تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 17 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هر كس به خدا توكل كند، دشوارى ها براى او آسان مى شود و اسباب برايش فراهم مى گردد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805454754




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نقاشي بدون مرز


واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: نقاشي بدون مرز


هنر- قرن پانزدهم ميلادي، در روستايي كوچك در نزديكي نورمبرگ آلمان، خانواده‌اي با هجده فرزند زندگي مي‌كرد

پدر خانواده كه طلاساز ماهري بود، تنها براي تأمين خورد و خوراك خانواده، روزي هجده ساعت كار مي‌كرد و هر كار موقتي هم كه بابتش پولي به او مي‌پرداختند، انجام مي‌داد. با وجود اين وضعيت به ظاهر نااميد كننده، دو پسر بزرگ خانواده، «آلبرت» و «آلبرشت دورر»، رؤياهايي در سر داشتند و مي‌خواستند استعداد خود را در هنر شكوفا كنند. ولي هر دو خوب مي‌دانستند كه پدرشان نمي‌تواند آنها را براي تحصيل در دانشگاه، به نورمبرگ بفرستد.

دو برادر شب‌هايي طولاني با همديگر درباره اين موضوع حرف مي‌زدند تا اين كه بالاخره تصميمي گرفتند. آنها قرار گذاشتند شير يا خط بيندازند؛ بازنده براي كار به معدن برود و هزينه تحصيل آن ديگري را به عهده بگيرد. بعد از آن، نوبت برادري خواهد بود كه برنده شده، تا برادرش را با فروش آثار هنري‌اش، يا حتي اگر لازم باشد با كارگري در معدن، حمايت كند، تا او هم بتواند در دانشگاه درس بخواند.

يك روز يكشنبه، زماني كه از كليسا برمي‌گشتند، سكه انداختند. آلبرشت برنده شد و به نورمبرگ رفت. آلبرت به معدن رفت و چهار سال تمام سخت كار كرد و همه خرج تحصيل برادرش را پرداخت.

دستان دعاگو

آلبرشت هر روز در كارش پيشرفت مي‌كرد؛ سياه‌قلم‌ها، حكاكي‌ها و نقاشي‌هاي او حتي از كارهاي استادانش هم بهتر شده بودند و زماني كه فارغ‌التحصيل شد توانست دستمزد قابل توجهي براي كارهاي هنري‌اش به دست آورد.

وقتي هنرمند جوان به روستايش بازگشت، خانواده دورر جشني برپا كردند. بعد از صرف شامي عالي، آلبرشت با افتخار از جايش بلند شد و براي تشكر از برادر عزيزي كه سال‌ها از عمرش را براي واقعيت بخشيدن به رؤياي برادر، قرباني كرده بود، به او نزديك شد و گفت: «حالا نوبت توست برادر خوبم. حالا مي‌تواني به نورمبرگ بروي و به رؤيايت واقعيت بخشي. من از تو حمايت مي‌كنم .»

همه سرها با اشتياق به انتهاي ميز برگشت. جايي كه آلبرت نشسته و اشك‌هايش به آرامي روي گونه‌هاي رنگ‌پريده‌اش جاري بود، سرش را تكان مي‌داد و پشت سر هم تكرار مي‌كرد: «نه...نه...نه...»

عاقبت اشك‌هايش را پاك كرد، به چهره‌هايي كه دوستشان مي داشت نگاهي انداخت و گفت: «نه برادر، من نمي‌توانم به نورمبرگ بروم، براي من خيلي دير شده.نگاه كن، ببين چهار سال كار طاقت‌فرسا در معدن با دستانم چه كرده! استخوان‌هاي همه انگشتانم شكسته‌اند. من از آرتروز رنج مي‌برم، حتي نمي‌توانم اين ليوان را به راحتي در دستم نگه دارم، چه برسد به اين‌كه بخواهم خطي ظريف روي كاغذ، يا بوم نقاشي بكشم. نه برادر، براي من خيلي دير است.»

آلبرشت با شنيدن حرف‌هاي برادرش براي يك لحظه در هم فرو ريخت، ديگر نتوانست تحمل كند و اتاق را ترك كرد.

نقاشي آلبرشت دورر از خودش

بعدها، روزي آلبرشت دورر براي قدرداني از اين همه فداكاري برادرش آلبرت، از او خواست تا به اتاق كارش برود و مدت زماني را در كنار او بنشيند، در حالي كه كف دست‌هايش به هم چسبيده و انگشتانش به طرف بالا كشيده شده بودند. آن‌وقت آلبرشت با ظرافتي خاص طرحي از دستان بي‌رمق و فرسوده و انگشتان لاغر برادرش كشيد؛ طرحي كه حالا همه مردم جهان آن را مي‌شناسند و يكي از طرح‌هاي مشهورتاريخ هنر به حساب مي‌آيد.

***

داستاني كه خوانديد، يكي از روايت‌هايي است كه به ما مي‌گويد تابلوي «دستان دعاگو» چگونه به وجود آمده؛ تابلويي كه از مشهورترين كارهاي آلبرشت دورر است. اما اين روايت خيلي مستند نيست. بعضي‌ها اين دست‌ها را متعلق به يكي از دوستان دورر مي‌دانند كه با از خودگذشتگي‌هايش به او كمك كرده در دانشگاه نورمبرگ تحصيل كند، در روايت ديگري هم كه به نظر حقيقي‌تر مي‌رسد، آلبرشت دورر اين طرح را به سفارش يك بازرگان ثروتمند، كه عضو شوراي شهر فرانكفورت بوده است، براي نقاشي محراب يك كليسا كشيده.

ديروز، اول خرداد، بيست و دوم ماه مي،537 اُمين سالگرد تولد آلبرشت دورر هنرمند آلماني بود؛ هنرمندي كه نقاشي‌هاي آبرنگش، او را به يكي از اولين نقاشان منظره در اروپا تبديل كرده است؛ كنده‌كاري‌هاي بلندپروازانه او روي چوب به هنرمندان اين رشته نشان داده كه چه كارهاي متنوعي مي‌شود روي چوب انجام داد و نمونه‌هاي چاپي‌اش، او را رسماً به يكي از بزرگ‌ترين هنرمند دوران رنسانس در شمال اروپا تبديل كرده است.

آلبرشت خيلي زود آموزش هنر را آغاز كرد. پدرش، كه طلاسازي مجار بود، اولين استاد آلبرشت بود و به او طراحي و كار با فلز و ساخت آن را ياد داد و وقتي استعداد آلبرشت را در طراحي ديد، او را، كه در آن زمان پانزده سالش بود، براي آموختن بيشتر به كارگاه‌هاي استادان بزرگ طراحي نورمبرگ فرستاد. آلبرشت در اين كارگاه‌ها علاوه بر طراحي، ساختن قالب‌هاي چوبي‌اي را آموخت كه براي چاپ استفاده مي‌شدند.

از كارهاي چاپي آلبرشت دورر

هنوز چند سالي از بيست سالگي‌اش نگذشته بود كه نامش بر سر زبان‌ها افتاد. اما شهرت آلبرشت تنها به خاطر آثار هنري‌اش نبود. او برخلاف داستاني كه به وجود آمدن طراحي «دستان دعاگو» را روايت مي‌كند، تحصيلات دانشگاهي نداشت، اما انساني انديشمند بود و هميشه با دوستانش، كه از استادان دانشگاه و صاحبان انديشه بودند، درباره موضوع هاي مختلف بحث مي‌كرد. يكي از ويژگي‌هايي هم كه آثار او را منحصر به‌فرد كرده، همراهي نقاشي‌ها و طرح‌هايش با علم رياضي است. او در كنار آفريدن آثار هنري، هندسه و رياضي را هم به طور جدي مطالعه مي‌كرد، چون معتقد بود رياضي، به‌خصوص شناخت هندسه، كليد درك هنر است. آلبرشت نوعي خط‌كش و پرگاري پيچيده ساخته بود كه از آنها در طراحي و نقاشي چهره‌هايش استفاده مي‌كرد. او از نظريه‌هاي رياضي كمك مي‌گرفت تا زيباترين تناسب‌ها را در آثارش به وجود بياورد و شناخت دقيق هندسه هم او را به يكي از استادان دورنمايي (پرسپكتيو) تبديل كرده بود. كتاب «چهار كتاب در باره اندازه‌گيري» او، اولين كتابي بود كه در آلمان درباره رياضيات و براي بزرگسالان منتشر مي‌شد؛ همان كتابي كه بعدها گاليله و كپلر از آن نقل قول مي‌كردند. «چهار كتاب درباره تناسب‌هاي انساني» هم، كه درباره نظريه تناسب‌هاي بدن انسان بود، سال 1528، كمي بعد از مرگش، چاپ شد. او با همراه كردن رياضي و هنر، نشان داد كه مرز ميان پديده‌هاي به ظاهر متضاد و آشتي‌ناپذير، تنها در ذهن ماست كه وجود دارد.

بي‌دليل نبود كه آثار آلبرشت دورر اين همه مورد توجه قرار گرفت؛ هنرمندان از كارها و شيوه او تأثير گرفتند و منتقدان هم در همه دوره‌ها، آثار او را تجزيه و تحليل و تفسير ‌كرده‌اند. حالا تعداد زيادي از آثار او در همه موزه هاي جهان در معرض تماشاي بازديدكننده‌ها و علاقه‌مندان قرار دارد.

تاريخ درج: 30 ارديبهشت 1387 ساعت 19:19 تاريخ تاييد: 18 خرداد 1387 ساعت 17:59 تاريخ به روز رساني: 18 خرداد 1387 ساعت 16:47
 شنبه 18 خرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: همشهری]
[مشاهده در: www.hamshahrionline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 754]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن