واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
ضیافت شعر و بیانات مقام معظم رهبری پیرامون شعر نویسنده: فرامرز احمری حصار به نام خدا معماری اندیشه و ایجاد شور و حرکت در موجز ترین قالب «هنری بیانی» به نام شعر رقم خورد. آندم که قرعه فال به نام "من" دیوانه زدند! و این "من" از قالو بلی آمده، عاشق شد و زبانش شد زبان شعر، نوعی سحر کلام یا جادوی کلمات بر روی محور زبان جاری شد که در کوتاهترین زمان ممکن، غزلی، بیتی و یا مصرعی مخاطب را به شگفتی و تحیر و پذیرش می رساند، لباسی که بر تن محتوای پوشیده و مستور خودنمایی می کند. همین شعر که به کلام الهی قرابت و نزدیکی پیدا می کند، تا آنجا که پیامبر (ص) را از رسالت مبرا و به شاعری تهمت می زنند، کارکرد اساس زبان شعری بر محور متافیزیک است چرا که از مغناطیس موسیقی جان وارد عالم امکان می شود و تا آنجا که برهان قاطع می شود، بجای استفاده از تمثیل و حکایت و مهارت، یعنی چیزی ورای موقعیت زمانی، مکانی ورود به زبان اسطوره می کند. حالا همین امکان که زبان شعر است در اختیار دو گروه شاعر قرار می گیرد، یکی موسوی و دیگری سامری، یکی شاعر سره و دیگری ناسره، خلف و دیگری ناخلف، متاع کفر و دین می شود که بی مشتری هم نیست، متاعی که پشت ویترین نمی ماند، دست به دست می شود، زمان و مکان را در می نوردد تا رسالت الهی و یا اهداف شیطانی خود را به مقصد برساند، اینجاست که مسئله ی فرق میان حق و باطل کلام می ماند بر عهده ی اندیشه ی فوق شاعری، یعنی بر عهده ی زعامت جامعه یعنی همان رهبری اندیشه ی جامعه. حالا امروز با این نکته شعر و شاعر وظیفه ی خطیری می شود که مقام معظم رهبری درباره ی صنعت نفت چنین نمی گوید، درباره ی صنایع تبدیلی چنین نمی گوید، درباره ی انرژی هسته ای هم چنین نمی گوید، درباره ی فرهنگ می فرمایند «شعر، ثروتی ملی، عظیم و پرثمر برای کشور است» و تصریح می کنند: «باید با ایجاد این ثروت بزرگ روز به روز آن را افزایش داد و برای نیازهای کشور از آن استفاده ی بهتر و برتر کرد». راستی گسترش شعر برای رفع نیازهای کشور! مگر چه خاصیتی در شعر هست که به آن بی توجهیم، بد نیست کمی بر این کلام تفکر کنیم. رهبر آزاده و شاعر ما «گسترش شعر را از وظایف دستگاههای مسئول و شاعران می داند» یعنی چه خاصیتی در شعر است که شاعران کمتر به آن توجه دارند و مسئولین فرهنگی کمترین درصد توجه را نیز جز در مناسبات تقویمی که گاه به تعطیلی منجر شده و گاه تفننی و یا برای بالا بردن بیلان کاری با نگاه کم هزینه ی خود بر آن دارند. اگر مسئول دلسوزی، خواست اسم می برم که کجا! اما اینجا جایز نیست، برای گرامیداشت مقام عزیز جانباز و روز میلاد حضرت اباالفضل (ع) 2 شاعر اهل بیت دعوت می کنند تا با هدایای ناچیز کنار برنامه ی پرخرج میمون آرتیست 500 هزار تومانی برای جانباز و اهل بیت شعر بخوانند، میمونی که برای مجلس یزید بود به صدر مصطبه می نشیند. و ارزش ظاهری و مادی کاری اش بالاتر می رود از شاعر اهل بیت که کارش برای اهل بیت، حقیقت و معرفت و آگاهی است. به فرموده ی مقام معظم رهبری شاعر متعهد و آئینی امروز، به عزلت و انزوا نمی رود چرا که بر پایه ی دامنه ی شعر انقلاب اسلامی استوار است. آری هم رای و هم زبان می شویم با حضرت ایشان چرا که آئین تقوا ما نیز دانیم لیکن چه چاره با بخت گمراه، با عملکرد اشتباه و دور از توجه مسئولین که ارزش والا و حقیقی شعر را نمی دانند، شعر و شاعر متعهد غالباً به انزوا رانده می شود اما از کار نمی افتد - چون شاعریست با اعتقاد و متعهد - لیکن حرکت شعر متعهد کند می شود و عرصه باز می شود برای شعر ناسره، وقتی شعر متعهد و آئینی کم کار شود، شعر رپ و اروتیک و انفعالی و از این دست بی محتوایی ها با هدف تخریب هویت ملی، دینی، کارناوالش به راه می افتد تا خیابان سبز معرفت را از ذهن جغرافی شهر آدمها منها کند. اما این محال است چرا که انسان حقیقت جوست و شاعر از حقیقت می گوید لذا ناآگاهی مسئولبن فرهنگی شبیه همکاری با دشمنان فرهنگی انقلاب و آرمانهای انقلاب اسلامی است، باور کنیم زمان آن گذشته که کسی فامیلش را در معاونت های خطیر فرهنگی خود بنشاند، بی هیچ تخصصی! اگر چه این کار دارد می شود و خسارت زیادی را عالم هنر و شعر پذیرا می شود. حضرت آیت ا... خامنه ای گسترش شعر را از وظایف دستگاههای مسئول و شعرا بر می شمارند و با تأکید بر تأمین نیازهای فرهنگی و اخلاق کشور با زبان هنر و شعر، داشتن صفا، یکرنگی، روحیه اخوت و برادری، قدرت ابتکار و شجاعتِ نوآوری، ترحم به یکدیگر و امید به آینده را اخلاقیات مورد نیاز جامعه امروز بر می شمارند که با زبان هنر و شعر می توان فضای جامعه را با این ویژگیها پر کرد و آن را به صورت اخلاق ملّی در آورد و راه تکامل را پیمود. با امید به روزی که اگر وزیر ارشاد می رود به شهری نگوید هنرمندان را نمی خواهم ببینم و اتفاقاً هم نبیند و فقط اعضای کانون مساجد را به محضر عالی بپذیرد. به ما که اینچنین گفتند! تا جایی که هنرمند فکر کند جایش نه توی مساجد حتی کنار در کانون مساجد هم نیست چه رسد که شاعر متعهد و آرمانگرا و انقلابی بخواهد پیشنهاد کند که مثلاً یارانه ی فروش کتابش را بدهند یا از او چند جلد کتابی برای کمک به عالم هنر بخرند در هر حال هیچ یک از این رنجنامه های گفته و ناگفته مانع حرکت شاعر نمی شود، شاعر از زمان می گذرد، از حادثه می گذرد اما مرگ از شاعر حذر می کند .... سراپا اگر زرد و پژمرده ایم ولی دل به پائیز نسپرده ایم چو گلدان خالی لب پنجره پر از خاطرات ترک خورده ایم گواهی بخواهید اینک گواه همین زخمهایی که نشمرده ایم اگر دل دلیل است آورده ایم اگر داغ شرط است ما برده ایم اگر دشنه ی دشمنان گردنیم وگر خنجر دوستان گرده ایم دلی سربه زیرو سری سربلند از این دست عمری به سر برده ایم. و عجل فی فرج مولانا صاحب الامر و العصر و الزمان و خلیفته الرحمن. برگرفته از سایت حوزه هنری استان مرکزی www.artmarkazi.ir ارسال مقاله توسط كاربر محترم سايت: rezazn /ج
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 267]