تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 12 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):آگاه باشيد كه دانش آينده، اخبار گذشته و درمان دردهايتان و نظم ميان شما در قرآن است. ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803711074




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

چه کار کنم بیشتر بشناسمش


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: raha_p22nd September 2009, 02:56 PMدختری 23 ساله هستم به پسری علاقه مند شدم ما هر دو مهندس عمران هستیم و در یک جا کار می کنیم ما همدیگر و دوست داریم ولی من اهل نمازم ولی اون میگه مسلمان هست ولی نماز و کلا این چیزا رو قبول نداره اون و خانوادش پیرو یک دین نه ولی یک مرام و مکتب خاصی هستن به من میگه کاری به نماز خوندن تو ندارم تو هم کاری به نوع حرف زدنم با خدا نداشته باش. نمی دونم این واسم ایجاد مشکل می کنه یا نه؟ مابا هم شرایطمون رو داریم میگیم اون مدام میگه من اهل رقصیدن و ... شیطونم و ... دوست دارم زنم مثل من باشه تو مهمونی و عروسی باهام برقصه یک جورایی داره اتمام حجت میکنه اون پارسال از من تقاضای ازدواج کرده بود و من به خانوادم گفتم ولی اتفاقاتی افتاد و من یک سال نبودم که این موضوع فراموش شد اما دوباره امسال بهم گفت باز من گفتم نه. ولی 2 ماه پیش من بهش گفتم دوسش دارم و دوست دارم زنش بشم. ولی به خانوادم نگفتم که ما دوباره داریم با هم صحبت می کنیم. خلاصه دوسش دارم و اون هم میگه من رو دوست داره ولی میگه هنوز تصمیمات جدی رو واسه زندگیش نگرفته من از این می ترسم نکنه چند وقت دیگه بگه اصلآ تصمیم به ازدواج نداره اون وقت من بفهمم سر کار بودم. خلاصه این که اونا پیرو یک مکتب خاص هستن اینکه اون هنوز نمیدونه می خواد زن بگیره یا از ایران بره اینکه اون ادم ازاد و راحتیه اینکه خانوادم هنوز نمی دونن مذهب اون رو اینکه اون میگه اگه بیاد خونمون نمیخواد جواب منفی بشنوه اینکه نمی دونم اگه به خانوادم بگم ما با هم در باره این مسائل حرف میزنیم بعد اونا بگن خوب بگو بیاد خواستکاری بعد اون ممکنه نیاد یا بیاد از خانوادم جواب منفی بشنوه اینکه دوستش دارم همه این چیزا داره دیوونم میکنه کارم نیاز به تمرکز فکری داره واقعا قاطی کردم خواهش می کنم راهنماییم کنید یک جورایی زیاد میگه دختر ها به من توجه دارن raha_p12th October 2009, 10:20 AMواقعا ممنون که جوابم رو ندادید دیگه نیاز ندارم بشناسمش چون اون واسه همیشه به من گفت بیخیال بشم و دوست نداره ما با هم ازدواج کنیم raha_p12th October 2009, 10:24 AMدارم دیوونه می شم دردم رو به کی بگم نه میتونم به خانوادم بگم نه به دوستام فقط شما میتونید کمکم کنید من حتی نمی دونم کجا گریه کنم خدااااااااااااااااااااااا اااااا اون بعد از یک سال که من جواب رد میدادم 1 ماه پیش بهش گفتم دوسش دارم از اون موقع اون علاقش به من کمتر شد مدام بهانه می آورد حالا که با احساساتم و غرورم بازی کرده میگه ما به درد هم نمی خوریم برو دنبال سرنوشتت میگه میخوام برم از ایران ولی دروغ میگه اون با احساساتم بازی کرد raha_p12th October 