تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836246358
سياست - سر بر آوردن ميراث دوم خرداد
واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: سياست - سر بر آوردن ميراث دوم خرداد
سياست - سر بر آوردن ميراث دوم خرداد
بهزاد عبدي: 1- در زمانه به همريختگي اردوگاه اصولگرايان و كمتواني دولت احمدينژاد از عملياتي نمودن حجم مدعاها و شعارها و به تبع آن گسترش نارضايتيها در ميان طبقات اجتماعي، اصلاحطلبان سخت نيازمند «برگشت به جامعه» هستند.
در عصر حاكميت جناح راست ديروز و اصولگرايان (محافظهكاران) امروز و در زمانه دولتمداري آقاي احمدينژاد و در شرايطي كه حاكميت دولت، مجلس و نهادهاي موثر قدرت در ايران در اختيار جناح مقابل اصلاحات است. هرچند مزيت اصولگرايان در قرابت با ساختار قدرت در ايران است مزيت اصلاحطلبان را بايستي در جامعه و در لابهلاي اذهان و مطالبات بخش مهمي از طبقات اجتماعي حال حاضر ايران جست.
آيا اصولگرايان از نسبت برقرار كردن دوباره جامعه ايراني با گفتمان اصلاحات نگران نيستند؟
چرا همچنان به يكباره مواضع و گفتههاي خاتمي، مسئلهساز ميشود؟ ديدگاههاي اصلاحطلبانه آيتالله صانعي موضوع مورد مناقشه ميشود؟ و چرا ترسي نانوشته از برگشت دوباره جريان موسوم به دوم خرداديها همچنان اردوگاه اصولگرايان را رها نميكند؟ آيا همه اين دغدغهها و سوالها بيانگر واقعيت حال حاضر در سياست ايران نيست كه اردوگاه اصولگرا كه خود به چندپارگي دچار شده با در اختيار داشتن قدرت حقيقي و حقوقي تام از حل بنيادين مسائل كشور و مديريت كلان سياسي كشور بازمانده و هويت سياسي و عمومي خود را نه در اثبات كنشهاي سياسي و شيوه مديريتي فضاي سياسي كشور كه در نفي جريان مقابل خود و نيز در بدجلوه دادن هويت سياسي و اجتماعي رقيب ميجويد. در اين ميان به نظر پاشنه آشيل روند اصلاحطلبي در ايران و پيگيري مطالبات اساسي و تاريخي جامعه ايراني چون- مشاركت آزادانه و نهادي شده و برابر مردمي، توسعه سياسي و تقويت نقش نهادهاي مردمي، احزاب و جريانات، به دور از حذفها و اعمال سلايق و نظارتها، تسري گفتمان توسعهگرا و مبتني بر آرمان جريان دوم خرداد و اصلاحات - در برگشت دوباره به جامعه و تلاش حاميان اصلاحات و جريان دوم خرداد ديروز براي آشتي دوباره با بدنه اجتماع و اصالت بخشيدن به سرمايههاي اجتماعي نهفته است. چه ما در شرايط حاضر ضمن نقد اشتباهات طبيعي هشتسال حاكميت اصلاحات، ضروري است به بازبيني ارتباط معنادار با بدنه جامعه ايراني، حاميان مدني و دانشجويي، نخبه، روشنفكر و بازيگران كثير و خاموش جامعه دقيق شويم. از اين منظر، برافراشتن دوباره ستونهاي سياست بر محوريت گفتمان اصلاحات قطعا نيازمند حمايت بنيادين و قدرتمند اكثريت جامعه ايراني، بسيج عمومي اكثريت و نيروهاي پشتيباني خواهد بود كه از سر انگيزه نسبتي با گزارههاي موردنظر اصلاحات برقرار كند. در اين ميان آيا شرايطي كه جناح حاكم در دولت و مجلس خلق كرده و شرايط بحرانزاي بينالمللي و وضعيت تورمآفرين اقتصادي و فشار بر طبقات اجتماعي، وعدههاي به جا مانده دولت احمدينژاد، مجلس هفتم كمتحرك، برنامههاي مديريتي خارج از خطوط كارشناسانه و اصول علمي دولت نهم و به هم ريختگي اردوگاه اصولگرايان و رقابتهاي درون جناحي اصولگرايان مسائل انتخابات مجلس هشتم، برگزاري انتخابات مجلس هشتم در شرايط نابرابر و حذف گسترده اصلاحطلبان، مهندسي فضاي سياسي كشور بيانگر شرايط و فرصت سياسي مناسبي براي طرح دوباره اصلاحات نميتواند باشد و آيا اينبار ارتباط و تعامل با جامعه و تقويت شاهراههاي ارتباط با گروههاي مرجع جامعه و توده مردم حتي نيازمند داشتن برنامهاي فراتر از بازي كشاندن در زمان انتخابات و به فراموشي سپردن اهميت پشتيباني جامعه و گروههاي مرجع، ضرورت اساسي پروسه اصلاحگري در ايران نيست؟
2- آقاي احمدينژاد و حلقه اطرافيانش كه در همه سخنرانيها و مواضع سياسي سعي نمودهاند با رد و نفي رقبا و جريانات سياسي و البته دولتهاي گذشته و با ترفندهاي سياسي از جمله برخورد با وزراي ناهماهنگ با رئيسجمهور و با فرافكني و بيتوجهيها به نظريات كارشناسان و بدنه نخبگان و حرفهايهاي سياست و اقتصاد، مدلي هيجانانگيز و تودهپسند از خود ارائه نمايند، اما حاصل و نتيجه سياستهاي دولت تورم، گراني و نارضايتي حتي طرفداران و حجم گسترده انتقادات عمومي بوده است، البته مخالفت بخشي از طيف اصولگرا و فاصله گرفتن طيفي از راست سنتي از دولت نهم و متكثرشدن اصولگرايان در قالب جديد و شكلگيري جبههاي جديد اصولگرا متشكل از ائتلاف قاليباف، رضايي و لاريجاني در آستانه مجلس هشتم يا رقابت حول لاريجاني و حدادعادل در مجلس هشتم تلاشهايي است كه اصولگرايان براي تثبيت خود در مهندسي قدرت و حاكميت سياسي ايران انجام ميدهند اما اندكي تيزبيني سياسي و دقتنظر در تحليل رفتارهاي عمومي ايران و كمي گوش دادن به نجواها و در دلها و «صداهاي خاموش اما پرطنين اكثريت جامعه ايراني» كافي است تا بدانيم اصولگرايان و جناح حاكم، از احمدينژاد تا منتقدان اصولگرايش نتوانستهاند در دلها و اذهان اكثريت جامعه ايراني بمانند و جذابيت فزايندهاي را ايجاد كنند و گرچه هنوز جمعيت كثيري به مشاركت سياسي و شركت در سياست علاقه ندارند؛ يعني جامعه فعلا در وضعيت بيتفاوتي است. نياز به اثبات اين مدعا نيست كه بخش عظيمي از قهركنندگان با مشاركت سياسي و جمع خاموشي كه از امكان هر گشايش در سياست و رقابت و مشاركت سياسي سرخوردهاند و با صندوق آرا وداع كرده مطالبات اصلاحطلبان دارند، اما بنا به دلايلي از جمله نااميدي از هشت سال حاكميت اصلاحات، رفتارهاي مخالفان اصلاحات، حذفها و مهندسي فضاي سياست، انتخابات و در نتيجه عملياتي نشدن مشاركت عموميشان و به تعبيري بيتاثيري آرا و مشاركتورزي سياسي و اجتماعيشان مشي بيتفاوتي پيش گرفتهاند. با اين واقعيت هم نميتوان نزديكي ذائقه اين جمع كثير و اكثريت خاموش را به اصلاحطلبان ناميد، اما در صورت اقناع اين جمعيت ميتوان عرصه كشانده شدن اين جمع همچون دوم خرداد 76 را اميد داشت.
از اين منظر، هم اصولگرايان كه در ميان استقبال اندك و كمفروغ مردم در انتخابات مجلس هشتم و به مدد حذف گسترده اصلاحطلبان از طريق هياتهاي اجرايي منتسب به دولت و شوراي نگهبان توانستند اكثريت مجلس را فتح كنند، نميتوانند مدعي تسري گفتمان جريان اصولگرا در جامعه ايراني باشند. به اين گزاره ميتوان روگرداني نخبگان و كارشناسان اقتصادي از سياستهاي دولت نهم، انتقاد توام با نظر كارشناسانه فعالان عرصه اقتصاد، توليد، تجارت، بازرگاني، بخش خصوصي و... را هم اضافه كرد. بر اين مبنا جريان اصلاحات، شايد در شرايط حال حاضر نيازمند استراتژي برگشت به جامعه و پرداختن به تقويت سرمايههاي اجتماعي باشد. مدلهاي سياسي همچون فشار از پايين و بسيج عمومي و مشاركت دادن نهادي و سازمانيافته مردم به پشتيباني از سياستورزي هدايتكنندگان اصلاحات كه در زمان دولتهاي خاتمي هم مطرح ميشد و بنا به دلايلي از جمله بحرانهاي سياسي و مخالفتهاي بالقوه در سطح ساختار قدرت به جد پيگيري نشد، ميتواند مهم تلقي شود. اما ارتباط معنادار با جامعه ايراني در سطح گروههاي مرجع اجتماعي همچون دانشجويان، نهادهاي مدني، بدنه روشنفكري و نخبگان توده مردم كه در شرايط حاضر و در زمان فراغت از حضور در قدرت ميتوان براي اصلاحطلبان متصور بود، ميتواند به عملياتي شدن گفتمان توسعه دموكراتيك در ايران مدد رساند. گرچه به جهت كنترل شديدي كه از طرف مجاري رسمي قدرت و جناح حاكم براي برگشت دوباره جريان دوم خرداد و اصلاحات صورت ميپذيرد و به علت نداشتن رسانه فراگير و البته سياستزدايي از جامعه ايراني و وجود موانعي همچون برخوردها و كنترلهاي خاص و مهندسي شده در تمام سطوح، تبليغات صدا و سيما و شيوههاي تبليغي و مديريتي به سبك كميته امداد دولت نهم نميتوان به سهل و سادگي اين روندها را پي گرفت، اما يادمان نرود كه در سختترين شرايط هم اگر بتوان ستونهاي ارتباطي مقاومي در جامعه برافراشت و بتوان از جهت وجود ارتباطات اصولي و درست و باثبات با اكثريت مردم و نيروهاي پشتيبان از طرف جريان سياسي اميدوار بود، ميتوان به هژمونيكشدن گفتمان آن جريان و تاثيرگذاري بر سياست و جامعه اميد بست. به نظر ميرسد اصلاحطلبان اينبار نيازمند بازگشايي همزباني مدام با جامعه ايراني هستند و به بازآفريني مسير تعامل فعال و توانمند با طبقات اجتماعي مدنظر گفتمان خود بايستي بيشتر بها بدهند. البته از نظر نبايد دور داشت كه بخشي از مسووليت سياسي و اجتماعي اشتباهات در طول حاكميت اصلاحطلبان را ميتوان براي جامعه ايراني تبيين كرد و به تعبيري زمان نقد اصلاحات و زمانهاي براي بازتوليد جريان بالنده، جوان و پرنشاط و موثر در اين اردوگاه شايد فرا رسيده است.
3- هر چند تقويت بنيانهاي اجتماعي گفتمان اصلاحات و تعريف استراتژي عملگرايانه براي تاثيرگذاري بر شريانهاي ارتباط عمومي با جامعه و به تبع آن توده مردم و نتيجتا هدايت بسيج عمومي به سمت تاثيرگذاري بر ساختار قدرت ميتواند بخشي از مسائل روند اصلاحگري را حل نمايد، اما در بعد روشنفكري و در ميان گروههاي مرجع اجتماعي نيز به اجماع حداكثر نخبگان، فعالان سياسي، مدني، دانشجويي و مطبوعاتي طرفدار اصلاحگري نيازمنديم گو اينكه جزاير از هم دور طرفداران، عاملان و پيشقراولان اصلاحات براي حمايت عام و به منظور بسيج عمومي جامعه براي پشتيباني از مطالبات خود، نيازمند همافزايي و همنشيني معنادار و هدفمند هستند، متاسفانه نوعي از نااميدي و سردي مزاج سياسي و پراكندگي بيدليل نيروها، احساس ناتواني از توانمندسازي جامعه پشتيبان و نوعي بيعملي سياسي را در ميان بخشي از سياستورزان طرفدار اصلاحات شاهديم كه ضروري است براي گذار از اين بيتفاوتي بينتيجه، تدبيري انديشيد. در اين ميان تحريميون و قهركنندگان با مشاركت و كنش سياست در ايران به جهت ناتواني در ترسيم استراتژي مبتني بر بسيج عمومي نميتوانند به عنوان موجوديتي سياسي جدي انگاشته شوند. از طرفي اگر در دوم خرداد 76 ضرورت گشايش فضاي سياسي و توسعه سياسي مدنظر بود، در شرايط حال حاضر جامعه ايراني و خواستاران تحول، به علت ناتمام ماندن پروسه توسعه سياسي، اقتصادي و فرهنگي- اجتماعي انتظار ابتكار عمل عام و جامعي جهت حل مسائل سياست، اجتماع، اقتصاد را داشته و البته به دليل مسائل بينالمللي، تحريمها، صدور قطعنامهها، بحرانهاي اقتصادي، مشكلات مديريتي بعد از روي كار آمدن دولت نهم، جامعه ايراني اينبار هم به نوعي سخت احساس برونرفت از وضع پيشآمده را طلب ميكند. هر چقدر كه در سر طيف جامعه محوري با تاكيد بر سرمايههاي اجتماعي، اصلاحطلبان بايستي با مجاري ارتباطي اجتماع و طبقات مختلف اجتماعي ارتباط معناداري برقرار نمايند در طيف سياست كنش معطوف به تعاملات مربوط به ساختار قدرت نيز بايستي نه بر مدارگزارههاي روشنفكرانه، انتزاعي و آرمانگرايانه كه با پيشيگرفتن مشي عملگرايانه و ابتكاري براي تاثيرگذاري حداكثري و مقتدرانه در ساختار قدرت برنامه مدون و موثري را تدوين كنند، سرمايه سياسي شخصيتهايي چون هاشمي و اقتدار اجتماعي خاتمي، در كنار پشتيباني جامعه روشنفكري و دانشگاهي، تقويت نقش جريان سياسي اصلاحطلب و گروههاي سياسي از مشاركت تا كارگزاران، سازمان مجاهدين تا گروههاي دوم خردادي تا كروبي و اعتماد ملي و نهادهاي مدني و جريانات و سازمانيهاي دانشجويي و مطبوعات و روزنامهها، سايتها و... وقتي حول محوريت آرمان اصلاحات و تسري گفتمان اصلاحگري و تاثيرگذاري حداكثر بر سپهر سياست حركت كنند، ميتوان در زمانهاي كه اردوگاه اصولگرايان بههم ريختگي را تجربه ميكند و حناي شعارهاي احمدينژاد و حاكميت اصولگرايان رنگباخته، شاهد تولد دوباره دوم خرداديهاي ديروز و اصلاحطلبان امروز باشيم. اين آغاز بايستي فراتر از سقف تعيين شده فعلي و در وراي «نميگذارندها» و «نميشودها»ي حتي هشت سال عمر حاكميت اصلاحات شكل گيرد. چه پيگيري حداقلها و پايين آوردن سطح انتظارات و مطالبات نميتواند مسائل حال حاضر ما را حل كند.
اگر اصلاحات تا ديروز نفس ميخواست امروز سخت نيازمند قباي نو، بلند بالا و فاخر و ارضاكنندهاي است. در چنين شرايطي ميتوان درك كرد كه چرا سخنان خاتمي حساسيت ايجاد ميكند و چرا طيف حاكم سخت مشغول مهندسي سياست در ايران بوده است؟
4- برگشت به جامعه و بازسازي اردوگاههايي چون جامعه مدني و احزاب، حوزه فرهنگ و انديشه، حلقههاي روشنفكري و محافل دانشگاهي، جريانات دانشجويي و تلاش براي اجماع حداكثري نخبگان براي اعتماد دوباره به روند اصلاحگري همراه با اقتدار اجتماعي و شكلگيري توانمند سرمايه اجتماعي ميتواند انباشت اجتماعي را با انباشت سياسي پيوند زند. از اين جهت نبايستي استراتژي پيگيري حداقلها را مدنظر داشت، بلكه بيش از هر زمان اصلاحات نيازمند همراهسازي جمع كثير حاميان متنوع خود بوده و اين همه محتاج بازسازي و نوسازي «اعتماد اجتماعي» است. ذكر اين نكته خالي از فايده نيست كه امكان سياستورزي و پيگيري تحول و اصلاح در هر شرايط سخت سياسي و اجتماعي براي بازيگردانان توانمند و حرفهاي همواره موجود است، به شرطي كه به بازي كشاندن جامعه و گروههاي سياسي و اجتماعي تاثيرگذار نه به عنوان تاكتيك جهت كسب قدرت، بلكه به عنوان استراتژي مداوم به منظور پل زدن ميان اقتدار اجتماعي و قدرت سياسي، در اردوگاه اصلاحطلبان جدي انگاشته شود.
چهارشنبه 8 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[مشاهده در: www.donya-e-eqtesad.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 369]
صفحات پیشنهادی
-
گوناگون
پربازدیدترینها