تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 23 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):تسبيحات فاطمه زهرا عليهاالسلام در هر روز پس از هر نماز نزد من محبوب تر از هزار ركعت ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815259309




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گفت‌وگو با رئیس‌جمهوری افغانستان


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

  کرزای: شعار و عمل مسؤولان ايران يكي است  آقای کرزای! نیروهای جدید آ‌مریکایی (بالغ بر 17 هزار سرباز) وارد افغانستان شده‌اند. این چیزی است که دولت آمریکا از 4 ماه پیش اعلام کرده بود. آیا شما با این مساله موافق بوده‌اید؟ موضع دولت افغانستان در این‌باره چیست؟ ما ترجیح می‌دهیم کشورمان توسط ارتش خودی هدایت شود اما این کار به سبب گستردگی منطقه و قلت نیروهای ما امکان‌پذیر نیست. از طرف دیگر ما به حضور نیروهای حافظ صلح و مأموران امنیتی نیاز داریم. منظورم نیروهایی از دیگر کشورهاست. یادم می‌آید در سال 2002 که دولت فعلی تازه شکل گرفته بود،‌ در کاخ ریاست جمهوری پذیرای عده زیادی بودم. صدها نفر می‌آمدند و می‌رفتند. ناامنی در کشور محسوس بود. از برخی فرستاده‌ها و سفرای خارجی خواستم به ما نفر و سرباز بدهند. گفتم، در بسیاری از نقاط افغانستان هنوز امنیت یافت نمی‌شود. ما کسانی را می‌خواستیم که باعث ایجاد امنیت و سلامتی برای ملت‌مان شوند. مرزهای ما ناامن بود. قاچاقچیان و تروریست‌ها جولان می‌دادند و کنترلی بر کار آنها وجود نداشت. وقتی هم که سربازی جلوی آنها می‌ایستاد، توسط آنان کشته می‌شد. در روستاها و حتی برخی شهرهای ما آرامش و نیروی مرکزی و مشخصی وجود نداشت و سارقان و خلافکاران هر کاری می‌خواستند، می‌کردند. از سازمان ملل و شورای امنیت کمک خواستیم و آنها آنقدر دیر اقدام کردند که اوضاع تیره و تار شد. دقیقا چه می‌خواستید؟ اسم آن را هرچه که می‌خواهید، بگذارید؛ نیروهای حافظ صلح، مأموران امنیتی یا هر چیز دیگر. وقتی هم آمدند، مدت‌ها تعدادشان کم بود. به همین سبب ما هیچ وقت امنیت به معنای واقعی کلمه نداشته‌ایم. یک عامل مهم که باعث شده است ناامنی و مرگ و میر در افغانستان تداوم یابد، عدم دلسوزی و مشارکت نکردن سازمان‌های بین‌المللی ذیربط است و نداشتن ارتشی که فراگیر باشد و فقدان یک بازوی نظامی قوی برای دولت مرکزی. تعداد دفعات درخواست ما از سازمان ملل و هر دولتی که تصور می‌کردیم در این زمینه دلسوز هستند از حد گذشت و هیچ‌گاه به طور جدی به آن ترتیب اثر داده نشد. از بیرون و از نقطه و جایگاهی که دیگر کشورها و سازمان‌ها ما را می‌نگرند، از یک جهت تحت انتقاد قرار داریم و می‌گویند، ما مظهر ناامنی در منطقه هستیم اما اگر از آنها بپرسید برای تغییر این وضعیت و ایجاد امنیت در کابل چه کرده‌اند، دست‌شان ‌رو خواهد شد. آنها نه تنها کاری نکرده‌اند، بلکه اسلحه هم به نیروهای شورشی و قاچاقچیان و تمام عوامل بی‌نظمی در منطقه فروخته‌اند و چیزی که وجود نداشته، کمک حقیقی به دولت افغانستان از سوی نیروهای غربی است. بنابراین شما به ورود نیروهای جدید آمریکایی به کابل از همین دیدگاه نگاه می‌کنید؟ من یک پیشینه 8-7 ساله و حتی طولانی‌تر از آن و این نکته که در این مدت بر مردم کشور ما چه رفته و چطور در ناامنی زیسته‌اند را به شما اطلاع و انتقال می‌دهم. ما مایل به ورود هیچ ارتش و نیروی امنیتی خارجی به افغانستان و کل منطقه نیستیم، زیرا خواه - ناخواه اراده ملی ما را کاهش می‌دهد و نمی‌گذارد نیروهای ملی و بومی بر کشور حکم برانند. اما طالبان دوباره قدرت گرفته‌اند، این یک حقیقت است. با این حال دولت در دست آنها نیست و این، مهم‌ترین قسمت قضیه است. ما دولتی داریم که به هر حال کشور را اداره می‌کند و کارها پیش می‌رود. ما کمک می‌خواهیم اما در چارچوب یاری‌رسانی‌های سازمان ملل و چیزی در حد آذوقه و دارو و مواد بهداشتی تا بتوانیم به شهرهای دوردست و آنجا که ارتباط با کابل دشوار و زندگی مردم سخت و پرمحنت است، برسانیم. یعنی می‌خواهید بگویید از طالبان نمی‌ترسید؟ کدام ترس؟ اگر چیزی می‌گویم، نه به خاطر بیم از آنها یا احساس خطر بابت شمار و تعداد نفرات آنان بلکه به سبب اثر تخریبی زیادی است که برخی از آنها با تعداد کم نفرات‌شان می‌توانند در هر منطقه به جای بگذارند،‌ من نگران انفجار بمب‌ها و تهاجمات آنها هستم، نه اینکه یک لشکر بزرگ دارند یا فقط یک گروهان سرباز. متاسفانه ما با تعدادی تروریست آموزش‌دیده و عوامل بی‌نظمی طرف هستیم که حتی اگر 10 نفر باشند،‌کارهای دلخواه‌شان را صورت می‌دهند و کم نمی‌آورند. آیا آنها را شناسایی کرده‌اید؟ اگر شناسایی کرده بودیم، الان اینجا ننشسته بودیم و افغانستان جور دیگری بود. آنها به زنان پیر و کودکان هم رحم نمی‌کنند و همه را می‌کشند. کاملا محیط و آدم‌های آن را می‌شناسند. آنها با کشتن رهبران محلی و کدخدایان منتخب دولت مرکزی در هر ایالت اجازه نمی‌دهند امنیت در سطح کشور جا بیفتد و بیشتر کسانی که از صحنه حذف می‌کنند،‌ آدم‌هایی بانفوذ و تاثیرگذار در روند زندگی در منطقه محل استقرار خود هستند. حتی چند فقره از این عملیات در طول یک هفته کافی است که تزلزل و عدم امنیت و یک حالت ترس دائمی در کشور حاكم شود و سنگ روی سنگ بند نشود. این کارها را نه فقط برخی سران طالبان بلکه مزدوران بعضی دولت‌های خارجی هم انجام می‌دهند. سربازان جدید آمریکایی با قصد حل همین موضوع به کابل آمده‌اند! آنها نمی‌توانند. مگر سربازان قبلی توانسته‌ بودند؟! حداقل یک سال طول می‌کشد تا با این کوهپایه‌ها و رفت‌و آمد در آنها آشنا شوید و ببینید دنیا دست کیست و تازه به این شرط که خوش‌اقبال باشید و تا قبل از فهمیدن این مسائل کشته نشده باشید! این یک فرض ساده‌انگارانه است که شما بگویید چون کلی سرباز و تانک وارد منطقه می‌شوند، همه چیز به امنیت می‌گراید. آنها(تروریست‌ها و هرج و مرج‌طلبان) در این مدت آنقدر تانک منفجر کرده‌اند که قابل شمارش نیست. یعنی هیچ تاثیری ندارد؟ بی‌تاثیر هم نیست. وقتی سربازان مشغول گشت‌زنی باشند،‌ طبعاً برخوردهای شهری کمتر می‌شود اما تخلف‌های پشت پرده ادامه دارد. چه کسی می‌خواهد به محل‌های رفت و آمد نیروهای رادیکال، تندرو و تروریست‌ها سر بزند یا تمامی آنها را بشناسد؟ آمریکا در این زمینه بی‌اطلاع‌ترین دولت است. مشکل ما چیزی نیست که مقابل چشم‌های خود در خیابان‌ها می‌بینیم، بلکه چیزهایی است که نمی‌بینیم زیرا بسیاری از شورشی‌ها و مخالفان دولت در ظاهر حالت شهروندان عادی را دارند و در سطح شهرها زندگی و تردد می‌کنند. آنها خودی هستند و به همه جا رفت و آمد دارند. اما چند سالی است که می‌شنویم طالبان از سطح شهرهای بزرگ رانده شده‌اند و یک زندگی پنهان دارند و فقط فعالیت‌های زیرپوستی و پوشیده دارند. چند جواب برای حرف‌تان وجود دارد. اولی این است که طالبان بعد از چند سال ناپدید شدن و به چشم نخوردن، دوباره دو سالی است که سروکله‌شان پیدا شده و همان‌طور که خودتان هم اشاره کردید،‌باز وارد محاسبات سیاسی و چارچوب قدرت در کابل شده‌اند و ما هم مشغول برنامه‌ریزی برای مشارکت گروه‌ها و بخش‌هایی از آنان در زندگی جاری در افغانستان هستیم. بنابراین، حالت ما و مردم کشور چیزی نیست که مثلا 7-6 سال پیش بود. آنها حتی برای بازپس‌گیری دولت و حکومت آشکارا فعالیت‌های تبلیغاتی هم می‌کنند، حال آنکه 4 سال پیش، جز یکی- دو بار کارهای تروریستی نه چندان تاثیرگذار در طول هر ماه، اثری از آنها نمی‌دیدیم. وجه و حالت دوم این است که به شما بگویم حتی اگر وضعیت فعلی و یک جور بازگشت به صحنه برای آنها متصور نبود،‌ به‌عنوان بخشی از صحنه‌گردانان پنهانی سیاست افغانستان،‌ همیشه تاثیرگذاری خاصی داشته‌اند. لااقل در 20 سال اخیر چنین بوده است. تکرار می‌کنم که این مساله را با اعداد و ارقام و تنها به لحاظ کمی بررسی و فقط از این دیدگاه نگاه نکنید، مساله مهم در افغانستان تاثیرگذاری وسیع عملیات تروریستی سازمان‌های ولو کوچک به صورت جسته و گریخته روی تمام شؤون و زیرساخت‌های اجتماعی و اثری است که این مساله بر حضور مردم در صحنه می‌گذارد. بحث ما بحث فیزیکی و نفرها و تعداد آنها نیست بلکه از تاثیری می‌گوییم که اقدامات آنها بر یک جامعه زجرکشیده می‌گذارد. این جامعه از زمان تهاجم شوروی‌ها و تلاش آنها برای حاکم کردن کمونیسم بر افغانستان در التهاب به سر می‌برده و آسایش نداشته و لطمات روحی و روانی فراوانی خورده است. در این چند سال ارتش افغانستان بازسازی شده است. بله، اما جوابگو نیست، وقتی دولت مرکزی بر برخی ایالات دوردست و بویژه نقاطی که در تیررس تروریست‌ها و سازمان‌های سیاسی مخالف قرار دارد، فاقد قوه تاثیرگذاری است و نیروهای ارتشی در آن نقاط پیوسته کشته می‌شوند، بازسازی ارتش به تنهایی مشکلی را حل نمی‌کند. نیاز اول ما خارج کردن نیروهای مخل نظم و وابستگان دولت‌هایی است که می‌خواهند کابل ناآرام و دولت مرکزی همیشه در حالت انفعال باشد. ارتش افغانستان در برخی ایالات چنان تحت فشار است و در شرایط بدي قرار دارد که حتی در پادگان‌های محل استقرارش به آن حمله می‌شود. هر موقع هم که کمکی خواسته‌ایم، دولت به اصطلاح کمک‌کننده کوشیده است جای پای خودش را در اینجا محکم کند و به چیزی که نیندیشیده، وضعیت ما و مردم افغانستان بوده است. آیا عوض شدن دولت آمریکا،‌ تغییری در ملاحظات فوق ایجاد کرده است؟ دیدگاه‌های باراک اوباما را چطور می‌بینید؟ تغییری ایجاد نشده؛ کابل همانی است که قبلا بود. باور من این است که دولت فعلی ‌آمریکا به خاطر حجم مشکلات عظیم این کشور، ابتدا یک حکومت متمرکز بر خویش و معطوف به معضلات خود است. صریح‌تر بگویم، اوباما مجبور است دائما برای رفع بحران وحشتناک اقتصادی آمریکا طرح و نقشه بریزد و در نتیجه هر کاری هم که در صحنه سیاست خارجی انجام بدهد، کارهایی روبنایی، ظاهری یا پیگیری صرف کارهایی است که بوش انجام داده بود. نمونه روشن آن، ما هستیم. در حالی که اوباما پیش از پیروزی در انتخابات آمریکا در نوامبر(آبان) گذشته وعده داده بود که سربازان کشورش را از افغانستان بیرون بکشد و حتی تا 10 روز قبل از مستقر شدن در کاخ سفید هم، این را می‌گفت، اما او هم تغییر رویه داد و یک لشکر تازه فرستاده است و آنهایی که برای تمدید قوا به آمریکا برگشته‌اند، کمتر از نیروهای جدیدی هستند که وارد شده‌اند. اما اوباما متعهد شده است که بخشی از این نیروهای تازه‌وارد را در مرز افغانستان- پاکستان مستقر کند تا از رفت و آمد گسترده قاچاقچیان، تروریست‌ها و مخالفان دولت در این مناطق جلوگیری کند. او همچنین متعهد شده است، ارتش افغانستان را در همین رابطه تقویت کند. بدیهی است، ما از افزایش تقابل با عوامل ناامنی در خاک کشورمان استقبال می‌کنیم و هرچه نیرو هم که خودمان داریم، در این کار مشارکت می‌دهیم. اما فزونی یافتن سربازان لزوما به معنای تضمین توفیق‌تان در این رویارویی‌ها نیست. بویژه چیزی که ما با آن مواجه هستیم‌ نه جنگ‌های سنتی بلكه عملیات چریکی گروه‌های تروریست و قاچاقچی است. با جنگ‌های سنتی و کلاسیک با این قشرها به جایی نمی‌رسید، بلکه باید با سیستم خودشان با آنها روبه‌رو شوید. آمریکایی‌ها از عهده این کار برنمی‌آیند زیرا اگر هم زرادخانه‌شان قوی باشد، مسیرها، محیط و جغرافیای منطقه و راه‌های رفت و آمد و گریز را نمی‌شناسند و ما که می‌شناسیم به لحاظ سخت‌افزاری ضعیفیم و سلاح به اندازه کافی نداریم. ما حتی از نفر و سرباز به اندازه مورد نیاز بی‌بهره‌ایم. جز این موارد، بحث تقابل آشناها هم وجود دارد. منظورم این است که تعدادی از سربازان ‌شاید از قوم و خویشان کسانی باشند که با دولت مرکزی می‌جنگند و در آن صورت بدیهی است چه اتفاقی می‌افتد، در بین ما تفرق بیشتر می‌شود و در میان آمریکایی‌ها،‌کشته‌ها. از نظر شما که در بطن مسائل قرار دارید و به هرحال کارشناس‌‌تر از هر نیرو و نفر داخلی و خارجی هستيد، برای تقابل با ناامنی‌ها چه باید کرد؟ اینکه چند هواپیمای پیشرفته یا حتی هلی‌کوپترهای مدرن به ما بدهند فایده‌ای ندارد،‌ زیرا الان در افغانستان مهم‌ترین بحث و نیاز، تامین و تقویت نیروی زمینی است. طالبان حتی موشک‌های زمین به هوا هم در اختیار دارد ولی آنجا که خودنمایی می‌کند،‌ در جنگ و گریزهای خیابانی، در عرصه برخوردهای چریکی و بمبگذاری، حرکت سریع و وارد شدن غیرمنتظره به یک منطقه و ضربه زدن و سپس رفتن است و این چیزی نیست که بتوان با هواپیماهای جنگنده و با ادوات و وسائلی از این دست سرکوب کرد. شما باید یک نیروی زمینی قوی و فراگیر داشته باشید تا بتوانید با این معضل مواجه شوید و کاری از پیش ببرید و این چیزی است که ما نداریم. یعنی نیروی زمینی خوبی داریم، اما چیزی نیست که حلال مشکلاتی باشد که بدان اشاره کردیم. ظاهرا آمریکا و چند دولت دیگر غربی متعهد شده‌اند حتی قوای پلیس افغانستان را متحول کنند. ما از هر کمکی در این‌باره استقبال می‌کنیم. ما اگر حسن نیت واقعی در این‌باره ببینیم و متوجه شویم که آنها قصد خدمت به خویش را ندارند و مبنای اقدام‌شان فقط بهبودی و اعتلای افغانستان است، فقط در آن صورت کمک‌شان را می‌پذیریم اما متاسفانه در بیشتر موارد چیزهایی جز این را می‌بینیم و ماجرا چیز دیگری است. اوباما و برخی همفکران او می‌کوشند این فرضیه را جا بیندازند که بسیاری از افراد طالبان در اصل مضر و قاتل نیستند و باید آنها را جذب کرد. شما چه می‌گویید؟ ببینید، وقتی سران طالبان متفرق شدند و حکومت را از دست دادند، بسیاری از نیروهای تحت امرشان نیز آزاد و متفرق شدند و به شهرها و روستاهای خود بازگشتند و زندگی عادی خود را از سر گرفتند. اگر منظورتان این افراد است بله، آنها ذاتا نیروهای اخلالگر نیستند یا اگر در گذشته بودند حالا دیگر نیستند. آنها برای خانواده خود كار و تولید درآمد می‌کنند. در ابتدا با آنها برخورد قهری شد و حتی از روستاهای خود رانده شدند و وقتی قصد داشتند از نو در آنجا مستقر شوند، به آنها اجازه ندادند اما بعدا شدت مخالفت با آنان کمتر شد. من به‌عنوان رئیس‌جمهوری افغانستان به شما می‌گویم که آنها در اصل نیروهای ضدآزادی و تروریست نیستند و فقط شرایط سیاسی و برخی الزام‌ها و نیازها آنان را به آن سمت و سو کشانده بود و حالا که آن الزام‌ها در کار نیست، آنها هم در رفتار خود تجدیدنظر کرده‌اند. آنان اعتقادات خاص خود را دارند و بر اساس آن زندگی می‌کنند اما این لزوما به این معنا نیست که قصد براندازی دولت فعلی و ترور و کشتن دیگر اقشار مردم را دارند. برخلاف آن، خواهان آرامشند و خواسته اصلی‌شان امنیت است. من دستور داده‌ام از آنها استفاده و به آنان کمک شود. اگر آنان را جذب کنیم و زندگی مسالمت‌آمیزی با آنها داشته باشیم،‌ به نفع کشور و یک عامل مهم در تامین و برقراری امنیت و صلح فراگیر در افغانستان خواهد بود. اینکه آنها بسیار سنتی و غیرمدرن هستند و آدابی قدیمی دارند، آیا از نظر شما یک عیب و عامل بازدارنده مهم نیست؟ من اصلا از این دیدگاه به قضیه‌ای که گفتید نگاه نمی‌کنم و این تقسیم‌بندی را انجام نمی‌دهم و آنها را به دو دسته تقسیم نمی‌کنم. غیر متجدد خواندن آنها ‌یک نگاه سطحی به موضوع است. برای من مهم این است که یک قشر، افغانی و عاشق کشورشان باشند و تنها تقسیم‌بندی‌ای که می‌کنم، خط‌کشی بین کسانی است که افغانی هستند و آنهایی که نیستند و طبقه اول باید حتما مورد حمایت و محبت قرار گیرند تا به کشورشان خدمت کنند. نگرانی من بابت طالب‌های سابق نیست که حالا می‌خواهند زندگی آرام و مفیدی داشته باشند، بلکه نیروهای خارجی‌ای است که ادعای دوستی و کمک دارند اما خلاف آن عمل می‌کنند و از پشت به ملت افغانستان خنجر می‌زنند. عجیب است که این دسته واردکننده اصلی سلاح به افغانستان و انتقال دهنده آن به نیروهای مخالف دولت هستند ولی هرجا می‌نشینند از ناامنی موجود در کابل می‌نالند! با این اوصاف شما برای همکاری با هر نیرو و نفر وابسته به طالبان آمادگی دارید؟ توجه کنید! من گفتم با هر کسی که الان کارهای تروریستی نکند و با القاعده یا دیگر سازمان‌های تروریستی نباشد و قانون اساسی افغانستان را بپذیرد و حق زیست مردم در فضای صلح‌آمیز و همچنین لزوم امن و آرام ماندن این کشور و مشارکت در این امر را بپذيرد، در اين صورت دولت آماده است تا به چنين افغان‌هايي با اينكه در گذشته جزو طالبان بوده باشند، كمك كند. ملاعمر (رهبر طالبان) در کجای این تعریف می‌گنجد؟ آیا او را هم جذب می‌کنید؟ او را چه کسی دیده است که من دیده باشم؟ وی ابتدا باید چهره نشان دهد و از ایده‌هایش بگوید و لزوم آرامش و صلح در این کشور را بپذیرد و در همین راستا حرکت کند و به همه جهان بگوید، دنبال ترور و دشمنی با دیگران نیست و برعکس، می‌خواهد یک زندگی مسالمت‌آمیز داشته باشد. با این حال سازمان ملل بسیار سفت و سخت نام او را جزو تروریست‌های بزرگ و رهبران متواری طالبان قرار داده است و کاری که گفتید، به این خاطر غیرممکن است. بله، آنها باید ابتدا نام وی را از فهرست خود خارج کرده و زمینه و راه تازه‌ای را برای او ایجاد کنند و خود وی و امثال او هم باید از این مساله استقبال کنند و نشان دهند، تغییر کرده‌اند و می‌خواهند زندگی‌ای داشته باشند که از مشخصه‌ها و اهداف زندگی‌های روز و مدرن دور نیست، بلکه در همان راستا حرکت می‌کند. اما آمریکایی‌ها به صراحت می‌گویند، چند رهبر اصلی طالبان شامل ملاعمر غیرقابل اعتمادند و نمی‌توان با آنها مشارکت و همراهی کرد و باید حذف شوند. صدور رای درباره افغانی‌ها و مردم این کشور با خود افغانی‌هاست و نه با دولت‌های خارجی. من کاری با این ندارم که نظر اوباما در این‌باره چیست و اراده ملی ما بالاتر از اظهارات اوست. برای اینکه در افغانستان ترک مخاصمه شود، همه نیروهای درگیر باید به صحنه مذاکرات بازگردند و حرف‌های خود را بزنند و از مجموعه این حرف‌ها یک ائتلاف مفید به وجود آید. من اعلام کرده‌ام که تمام سران طالبان ابتدا اعلام صلح و در این راه طی طریق کنند و سپس ما و آنها به بررسی ایده‌های یکدیگر بپردازیم و ببینیم به کجا می‌رسیم. اما آمدیم و این افراد در آینده هم مثل گذشته از خفا خارج نشدند، تکلیف چیست؟ تاکید و درخواست من در این زمینه به این معنا نیست که بدون آنها فلج خواهیم شد و اداره کشور غیرممکن خواهد بود. این فقط یک فراخوان به صلح است. اگر پذیرفتند و نظراتمان یک‌جور بود و آنها واقعا با روند صلح همسو شدند، چه بهتر و اگر نشدند، این راه بدون آنها طی خواهد شد. شما سفرهای متعددی به ایران داشته‌اید، نقش این کشور را در ترسیم وضعیت فعلی و آینده سیاسی افغانستان چه میزان می‌بینید؟ ايراني‌ها نقشی بسیار مهم و مفیدي دارند، در تمام آن سال‌ها که دیگر دولت‌ها فقط شعار می‌دادند و اقدامات‌شان متضاد با اظهارات‌شان بود، ایران واقعا با تلاش‌های دولت افغانستان برای برقراری صلح و آرامش و برچیدن ناامنی در این کشور همراهی می‌کرد و کمک بزرگی برای ما بود و حالا هم هست. ما از برادران خود در آن کشور و از دولت تهران بسیار ممنونیم زیرا اگر هم امیدی در کابل برای بهبودی شرایط آشفته سال‌های اخیر وجود داشته به خاطر مشارکت و دلسوزی دولت‌هایی مثل ایران بوده است. من پرزیدنت احمدی نژاد را در این راه بسیار علاقه‌مند و ثابت قدم دیده‌ام. آنها مایلند در خاک افغانستان به عنوان یکی از کشور‌های همسایه‌شان امنیت و صلح دایر باشد و هر موقع ما کمکی در این راه خواسته‌ایم، دریغ نکرده‌اند. دولت پاکستان چه؟ متاسفانه مرز‌های وسیع مشترک ما و پاکستان، منبع اصلی دردسر‌های ما بوده است. هر موقع هم که نیرو‌های بیشتری به آن منطقه فرستاده‌ایم، کشته یا ناپدیده شده‌اند که به نظر می‌رسد گروه دوم به قاچاقچیان مواد مخدر و مخالفان دولت پیوسته‌اند. پاکستان در عمل اقدام موثری که واقعا بازدارنده و پایان‌دهنده این قصه باشد صورت نداده است. چطور می‌توان به این ماجرا خوش‌بینانه نگریست؟ سال‌هاست تروریست‌ها و قاچاقچیان از آنجا می‌روند و می‌آیند و در گستره‌ای وسیع کنترلی برکارشان وجود ندارد. اگر ما از کار آنها مطلعیم، قطعا پاکستان هم اطلاع دارد و بنابراین خودداری‌اش از انجام کاری موثر یا قدم برداشتن‌های صوری در این راه، فقط بر احساس عدم اطمینان در روابط موجود افزوده است. با بحث بازگشت طالبان به صحنه، حتی اگر افرادي از این گروه باشند که شما آنها را صلح‌طلب توصیف می‌کنید، ترسی اساسی و مجدد در زنان افغانستان شکل گرفته است؛ این بیم که مثل دوره حکومت طالبان و آن سال‌های دشوار دوباره حق این قشر وسیع در جامعه تضییع و امکان تحصیل و مشارکت در زندگی اجتماعی از آنها دریغ شود. بله، خودم نیز این را حس کرده‌ام. اگر بساط سابق برگردد، آنها حتی حق بدیهی رفتن به مدرسه و دانشگاه را از دست خواهند داد. این بحث و شک و گمان وجود دارد که شاید شما در این‌باره با طالبان سر میز مذاکره نشسته و امتیازاتی را به آنها داده باشید. اصلا از این خبرها نیست و صحبتی بر سر این مسأله نشده و نه‌چیزی رد و بدل شده و نه قدمی عقب‌نشینی کرده‌ام. بیشترین دغدغه بین آن دسته از زنانی است که مشغول تحصیلات و بویژه تحصیلات عالیه‌اند یا در ادارات و دوایر دولتی مشغول هستند. من با طالبان مجددا در این‌باره صحبت و این مسأله را به آنها منتقل می‌کنم که آزادی‌های اهدا شده به زنان در این کشور دقیقا در چارچوبی خواهد بود که اسلام پذیرفته و توصیه کرده است. آنها باید بدانند افغانستان قواعدی اجتماعی دارد که با اندکی تفاوت و قدری شدت و ضعف برای هر دو قشر مردان و زنان مصداق دارد و لازم‌الاجراست و نمی‌توان و نباید هیچکدام را نقض کرد. ما در همین راه حرکت خواهیم کرد و خیال امتیاز دادن به طالبان را هم نداریم و زنان مثل سال‌های اخیر آزاد خواهند بود تا فعالیت‌های اجتماعی و تحصیلی خود را به فراخور آیین اسلام ادامه بدهند و آنگونه که این مذهب غنی و انسان‌ساز جایز دانسته است،‌گام بردارند و هیچ‌ نیروی سیاسی در افغانستان نمی‌تواند این را نقض کند. بهتر است ديگر جهانیان هم بدانند که مشارکت مجدد احتمالی طالبان در بنیاد‌های اجتماعی و سیاسی در کابل، اصلا به معنای بازگشت کامل به قواعد زمان آنها و به مفهوم از بین رفتن آزادی‌های طبیعی و ضروری‌ای نیست که بعد از برچیده شدن حکومت طالبان حاصل آمد و باید هم حاصل می‌آمد /1001/ منتظر اخبار ، انتقاد و پیشنهاد های شما هستیم   :





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 469]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن