واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
فارس: در مراسم افتتاحيه همايش بينالمللي فلسفه اسلامي و چالشهاي جهان معاصر جايزه فلسفي بنياد بوعلي سينا به علامه جوادي آملي اعطا شد. بخش اعطاي جايزه فلسفي ابن سينا در مراسم افتتاحيه با حضور دكتر داوري اردكاني، دكتر نيسن بايوف از قزاقستان، آيتالله محمدي امام جمعه همدان و دكتر مرادي استاندار همدان از اعضاي راهبردي جايزه بينالمللي بنياد علمي و فرهنگي بوعلي سينا برگزار شد و جايزه فلسفي ابن سينا به دكتر جعفر علمي به نمايندگي از علامه جوادي آملي اهدا شد. در مراسم آغازين دكتر غلامرضا اعواني به ارائه گزارش علمي از اين همايش پرداخت. در ادامه بهروز مرادي استاندار همدان و رئيس ستاد برگزاري جشنواره حكمت سينوي ضمن ارائه گزارش سخنراني كرد. همچنين در اين مراسم پيام علامه عبدالله جوادي آملي قرائت شد. متن پيام علامه جوادي آملي بدين شرح است: «بسم الله الرحمن الرحيم و إياك نستعين حمد ازلي خداي را سزاست، تحيت ابدي پيامبران به ويژه حضرت ختمي نبوت (صلياللهعليه و آله و سلم) را رواست و درود بيكران، اهل بيت وحي مخصوصا حضرت ختمي امامت، مهدي موجود موعود (عج) را بجاست؛ به اين ذوات قدسي تولي مينماييم و از معاندان لدود آنان تبري ميجوييم. مقدم انديشوران محترم را گرامي داشته و از برگزاركنندگان اين همايش وزين سپاسگزاريم. اميد است توفيق الهي، دلمايه پژوهشهاي ژرف متفكران شود! لازم است در اين پيام كوتاه چند نكته درباره جهان بيني از منظر حكمت متعاليه ارائه گردد: يكم. معرفتشناسي، روشهاي متعددي دارد مانند تجربي، تجريدي و شهودي؛ يعني ممكن است از راه احساس و تجربه حسي مطلبي ثابت شود و نيز از راه ادراك كلي و تجريد عقلي مطلوبي اثبات گردد و نيز از راه علم حضوري و شهود قلبي، حقيقتي روشن شود. به هر تقدير مطلبي در جهانبيني قابل طرح و بررسي است كه به صورت برهان عقلي تبيين گردد، زيرا محسوس مادي مادامي كه پشتوانه عقلي نيابد مفيد يقين معرفتشناسيِ منطقي نيست، هر چند ممكن است موجب قطعِ معرفتشناسيِ رواني باشد. چنانكه معرفت شهودي فقط براي خود شاهد، حجت است و اگر بخواهد به صورت فن معتبر درآيد حتما بايد از مبادي برهان استمداد كند و از علم حضوري به دانش حصولي تنزل يابد تا قابل تعامل فكري باشد و رسالت اين مطلوب به عهده عرفان نظري است كه با حوزه تفكر عقلي قرابت تام دارد بنابراين فلسفه الهي مهمترين بنيان معرفتي است كه تامين مبادي تصديقي علوم ديگر را در نهاد خود دارد. دوم. حكمت متعاليه ضمن تعالي تجريدي خود، تداني تجربي را از نظر دور نميدارد يعني در عين متعاليه بودن، متدانيه خواهد بود، زيرا جريان حركت جوهري و تبيين بعد رابعِ زمان و تشريح سيلان ضروري قلمرو طبيعت، از مسائل جدي آن است، همانطوري كه جسمانيه الحدوث بودن روح و تمام آثار علمي و عملي آن از معارف رسمي آن به شمار ميرود و با روشن شدن امكان تعالي موجود مادي و نيل به مقام تجرد، بسياري از مطالب حكمت عملي مانند اخلاق، حقوق و مدنيت به خوبي قابل تحليل خواهد بود، زيرا تمام رفتار، گفتار، نوشتار و كردار انسان همراه با عقيده و وصف نفساني او در صحابت روح وي در تحول است و هرگز كار آلوده، صفت ناپسند و عقيده باطل به صورت فرشته عقلي در نميآيد و براي فرشته مجرد شدن، پيمودن صراط مستقيم عقل و عدل لازم است و حكمت متعاليه، عهدهدار تبيين اصول جامع و مباني كلي آن است. سوم. حكمت متعاليه، مسير تقرب به مبدا هستي را به خوبي ترسيم مينمايد و سالكان كوي وصال پروردگار را به آن راهنمايي ميكند، زيرا اصل فاصله مخلوق با خالق پذيرفتهشده است و نزديك شدن بنده با خداوند از راه معرفت، محبت و عبادت، ميسور است و در پاسخ اين پرسش كه تقرب ممكن به واجب چگونه است، دائما گفته ميشود كه قرب مزبور معنوي است نه مادي و نزديكي مكانت است نه مكاني. روشن است كه با اين تعبيرهاي نارسا فاصله حق و خلق و تفاوت عابد و معبود معلوم نخواهد شد. حكمت متعاليه بعد از تصريح به اينكه ذات واجب الوجود، هويت محض و حقيقت صرف و نامحدود است، در تفسير عناوين وحياني مانند لقاي خدا، تقرب به او و ... ارزيابيهاي متدبرانه نمود و مناسبترين راه را به دست آورد و آن اينكه: 1- فاصله واجب و ممكن را عناوين اعتباري و قراردادي اجتماعي نظير رياست و مرئوسيت تشكيل نميدهد. 2- فاصله مزبور را مفاهيم منطقي كه از آن به معقولات ثاني منطقي ياد ميشود تأمين نميكند. 3- فاصله يادشده را مفاهيم فلسفي كه از آن به معقولات ثاني فلسفي تعبير ميشود تضمين نمينمايد. 4- فاصله مطرحشده را ماهيات امكاني كه از آن به مقولات جوهر و عرض ياد ميشود پر نميكند. 5- فاصله ذكرشده را حقايق وجودي بنا بر تباين آنها به عهده نميگيرد. محذور مشترك وجوِه ياد شده همانا گسيختگي آنها از يكديگر است و امور گسسته هرگز صراط مستقيم و راه پيوسته نخواهند بود تا معبر سالكان كوي نياز به بارگاه پروردگار بينياز باشند. 6- فاصله مطرح شده را درجات تشكيكي حقيقت وجود تشكيل ميدهد يعني مقصد، تقرب به مرحله كمال هستي است و بين آن مرحله برين و مراحلِ ميانه و نازل، گسيخته نيست وگرنه نزديك شدن به مقصد و لقاي آن ممكن نبود. 7- ارتقاي از مرحله فرود به مرتبه فراز، بدون حركت جوهري و تحول دروني ميسور نيست زيرا هرگونه ترقي در اعراض و دگرگوني در عوارض مادامي كه در پرتو تكامل ذاتي نباشد نه ممكن است و نه سودمند. علامه جوادي آملي در ادامه پيام خود آورده است: بنابراين فلسفه متعالي، اين مهندسي را فراسوي سالكان كوي وصال ارائه نمود كه هم راه رشد يعني تقرب به پروردگار موجود است و هم عبور در آن ممكن. نكته فاخر اينكه مقصود از نزديك شدن و منظور از لقاي الهي، ارتباط با برخي از اسماي حسناي خداست وگرنه دو منطقه وجوبي براي همگان و نيز براي هميشه ممنوع و ممتنع است: يكي نيل به ذات واجب كه بسيط صِرف است و ديگري اكتناه اوصاف ذات كه عين ذات ميباشند. چهارم. فلسفه كلي، تامينكننده صبغه الهي بودن همه علومي است كه درباره موجودهاي امكاني بحث ميكنند يعني فلسفه، مهمترين خدمتي كه به علوم ميكند اين است كه آنها را الهي و ديني مينمايد زيرا ثابت مينمايد كه يكي از اصول و جامع هستيشناسي، نظام علت و معلول است و معلول نسبت به علت خود، وجود رابط (نه رابطي) بوده و علت در قياس به معلول، مستقل است و سلسله به هم پيوسته علل و معاليل به واجبالوجود منتهي ميشود كه صدر و ساقه جهان آفرينش، صنع اوست و چون خداوند، حكيم محض است، صنعت او با حكمت و هدفمندي مطرح است و سلسله علل فاعلي به فاعل بالذات ختم ميشود و سلسله علل غايي به غايت و هدف بالذات مختوم ميگردد و خداوند، فاعل بالذات: "هوالاول " و غايت بالذات: "هوالاخر " است پس جهان، مخلوق خداست و تمام علوم به خلقتشناسي بر ميگردد يعني موضوعات مسائل، محمولات آنها و ترتب محمولها بر موضوعها همگي صنع خداست و هر رشتهاي از علوم تجربي و رياضي و تجريدي، پژوهش كار خدا را به عهده دارد. بنابراين فرض ندارد كه علم از آن جهت كه علم است سكولار باشد هر چند ممكن است عالم از جهت دينباوري يا خلاف آن سكولار باشد. خلاصه آنكه 1- صحنه هستي ممكنات، ساحت صنعت خداست به طوري كه هيچ چيزي در آن يافت نميشود مگر آنكه مخلوق پروردگار است. 2- هر علمي اعم از تجربي و تجريدي، تفسير خلقت خداوند است يعني معلومها مصنوع پروردگارند و استدلالهاي عقلي، درخشش چراغ دروني است كه خداوند با بيان "و نفس و ما سواها " و رهنمود " عَلَّم الانسان ما لم يَعلَم " آن را روشن كرد. 3- عقل، سراج منيري براي معرفت صراط مستقيم است. 4_ از سراج، كار صراط ساخته نيست و عقل هرگز قانونگذارِ تكوين يا تشريع نيست زيرا تنها قانونگذار خداوند سبحان است و عقل همتاي نقل، تحت راهنمايي وحيِ معصومانه، منبع معرفتي دستورهاي الهي است و نه بيش از آن. 5- همان طوري كه تفسير متون ديني، علمي است الهي، تحريرِ ساختار خلقت نظام كيهاني در رشتههاي گوناگون، علمي است ديني. 6- دين، قانون مدون پروردگار است و شناختن آن مستقيما با وحي و الهام انبيا صورت ميپذيرد و معرفت با واسطه آن با عقل برهاني و نقل معتبر خواهد بود. 7- عقل و براهين آن را نميتوان مصادره كرد و رنگ بشري به آن داد زيرا موهبت پروردگار است و رهآورد آن حجت الهي است به طوري كه عمل برابرِ قطع عقلي، واجب و ترك عمل در برابر يقين عقلي نيز حرام خواهد بود. اين همه بركات به وسيله فلسفه كلي، بهره علوم تجربي و تجريدي ميشود يعني فلسفه كلي گذشته از تامين وجود موضوعات علوم و مبادي آنها، الهي بودن آنها را نيز تامين مينمايد. آنچه هم اكنون در علوم تجربي و مانند آن رايج است بررسي موجوداتي است كه نه ارتباط با مبدأ فاعلي: "هوالاول " داشته و نه مبدأ غايي خود: "هوالاخر " را در نظر دارد. روشن است كه صرف سيرِ افقي در شناخت اشيا موجب معرفت عميق آنها نخواهد بود. اميد است تمام مراكز تحقيق و پژوهش در مدار خلقتشناسي كوشش نمايند تا صبغه الهي بودن علوم محفوظ بماند و خدمت فلسفه مطلق به تمام فلسفههاي مضاف و نيز به همه علوم روشن گردد! مجددا مقدم محققان فلسفه و نيز كوشش شخصيتهاي علمي را ارج نهاده، توفيق همگان را در جهانبيني توحيدي از پروردگار واحد و احد مسئلت مينماييم!» همايش بينالمللي «فلسفه اسلامي و چالشهاي جهان معاصر» در تهران افتتاح شد و با حضور 36 ميهمان خارجي و 200 نفر از استادان ايراني، به مدت 4 روز در تهران و همدان پيگيري ميشود. جشنواره حكمت سينوي از 20 تا 22 آبان ماه با اعطاي جايزه بنياد علمي و فرهنگي بوعلي سينا در همدان پايتخت تاريخ و تمدن ايران برگزار ميشود. /1001/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 243]