واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: جامعه - مبناي سست يك نظريه درباره كانون صنفي معلمان ايران
جامعه - مبناي سست يك نظريه درباره كانون صنفي معلمان ايران
در روزنامه كارگزاران مورخه 4 خرداد 87 مقالهاي به قلم آقاي شيرزاد عبداللهي با عنوان «كانون صنفي معلمان تهران و خطر تجزيه چاپ گرديد كه شامل نكات قابل توجه و بحثانگيزي ميباشد. با توجه به حساسيت موضوع و مطالب مطروحه نقد و بررسي اين نوشته از زواياي مختلف ضروري به نظر ميرسد. از اين رو اينجانب به نوبه خود لازم ديدم هرچند به اختصار به ارزيابي صحت و يا سقم يكي از نكات مورد ادعا بپردازم.
در مقدمه مقاله درباره تعطيلي كانون مهرگان چنين آمده است: «مهمترين آفت تشكلهاي صنفي معلمان سه چيز است اول وسوسه قوي ورود به عرصه سياست، دوم وسوسه ورود به عرصه فعاليتهاي اقتصادي و سوم ماجراجويي و جاهطلبي شخصي افرادي كه در رأس تشكلها قرار ميگيرند. اين عوارض سهگانه باشگاه مهرگان را در دهه 40 از درون متلاشي نمود.»
ظاهراً بايد پذيرفت در همين جملات كوتاه با ارائه يك نظريه تاريخي در مورد افول حركات صنفي معلمان در تاريخ معاصر ايران مواجهايم. بنابراين بايد انتظار داشت مانند هر نظريه ديگري در حول وحوش اين نظريه نيز پرسشهايي چند، طرح و بيان گردد. در اينجا بدنيست به دو نمونه از اين پرسشها بپردازيم: پرسش نخست:
آيا اين نظريه در مقالات و نوشتههاي پيشين نويسنده ريشه و سابقهاي دارد و يا نه يك تئوري نو در انديشه ايشان به حساب ميآيد؟
پرسش دوم:
مستندات تاريخي تا چه اندازه مؤيد و تصديقكننده اين نظريه ميباشند؟
در پاسخ به پرسش اول كافي است به دو متن زير كه از مقالات گذشته ايشان گرفته شده است دقت نماييم. متن نخست از مقالهاي با عنوان «در ميان توفان» ميباشد كه مورخه 12/2/85 در شماره 749 روزنامه شرق توسط آقاي عبداللهي نوشته شده است. در اين مقاله شروع جريان 12 ارديبهشت 1340 و به شهادت رسيدن دكتر خانعلي در ارتباط با دولت اميني و دلايل سقوط آن به آغاز ديكتاتوري شاهانه اشاره گرديده است و ركود و سكون باشگاه مهرگان نيز به طور ضمني در همين رابطه مورد تحليل واقع گرديده است:
دولت علي اميني دولت مستعجل بود. اميني از يك طرف با توطئههاي دربار مواجه بود و از سوي ديگر نيروهاي ملي حاضر به همكاري و پشتيباني از او نبودند، دانشگاهها غرق در آشوب شد. بزرگترين تظاهرات جبهه ملي در پارك جلاليه (پارك لاله فعلي) برگزار شد و بعد از يك سال و چند ماه سقوط كرد. شاه تصميم گرفت، رهبري اصلاحات از بالا را خود برعهده بگيرد و آن را در حد يك نمايش اجرا كند، در بهار سال 41 شاه براي ديدار با رئيسجمهور آمريكا به اين كشور مسافرت كرد و در بازگشت با اعتمادبه نفس بالايي استعفاي دكتر علي اميني را پذيرفت. امير اسدالله علم مامور تشكيل كابينه شد و ديكتاتوري شاهانه وارد فاز جديدي شد، باشگاه مهرگان اهميت خود را از دست داد و فعاليتهاي آن به ركود و سكون گراييد. معلمان از حالت يك نيروي اجتماعي سازمان يافته خارج شدند و با گذشت چند سال غول تورم، افزايش حقوق معلمان در سال 40 را بياثر كرد. روز 12 ارديبهشت و نام معلم شهيد دكتر خانعلي به تدريج به فراموشي سپرده شد.
اما متن دوم از مقالهاي است با عنوان «بهارستان معلمان» كه اينجانب آن را با نام آقاي شيرزاد عبداللهي در اينترنت مشاهده نمودهام. در اين نوشته نيز بعد از مرور مختصر جريان 12 ارديبهشت 40 آقاي عبداللهي ظاهراً به طور كلي به نفي اصالت حركت معلمان ميپردازد كه در اين صورت ميتوان گفت به نوعي علت افول اين حركت نيز از ابتداي آن مشخص ميگردد: «در نگاه تاريخي به پويش اجتماعي معلمان، حادثه 12 ارديبهشتماه سال 1340 و قتل دكتر ابوالحسن خانعلي دبير فلسفه دبيرستان جامي تهران، از اهميت ويژهاي برخوردار است. رهبري و سازماندهي اعتصاب معلمان تهران را باشگاه مهرگان به رياست محمد درخشش برعهده داشت كه از ياران نزديك دكتر علي اميني بود. اجتماع بزرگ معلمان در ميدان بهارستان، حمله پليس، قتل دكتر خانعلي، زخمي شدن تعدادي از معلمان، تشييع جنازه باشكوه پيكر خانعلي افكار عمومي را به شدت تحت تاثير قرار داد.
اعتصاب معلمان 11 روز به طول انجاميد. 11 روزي كه ايران را تكان داد و آثار مهم سياسي برجاي گذاشت، از جمله پيامدهاي آن سقوط كابينه شريف امامي، روي كارآمدن علي اميني به عنوان نخست وزير با شعار «اصلاحات از بالا» انتخاب محمد درخشش به عنوان وزير فرهنگ و انحلال مجلسين شوراي ملي و سنا بود. حادثه ميدان بهارستان نه به صورت انتزاعي، بلكه در چارچوب فضاي سياسي و اجتماعي آن زمان قابل درك و سرشار از عبرتها و نكات آموزنده است. معلمان تصور ميكردند كه حركت آنها كاملا صنفي و براي اعتراض به «لايحه اشل حقوقي معلمان» است، محمد درخشش هم بر صنفي بودن اعتراض معلمان تاكيد ميكرد. اما واقعيت اين بود كه حركت معلمان به عنوان بخشي از برنامههاي جناح اميني به عنوان مهره مورد اعتماد دموكراتها براي انجام «اصلاحات از بالا» طراحي شده بود و به نتيجه دلخواه آنها رسيد. بعد از روي كار آمدن دولت اميني، مسئله معلمان به محاق رفت و لايحه «اشل حقوقي معلمان» با انحلال مجلس به دست فراموشي سپرده شد.»
همانطور كه از متون فوق به روشني برميآيد عبداللهي در اين متن در پاسخ به چرايي تعطيلي كانون مهرگان و تحليل اين اتفاق با دو نظريه متفاوت به سراغ موضوع واحد رفتهاند. لازم به ذكر است كه هيچكدام از اين دو نظريه از ايشان نميباشند و قبل از آقاي عبداللهي مورخان و مطلعان و برخي فعالان آن زمان با ديدگاههاي مختلفي به اين دو نظريه پرداختهاند. جالب است كه تا اين جاي كار از نظريه سوم ايشان خبري نيست و مثلا از امور تجاري آقاي درخشش كه سبب نابودي كانون مهرگان گرديده است حرفي به ميان نميآيد!
در مورد پرسش دوم نيز بايد از جمله به نكات زير دقت نمود:
اولاً در مستندات تاريخي (تا جايي كه اينجانب ديدهام) از دخالت آقاي درخشش در مسائل تجاري چشمگير و قابل ملاحظه نشاني نيست. ثانياً پذيرش جاهطلبي درخشش نيز مسالهاي به اين سادگيها نميباشد. به نظر موضوعي مورد مناقشه و اختلاف ميآيد. جالب است جناب آقاي عبداللهي همين دو سه هفته پيش در وبلاگشان در اين مورد خاص به صراحت متذكر گرديدند كه هنوز به ارزيابي نهايي نرسيدهاند!
با اين اوصاف نظريه جديد آقاي عبداللهي از ديد اينجانب از استحكام لازم برخوردار نميباشد.
حدسم اين است كه ايشان به منظور انطباق برخي شرايط كنوني كانون صنفي معلمان تهران با گذشته دست به تحريف و تحليل تاريخ زدهاند! جايي در همين روزنامه كارگزاران ميخواندم كه: «روشنفكري در هر حيطهاي رو كردن دست اسطورههاست ... روش اسطوره در تخريب آگاهي اين است كه خودش را طبيعي و بديهي جلوه دهد و طوري وانمود كند كه گويي از ازل بوده و تا ابد خواهد بود. اما همين كه كسي به آنها اشاره كند و بگويد «ايناهاش» اسطوره حالت طبيعي خودش را از دست ميدهد. درست شبيه ماجراي كودكي كه صرفاً با اشاره به اسطوره پوشيده بودن حاكم آن را برملا ميكند و همه ميفهمند حاكمشان لخت است» (امير ساكت كارگزاران 25/2/87)
مهدي بهلولي عضو كانون صنفي معلمان
چهارشنبه 8 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 731]