2009, 10:27 AMتو این تالار کسی نیست جواب من و بده دارم دیوونه می شم من دوسش دارم ولی اون به من میگه که بیخیال شم واسه همیشه من که به هیچ پسری محل نمی دادم حالا که بهش بعد 1 سال گفتم دوستش دارم و حاظرم زنش بشم زده زیر همه چیز من تا 1 ماه پیش هیچ صحبتی با هم نداشتیم اون از پارسال 2 3 بار ازم تقاضای ازدواج کرد و من جواب منفی دادم حالا که گفتم می خوامش میگه بیخیال من اصلآ حالم خوب نیست mahtabi12th October 2009, 11:47 AMعزیز دلم ندیده بودم. ببخش من باید زودتر این تاپیک رو میدیدم. فکر کردم یه بحث روانشناسی هستش نگاه نکردم. خوب وایسا با هم پیش بریم. من میخونم و دقیق سعی میکنم با هم صحبت کنیم. خودتون اذیت نکن. نهایتش اینه که رفته. زندگی که تموم نشده که.>:w<:x: با تشکر فریبا mahsa-ha12th October 2009, 12:17 PMتو این تالار کسی نیست جواب من و بده دارم دیوونه می شم من دوسش دارم ولی اون به من میگه که بیخیال شم واسه همیشه من که به هیچ پسری محل نمی دادم حالا که بهش بعد 1 سال گفتم دوستش دارم و حاظرم زنش بشم زده زیر همه چیز من تا 1 ماه پیش هیچ صحبتی با هم نداشتیم اون از پارسال 2 3 بار ازم تقاضای ازدواج کرد و من جواب منفی دادم حالا که گفتم می خوامش میگه بیخیال من اصلآ حالم خوب نیست سلام خوبی خانومی ؟من اتفاقی وارد این قسمت شدم ... باید بگم آدمها با گذشت زمان عوض میشن ایکاش تو اون یکسال ارتباطتون قطع نشده بود این فاصله باعث شد دلش ازت دور بشه پسرها مثل دخترها نیستن زود فراموش میکنن حتی اگه واقعا کسیرو دوست داشته باشن اون شرایطش باتو فرق میکنه علایقش با تو متفاوته با هم تفاهم ندارید اون یجور دوست داره تو یجور حتی اگه اولم باهم بسازین بعد یمدت باهم مشکل پیدا میکنین یکم منطقی باش و به خودت مسلط باش :rolleyes: سعی کن بشینی کاملا منطقی به همه ی مسائل بین خودتون فکر کنی حتی شده رو کاغذ بنویس بعد یه جمع بندی کن ... معمولا دخترا عشق پسرارو قبول میکنن ولی پسرها اینطور نیستن خودخواهن :(وقتی خودشون بخان دخترا باید قبول کنن ولی وای بحال روزیکه یه دختر پسری رو دوست داشته باشه ...حالا اونم موقعی که دوست داشت میومد دنبالت الانم حتما چشمش جای دیگس حرف تو رو نمیفهمه ...خودت بهتر میدونی دلیل رفتارش چیه بازم فکراتو بکن اگه هنوز دوستت داره و با کس دیگه ای نیست و میتونی با شرایطش کنار بیای بازهم تلاشتو بکن ولی من بعنوان یک دوست میگم سعی کن براحساست غلبه کنی و منطقی تصمیم بگیری... ازدواج مسئله ی بزرگیه سعی کن در انتخابت اشتباه نکنی مخصوصا ما زنها اگه اشتباه کنیم واقعا جبران ناپذیره ولی مردها راحت میرن با یکی دیگه ازدواج میکنن:rolleyes: امیدوارم تونسته باشم کمکت کنم خانومی آرزو میکنم تصمیم درستی بگیری :x::x: امیدوارم اگه بصلاحته و باهاش خوشبخت میشی جور بشه و اگه غیر اینه خودت منصرف بشی توکلت بخدا باشه بسپار بدست اون اگه قسمت باشه حتما جور میشه زیاد فکرو خیال نکن آرامش خودتو حفظ کن و با تمرکز به کارات برس:rolleyes: راستی اهل کجایی؟