تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 23 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس رحم نكند به او رحم نشود، هر كس نبخشد بخشيده نشود و هر كس پوزش را نپذيرد، خدا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815396820




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

«شهريار» مجموعه اى كه چنگى به دل نزد


واضح آرشیو وب فارسی:ابرار: «شهريار» مجموعه اى كه چنگى به دل نزد
توليد و پخش سريال شهريار از سيماى جمهورى اسلامى ايران پاسخى بايسته- و نه لزوماً شايسته- براى علاقه و اشتياق مردم ايران زمين؛ و حتى مردم منطقه اى از جهان كه در حوزه فرهنگ ايران زمين قرار دارند، بود. نوعاً، پرداختن به زندگى شاعران درآثار نمايشى ظرفيت هاى وسيعى براى جذب و جلب توجه مخاطبان دارد؛ آن هم شاعرى مثل شهريار كه با آثار خود توانسته است در دل عارف و عامى نفوذ و حوزه اثر وسيعى در قلمرو فرهنگ و هنر فارسى و تركى آذرى براى خود ايجاد كند. در سريال شهريار ما با نقاط قوت فراوانى روبرو هستيم كه از آن جمله مى توان به هنر پيشه هاى توانا، صحنه آرايى زيبا، موسيقى خوب، لوكيشن هاى جذاب و كارگردانى قوى اشاره كرد. با اين وجود به نظر مى رسد اين سريال به نسبت موضوع جذابى كه داشت، در جذب رضايت كامل مخاطبان چندان موفق نبوده باشد و علت اصلى اين امر را بايد در داستان پردازى ضعيف و گفتارهاى سست آن جستجو كرد. تلاش نويسنده در جهت ايجاد فراز و فرودهاى تند در روند داستان ها تا حدود زيادى چهره تصنعى و دور از واقعيت به روايت زندگى شهريار داده كه براى مخاطبان ناخوشايند و دل آزار است. روى كرد خيالبافانه- و نه خيال پردازانه- به حوادث زندگى شهريار در حقيقت نمك كار را از بين برده است. داستان هايى منقطع از واقعيت و حتى غير مرتبط با آن در زندگى شاعرى كه تمام جزئيات زندگى او را تمام ايرانيان مى دانند، نه تنها به اهدافى مانند جذاب كردن سريال كمك نكرده، بلكه در جهت عكس آن هم حركت نموده است. به عنوان مثال سكانس مربوط به مجلس شاهنامه خوانى در تبريز كه در آن ريش سفيدان، معتمدان و مردان جا افتاده تبريزى تحت تأثير شاهنامه خوانى يكى از حضار شديداً متاثر شده و گريه مى كنند و در اين بين «ابراهيم اديب» با خواهش «گلرخ» - كه در پس پرده است- شروع به شاهنامه خوانى مى كند؛ با هيچ يك از عناصر واقعيت نسبتى برقرار نمى كند. مقصد اين نيست كه بگوئيم چنين حادثه اى رخ نداده بلكه مى خواهيم بگوييم كه عناصر تشكيل دهنده چنين واقعه خيالى هم هيچ نسبتى با واقعيت ندارند. يا سكانس مربوط به ستارخان و يارانش كه با شكافتن ديوار حياط، وارد خانه پدر شهريار مى شوند و ستارخان (با آن چهره پردازى و گريم نامتناسب) به اين شعر فارسى بيش از اندازه لطيف تمثل مى جويد كه: «پرى رو تاب مستورى نداردچو دربندى سر از روزن برآرد» ! همچنين صحنه هاى مربوط به ديدارهاى مكرر شهريار جوان با ثريا در يك كافه قنادى؛ و مغازله آن دو در اين مكان عمومى كه در يك مورد حتى به غزل خوانى شهريار براى ثريا هم انجامد و اين همه در مقابل چشم فروشندگان و احياناً افراد حاضر در كافه صورت مى گيرد. داستان ديدار شهريار با نيما و ماجراى جوان شاعر دزد كه خودش را شهريار جا زده و مچ گيرى شهريار از او، همچنين حضور نيما در قهوه خانه يوش، قضاوت دهقانان درباره او، شعر سرايى فى البداهه شهريار، كم شدن روى دو دهقان منتقد شعر نيما و كف زدن دهقانان حاضر در قهوه خانه!، همه و همه ماجراهايى هستند كه صرفاً به خاطر پديد آوردن اوج و فرود دراماتيك، به روند داستان شهريار الحاق شده اند و متاسفانه به دليل ناتوانى در ايجاد نسبت هاى حداقلى با واقعيت نمى توانند حس باور پذيرى مخاطب را اقناع كنند. يكى ديگر از مواردى كه بايد به آن اشاره كرد محوريت بيش از اندازه ماجراى عشق شهريار و ثريا در سريال است؛ ماجرايى كه در كل ديوان شهريار جز در ابياتى خاص از غزل هايى معدود به آن اشاره اى نرفته است. نقطه ختام اين عشق شورانگيز هم در سريال، راه حل دراماتيك خود را نيافته است. هيچ توجيه اخلاقى و اجتماعى براى برخوردهاى سرد و طردآميز شهريار با ثريا بعد از ماجراى مرگ شوهر ثريا وجود ندارد. اينكه شهريار با آن درايت، زكاوت و هوش شاعرانه اش متوجه اين نكته نشده باشد كه ثريا بر خلاف ميل باطنى و به اجبار تن به ازدواج داده است، غير قابل قبول و باور است. آيا نمى شد ماجراى ديدار دوباره شهريار با ثريا را به زمان بعد از ازدواج شهريار موكول كرد تا قول شهريار در غزل «آمدى جانم به قربانت ولى حالا چرا؟» به نحوه مطلوب تر و منطقى ترى جا بيافتد؟ ماجراى ديدار شهريار با عزيزه هم تلاشى على الظاهر عامدانه براى مخالفت با واقعيت محض است كه دليل آن براى مخاطب معلوم نيست؛ چرا كه مسأله قوم و خويش بودن عزيزه با شهريار مطلبى است كه بارها در زندگينامه هاى معمولى شاعر هم به آن اشاره شده است از اين جهت اينكه نويسنده، شهريار و همسرش را دو فرد كاملاً غريبه معرفى و براى نحوه آشنايى آنها داستانى ابداع كرده امرى شگفت آور و سئوالى بدون پاسخ است. علاوه بر نبود كشش دراماتيك، گفتارهاى سست و ضعيف هم در كاهش ميزان ارتباط سريال شهريار با مخاطبان موثر است. اين ضعف در گفتارنويسى؛ خصوصاً در سكانس هاى مربوط به ديدارهاى ثريا و شهريار بعد از آن ماجراى «آمدى جانم به قربانت ولى حالا چرا؟» بيشتر نمود پيدا مى كند. همچنين گفتارهاى شهريار با عزيزه (خصوصاً در صحنه اى كه از بارداربودن او آگاه مى شود) همچنين گفتارهاى عمه خانم با شهريار (مشحون از قربان صدقه هاى مكرر در مكر خنك) نه تنها چنگى به دل مخاطبان نمى زند بلكه در مواردى دل آزار و ناخوشايند هم هست. تلاش نويسنده محترم براى خلق فراز و فرود دراماتيك و ايجاد فاصله زياد بين نقاط اوج و فرود داستان هاى ابداعى روال طبيعى سريال را بر هم زده است؛ حال آنكه نمايش جريان زندگى شخصيتى چون شهريار با اندك دخل و تصرف دراماتيك، آن هم با اتكا بر واقعيت ها و موقعيت هاى طبيعى مى توانست نتايج بهترى داشته باشد. اين سؤال هم پيش مى آيد كه چرا از ظرفيت هاى داستان پردازى زندگى نامه و آثار شهريار به نحو مطلوبى استفاده نشده است؟ منظومه «حيدر بابا» كه خود مجموعه اى از حوادث و شخصيت هاى واقعى است، مى توانست سر چشمه اى براى داستان گويى ها و شخصيت پردازى هاى سريال باشد كه متاسفانه مورد توجه قرار نگرفته است. مسير داستان سريال شهريار مى توانست و مى بايست از ميان هزاران حادثه و ماجراى واقعى (البته نه لزوماً داراى اوج و فرودهاى دراماتيك) عبور كند كه هر كدام از آنها دريايى از جاذبه ها را در خود مى داشت. پرداختن به آداب، رسوم، عادت ها، باورها، موقعيت ها و معرفى جامعه آذربايجان در آن برهه زمانى مى توانست ضمن پيش بردن جريان داستان، فوائد جامعه شناختى فراوانى را هم، در برداشته باشد (ظرفيت هايى كه در سريال «روزگار قريب» به خوبى از آن استفاده شده است) در جريان سفر شهريار به تهران با صحنه اى روبرو هستيم كه يك مجرم در طويله خان سكنى گرفته و به اين ترتيب از تعقيب و مجازات قانون در امان است. اين يكى از موقعيت ها و آداب مربوط به ادوار گذشته است كه خيلى جالب و مفيد است، اما متأسفانه رويكرد به اين قبيل جنبه ها در سريال حالت موردى دارد و فراگير نيست. رويكرد خيالبافانه نويسنده به زندگى شهريار در بعضى موارد هم در مسير نقض غرض مى افتد.اين رويكرد علاوه بر ذبح واقعيت ها، گاهى ما را به آن شيرينى متصور و مفروض نمى رساند كه سهل است، صحنه هايى ناخوشايند و مقرون به كراهتى را هم عرضه مى كند. مسائل ذكر شده جز خدشه وارد آوردن به ساختار داستان و ايجاد احساس هايى ناخوشايند هيچ ثمره اى ندارد. مورد ديگرى كه بايد به آن پرداخت استفاده از زبان تركى در سريال شهريار است كه حوادث آن، غالباً در محيطى اتفاق افتاده است كه زبان آن محيط، تركى آذرى است. صرف نظر از اين شاخصه جغرافيايى، زبان و ادبيات تركى در جغرافياى آفرينش هاى ادبى شهريار هم جايگاهى شاخص و نقشى درخشان دارد و بر اين اسا س صرف نظر كردن كلى از آن در سريال موجه نبوده است. نويسنده و كارگردان با درك اين ضرورت خواسته اند جاى پايى از زبان و ادبيات تركى در سريال شهريار بنشانند كه اين جاى پاها بسيار كم رنگ، غير هدايت كننده و حتى- محض خالى نبودن عريضه- به نظر مى رسند. در مقاطعى ازسريال شخصيت ها بدون علت خاصى چند كلمه اى تركى صحبت مى كنند (آن هم با لهجه غليظ فارسى) ! منطق اين عبارات و جملات تركى در متن گفتارهاى فارسى چيست؟ اگر مثلاً نويسنده محترم در بيان اشعار، ضرب المثل ها، اصطلاحات و تعابير خاص فرهنگ آذربايجان، زبان تركى را به كار مى برد اين كار داراى منطق خاص خودش بود و زيبايى هاى كلامى و نمايشى خاصى هم به وجود مى آورد. اما كاربرد زبان محلى در متن سريال، كاملاً تصادفى، سردستى و بدون قاعده است. يك روش ديگر هم براى نشان دادن زمينه فرهنگى زبان تركى اين بود كه سكانس هاى واقع شده در جغرافياى زبان تركى با گفتارهاى بالكل تركى شروع شود و بعد در مقطعى مناسب گفتار، به زبان فارسى منتقل گردد. قسمت هاى آخر سريال شهريار هم نشان از خستگى و بى حوصلگى تهيه كننده دارد و سريال در اين قسمت ها به سطح يك نمايش تلويزيونى كم كشش تبديل مى شود. صحنه هاى داخلى پياپى با گفتارها نه چندان جالب و موقعيت هاى كم جاذبه به زحمت مى تواند مخاطب را به همراهى وادار كند. با اين همه، همانطورى كه در اول مقاله اشاره شد بارقه هاى ذوق و آفرينش هاى هنرى در سريال شهريار كم نيست. تيتراژ زيبا و تحسين برانگيز آغاز و پايان سريال كه بر اساس چيدمانى از خوشنويسى هاى الهام گرفته شده از سبك خوشنويسى شهريار كار شده و تبديل شدن خطوط به چهره ها و شخصيت هاى سريال، در بستر آوازى مبتنى بر ابيات منظومه «حيدر بابا» و موسيقى بسيار زيبا و اثرگذار «فرهاد فخرالدينى»، بازى هنر پيشه دوران جوانى شهريار و خصوصاً صدا و لحن او، با آن تلفظ شيرين حرف «شين» كه به نحوه شگفت انگيزى تداعى گر صداى شاعر است و ده ها امتياز ديگر نشان از تلاش، ابتكار و خلاقيتى پى گير در ساخت سريالى متناسب به نام شهريار دارد و در جاى خود ملحوظ و مشكور است.
 پنجشنبه 9 خرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ابرار]
[مشاهده در: www.abrarnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 294]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن