تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 27 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هر كس رابطه اش را با خدا اصلاح كند، خداوند رابطه او را با مردم اصلاح خواهد نمود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816295897




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

خنده هايمان را مديون او هستيم


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
خنده هايمان را مديون او هستيم
خنده هايمان را مديون او هستيم   نويسنده:فاطمه عبدلي   «بليک ادواردز» درگذشت. او اگرچه بر خلاف تصور اکثريت، خالق کاراکتر «پلنگ صورتي » نيست اما باني به وجود آمدن اين شخصيت دوست داشتني است پيرمرد از پله هاي سالن«کداک تياتر»بالا رفت. سال 2004 بود. 82 سال داشت و بيش از 40 سال از عمرش را وقف سينما کرده بود. دستان او تا به حال تنديس اسکار را ازآن خود نديده بودند؛ اما امشب شب او بود. اسکار افتخاري به خاطر يک عمر فعاليت هنري. بله او واقعاً هنرمند بود. علاوه برکمدي هايي که ساخت و بازي کرد. باعث وباني خلق يکي ازمحبوبترين پلنگ هاي دنيا، «پلنگ صورتي»هم بود. اما شش سال بعد ذات الريه امان پيرمرد را بريد او مشغول کار روي يک نمايش موزيکال براساس فيلم سينمايي «پلنگ صورتي» بود و مقدمات کار روي يک پروژه ديگر را که باز فيلمي کمدي بود، فراهم مي کرد. اما حالا چهارشنبه شب بود «بليک ادواردز»دنيا ديده ديگر فرصتي نداشت و بي حال و بي رمق روي تخت بيمارستان «سنت جان» شهر «سانتا مانيکا» در حومه لس آنجلس انتظار مرگ را مي کشيد. چشمهاي پيرمرد برق عجيبي داشت که در چشم هاي «جولي آندروز»مي خنديد. اندروز بيش از 30 سال همسر او بود. «بليک»در خانواده اي سينماگر متولد شد. پدر او از مديران توليد هاليوود و پدر بزرگش کارگردان سينماي صامت. «جي گوردون ادواردز»بود. او پنج فرزند داشت که از ميان آنها پسرش «جنوفري»فيلمنامه نويس و دخترش «جنيفر»هنرپيشه سينماست. «جولي اندروز»(ستاره فيلم هاي «مري پاپينز»«آواي موسيقي»)همسر او بود که در چند فيلم او از جمله«اس او بي»، «ويکتور و ويکتوريا»و«اين زندگيست»بازي کرده است. زندگي هنري ادواردز با بازيگري نقش هاي فرعي سينما شروع شده اما مدتي بعد او احساس کرد که اين کار او را از زندگيش راضي نمي کند. او توقع بيشتري از خود داشت، براي همين شروع کرد به نوشتن فيلمنامه و رفت سراغ ساختن نمايش هاي راديويي کمدي. کم کم در کارش پيشرفت کردو برنامه هايش پر طرفدار شدند. جنس شوخي او مردم آن زمان را به راحتي مي خنداند. در اواخرسال 40 ميلادي سريال تلويزيوني «پيترگان»و بعدها«آقاي خوشبخت» را نوشت و کارگرداني کرد و در اواسط دهه 50 ميلادي به کارگرداني فيلم علاقه مند شد اينجا فصل جديد از زندگي« ادواردز» بود. تماشاگر درمشت او بود   اولين فيلم کمدي و پرفروش «بليک ادواردز»در هاليوود«عمليات پتيکوت»نام داشت. زمان فيلم مربوط به جنگ جهاني دوم بود. تمام ماجراهاي خنده دار فيلم در يک زير دريايي جنگي اتفاق مي افتاد. دو ستاره معروف آن دوران هاليوود «کري کرانت» و«توني کورتيس»در فيلم بازي مي کردند«عمليات پيتکوت» تماشاگران را راضي کرد و استقبال زيادي ازآن شد. «ادواردز»کم کم جاي خود را در سينماي کمدي محکم مي کرد. او پس از چندين کار يکي از سينما گران مولف به حساب مي آمد که پاي کارهايش امضاي شخصي خودش را داشت. کمدي هاي او مخصوص به خودش بودند. جنس طنز و شوخي هاي او براي همه شناخته شده بود و با ديدن کارهايش به راحتي مي توان فهميد که کار، کار«ادواردز»است. سال 1961، او 28 سال داشت و در آستانه 40 سالگي به سر مي برد همين جا بود که ساختن فيلم «صبحانه درتيفاني» نقطه عطف زندگي هنري او را رقم زد.
خنده هايمان را مديون او هستيم
صبحانه درتيفاني و دروازه هاي موفقيت   صبحانه در تيفاني قصه زندگي دختر جواني به نام «هالي گولايتي»است که به تنهايي زندگي مي کند. هالي دختري ساده، زيبا و سرکش است که در 15 سالگي ازدواج مي کند ولي پس از مدت کوتاهي به قصد بازيگري فيلم، همسرش را ترک مي کند و به هاليوود مي رود، اما روح ياغي او راضي نمي شود و براي همين درآنجا هم ماندگار نمي شود و راهي نيويورک مي شود آشنايي هالي با نويسنده جواني به نام «پل وارجک»باعث دگرگوني زندگي پل و هالي مي شود. اين فيلم با اينکه اثري رمانتيک به حساب مي آمد اما براي آن زمان به شدت پيچيده و نو بود. کاراکتر هالي درادامه تيپي از زنان سرکش مانند«اسکارلت اوهارا»(بر باد رفته)بود. هالي به هيچ کس اعتماد ندارد. ديگران برايش مهم نيستند. او دربند روابط و اداو اصول هاي هنري روشنفکرانه است که به تازگي با آنها مواجه شده است. اما پل کاملاً با او متفاوت است، آدمي درون گرا و خجالتي. شايد اگر امروز اين فيلم را ببينيد به اندازه تماشاگران آمريکايي آن سالها نخنديد و راضي نشويد اما فراموش نکنيد که فيلمهاي «ادواردز»به همان اندازه که مي توانند همه فهم و جهاني باشند، داراي شوخي هاي بومي است و همچنين با سبک زندگي آمريکايي عصر خودش بازي مي کند «آدري هپيورن»براي بازي در اين فيلم جايزه اسکار بهترين بازيگر زن سال را گرفت و «هنري منچيني»آهنگساز زبردست (که بعدها موسيقي شاهکار پلنگ صورتي را ساخت)هم براي ساختن موسيقي متن و همکاري با «جاني مرسر»درساختن ترانه معروف «مون ريور» دراين فيلم دو جايزه اسکار را از آن خود کرد. «صبحانه در تيفاني»براساس کتابي به نويسندگي «ترومن کاپوتي»نوشته شده بود. ازخنده تا ترس   اما بليک ادواردز باز هم به موفقيت هايش راضي نبود. او دست به تجربه هاي متفاوتي مي زد، يکي ازتجربه هاي جديد او ساختن فيلم هاي ترسناک «تجربه ترس»و«روزهاي شراب و گل سرخ»بود که «جک لمون»و «لي رميک»درآن بازي مي کردند. در سال 1962 او به کارگرداني با تجربه که سبکي چند سويه وخلاقانه داشت تبديل شد. البته«ادواردز»هميشه منتقدان خود را داشت. بسياري اگرچه او را به عنوان فيلمسازي موفق در گيشه قبول داشتند اما طنزهايش را به شدت پوچ و سطحي مي خواندند و رمانتيک هايش را لوس و بيش از حد سانتي مانتال مي پنداشتند. براي بسياري از منتقدان آن زمان «ادوارد»بيش از يک سرگرمي ساز به حساب نمي آمد. اما او در عين حال طرفداران و تحسين کنندگان سرسخت خود را هم داشت. منتقدان زياد ديگري در اين سوي صف وجود داشتند که او را کمديني مدرن مي دانستند که با به استهزا کشيدن فرهنگ و سبک زندگي آمريکايي، انتقادهاي هنرمندانه اي را از آنها انجام مي دهد.
خنده هايمان را مديون او هستيم
پلنگ صورتي از کجا آمد؟   فيلم هاي کلاسيک و پر طرفدار «بليک ادواردز»چون «پلنگ صورتي»و «تيري در تاريکي»با شرکت پيتر سلرز هر دو در سال 1964به روي پرده سينما آمدند. ابتدا قرار بود «پيتر يوستينوف»بازيگر سرشناس تئاتر و سينماي انگليس، نقش بازرس کلوزو را در فيلم پلنگ صورتي بازي کند، ولي پس از آن که او اين نقش را رد کرد، نقش به پيتر سلرز رسيد. پيتر سلرز دراين فيلمها نقش يک پليس فرانسوي به نام «کلوزو»را بازي مي کند. نوع سبک و سياق کارگرداني بليک دراين فيلم ها توانست حرفه کارگرداني او را به عنوان يک استاد مدرن کمدي محکم کند. او ديگر واقعاً استاد مسلم نمايش صحنه هاي خنده آور همراه با شوخي هاي کلامي و حرکتي شده بود. فيلم هاي «پلنگ صورتي» ادواردز با موفقيت و توجه شگفت انگيزي مواجه شدند اما اين همه ماجرا نبود، بليک براي فيلمش احتياج به تيتراژ خلاقانه اي داشت. او تصميم گرفت که اين تيتراژ را به صورت انيميشن کار کند. اما براي توضيح کامل بهتراست کمي به عقب برگرديم. اوايل دهه 1960دو نفر به نام هاي «فريز فرلنگ»و «ديويد دپاتي»شرکتي سينمايي به نام «دپاتي و فرلنگ اينتر پرايزز»را تاسيس کردند. کار آنها تهيه کنندگي فيلم و انيميشن بود و به همين دليل آنها انيماتورهاي خلاق زيادي را زير دست داشتند. همه چيز از همان جا شروع شد که «بليک ادواردز»رفت سراغ اين کمپاني و به دپاتي پيشنهاد کرد براي شخصيت پلنگ صورتي طرحي کارتوني خلق کنند که بتواند در تيتراژ فيلمش از آن استفاده کند. پلنگ صورتي نام الماس مسروقه فيلم بود. دپاتي و دستيارانش نزديک به 100 طرح براي کاراکتر پلنگ صورتي اتود زدند و عاقبت شخصي به نام «هالي پرات»توانست کاراکتري را خلق کند که همه آن را دوست داشتند و تأييد کردند. همين پلنگ لاغر اندام صورتي رنگي که ما امروز مي شناسيم. مهماني بزرگ براي خنديدن   ادواردز سالها پيش به نشريه ورايتي چاپ هاليوود گفته بود :«من اگر نمي توانستم به دردهاي زندگي از ديدگاهي کمدي نگاه کنم، هرگز قادر نبودم به اين زندگي ادامه بدهم. بنابراين هر چيزي را که روي پرده سينما به نمايش مي گذارم در واقع همان چيزهايي است که در زندگي واقعي به سرخودم آمده شايد هم برداشت هاي خنده آوري از اين وقايع است که به اين شکل منعکس شده است» پارتي»يکي ازمهمترين آثار «ادواردز»بود که به خوبي اين جمله او را شرح مي دهد. اين فيلم ماجراي يک سياهي لشکر هندي تباراست که تصادفاً به ميهماني پر زرق و برق يک تهيه کننده معروف هاليوود دعوت مي شود(باز هم پيتر سلرز نقش اول اين فيلم را بازي کرد). فيلم فضاي ديوانه وار و البته خنده آوري دارد. صحنه هاي فيلم با لباسهاي بالماسکه حيوانات حتي به سمت فضاي ماليخوليايي پيش مي رود واگرچه ممکن است امروز با تماشايش از خنده روده بر نشويم اما قطعاً از تماشاي يک بارآن هم پشيمان نمي شويم. اين فيلم کاملاً ماجرايي واقعي دارد که فقط همه واقعيت هايش خنده دار و کمي اغراق آميز هستند. حال و هواي فيلم شباهت طنز آلودي به«قاعده بازي» ژان رنوار دارد. اگرچه سطح و عمق آن قابل قياس با فيلم بزرگي مثل «قاعده بازي»نيست اما مي توان «پارتي»را نسخه اي هاليوودي و هجو آلود و سبکي ازاين فيلم به حساب آورد.
خنده هايمان را مديون او هستيم
دشمن کمپاني هاي بزرگ   البته همه فيلم هاي «بليک ادواردز»با موفقيت گيشه همراه نبود. فيلم «دارلينگ لي لي»محصول سال 1970داستاني با تم جاسوسي دارد و وقايع آن در دوران جنگ جهاني اول اتفاق مي افتد. «دارلينگ لي لي» نخستين تجربه همکاري هنري بين «ادواردز» و همسرش«جولي اندروز»بود که با استقبال چنداني روبرو نشد. اين اتفاق همزمان با دوراني است که«بليک ادواردز»براي جلوگيري از دخالت هاي مديران استوديو هاي فيلمسازي هاليوود در روند پروسه فيلمسازي به جنگ با کمپاني هايي چون«مترو گلدوين ماير»و «پارامونت»مي رود. «ادواردز»تلاش هاي زيادي دراين مسير کرد و اگرچه مجبور بود گاه گاهي با دشمني هاي بزرگان هاليوود دست و پنجه نرم کند و موانع زيادي را پشت سر بگذارد با اين وجود پيه همه سختي ها را به تن ماليد و بالاخره توانست با پيگيري هاي مداوم حق کنترل هنري آثار سينمايي را براي خالق اثر، کارگردان و فيلمنامه نويس حفظ کند. او براي همين درميان خيلي از دست اندرکاران صنعت سينما و همکارانش احترام خاصي پيدا کرد. درگيري هاي هميشگي او با هاليوود باعث شد که در دهه 70، پنج سال را در اروپا سپري کند و البته همين امر منجر به اين شد که شهرت او در ميان مردم به خطر بيفتد. «بليک ادواردز»به خاطر سري فيلم هاي «پلنگ صورتي عنوان «استاد کمدي هاي روشنفکرانه»را از سوي منتقدان دريافت کرد. او نهايتاً درسال 1981 فن آخر را به زرق و برق هاي کمپاني هاي فيلمسازي هاليوود زد. او با ساخت فيلم «اس او بي»ماجراي اختلافات و سرو کله زدن هاي خود را با استوديوهاي فيلمسازي هاليوود به باد سخره کشيد. اين فيلم باعث شد که دل همه منتقدان سرسخت نظام فيلمسازي هاليوود خنک شود و همگي دلي از عزا در بياورند. منبع:نشريه همشهري جوان، شماره 292. /ج  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 518]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن