واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: جامعه - يك خانه با چند منظور
جامعه - يك خانه با چند منظور
شيوا زرآبادي:ديدن «خانه زنان» در تهران همانقدر ساده است كه ديدن يك مهدكودك يا كارگاه خياطي. هفت سال پيش بعد از پيگيريهاي فراوان توانستم خانه امني را در لندن ببينم. از بيرون، آنجا نه مركز بود و نه مهدكودك و نه هيچ چيز ديگر. يك خانه فقط با يك پلاك بدون هيچگونه نشانه مشخصي، داخل يك دفتر اداري كوچك براي رسيدگي به امور زنان، يك حياط با وسايل بازي براي بچهها، اتاقهايي با اندازه مناسب، آشپزخانه مشترك، چند حمام و توالت مشترك دارد. آدرس اين خانه در هيچ كدام از كتابهاي آدرس عمومي وجود ندارد و خط اورژانس اجتماعي كه فقط براي زنان خشونت ديده وجود دارد به راحتي آدرس اين مراكز را نميدهد. هيچ مردي اجازه ورود به اين مركز را ندارد و زنان اجازه ندارند آدرس اين مركز را به شوهر، خانواده و ديگران بدهند. زمان ورود و خروج به مركز ساعت معيني است. خدمات كاريابي، درماني و مستقل شدن، از كارهايي بود كه در اين مركز انجام ميدادند. حالا اين مركز در بهترين نقطه نازيآباد، با تابلويي بزرگ، مركز 22 بهمن روبهروي باشگاه ورزشي يكي از تيمهاي معروف فوتبال قرار دارد. ضمن اينكه تعداد زيادي تاكسيهاي خطي و رانندههايشان زير درختهاي نزديك مركز استراحت ميكنند. از بيرون، هم تابلو دارد و هم همه محله آدرس آن را بلدند و ميدانند در اين مركز چه ميگذرد. ورودي به مركز ورودي به يك مهدكودك است. با همان نقش و نگارهاي يك مهدكودك. ساختمان بسيار بزرگ است و فضاي بخشي كه مهدكودك است نورگير عالي و پنجرههاي بلند دارد. فضاي ساختمان، حياط بزرگ و راهروهاي عريض و اتاقهاي بزرگ اين مهدكودك دولتي را كه به بچههاي خانوادههاي كمدرآمد و بچههاي بيسرپرست يكي از شيرخوارگاههاي بهزيستي خدمات ميدهد به يكي از مهدكودكهاي دولتي نمونه تبديل كرده است. 80 كودك در مهد كودك پذيرش شدهاند 40 كودك از خانواده كمدرآمد و 40 كودك بيسرپرست غير از اتاقهاي مهدكودك كه بخش وسيعي از ساختمان را به خود اختصاص داده است، حدود 10، 12اتاق بزرگ و كوچك با تعاريف مختلف در طبقه همكف وجود دارد كه همه دور يك پاسيو بزرگ و پر از گل قرار گرفتهاند. تا اينجا مربوط به يك بخش از سه بخش فعاليتي بود كه در اين مركز انجام ميشد. طبقه بالا به دو قسمت تقسيم ميشود يكي كارگاه خياطي است كه استاد خياط آن يك مرد است و هيچ كس ديگر هم در آن نيست. سواي آنچه كه به طور معمول از يك كارگاه خياطي انتظار داريم اين كارگاه هم از نظر فضاي فيزيكي و هم نورگيري، بهترين كارگاه خياطي در تهران است. روبهروي در كارگاه يك در دولتهاي آبي قرار دارد و كنار آن نوشتهاند مركز اسكان موقت. در اطراف راهروي بلندي پنج اتاق و پنج در آبي و يك اتاق مراقب قرار دارد. همه جا تميز و مرتب است. در آخرين اتاق زني منتظر نشسته است. اتاق او درست به اندازه يك آپارتمان 40 متري است. كمترين وسايل را دارد. پنج تخت آهني، هر كدام با يك كمد. يك كتابخانه بزرگ فقط با دو كتاب قرآن مجيد و نهجالبلاغه و چند مهر نماز. يك آينه ديواري ويك تلويزيون. يك پنجره بلند اتاق رو به پشتبام و يك پنجره رو به درختان بلند پارك است. كف اتاق موكت و فرش است. اين اتاق براي خانم ث و دختر 11 ساله و پسر 9 سالهاش است. اتاق آنقدر بزرگ است كه در صورت نياز راحت دو سه خانواده ميتوانند روي زمين و تختها بخوابند و به طور موقتي در آن زندگي كنند. خانم ث زني 38 ساله سرپرست خانواده است: «شوهرم 9 سال و 5 ماه پيش در شمال تصادف كرد و طرف فرار كرد و پيدايش نكرديم. شوهرم خونش پايمال شد و هيچي دستگير ما نشد. از آن موقع تا الان كار ميكردم. الان ديسك كمر گرفتم و سياتيك دارم نميتوانم كار كنم. در يك آموزشگاه آشپزي ميكردم و كار خدمات ميكردم در اين 9سال شب و روز كار كردم تا كرايه خانه و خرج بچههام را در بياورم. الان يك سال است كه پدر و مادرم فوت كردند آنها من را حمايت ميكردند. شب هفت بابام مادرم سكته كرد. خانواده شوهرم ما را فراموش كردند. در اين 9 سال يك زنگ نزدند ببينند اين بچهها زندهاند يا مردند. اولها به من ميگفتند بچههايت را بگذار بهزيستي برو شوهر كن. گفتم نميگذارم. 29 ساله بودم. خيلي شكست خوردم. شوهرم وقتي زنده بود دردمان رد ميشد. مستاجر بوديم وضع خيلي خوبي نداشتيم. اما به كسي هم احتياج نداشتيم. شوهرم دستفروشي ميكرد. من وقتي شوهرم زنده بود كار نميكردم. كاري هم بلد نبودم. چون آن موقعها پسر و دختر با هم مدرسه ميرفتند بابام نگذاشت بروم مدرسه و سواد هم ندارم. دهات اراك بوديم. ميگفت دختر بايد قاليبافي ياد بگيرد كار خانه كند. الان ناراحتي اعصاب دارم چشمم نميبيند. برادر و خواهر دارم آنها هم زندگيشان جداست. يك وقتهايي دم عيد لباس ميگيرند و يك ميوهاي ميگيرند براي ما. كمك مالي نميكنند اختلاف تو زندگيشان ميافتد. من 9 ماهه اينجام. برادرام ميدانند اينجام اما به زنهاشون نميگويند.» بچههاي خانم ث الان مدرسهاند. خودشان ميروند مدرسه و از مدرسه بر ميگردند: «الان كرايه خانه بالا رفته پول ندارم. اينجا مانديم. تحت پوشش كميته هم هستيم. دو برج 70 تومان براي سه نفر ميدهند. آن را چه كارش كنيم. الان هم نميتوانم كاري ياد بگيرم. هوش و حواس ندارم همهاش فكر و خيال دارم. به فكر آينده بچههايم هستم.» قبل از اينكه خانم ث از كار افتاده شود پسرش به اين مهدكودك ميآمد و از همين طريق هم با مركز اسكان موقت آشنا شد: «مسوولان اينجا ميدانستند شوهرم فوت كرده و من سر كار ميروم. كارم جوري بود كه من را بيمه نميكردند. الان من و بچههايم بيمه نيستيم. شوهرم هم بيمه نبود.»
شش سال و 95 زن خشونت ديده
اهداف مركز اسكان موقت به گفته عطيه ذوالفقاري، كارشناس امور اجتماعي مركز 22 بهمن به اين شرح است: «اسكان موقت و ارائه خدمات اورژانسي به زناني كه فاقد سر پناه هستند، ارائه خدمات به زنان خشونتديده يا در معرض خشونت، كمك به تحكيم بيشتر نهاد خانواده و پيشگيري از فروپاشي آن، كمك به ترميم و ارتقاي خانواده و جامعه، پيشگيري از بروز و رسوخ آسيبهاي اجتماعي جامعه در زنان پناهجو و زنان در معرض آسيبهاي اجتماعي، ايجاد بستر مناسب براي توانمندسازي زنان پناهجو، كمك به ايجاد امنيت رواني اجتماعي اقتصادي براي زنان در معرض خشونت، جلوگيري از تداوم خشونت عليه زنان پناهجو، ارزيابي دقيق مسائل فردي خانوادگي اجتماعي، ارزيابي و توجه به بهداشت جسمي و رواني، شناسايي خانواده و بستگان و تلاش جهت بازگشت آنها به خانواده، آموزش مهارتهاي مقابله با مشكلات، ايجاد ارتباط با مراكز مشاوره، شناسايي و برقراري ارتباط با منابع و تلاش جهت دستيابي به اشتغال مددجو، برنامهريزي به منظور استقلال و خودكفايي مددجو و آماده ساختن فرد براي زندگي مستقل در اجتماع.» از ابتداي سال 81 كه مركز اسكان موقت كار خود را آغاز كرده زناني كه به علت اختلاف با همسر، والدين و خانواده خانه را ترك كرده و به اين مركز مراجعه كردهاند 95 مورد، زناني كه براي پيگيري كار و به علت نداشتن قوم و خويش به تهران آمده و به مركز مراجعه كردهاند 29 مورد و زناني كه به علت بيماري، مشكلات درماني و فقر مراجعه كردهاند 44 مورد بودهاند . بر اساس آمارها بيشترين علت مراجعه به مركز ترك منزل به دليل اختلاف با همسر بوده است. درباره سابقه مركز، ذوالفقاري ميگويد: «ظرفيت مركز ما 5 نفر است كه البته با خانوادههايشان حدودا 10 نفر ميشوند. از سال 81 هم همين ظرفيت را داشتيم. مركز بزرگ نشده. در بينافرادي كه به علت اختلاف با همسر به ما مراجعه ميكنند خيلي كم بودند كساني كه كارشان به طلاق كشيده شده باشد. در درجه اول ما تلاش ميكنيم اينها به سمت زندگيشان برگردند. پشت نوبتي معمولا نداريم چون حتي اگر ظرفيتمان هم پر شده باشد، باز پذيرش ميكنيم و يكجور ساماندهي ميكنيم. ما 18 خانواده هم در مركز داشتيم. در يك اتاق چند خانواده را جا داديم. پسر را تا ابتدايي و 7سالگي ميپذيريم. اگر بزرگتر باشد به مراكز شبانهروزي معرفي ميكنيم. بيشتر افراد از طريق استان به ما معرفي ميشوند و از نيروي انتظامي و دادگستري خيلي كم.» اگر زني به دليل خشونت همسر يا والدين به مركز مراجعه كند طبق گفته ذوالفقاري اين روند را طي ميكند: «با زن صحبت ميكنيم. از خانهاش بازديد ميكنيم. گزارش تهيه ميكنيم. معمولا مشكل قضايي پيش نميآيد آنها بعضيها تصور خاصي از بهزيستي دارند و فكر ميكنند خانمهاي مشكلدار وارد مراكز بهزيستي ميشوند بعضي همسرها اين ذهنيت را دارند اما بعدا كه با آنها صحبت ميكنيم و كار مشاوره انجام ميدهيم و به مراكز مشاورهمان معرفي ميكنيم، خود به خود مسائلشان حل ميشود. حتما با شوهر صحبت ميكنيم. خيليها با اين روش مشكلشان حل شده و رفتهاند سر خانهشان. البته بعد از ترخيص هم بازرسي ميكنيم و حمايتها ما قطع نميشود.» مطابق با آمارها مركز در سال 86، 140نفر در اسكان موقت پذيرش داشته است. در بين اين موارد، 26درصد پيگيري دادگاه كه به طلاق منجر شده است، 30درصد ارجاع به مراكز مشاوره، 60 درصد خدمات بهداشتي رفاهي درماني، 20درصد آموزش مهارت شغلي، 35درصد كمك به بهبود وضعيت تحصيلي فرزندان، 100درصد بازگشت به خانواده داشته است. زنان به طور مشخص در مراجعه به اين مركز درباره خشونت همسر يا خانواده مورد سوال قرار نميگيرند. اين موضوع از گفتههاي كارشناس مركز معلوم است: «برخي از زناني كه به ما مراجعه ميكنند يا سرپرستشان فوت شده يا زنداني است يا اعتياد دارد و در حال ترك است. يا زني كه شوهرش يك مدتي خانه را رها كرده و در حال متاركه است. يا كساني كه شهرستان زندگي ميكنند و براي درمانشان مراجعه كرده باشند تهران اما كسي را ندارند و هزينهاي هم ندارند كه بتوانند پولي بابت مسافرخانه پرداخت كنند و تحت پوشش بهزيستي شهرستان بودند، ميآيند اينجا براي پيگيري كارهايشان و از ما اسكان ميگيرند.» در اين مركز محدوديت زماني براي ماندن وجود ندارد: «تا مشكلشان حل شود در مركز ميمانند. مددكار مشكل آنها را بررسي ميكند و تشكيل پرونده ميدهد و با توجه به نوع مشكل زمانش مشخص ميشود. اكثرا به علت فقر اقتصادي مشكل مسكن دارند. صاحبخانهشان جوابشان كرده يا كرايه خانه ندارند. بيشتر به اين منظور مراجعه ميكنند. تلاش ميكنيم براي اينها كاريابي انجام شود. به طور متوسط كساني كه مشكل مسكن دارند 3 ماه، 6ماه يا بيشتر طول ميكشد. همهجور كار هم هست براي خودشان يا بچههايشان. بيشتر كار در منازل. ما هم جاهاي مورد اعتماد را به اينها معرفي ميكنيم. به عنوان افراد خير اين خانوادهها را حمايت ميكنند. يا اگر پسر دارند كار نقاشي يا ساختماني.»
چهارشنبه 8 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 676]