واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: انديشه - مي 68 و تهديد دموكراسي
انديشه - مي 68 و تهديد دموكراسي
نوام چامسكي/ ترجمه: آرش :فرحزاد: 1968 لحظهاي هيجانانگيز از جنبشي بسيار بزرگتر بود. وقايع سال 1968 پايهگذار جنبشهاي متوالي بود كه پس از آن سال ايجاد شد. مطمئنا اگر رخدادهاي سال 1968 به وقوع نميپيوست نميتوانستيم شاهد يك چنين همبستگي و انسجامي در جنبشهاي جهاني باشيم. اثرات وقايع اين سال از هر نظر فوقالعاده بود و باعث دگرگوني در جنبشهاي مربوط به حقوق بشر، حقوق قوميتها و حتي محيط زيست شد.
اسناد پنتاگون (گزارش هفت هزار صفحهاي دولت وقت آمريكا درباره جنگ ويتنام) نشان ميدهد كه درست پس از حمله تت، جهان تجاري و بازرگاني با اين توجيه كه جنگ روشي بسيار پرهزينه است حمايت خود را از جنگ ويتنام قطع كرد. وضعيت به جايي رسيد كه حتي زماني كه دولتمردان آمريكا طرحي براي اعزام تعداد بيشتري نيرو به ويتنام ارائه كردند ليندون جانسون رئيسجمهور وقت آمريكا اعلام كرد كه تحت هيچ شرايطي چنين كاري انجام نخواهد داد.
اسناد پنتاگون در اين مورد ثابت ميكند كه به دليل نگراني از گسترش ناآراميها در شهرهاي مختلف آمريكا دولت چارهاي جز پايان دادن به جنگ نداشت؛ دولت دقيقا نميدانست آيا نيروي كافي براي پيروزي در جنگ ويتنام و سركوب كردن شورشها در شهرهاي آمريكا بهطور همزمان در اختيار دارد يا خير و همين مهمترين عامل براي پايان دادن به جنگ ويتنام بود.
يكي از جالبترين پيامدهاي وقايع 1968 انتشار متن «كميسيون سهنفره» بود. اعضاي اين كميسيون اعتقاد داشتند تعداد زياد شركتكنندگان در تظاهرات و شورشها «بحراني براي دموكراسي» خواهد بود.
در اواخر دهه 60 اينگونه تجمعات بسيار آرام و منفعل بود و چندان مورد توجه افكار عمومي قرار نميگرفت. اما زماني كه از حالت منفعل و آرام خارج شد آن را «افراط و عدمتعادل در دموكراسي» ناميدند و مردم از اينكه از اين طريق فشار بيشتري به سيستم وارد شود هراسان بودند. در اين ميان تنها گروههايي كه هيچوقت نظر خود را ابراز نكردند گروههايي بودند كه حضورشان در صحنه سياسي پذيرفته شده بود.
كميسيون خواستار ايجاد تعادل در دموكراسي شد و همچنين اعضاي كميسيون از اينكه مدارس و كليساها، كه موسساتي بودند كه مكنونات قلبي دولتمردان را به مخاطبان خود تلقين ميكردند، كار اصلي خود را انجام نميدهند شديدا انتقاد كرده و خواستار سختگيري بيشتر اين نهادها شدند.
در نتيجه در واكنش به وقايع 1968 قوانين و استانداردهاي خشكتر و ارتجاعيتري به اجرا گذاشته شد و تا حدودي نيز موفق شدند فشار بيشتري به دموكراسي وارد كنند. در عمل اما چندان توفيق نيافتند، به اين دليل كه جنبشهاي اجتماعي ديگر رشد كرده بودند. براي مثال در سال 1968 كسي نميتوانست تصور كند 12 سال بعد و در سال 1980 گروهي منسجم در سطح بينالملل تشكيل شود.
امروز دموكراسي بسيار قدرتمندتر شده است. اگر خاطرتان باشد، در جريان جنگ ويتنام و در شروع اين جنگ كسي با آن مخالفتي نميكرد. اما اوضاع بهتر شد و شش سال پس از آنكه كندي دستور حمله به جنوب ويتنام را صادر كرد و تعداد قربانيان افزايش يافت مخالفتها با جنگ آغاز شد. اگر شرايط آن زمان را با امروز مقايسه كنيم خواهيم ديد كه پيشرفت بسيار زيادي داشتهايم. در سال 2003 مخالفتها با حمله به عراق حتي قبل از آغاز حمله ابراز ميشد جنگ عراق را ميتوان اولين نمونه در تاريخ غرب دانست كه يك كشور امپرياليستي قبل از اقدام به حمله به كشوري ديگر با مخالفتهاي گسترده روبهرو شد.
جدا از اين امروز تفاوتهاي ديگري را نيز شاهد هستيم. در سال 1968 و در سطح جامعه آمريكا حتي تصور صحبت در مورد خروج نظاميان از ويتنام تصوري غيرعادي بوده اما امروز ميبينيم كه كانديداهاي رياستجمهوري آمريكا داشتن برنامهاي مشخص براي خارج كردن نظاميان آمريكايي از عراق را از اولويتهاي خود ذكر كردهاند.
تفاوت چشمگيرتر نسبت به گذشته را در سياست آمريكا در قبال كشورهاي آمريكاي لاتين شاهد هستيم. دولتهاي آمريكا هميشه يا پايهگذار كودتاهاي نظامي در كشورهاي آمريكاي لاتين بودند يا از شكلگيري كودتاي نظامي حمايت ميكردند. اما آخرين باري كه آمريكا از كودتاي نظامي در اين منطقه حمايت كرد به سال 2002 و در ونزوئلا بازميگردد. البته در اين مورد هم با فشار افكار عمومي مجبور شد خيلي زود از موضع خود عقبنشيني كند. آنها ديگر نميتوانند هر كاري را كه بخواهند انجام دهند. بنابراين فكر ميكنم تاثير 1968 بسيار ماندگار و در مجموع مثبت است.
چهارشنبه 8 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 203]