واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: ديدارهاي سالانه شاعران با رهبر معظم انقلاب، هميشه حاشيههاي جالبي دارد. امسال موسسه پژوهشي فرهنگي انقلاب اسلامي، اين حاشيهها را با نام ضيافت غزل منتشر كرده است كه برخي از آنها را ميخوانيد: - پس از صرف افطار، مدعوين دو دسته ميشوند. يك دسته كه به محل جلسه شب شعر رفتند، اما برخي با خلوت شدن اتاق افطار به سمت آقا رفته و در صفي نامنظم ايستادهاند تا با رهبرشان صميمانهتر صحبت كنند يا التماس دعايي داشته باشند... خيلي شلوغ شده اما با اين جمله رهبري كه: آقايان نميخواهند به اتاق جلسه بروند؟ كمي دور آقا خلوت ميشود و ايشان ميتوانند از جاي خود بلند شوند و به سمت اتاق جلسه حركت كنند. - آقاي حداد عادل با رهبر انقلاب به سمت در خروجي محل افطار در حال حركتند كه به جاكفشي ميرسند. آقا نعلين قهوهايرنگ خود را ميپوشند، اما آقاي حداد هنوز دنبال پيدا كردن كفش خود در قفسههاي جاكفشي خم شده و ميگردد كه آقا به مزاح ايشان را خطاب قرار ميدهند: ببينيد هر كدام [از كفشها] كه از همه بزرگتر است بپوشيد كه با خنده حضار، فضا عوض ميشود و بالاخره آقاي دكتر هم كفشهايشان را پيدا ميكنند. - [پس از آغاز جلسه] مجري برنامه به رسم احترام و ارادت، از اساتيدي ياد ميكند كه هر كدام حق بزرگي بر گردن ادبيات و شعر اين مرز و بوم دارند و امروز در بين ما نيستند؛ مهرداد اوستا، سپيده كاشاني، نصرالله مرداني، محمدعلي مرداني، تيمور ترنج، قيصر امينپور، سيدحسن حسيني... كه در اين لحظه آقا نام استاد بهجتي را نيز يادآور ميشوند. بعد قزوه نام خانم صفارزاده را هم اضافه ميكند. آقا به مجري ميگويند: مثل اينكه ياران عزيز، در آنطرف بيشترند! كه آقاي قزوه با خواندن بيتي زيبا اين جمله رهبري را رنگ و بوي ديگري ميبخشد. گرچه برخي با شنيدن جمله رهبري، همچنان به فكر فرو رفتهاند و روي آن تأمل ميكنند. - هميشه بردخواه تو، هميشه ماتخواه من بچين دوباره ميزنيم، سفيد تو سياه من. اين مطلع؛ غزل غلامرضا طريقي از شاگردان مرحوم حسين منزوي است. پس از پايان شعرخواني او، آقا از وي سؤال ميكنند: از مرحوم منزوي جديداً چيزي چاپ شده؟ شاعر توضيحات خود را بيان ميكند و رهبري ميگويند: خدا انشاءالله آقاي منزوي را بيامرزد! - من الآن ميدانم كه زن فلان بازيكن فوتبال دوقلو زاييده و يا رباط صليبي فلان بازيكن پاره شده است. اما از حال احمد عزيزي خبر ندارم اينها را محمدحسين جعفريان به آقا ميگويد و از مظلوميت شعر در رسانههاي مكتوب و رسانه ملي گلايه دارد. رهبر نيز در جواب ميگويند: حق با شماست و بنده هم تأييد ميكنم. اما شعر آقاي جعفريان كه خود از جانبازان انقلاب است، درباره جانبازان و وضعيت برخورد با آنها در جامعه است. خودش ميگويد: اين شعر را پس از اينكه رفتار ناپسندي را با جانبازي ديده سروده است: ديگر نميگويم پيشتر نيا اينجا باتلاق است... كاملاً تند و انتقادي. آنچنان كه گمان ميكرديم آقا نسبت به آن عكسالعمل خوبي نشان ندهند اما فرمودند: بديد اين شعر را خوشنويسي كنند و بديد به بنياد ايثارگران، آنجا آويزان كنند! - نوبت به يوسفعلي ميرشكاك كه ميرسد، آقا ميگويند كه شما ما را به ياد آقاي عزيزي مياندازيد. سپس ميپرسند: شنيدم ايشان بهترند، رفتيد ديدن ايشان...؟ حرفهايي رد و بدل ميشود كه نميشنويم ولي در خاتمه آقا ميگويند: الحمدلله؛ انشاءالله بتواند زودتر حرف بزند، در بهبود حالش خيلي مؤثر خواهد بود. امسال انصراف پيشكسوتها به نفع جوانها خيلي چشمگير است؛ چون آقاي ميرشكاك هم ميگويد كه ميخواهم به خانم وحيدي اقتدا كنم و وقتم را به يك شاعر جوان بدهم اما آقا خطاب به او ميگويند: شما پارسال هم نخوانديد! ميگويد: خواندن و نخواندن ما فرقي نميكند! اما با پاسخ رهبري، تسليم ميشود: دلمان ميخواهد بشنويم از شما! منبع:
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 324]