي به طبقه روحانيت داشته است، اما وقتي با رفتار خشن علم در سال 42 مواجه ميشويم اين خاطرات كاملا متفاوت ميشود.
به دليل اينكه پشت مساله ناآراميهاي 15خرداد 1342 يك نهضت مذهبي بود. علم گمان ميكرد كه پشت اين ناآراميها تحريك خارجي وجود دارد. شاه و علم نيز به تحريك خارجيها خيلي حساس بودند.
انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------
------------
يکشنبه 2 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 425]
-
گوناگون
پربازدیدترینها