اگه دوست داشتی برام پیام بزار بیا تو جمع دوستام :x: مواظب خودت باش دختر خوب فعلا خدانگهدار:x: viola12th October 2009, 09:37 PMدارم دیوونه می شم دردم رو به کی بگم نه میتونم به خانوادم بگم نه به دوستام فقط شما میتونید کمکم کنید من حتی نمی دونم کجا گریه کنم خدااااااااااااااااااااااا اااااا اون بعد از یک سال که من جواب رد میدادم 1 ماه پیش بهش گفتم دوسش دارم از اون موقع اون علاقش به من کمتر شد مدام بهانه می آورد حالا که با احساساتم و غرورم بازی کرده میگه ما به درد هم نمی خوریم برو دنبال سرنوشتت میگه میخوام برم از ایران ولی دروغ میگه اون با احساساتم بازی کرد عزیزم اولا که به نظر من این ازدواج غلطه چون دو نفر که سر اصل مسائل فکری و اعتقادی با هم تفاهم نداشته باشن بهیچ عنوان نمیتونن باهم کنار بیان چون دیدشون در برابر مسائل به جای این که مکمل هم باشه متضاد همه پس همیشه بحث و جدل وجود داره و یا اینکه یکی همیشه باید دیگریرو تحمل کنه و یا ....شما میگی ادم معتقدی هستی ولی اون در قید نیست حالا تصور کن مثلا تو 1 عروسی شما میخوای مثل 1 خانوم سنگین بشینی ولی شوهرت میخواد برقصه خودشو مطرح کنه و لذت ببره خوب اگه پایش نباشی باید شاهد ارتباطش با دخترای اون جمع باشه و دم نزنی که مسلما سخته تحمل همچین شرایطی بخصوص که بقول خودت مثلا با اصل قضیه رقصش مشکل داری حالا بماند که با دیگری هم باشه ..نکته دیگه اینه که این اختلافات به ظاهر کوچیک کم کم باعث بوجود اومدن یه شکاف عمیق بینتون میشه و کم کم عشقو علاقتون که منجر به ازدواج شده از بین میره و میرسه به جایی که یا باید همدیگرو در حد هم اتاقی و یا کمتر تحمل کنید یا از هم جدا شید ..این نکته های ریز خیلی خیلی مهمه ...تازه ازین مراحلم که رد شید وقتی بچه دار شدید چی؟؟؟؟اونوقت چی؟یکی میخواد بگه خدا اینه یکی میخواد خدارو جور دیگه مطرح کنه یکی میخواد بچش مذهبیو فلان باشه دیگری میخواد ازادو اهل تفریحو ...خوب اون بچه بیچاررم دچار دوگانگیو مشکلات میکنید ....در ضمن از ظواهر امر مشخصه این اقا از همون اولم نه تنها دنبال ازدواج نبوده بلکه بقول خودش ادمیه که دلش میخواد توجه همرو جلب کنه و همه اونو خواسته باشن بخصوص کسایی که کمتر به کسی رو میدن و موقعیت شخصیتی خوبی دارن مثل شما اون در اصل فقط یه مشکل داشته اونم این که از نظر شما هم کسی باشه که مورد توجهه و وقتی به این خواستش رسیده دیگه نیازی نداره که بخواد مثل قبل رول عاشقیرو بازی کنه مهم اون اوکی و تائید بوده که گرفته این شخصیت بیشتر تو کسایی دیده میشه که بقول خودشون دختر بازن این جور افراد ازینکه مورد توجه ادما باشن بخصوص دخترا حالا با هر تیپ و شخصیتی لذت میبرن و اصولا زیاد هم به خانواده و این اصول پایبند نیستن چون نه تنها سیری ندارن بلکه روز بروز حریصتر میشنو بیشتر میخوان خودشونو محک بزنن که چقدر مورد توجهن ....به نظر من شما باید عاقلانه تر تصمیم بگیرید ضمن اینکه این حس دوست داشتن که شما دارید ممکنه مقطعی باشه و علتش این باشه که چون هرروز مدتها باهم سروکار دارید این حسو دارید به نظر من اگه شرایط عوض شه و کمتر ببینیدش خودتون هم بهتر میتونید متوجه اختلافها بشیدو منطقی تر عمل کنید ...موفق باشید لطفا نظرتونم بدید درمورد نظرات ماها raha_p17th October 2009, 03:33 PMسلاممنون واسه راهنماییتون ولی من احساس می کنم هنوزدوستم داره ولی از ازدواج می ترسه کمکم کنید چطور کاری کنم که نترسه viola18th October 2009, 12:19 AMدوست عزیز جملتونو باید اینطور تصحیح کنید که من هنوز دوسش دارم و تا وقتی دیدتون اینه و نظرتونو عوض نکنید نمیشه کمکی کرد شما قرار نیست اونو نگرانیهاشو رفع کنیئ و نکته دیگه اینکه این مرده که بید ترس از دست دادن زن مورد علاقشو داشته باشه و عجله کنه نه اینکه شما بیاید هم ابراز علاقه کنید هم رد کردنشو توجیح کنید وهم اینکه واسش به فکر راه حل باشید به نظر من هرچقدرم دوسش دارید بهتره خوددار باشید اگه واقعا نیتش درست باشه میاد جولو اگه نه که میذاره میره و در هردو صورت شما چیزیو از دست ندادید و شخصیتتونم حفظ شده ولی اگه شما خودتونو له کنید و باز درش تاثیری نذاره و بذاره بره چی نصیب شما میشه بخصوص جولو بقیه ؟؟؟؟؟؟فقط سر افکندگیو شکست پس با خودتون رو.راست باشید raha_p18th October 2009, 11:09 AMمن کجا میتونم حرف خصوصی بزنم که کسی نبینه به جز روانشناس این تالار؟ viola18th October 2009, 11:30 PMمیتونی براش پیام خصوصی بدی raha_p20th October 2009, 09:49 PMتو یک بعد از ظهر همه چیز تمام شد اون راست می گفت ما به درد هم نمی خوریم چیزایی گفت و نشونم داد که باورم شد اون با من خیلی فرق داره بله اون یک آدم ازاد از هر لحاظ که فکرشو بکنیده من زیادی دل بسته شده بودم خدا رو شکر می کنم که قبل از اینکه اتفاقی بیفته اون خودش به همه چیز اقرار کنه و اینکه از زندگی چی می خواد. اون ادم ازادیه که پایبند هیچ چیز نیست ازشم بدم میاد که چرا حالا این چیزا رو بهم گفت حالا که عاشقش شدم و خوشم میاد که بهم گفت همه چیز از خودش و.......... برام سخته که از ذهنم بیرونش کنم فکر کنم از قلبم بیرونش کردم ولی یاد خودش و حرفاش میفتم بی اختیار گریه می کنم. هم حالم خوبه هم حالم بده چه کار کم فراموشش کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟ shabnam_ro5th November 2009, 04:18 PMبه نظرمن در اين طور مواقع زمان همه كارا رو درست ميكنه چون شرايط من از شما بدتر بود ولي به مرور زمان همه چي درست شد حتي به گذشته خودم خندم ميگيره كافيه يكي ديگه توي زندگيت پيدا بشه سرت به اون گرم ميشه وسخت گيرتر خواهي شد و از روي منطق جلو ميري نه احساس:x: اين گريه هاتم به مرور كم رنگ تر ميشه.اين اتفاق ها يكجور تجربه اند اگه الان برات خوب باشه در آينده حتما به ضررت بوده كه خدا همه چيزو برات نشون داده ونگذاشته زندگيت نابود شه خدا خيلي مهربونه اگه خوب رو ازت بگيره بهترين هارو بهت ميده مطمئن باش چون به من ثابت شده>:w<مواظب روحت باش وخودت رو دست كم نگير دوست من mahtabi6th November 2009, 09:16 AMتو یک بعد از ظهر همه چیز تمام شد اون راست می گفت ما به درد هم نمی خوریم چیزایی گفت و نشونم داد که باورم شد اون با من خیلی فرق داره بله اون یک آدم ازاد از هر لحاظ که فکرشو بکنیده من زیادی دل بسته شده بودم خدا رو شکر می کنم که قبل از اینکه اتفاقی بیفته اون خودش به همه چیز اقرار کنه و اینکه از زندگی چی می خواد. اون ادم ازادیه که پایبند هیچ چیز نیست ازشم بدم میاد که چرا حالا این چیزا رو بهم گفت حالا که عاشقش شدم و خوشم میاد که بهم گفت همه چیز از خودش و.......... برام سخته که از ذهنم بیرونش کنم فکر کنم از قلبم بیرونش کردم ولی یاد خودش و حرفاش میفتم بی اختیار گریه می کنم. هم حالم خوبه هم حالم بده چه کار کم فراموشش کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خیلی خوبه که بهرحال زودتر از اونکه بیش از این ضربه روحی بخوری این مسئله از طرف خودش به پایان رسید و تو به یه شناخت واقعی ازش رسیدی. اما در مورد فراموشی: زمان خودش مسائل رو کمرنگ و کمرنگتر میکنه. کافیه که به خودت بقبولونی که بهش فکر نکنی. تا زمانی که بخوای گذشته رو ورق بزنی در ذهن تو پر رنگ میمونه. سعی کن اراده کنی و بهش فکر نکنی. همین که بهش فکر نکنی از ذهنت رفته رفته پاک میشه و انشاءالله موردی برات پیش میاد که با یه فکر درست پایه های زندگی آینده ات رو میتونی بر اساسش بریزی. با تشکر فریبا elada8th November 2009, 09:23 PMتو یک بعد از ظهر همه چیز تمام شد اون راست می گفت ما به درد هم نمی خوریم چیزایی گفت و نشونم داد که باورم شد اون با من خیلی فرق داره بله اون یک آدم ازاد از هر لحاظ که فکرشو بکنیده من زیادی دل بسته شده بودم خدا رو شکر می کنم که قبل از اینکه اتفاقی بیفته اون خودش به همه چیز اقرار کنه و اینکه از زندگی چی می خواد. اون ادم ازادیه که پایبند هیچ چیز نیست ازشم بدم میاد که چرا حالا این چیزا رو بهم گفت حالا که عاشقش شدم و خوشم میاد که بهم گفت همه چیز از خودش و.......... برام سخته که از ذهنم بیرونش کنم فکر کنم از قلبم بیرونش کردم ولی یاد خودش و حرفاش میفتم بی اختیار گریه می کنم. هم حالم خوبه هم حالم بده چه کار کم فراموشش کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟ سلام رها:) صحبت هات را در برگه ابتدایی خوندم متوجه شدم یکی از نگرانی هات در اون زمانی که بهش گفته بودی دوستش داری اینه که اون آدم ازادیه اما اینجا نوشتی که پایبند به هیچی نیست حالا می خواهم وجدانی بهم جواب بدی از ابتدا نمی دونستی که انسانیه که مثل خودت پایبند به خیلی چیزها نیست؟ واقعا تصور میکنی فریبت داده؟ یا اینکه این تفکراتت برای اینه که ازش بدت بیاد و بتونی فراموشش کنی؟ به نظرمن در اين طور مواقع زمان همه كارا رو درست ميكنه چون شرايط من از شما بدتر بود ولي به مرور زمان همه چي درست شد حتي به گذشته خودم خندم ميگيره كافيه يكي ديگه توي زندگيت پيدا بشه سرت به اون گرم ميشه وسخت گيرتر خواهي شد و از روي منطق جلو ميري نه احساس:x: اين گريه هاتم به مرور كم رنگ تر ميشه.اين اتفاق ها يكجور تجربه اند اگه الان برات خوب باشه در آينده حتما به ضررت بوده كه خدا همه چيزو برات نشون داده ونگذاشته زندگيت نابود شه خدا خيلي مهربونه اگه خوب رو ازت بگيره بهترين هارو بهت ميده مطمئن باش چون به من ثابت شده>:w<مواظب روحت باش وخودت رو دست كم نگير دوست من به یک نکته قشنگی توی مطلبت پرداختی که بعد بازش میکنم فعلا منتظر پاسخ رها می مونم raha_p18th November 2009, 04:42 PMمن شدیدآ حالم بده من چی کنم از اخرین پستی که واستون فرستادم من دوباره سعی کردم که بهش برسم و فکر کردم دوباره اونم می خواد.2 هفته مثل اوایی که به هم علاقه دارن با هم حرف می زدیم sms می دانیم من احساس کردم اون یکم داره خودشو زیاد بد نشون میده که من راجه بهش بد فکر کنم و فراموشش کنم. . ما دوباره شروع کردیم ولی اون دوباره همین الان همه چیز و تموم کرد . اون پارسال ازم تقاضای ازدواج کرد ولی من جواب رد دادم اون الان گفت تو پارسال گفتی نه و من همون پارسال تمومش کردم. یک روز می خواد یم روز نمی خواد هر دفعه می خواد به هم بزنه چیزایی می گه که من ازاش بدم بیاد من دیگه طاقت شکستن ندارم تورو خدا بگید چطوری من از فکرش بیام بیرون دارم دیونه می شم هیچ کس جز شما از این ماجرا ها خبر نداره. من هر روز اونو میبینم به خاطره کارم وای اخه چطور فراموشش کنم وقتی هر روز می بینمش اون تلافی پارسال و داره سرم در میاره ولی دیگه نمیخوام ازیت بشم بگین چی کنم؟ اگه کسی تجربه ایی مثل من داشته بگه. نه من نمی دونستم اینقدر آزاده اونم داره زیادی خودشو آزاد نشون می ده. سلام فکر می کردم می تونم فراموشش کنم. اما نمی شه من و اون به خاطر کارمون روزی7- 8 ساعت همدیگر و می بینیم البته سر کار کاملآ عادی هستیم و حتی حرفی هم در این مورد نمی زنیم ولی برای من که می خوام فراموشش کنم خیلی سخته چون هر روز می بینمش و یاد تمام این اتفاقات گذشته می افتم. لطفآ کمکم کنید شب روز تو خواب و بیداری جلوی چشمم هست کلآ کلافه شدم.خسته کسل پیش دوستام و تو مهمونی مدام تو فکرم. چی کنم با این عشق و دوری و فراموشی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ elada23rd November 2009, 07:25 PMخوب یکجورائی هم حق داره اما به شرطی که خیلی طول نکشه به هر حال غرورش را شکستید وقتی گفتید نه و حالا شاید دلش بخواهد تلافی کنه پس بگذار بکنه چرا بی خودی اعصاب خودت را داغون میکنی سعی کن جلوی اون نشون بدی که داری عذاب می کشی! اما در درونت عذاب نکش! اگر نشان دادی ناراحتی و داری عذاب می کشی و حدودا تا 1 ماه بعدش به طور قطعی اومد طرفت یعنی اینکه واقعا می خواد با تو باشه اما لاگر به ناز کردن ها همچنان ادامه داد بدون که این آدم مناسب شما نیست raha_p24th November 2009, 03:03 PMبه نظر شما کسی که قبلآ دوست دختر 2 3 تا داشته و حتی یکیشون ایرانی نبوده و تو یکی از سفرهاش با اون آشنا شده و عکس گرفتن بیرون رفتن و... به نظر شما مناسب دختری که اصلا دوست پسر نداشته هست؟ اون اینطور آدمی هم بوده در گذشتش. اون حتی عکس هاش با اون دختر خارجی رو به من نشون داد تا من منصرف شم. elada27th November 2009, 09:11 PMبه طور کلی نمیشه گفت کسی که دوست دخر داشته اگر با دختری که دوست پسری نداشته ازدواج کنه به مشکل می خوره اما با توجه به خصوصیات اخلاقی شخص شما این احتمال وجود داره که مشکل بر بخورید ولی به طور کلی میشه گفت اختلاف مذهب(نه فقط مسئله دوستی) صد در صد می تونه مشکل ساز بشه raha_p30th November 2009, 10:12 PMخوب یکجورائی هم حق داره اما به شرطی که خیلی طول نکشه به هر حال غرورش را شکستید وقتی گفتید نه و حالا شاید دلش بخواهد تلافی کنه پس بگذار بکنه چرا بی خودی اعصاب خودت را داغون میکنی سعی کن جلوی اون نشون بدی که داری عذاب می کشی! اما در درونت عذاب نکش! اگر نشان دادی ناراحتی و داری عذاب می کشی و حدودا تا 1 ماه بعدش به طور قطعی اومد طرفت یعنی اینکه واقعا می خواد با تو باشه اما لاگر به ناز کردن ها همچنان ادامه داد بدون که این آدم مناسب شما نیست سلام من دیروز بهش گفتم که دیگه نمی تونم واسه اینکه این کار انجام بشه التماس کنم و دیگه نمی تونم بیشتر از این ادامه بدم و گفتم دیگه بیخیال شدم ما به درد هم نمی خوریم اونم گفت من که بهت گفتم ما به هم به درد هم نمی خوریم گفت خود دانی. اما امروز کلی زنگ زد و اس ام اس داد و گفت ناراخت نشو و من گفتم مگه مهمه من ناراحت بشم یا نشم گفت آره من نمی خوام ازمن ناراحت بشی چون دوست دارم و منم بخشیدمش. اون جور که شما گفتید شد. حلا من باید چکار کنم و به نظر شما چی پیش میاد.؟ به نظر شما واسه اینکه بیشتر همدیگر و بشناسیم باید چکار کنیم. یک من دچار تردید شدم احساس می کنم آدم پیچیده ای هست. raha_p3rd December 2009, 10:16 PMسلام. اون اومد دوباره ولی به من میگه باید با اخلاق هم بیشتر آشنا بشیم. عصبانیت صبر حساسیت همدیگر و بدونیم میگه باید با هم بریم بیرون این ور اون ور. بعدش ببینیم به درد هم می خوریم یا نه. میگه من فقط ظاهر تو رو سر کار دیدم دوست دارم ببینم بیرون چطوری هستی ولی ما تهران زندگی نمی کنیم که اگه با هم رفتیم بیرون کسی ما رو نبینه. به خاطر کارمون اینکه همکاریم و اینکه من نمی خوام بدون اطلاع خانوادم باهاش برم بیرون که البته خانوادم هم مخالفت خواهند کرد . ما زنگ س ام اس چت می کنیم البته سر کار حرف نمیزنیم. حالا چه کار کنم؟ من نمی خوام باهاش برم بیرون اونم میگه وقتی میاد خواستگاری که مطمئن شده باشه. میگید چکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟ zozo223rd December 2009, 10:28 PMببخشيد كه اظهار نظر ميكنم ولي من ميگم كلا" بي خيالش شو! اين آقاي محترم نميتونه مرد زندگي شما باشه دوست من!:shame: شما خودت تحصيل كرده اي و توي اين جامعه هزار رنگ شاغلي پس ازت بعيده كه بخواي احساساتي با اين قضيه برخورد كني!!! كاش ميتونستي محل كارتو عوض كني تا ديگه نبينيش!!! از دل برود هر آنكه از ديده برفت! raha_p4th December 2009, 01:03 PMنگو تو رو خدا من خیلی دوسش دارم. چرا میگی ما به درد هم نمی خوریم؟ چرا باید بیخیال شم؟ خواهش میکنم راهنماییم کنید. zozo224th December 2009, 05:10 PMنگو تو رو خدا من خیلی دوسش دارم. چرا میگی ما به درد هم نمی خوریم؟ چرا باید بیخیال شم؟ خواهش میکنم راهنماییم کنید. عزيزم تو ميتوني با يه آدم دمدمي مزاج زندگي كني؟؟؟!!!:confused: آدمي كه امروز يه حرفي ميزنه! فردا حرفشو پس ميگيره! پس فردا ميگه ببينيم چي ميشه! و ...:eek: در هر صورت من ميگم بي خيالش شو چون ممكنه چند سال ديگه حسرت بخوري چرا اون موقع كه بايد ازش دل ميكندي اين كارو نكردي!!!مطمئن باش خيلي زودتر از اون كه فكرشو كني از خاطرت ميره و خيلي زود برا� سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1039]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن