تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 20 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):بار خدايا! حسن و حسين را دوست بدار و دوستداران آن دو را نيز دوست بدار.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1814710737




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آیت الله مصباح : گفتمان اهل‌بیت و فاصله ما (2)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

درس اخلاق حضرت آيت‌الله مصباح طبق سال‌های گذشته به صورت هفتگي(چهارشنبه‌ شب‌ها) و بعد از اقامه نماز مغرب و عشا توسط معظم له، در دفتر مقام معظم رهبري (دام ظله) در قم برگزار می‌شود.   حكايت نوفدر جلسه گذشته روايتى از نوف بكالى نقل شد. و هم چنين اشاره شد كه ايشان از اصحاب خاص اميرالمومنين(ع) بوده و با توجه به قرائني که هست، روايات نابى را نقل كرده است. اکنون روايت ديگري از نوف قرائت مى‏كنم. اين روايت که مربوط به نوف است حنان بن سدير از امام باقر(ع) نقل مى‏كند كه آن حضرت آن را از امام سجاد(ع) و ايشان از اميرالمؤمنين(ع) روايت را نقل مى‏كند. اين امر بسيار آموزنده است كه امام معصوم داستانى را از اميرالمومنين(ع) نقل مى‏كند كه مربوط به نوف، كه يكى از شاگردان ايشان است. قَالَ عَلِيٌّ لِمَوْلَاهُ نَوْفٍ الشَّامِيِّ1، آورده‌اند: نوف همراه اميرالمومنين(ع) در پشت بام خوابيده بود. و چشم‏هايش را به اميرالمومنين(ع) دوخته بود و ايشان را تماشا مى‏كرد. نوف مى‏گويد وقتى خوابيده بودم حضرت مرا صدا زد و فرمود: يَا نَوْفُ أَ رَامِقٌ أَمْ نَبْهَانُ؟ گويا حضرت توجه كردند و ديدند چشم‏هايش باز است و خواب نيست. آن گاه فرمودند: بيدار مانده‏اى يا به چيزى نگاه مى‏كنى؟ قَالَ نَبْهَانُ أَرْمُقُكَ يَا أَمِيرَ الْمُومِنِينَ بيدارم و شما را تماشا مى‏كنم.در واقع بااين پرسش زمينه گفتگو با اميرالمومنين(ع) باز شد. تصور كنيد شبى است که اميرالمومنين(ع) براي استراحت خوابيده‏اند. و براى سحرخيزى آماده می‌شوند. آن گاه مى‏بينند نوف چشمهايش باز است. مى‏دانستند كه او بسيار علاقه‌مند است تا حرف‌هاي حضرت را بشنود. بنابراين ابتدا از او سؤال مى‏كند: هَلْ تَدْرِي مَنْ شِيعَتِي؟ مى‏دانى شيعيان من چه كسانى هستند؟ قَالَ لَا وَ اللَّهِ؛ نوف گفت: نه به خدا نمى‏دانم.   شيعه كيست؟ قَالَ شِيعَتِي الذُّبُلُ الشِّفَاهِ الْخُمُصُ الْبُطُون؛ شيعيان ما کساني هستند که لب‏هايشان از ذكر خدا خشكيده و شكم‏هايشان از كم خوردن و روزه گرفتن گود افتاده است.  تَعْرِفُ (يا تُعْرَفُ) الرَّهْبَانِيَّةُ وَ الرَّبَّانِيَّةُ فِي وُجُوهِهِمْ ؛ وقتى انسان به صورت آن‏ها نگاه مى‏كند، آشکار است كه اين‏ها از دنيا اعراض كرده‏اند، دلبستگى به دنيا ندارند، توجهشان به خداست. رُهْبَانٌ بِاللَّيْلِ أُسُدٌ بِالنَّهَارِ ؛ شب مثل تاركان دنيا هستند و در روز همانند شيران بيشه. الَّذِينَ إِذَا جَنَّهُمُ اللَّيْلُ اتَّزَرُوا عَلَى أَوْسَاطِهِمْ در اين نسخه اتَّزَرُوا هست ولى ظاهرا غلط است، بايد ائْتَزَرُوا از ازار باشد چون همزه تبديل به تاى باب افتعال نمى‏شود. ائْتَزَرُوا عَلَى أَوْسَاطِهِمْ وَ ارْتَدَوْا عَلَى أَطْرَافِهِمْ؛ شيعيان من كسانى هستند كه وقتى شب تاريك مى‏شود و تاريكى آن فضا را مى‏گيرد، برمی‌خيزند در حالي که لباس ساده‏اى دارند و ردايى روى دوششان انداخته‌‌اند، همانند حالت احرام يا هم‌چون حالتى كه مرده را در قبر مى‏گذارند. اين تعبير ائْتَزَرُوا عَلَى أَوْسَاطِهِمْ را شارحين به گونه‌اي ديگر هم تفسير كرده‏اند؛ اما ظاهراً به قرينه بعد كه وَ ارْتَدَوْا عَلَى أَطْرَافِهِمْ گمان می‌رود كه حضرت مى‏خواهند بگويند آنان همين يك لباس ساده‏ را دارند. در اين باره بعضى‏ گفته‏اند: يعنى كمرشان را محكم مى‏بندند. به هر حال ممکن است آن معنا صحيح يا اصح باشد، اما اين معنا به ذهن بنده نزديك‏تر مى‏آيد که شيعيان يك لباس ساده‌اي دارند. وَ صَفُّوا أَقْدَامَهُمْ؛ گاهي روى پاها مى‏ايستند. وَ افْتَرَشُوا جِبَاهَهُمْ و گاهي نيز پيشانى‏هايشان را فرش زمين مى‏كنند؛ يعنى به سجده مى‏افتند. تَجْرِي دُمُوعُهُمْ عَلَى خُدُودِهِمْ ؛ اشكهايشان بر گونه‏هايشان سرازير مى‏شود. يَجْأَرُونَ إِلَى اللَّهِ فِي فَكَاكِ رِقَابِهِمْ نزد خدا مى‏نالند كه گردن آن‏ها را از عذاب نجات دهد و آنان را از اسارت‏هايى كه به دست خودشان فراهم كرده‏اند و از اسارت‏هاى شهوت و هوس و شيطان و نفس آزاد كند. أَمَّا النَّهَارَ فَحُلَمَاءُ عُلَمَاءُ كِرَامٌ نُجَبَاءُ أَبْرَارٌ أَتْقِيَاءُ؛ و اما در روز اين علائم از آن‏ها ظهور مى‏كند: اول اين که بردبار هستند. و قبلاً در روايت ديگرى كه خوانديم اولين وصفى كه براى شيعيان ذكر شده بود، همين بود كه آنان اهل حلم هستند. هم چنين در اين باره بيان شد كه چون در آن زمان‏ شيعيان در نهايت ضعف و تحت فشار توهين و اذيت و ظلم ديگران بودند، اگر بردبارى و شكيبايى نداشتند، مذهبشان را رها مى‏كردند. بنابراين براى اين‏كه بتوانند دين و مذهب خودشان را حفظ كنند، می‌بايست در مقابل ظلم‏ها و جفاهاى ديگران تحمل داشته باشند. پس اولين صفتى كه شيعيان بايد دارا باشند، همان حلم و بردبارى است. و بعد از حلم بيان شده که آنان مردمان دانا و بزرگوارى هستند. گاهي منش برخي از آدميزادها بسيار ضعيف است و به چيزهاى خيلى كوچك اهميت مى‏دهند و دنبال آن مى‏روند و اگر چيزى از آن‏ها سلب شود زود ناراحت مى‏شوند. به عبارتي برخي ضعيف النفس هستند. ولى كسانى نيز هستند بزرگوارانه با ديگران برخورد مى‏كنند. اگر اهانت و توهينى هم به آن‏ها شود آن را نديده و نشنيده مى‏گيرند. در قرآن كريم در اوصاف متقين عبارت نُجَبَاءُ آمده است. تا اين جا بخشى‏ از صفاتى كه اميرالمومنين(ع) در ابتدا براى شيعيانشان بيان كردند اشاره شد. در قسمت دوم اين روايت بيشتر روى سادگي زندگي شيعيان تكيه مى‏كنند. يعني آنان دلبستگى به دنيا و لذايذ و زخارف دنيا ندارند. يَا نَوْفُ شِيعَتِيَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا الْأَرْضَ بِسَاطاً؛ فرششان زمين است، يعنى باكى ندارند از اين‏كه روى خاك بنشينند، آنان  دنبال قالى ابريشمى نيستند. وَ الْمَاءَ طِيباً؛ اگر دسترسى به عطر و انواع ادكلن ندارند كه بدنشان را خوشبو كنند از آب استفاده مى‏كنند! وَ الْقُرْآنَ شِعَاراً؛ تكيه كلامشان قرآن است. از آن جا که آنان در بند شهرت، مقامات دنيوى و لذايذ دنيوى نيستند، در بين مردم هم شناخته شده نيستند و غالباً گمنامند. إِنْ شَهِدُوا لَمْ يُعْرَفُوا؛ اگر در مجلسى حضور پيدا كنند كسى آن‏ها را نمى‏شناسد، چون نخواستند خودشان را مطرح كنند. وَ إِنْ غَابُوا لَمْ يُفْتَقَدُوا؛ اگر بنا بوده در مجلسى حضور پيدا كنند و نيامدند كسى احوالشان را نمى‏پرسد كه فلانى چطور شد كه نيامد. شِيعَتِيَ الَّذِينَ فِي قُبُورِهِمْ يَتَزَاوَرُونَ وَ فِي أَمْوَالِهِمْ يَتَوَاسَوْنَ؛ درباره تفسير اين كلمه كه فِي قُبُورِهِمْ يَتَزَاوَرُونَ شارحين بيانات مختلفى دارند. ترجمه‏اش اين است كه در قبرها همديگر را زيارت مى‏كنند. يك احتمال اين است كه آن قدر اين‏ها از جامعه فاسد كناره مى‏گيرند كه اگر هم مى‏خواهند با هم ملاقات كنند، قرارشان را در قبرستان مى‏گذارند؛ آنجا محل ملاقات و به اصطلاح پاتوقشان است. بعضى ديگر گفته‏اند آنقدر آنان در غربت به سر مى‏برند كه در اين دنيا دوستانى كه با هم رفت و آمد داشته باشند، ندارند. بنابراين آنان همديگر را در عالم برزخ می‌بينند. وَ فِي أَمْوَالِهِمْ يَتَوَاسَوْنَ ؛ در روايات ديگرى هم كه از حضرت صادق(ع) و ساير ائمه نقل شده است روى اين موضوع خيلى تكيه شده است كه شيعيان ما بايد مراقب برادران دينى‏شان باشند. اموالشان را با ديگران تقسيم كنند. يعني اگر مى‏بينند برادرشان احتياج به يك مالى دارد، آن را براى خودشان ذخير نكنند و اهل ايثار باشند. در بعضى روايات‏ ديگر آمده است: وقتى عده‌اي گفتند ما از شيعيان شما هستيم، فرمودند آيا اغنيايتان به فكر فقرايتان هستند؟ آيا در اموالتان مواسات داريد؟ عرض كرد نه؛ فرمود: پس چه شيعه‏اى هستيد؟ وَ فِي اللَّهِ يَتَبَاذَلُونَ؛ در راه خدا بذل و بخشش مى‏كنند. بايد گفت: بذل و بخشش به اين معنا نيست كه بايد ثروت كلانى وجود داشته باشد تا بذل و بخشش بكنند؛ بلکه آنان با دِرْهَمٌ وَ دِرْهَمٌ وَ ثَوْبٌ وَ ثَوْبٌ  به ياري می‌شتابند. و وقتي يكى از دوستانشان به پول مختصرى احتياج دارد، او به همين اندازه، يعني يك درهم کمک می‌کند. بنابراين آنان گنجى را مبادله نمى‏كنند. اگر اين گونه بودند ديگر از شيعيان ما محسوب نمی‌شدند. در اين باره مرحوم مجلسى فرمودند: اگر اين گونه نبودند، پس: ليس بشيعة. بنابراين در اين بخش محور اين مطالب، ساده‏زيستى و گمنامى شيعيان بود. يعنى شيعيان در فكر جمع‌آوري ثروت و به فكر جاه و مقام و شهرت نيستند. البته معنايش اين نيست كه حتما بايد از مال فرار بكنند يا به طور كلى از مقام كناره‏گيرى كنند؛ بلکه منظور اين است كه آنان در بند دنيا نيستند و دلبستگى به مال و مقام ندارند.   شيعه و خشم و طمع؟در بخش سوم حضرت بيشتر روى اخلاق اجتماعى شيعه تكيه مى‏كند. شِيعَتِي مَنْ لَا يَهِرُّ هَرِيرَ الْكَلْبِ وَ لَا يَطْمَعُ طَمَعَ الْغُرَابِ؛ اين عبارت در چند روايت ديگر نيز هست. در اين روايت بر دو صفت مذموم که براي حيوانات است تكيه مى‏كند و مى‏گويد شيعيان ما از اين صفات مبرا هستند. نخست اينکه در بين حيوانات كه انسان مشاهده می‌کند، سگ اين خصوصيت را دارد كه بى‏‌دليل حمله مى‏كند. اين حيوان اگر كسى هم او را  اذيت نكرده باشد، پارس و حمله می‌کند. بنابراين شيعيان اين اخلاق را ندارند كه آماده براى حمله به ديگران باشند يا ديگران را اذيت كنند و در فشار قرار دهند. دوم: صفت ديگرى هم از پرندگان نقل مى‏فرمايند كه آن هم در بين شيعيان پيدا نمى‏شود. معروف است - به خصوص در بين عرب‌ها -  كه حريص‏ترين حيوان كلاغ است. اين حيوان هر چه به دست بياورد جمع مى‏كند. حتي وقتى هم احتياج ندارد و گرسنه نيست، باز جمع و يا دفن و ذخيره مى‏كند. مى‏گويند روئيدن درخت‏هاى گردو، غالباً به اين دليل است كه كلاغ مى‏رود اين‏ها را از جاهاى‏ديگر مى‏دزدد و در جاي ديگر پنهان مى‏كند. آن گاه که به درخت گردويي در بيابان برمی‌خوريم، می‌پنداريم که آن خودرو است؛ ولى آن درخت همان است که كلاغ كاشته است. حال اين‏كه آدم بيش از نيازش جمع و ذخيره كند، مصداق اين حيوان است. شيعه آن چه را نياز ندارد جمع نمی‌كند. وَ لَا يَطْمَعُ طَمَعَ الْغُرَابِ. وَ لَمْ يَسْأَلِ النَّاسَ وَ إِنْ مَاتَ جُوعاً؛ در بعضى از روايات آمده كه شيعيان از دشمنان ما چيزى نمى‏خواهد. در اين‌جا مى‏گويد: وَ لَمْ يَسْأَل الناسِ؛ شايد لفظ ناس اشاره‌اي داشته باشد به مخالفين. يعني شيعيان هيچ وقت براى نيازهايشان از مردم چيزى نمى‏خواهند؛ حتى اگر از گرسنگى بميرند. يعني آن قدر عزت نفس دارند كه نياز خودشان را به كسى اظهار نمى‏كنند. قرآن کريم می‌فرمايد: يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ... لا يَسْئَلُونَ النّاسَ إِلْحافاً2؛ مؤمناني كه خدا را دوست دارند اين گونه‌اند که: وقتى فقير هم هستند خودشان را غنى وانمود مى‏كنند و نمى‌گذارند ديگران فقر آن‏ها را بفهمند. اگر احتياجى هم داشته باشند به كسى اظهار نمى‏كنند. بر فقرشان صبر مى‏كنند تا خدا برايشان فرج بفرستد. البته در اين جا حاشيه‏هايى جزئى وجود دارد. زماني است كه انسان از شدت گرسنگي مشرف به مرگ، مى‏شود، در اين جا وظيفه شرعى‏اش است كه حتى از محرمات هم شده استفاده كند تا زنده بماند. وجوب اكل ميته براى خوف از مرگ را بعضى فتوا داده‏اند و جوازش قطعى، مسلم و اجماعى است. اگر حيات انسان در گرو اين باشد كه از چيز حرامى بخورد، در غير اين صورت از گرسنگى مى‏ميرد، حتماً بايد همان چيز حرام را بخورد. بنابراين اين روايت براي چنين مقامي نيست. اگر يك وقت زنده ماندن وظيفه شرعى شود و راه و چاره‏اى ديگر نباشد جز خوردن حرام يا درخواست از ديگرى، طبعاً درخواست از ديگرى مقدم است بر حرام‌خواري. از ديگر ويژگى‌هاي اجتماعي شيعه اين است كه: إِنْ رَأَى مُومِناً أَكْرَمَهُ وَ إِنْ رَأَى فَاسِقاً هَجَرَهُ؛ ما در انتخاب دوست و رفيق و احترام يا بی‌احترامي به اشخاص معيارهايى داريم. معمولاً عموم مردم به ثروت‏مندان احترام مى‏گذارند. ولى به فقرا احترام نمى‏گذارند. يا به كسانى كه مقام و پستى دارند احترام مى‏گذارند، ولى كسى را که پست و مقام ندارد اعتنايى نمى‏كنند. اما شيعيان ملاك احترام و بى‏احترامى‏شان ايمان و فسق است. شيعه اگر مومن با ايمان را ببيند؛ چه ثروت‏مند باشد، چه فقير، مقام و مسئوليتي داشته باشد، يا انسان گمنامى باشد، به او احترام می‌گذارد. لباس مندرس و موهاي ژوليده افراد ملاک نيست، بلکه ايمان است که ملاک است. بنابراين شيعيان ما اين گونه‌اند که: إِنْ رَأَى مُومِناً أَكْرَمَهُ؛ ملاك احترام به کسي را فقط ايمان می‌دانند نه پول ومقام اجتماعي. وَ إِنْ رَأَى فَاسِقاً هَجَرَهُ؛ اما وقتى با فاسقى مواجه مى‏شوند از او كناره‏گيرى مى‏كنند، بى‏اعتنايى مى‏كنند. هَولَاءِ وَ اللَّهِ يَا نَوْفُ شِيعَتِي؛ به خدا قسم اين‏ها شيعه من هستند. حضرت علي(ع) هم چنين اضافه مى‏كند: شُرُورُهُمْ مَأْمُونَةٌ وَ قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ؛ مردم از شر اين‏ها در امان هستند و دل‏هايشان محزون است. پيشتر بيان شد که اين حزن، حزن براى آخرت است و به دليل عقب ماندن از سير معنوى است و آن هم در قلب است و ظهورى در ظاهر ندارد. درواقع شيعيان دلشان محزون است از اين‏كه چرا به مقامات عاليه نرسيده‏اند و از اولياى خدا عقب مانده‏اند. حَوَائِجُهُمْ خَفِيفَةٌ وَ أَنْفُسُهُمْ عَفِيفَةٌ؛ نيازشان خيلى محدود است . با يك لقمه نان و يك لباس ساده‏ می‌توانند حاجتشان را برطرف كنند. اين طور نيست كه بايد با تشريفات ويژه‌اي زندگى‏شان اداره شود. وَ أَنْفُسُهُمْ عَفِيفَةٌ؛ شيعيان عزت نفس دارند و عفيف هستند. اخْتَلَفَ بِهِمُ الْأَبْدَانُ وَ لَمْ تَخْتَلِفْ قُلُوبُهُمْ؛ ممكن است بين شيعيان فاصله بيفتد، به خصوص آن زمانى كه تعداد آنان كم بوده و در ضعف زندگى مى‏كردند؛ ولى دل‏هايشان هيچ وقت از هم جدا نيست. قَالَ: قُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُومِنِينَ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ أَيْنَ أَطْلُبُ هَؤلَاءِ؟ آنگاه که اميرمؤمنان اين اوصاف را برشمرد، گفتم قربانت بروم اين گونه آدم‏ها را كجا پيدا كنم؟ قَالَ لِي فِي أَطْرَافِ الْأَرْضِ حضرت فرمود: گوشه وكنار پيدا مى شوند. به قول خودمان جوينده يابنده است. بگرد پيدا مى‏كنى. سپس براى اين‏كه او را دلدارى دهد فرمود: يَا نَوْفُ يَجِيءُ النَّبِيُّ(ص) يَوْمَ الْقِيَامَةِ آخِذاً بِحُجْزَةِ رَبِّهِ جَلَّتْ أَسْمَاوهُ؛ پيغمبر اكرم(ص) روز قيامت دست به دامن خداست. اين تعبير دست به دامن بودن، تعبير شايعى است، يعنى فقط نظرش به خدا است و از او رحمت مى‏خواهد و او متصل به خداست. وَ أَنَا آخِذٌ بِحُجْزَتِهِ؛ من كه على هستم، دامن پيغمبر(ص) را مى‏گيرم، وَ أَهْلُ بَيْتِي آخِذُونَ بِحُجْزَتِي؛ اهل‏بيت من، فرزندان و بستگان من دست به دامن من مى‏شوند، وَ شِيعَتُنَا آخِذُونَ بِحُجْزَتِنَا و شيعيان ما هم دامان اهل‏بيت(ع) را مى‏گيرند.پس شيعيان دامان اهل‏بيت(ع) و ائمه(ع) را، ائمه دامن من را می‌گيرند و من دامن پيغمبر(ص) را می‌گيرم و يک سلسله تشكيل مى‏شود. فَإِلَى أَيْنَ؟ وقتى اين‏ها به هم متصل شدند و دامن يکديگر را گرفتند، و مرتبط شدند به خدا، آن وقت به كجا مى‏روند؟ إِلَى الْجَنَّةِ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ؛ سه مرتبه فرمود به خدا قسم به سوى بهشت می‌رويم. اگر شيعه شديد و دامن اهل‏بيت(ع) را گرفتيد اين نتيجه‏اش است. خواندن اين احاديث باعث مى‏شود كه ما مقداري با فضاى فكرى و ذهنى ائمه اطهار و اهل‏بيت(ع) و شيعيان واقعى آشنا شويم. ببينيم براي آن‏ها چه چيزهايى ارزش بوده است. ائمه اطهار از شيعيانشان چه توقعى دارند؟ آيا آن بزرگواران توقع دارند که شيعيان پول جمع كنند، پست و مقام پيدا كنند، در بين جامعه شهرت پيدا كنند و اسم و رسم داشته باشند و عكسشان را به در و ديوار بزنند؟ يا خواسته‌‌هاي ديگري از ما دارند؟ احاديثي که نقل شد جملگي گوياي توقعات و خواسته‌هاي اهل بيت(ع) از شيعيان بود.    1. بحارالأنوار، ج 65، ص 191، باب «صفات الشيعة و أصنافهم».2. بقره / 273.





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 242]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن