واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
بياييد به جاي واکنش، پاسخ دهيم! نويسنده: احمد حلت مي گويند همه آدم ها شنا بلدند، فقط کافي است وقتي داخل آب مي افتند سعي نکنند مثل خشکي روي پاهاي خود راست بايستند. بلکه براي بالا ماندن بايد تا مي توانند بدن خود را به حالت افقي در آورند. خود آب آنها را بالا نگه خواهد داشت. اما خيلي ها با وجودي که از اين قانون ساده آگاهي دارند باز به محض اينکه داخل استخر مي افتند خود را مانند وقتي روي زمين هستند به حالت عمودي در مي آورند تا نوک پايشان هم که شده ته استخر را لمس کنند و بديهي است که اگر استخر خيلي گود باشد آنها دچار مشکل مي شوند. مساله روي آب خوابيدن پاسخي منطقي به اسم افقي شدن دارد. اما خيلي ها به جاي اين پاسخ درست، واکنش غيرارادي عمود ايستادن را از خود نشان مي دهند، چرا؟ چون عادت کرده اند! در واقع رفتارهاي واکنشي ما در مقابل تحريکات مختلف ناشي از عادت شدن اين رفتارها براي ماست. کسي که ياد گرفته با داد و فرياد امور زندگي خود را بگذراند وقتي هيچ موردي براي داد زدن وجود ندارد و با چند جمله ساده و منطقي قضيه ختم به خير مي شود بي آنکه متوجه باشد صداي خود را بلند مي کند و به فرد مقابل اجازه حرف زدن نمي دهد. او اين رفتار را ناخودآگاه انجام مي دهد و اصلا متوجه نيست که با اين رفتار واکنشي و به دور از عقل و ادب خود چه لطمه سنگيني را به شخصيت خود و اعصاب ديگران وارد مي سازد. کسي که عادت کرده دروغ بگويد و يا به اصطلاح با چاخان و اغراق و غلو کار خود را پيش ببرد بي اختيار وقتي هم که لازم نيست باز به دروغ متوسل مي شود. او دست خودش نيست و اين رفتار واکنشي به دليل آن است که دروغ در وجود او تبديل به عادت شده است و به محض روبه رو شدن با هر موقعيتي در زندگي او بي اختيار اين واکنش عادتي را از خود نشان مي دهد. در واقع عادت کردن به بعضي واکنش هاي غيرارادي اصلا چيز بدي نيست. وقتي دست ما با چيز داغي برخورد مي کند بلافاصله و با سرعتي باورنکردني بدن ما واکنش نشان مي دهد و ما دست خود را از جسم داغ دور مي کنيم. وقتي مشغول رانندگي هستيم، به محض اينکه عابر پياده يا مانعي مقابل ما سبز مي شود بي آنکه بخواهيم فورا پاي خود را روي ترمز مي کوبيم. اين واکنش هاي سريع و غيرارادي در انجام بسياري از امور زندگي جزو ضروريات حياتي هستند و با کمک آنها ما مي توانيم جان خود و اطرافيانمان را از بسياري مهلکه ها نجات دهيم. اما نکته اين جاست که ما لازم نيست هميشه به محرک هاي زندگي با رفتارهاي عادتي و واکنشي جواب دهيم. بلکه مي توانيم به محض دريافت يک محرک لختي تامل کنيم و با انديشيدن در خصوص عامل تحريک و دليل کنش يا عمل انجام شده ، پاسخي معقول و منطقي و حساب شده از خود ارايه دهيم. اين مقاله نيز به همين موضوع اختصاص دارد که بياييد به جاي رفتارهاي واکنشي و غيرارادي و در واقع از يک جهت کنترل نشده، از خود پاسخ هاي حساب شده و کنترل شده ارايه دهيم. به اين ترتيب مي توانيم درست تر عمل کنيم و نزد اطرافيان به عنوان يک فرد عاقل و قابل اعتماد ظاهر شويم. هيچ کس افراد واکنشي که با يک تحريک ساده از سوي هر رهگذري بلافاصله از کوره درمي روند و واکنش مشخص و قابل پيش بيني از خود نشان مي دهند را دوست ندارد. دليلش هم کاملا مشخص است. زندگي دايم در حال تغيير است. مشکلات زندگي هم هر لحظه رنگي جديد به خود مي گيرد. مشکلات جديد زندگي پاسخ هاي جديدي مي طلبند و الزاما روش هاي واکنشي قالبي قديمي ممکن است پاسخ درستي براي حل تمام جوانب مشکل جديد نباشد. به همين خاطر کسي که با لجاجت و سماجت دست از رفتارهاي واکنشي و کليشه اي خود در مقابل محرک هاي جديد برنمي دارد، در حقيقت خود را و همين طور اطرافيانش را در معرض خطر قرار مي دهد. چرا که ممکن است اين واکنش او ديگر مانند قبل جواب ندهد و حتي بدتر جوابي نامناسب و ناخوشايند را پس بگيرد. ممکن است بپرسيد وقتي پاسخ خردمندانه و حساب شده خيلي مواقع نسبت به واکنش هاي غيرارادي و خود به خودي اين قدر مزيت و منفعت دارد، چرا با وجود اين خيلي ها هنوز هم رفتارشان واکنشي است و احساس مي کنند برخوردهاي زندگي مثل بازي پينگ پونگ است که هر ضربه اي که وارد شد بايد حتما با يک ضربه متقابل و فوري جواب داده شود؟ جواب اين سوال در راحت بودن رفتارهاي واکنشي است. اگر خوب دقت کنيد مي بينيد براي رفتار واکنشي، در مقابل يک محرک لازم نيست فرد صبور باشد و فکر کند و دليل بروز اين محرک و عاقبت کار را مورد ارزيابي قرار دهد . يعني رفتار واکنشي اصلا خود را مقيد به شکيبايي و تامل و تعمق نمي کند. بلافاصله در مقابل محرک و کنش ايجاد شده يک واکنش نشان مي دهد و احساس مي کند که با اين واکنش توپ را مجددا به ميدان حريف انداخته و لازم نيست فکر و ذهن خود را به آن مشغول کند. به زبان ساده دليل اينکه خيلي ها رفتار واکنشي را به پاسخ هوشمندانه و کنترل شده ترجيح مي دهند راحتي ظاهري و کم زحمت بودن اين نوع رفتار است. واکنشي ها اينگونه عمل مي کنند چون تنبلند و نمي خواهند براي ارزيابي و تحليل اتفاقات انرژي ذهني خود را مصرف کنند. و اتفاقا همين جا نقطه ضعف صاحبان رفتارهاي واکنشي آشکار مي شود. آنها به خاطر فرار از فکر و انديشه و ساده انگاري بيش از حد اتفاقات زندگي و حل همه مسايل با يک روش در حقيقت قابل پيش بيني مي شوند و مهارت ارزيابي و تجزيه و تحليل مسايل زندگي را در خود ضعيف مي کنند و در نتيجه به راحتي آلت دست و بازيچه اشخاصي قرار مي گيرند که رفتارهاي تحليل و پاسخ هاي حساب شده و هوشمندانه را ترجيح مي دهند. در مسايل زندگي بعضي مواقع بايد مقاومت کرد و به پيش رفت. گاهي اوقات بايد عقب نشيني کرد و از مسير ديگري به سمت هدف پيشروي کرد. گاهي اوقات هم اصلا نبايد کاري کرد و بايد صبور بود و مدتي متوقف شد تا شرايط و فضاي موجود متحول شود. اگر قرار باشد هميشه اصرار به حمله و پيشروي داشت، اگر حريف قوي تر و مجهز تر باشد بديهي است که نتيجه تلفات سنگين و خروج اجباري از صحنه زندگي خواهد شد. بنابراين لازم است پشت سر هر واکنشي يک تجزيه و تحليل جامع و هوشمندانه وجود داشته باشد تا مانع از بروز تلفات سنگين و غيرقابل جبران گشت. وقتي يک واکنش هوشمندانه و حساب شده مي شود ديگر واکنش نيست. بلکه تبديل به يک پاسخ کنترل شده مي شود که بسته به شرايط مختلف در مقابل يک کنش ثابت جواب هاي متفاوت ظاهر مي شود. از سوي ديگر وقتي کسي به صورت واکنشي از خود رفتاري نشان مي دهد گمان مي کند که به محض ارايه واکنش ديگر کاري براي او وجود ندارد و اين طرف ديگر است که بايد به دنبال يک کنش ديگر بگردد. به همين خاطر دليلي براي ارزيابي اثربخشي واکنش انجام شده در خود نمي بيند. براي نمونه فرض کنيد دانش آموزي عادت کرده که هر وقت نمره کم بگيرد گريه کند و با اين کار دل معلم ها را بسوزاند و از اين طريق به نمره مورد نظر خودش برسد. او فقط گريه بلد است و وقتي گريه کم جواب ندهد بيشتر گريه مي کند. حال اگر اين دانش آموز سر و کارش با معلمي بيفتد که فريب چشمان گريان او را نمي خورد، ديگر نمي تواند جايگاه قبلي خود را حفظ کند و با هر بار گريه کردن خود را خوارتر و ذليل تر مي سازد. از سوي ديگر او وقتي گريه کرد احساس مي کند که وظيفه خود را به نحو کامل انجام داده و ديگر کاري از او براي جبران نمره وجود ندارد. در حالي که يک دانش آموز خردمند هنگامي که در اين شرايط قرار مي گيرد به شکل هاي مختلف و منطقي سعي مي کند نمره مورد نظر خودش را زنده کند. اگر هم امکان آن وجود نداشت با معلم صحبت مي کند و سعي مي کند با انجام پروژه هاي تکميلي و فعاليت هاي فوق برنامه کمبود نمره خود را جبران کند. اگر هم هيچ کدام از اين روش ها جواب نداد، باز هم با تجزيه و تحليل دقيق مجموعه اتفاقات رخ داده شده و رفتارهاي خود و معلم، شخصيت او را پيش بيني مي کند و براي آزمون هاي بعدي مجهزتر و آماده تر عمل مي کند. رفتارهاي واکنشي کورکورانه است و تضميني براي جوابدهي آن وجود ندارد. در مقابل پاسخ هاي رفتاري مبتني بر تجزيه و تحليل و حساب و کتاب قابل اعتمادند و با مرور زمان قابليت اطمينان آنها بيشتر مي شود. چون هر چه زمان مي گذرد تجزيه و تحليل ها عميق تر و مستدل تر و کامل تر مي شوند و تجربيات موفق بيشتر شده و اثربخشي رفتارهاي کنترل شده بيشتر مي گردد. به همين خاطر اگر ديديد در کوتاه مدت يک فرد با رفتار واکنشي اش موفق شده سريع تر عمل کند و امتيازات بيشتري جمع کند اصلا نگران نباشيد. اگر کمي صبر کنيد خواهيد ديد در آينده اي که زياد هم دور نخواهد بود او به خاطر همين رفتار واکنشي و کورکورانه خود مجبور مي شود تمام امتيازات به دست آمده را واگذار کند و جاي خود را به افرادي بسپارد که عاقلانه تر و خردمندانه تر عمل مي کنند. اين مقاله در عين سادگي بسيار موثر و کارآمد است و موفقيت رو به رشد و روزافزون شما را در همه صحنه هاي زندگي تضمين مي کند. راه سوم اين مقاله مي گويد به جاي رفتار واکنشي از خود رفتارهاي خردمندانه تر و با تامل و تدبير بيشتري نشان دهيد. زمان که بگذرد خواهيد ديد که اين نوع رفتار هر چند شايد کندتر و آهسته تر به نظر مي رسد اما به شکلي اعجاب آور کارآمدتر و موثرتر است. و آنچه نهايتا موفقيت انسان را تضمين مي کند کارآمدي مستمر رفتارهاي او در مقابل محرک هاي مختلف زندگي است. منبع:نشريه موفقيت، شماره 179 /ع
#اجتماعی#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 461]