تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833447579
چشم انداز ادبيات داستاني پس از انقلاب (2)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
چشم انداز ادبيات داستاني پس از انقلاب (2) نويسنده : رضا رهگذر تحول در مضمون و محتوا يكي از بارزترين وجوه مشخصه ادبيات داستاني معاصر در پيش از انقلاب، خصلت ضدديني يا لااقل غيرديني آن بود.1 حتي در آثاري كه به ظاهر تنها به انتقاد از آداب و رسوم و عادات و عرفهاي رايج مردم يا هجو آنها پرداخته ميشد، اين هجو و انتقاد، اغلب در سرچشمه خود، به شكلي موذيانه، متوجه اسلام و دستورات آن بود. به عبارت ديگر، داستاننويسان آن زمان كه صلاح نميديدند يا در خود جربزه و جسارت آن را نمييافتند كه شمشير را از رو ببندند و آشكارا رو در روي اين دين و مظاهر آن بايستند، با توسل به اينگونه شگردها و حربهها، بر آن بودند تا اصلِ اسلام و تعاليم آن را به زير سؤال ببرند. به اينگونه داستانها، بايد داستانهايي را كه حاوي موارد ضداخلاقي، همچون طرح موضوعهاي جنسي در بيپردهترين و زشتترين صورت آن، تبليغ ارزشهاي ضد يا غير اسلامي و به خصوص غربي ـ كلاً غربزدگي ـ بودند نيز افزود. زيرا اين داستانها هر چند به ظاهر به ساحت دين و تعاليم آن تعرضي نميكردند، اما با طرح و ترويج ارزشها و در نتيجه مدينه فاضلهاي از گونهاي ديگر، مخاطبان خود را به سمت و سويي غير از مذهب فراميخواندند؛ و از اين راه، سعي در دور ساختن مردم از اسلام داشتند. بُنمايه تفكر انسانپرستي (اومانيسم) كه هنوز در اكثر آثار داستاني حتي مشهور به مسلماني، كاملاً به چشمهاي تيزبين ميآيد، بيتأثير از چنددهه مجاورت با چنين آثار و تبليغات عقيدهاي نيست. پرواضح است كه در آن معركه، داستاننويساني با گرايشهاي آشكار اسلامي نيز بودند. اما جمع آثار آنان، در مقايسه با كل جريان داستاننويسي پيش از انقلاب كشور، آنقدر نبود كه بتواند منشأ اثري جدي در اين زمينه شود. يأس و پوچگرايي و انفعال، از ديگر درونمايههاي بسيار رايج، در طيفي مطرح از ادبيات داستاني قبل از انقلاب ـ خصوصاً طيف شكلگرا (فرماليست) ـ بود. اين درونمايه وارداتي، نخستين بار از سوي رمانتيكهاي وطني و در رأس آنها، صادق هدايت، همچون سمي مهلك به پيكره نحيف ادبيات داستاني كشور تزريق شد؛ و سپس در آثار كساني ديگر همچون بهرام صادقي، هوشنگ گلشيري و... تداوم يافت. "رمانتيسيسم ايران، غالباً غير عقلاني بود. تحديدكننده بود. رضا و سر نهادن به سرنوشت و جبر، از هر سو القا ميگرديد؛ و ـ به اصطلاح ـ سلب اختيار و اراده آگاه و آزاد ميشد. اقتدارطلبان سياسي و اقتصادي و نظمهاي حاكم، تا ميتوانستند از اين زبوني و پشت كردن به قدرت لايزال انسان، بهرهبرداري كردند. "2 اين، البته، يك بيماري مسري جهاني روشنفكري غيرمذهبي بود؛ كه ويروس آن، به سرعت به جامعه شبهروشنفكري ايران نيز سرايت كرد: "بدبيني براي نخبگان روشنفكر، فلسفهاي اشرافمنشانه و ارزشمندتر است تا ايمان به پيشرفت بشر. " "گويي كه براي روشنفكران، داشتن عقيدهاي به جز عقايد دگماتيست مدرنيستي درباره زندگي، هنر و فلسفه، بيارزش است. پشيماني از واقعگرايي در هنر، بررسي امكانات همزيستي مسالمتآميز در ميان ملل، كوشش براي ارزيابي بيطرفانه مردمگرايي ـ كه الزاماً به معناي پشتيباني از آن نيست ـ همه اينها ممكن است نويسنده را در نظر همكاران و كساني كه او براي امرار معاش متكي به آنهاست، مطرود سازد. وقتي نويسندهاي به پايه سارتر، ناگزير از تحمل چنين حملاتي باشد، ميتوان پيبرد كه موقعيت براي نويسندگان جوانتر و كماستعدادتر چقدر مخاطرهآميز است. "3 "تفاوت عمده داستانهاي قبل از انقلاب و بعد از انقلاب اين است كه پس از انقلاب، مضامين تازهاي جاي مضامين قبلي را گرفت. پوچي و بدبيني و بيبند و باري قبل از انقلاب، جاي خود را به جوش و خروش و فعاليت و شور و سرزندگي داد. و همين، خود به خود، روي نثر و نوشته نويسندگان تأثير گذاشت. نويسندگان بعد از انقلاب، از لحاظ كيفيت كار، وسواسيتر و دقيقتر شدند؛ و نوشتههايشان شسته رُفتهتر، محكمتر و صيقليافته شد. در اين نوشتهها، اثري از ولنگاري نيست. زيرا نويسندگان با ديد بازتري به مسائل نگاه كردهاند. از آن گذشته، نوعي حالت جهانشمولي و وسعت ديد هم، در آنها به چشم ميخورد. وقتي ديد باز، وسيع، كلي و انساني باشد، نثر و نوشته هم، خود به خود، شكلي پرورده و ورزيده به خود ميگيرد. "4 انقلاب اسلامي به خصوص در سالهاي اوليه پس از پيروزي خود، موجد تحولي اساسي در اكثريت مردمِ پاكضمير و دينباور ما شد. لذا، انتظاري متفاوت با گذشته، از نويسندگان و ادبيات داستاني، در خوانندگان داستاني پديد آمد. افزايش سطح آگاهي عمومي و بينش سياسي مردم و انتشار سيلِ كتابهايِ آگاهيبخشِ غيرداستاني و انبوه روشنگريهاي انديشمندان كشور و وسعت و تعدد و تنوع شگفتانگيزِ حوادث و ماجراها در بحبوحه انقلاب و پس از آن نيز مزيد بر علت شد، و توقعِ خوانندگانِ داستان ما را نسبت به محتواي داستانها، بسيار بالا برد. ديگر همچون گذشته، رمانهاي سست و مبتذل پليسي و عشقي يا داستانهاي احساسي و خنك عاشقانه و نوشتههاي سوزناك اما آبكي و داستانهاي تو در توي معماگونه شبهرمزي، و تصوير اوهام و آشفتگيهاي رواني و اميال و عقدههاي سركوفته كاملاً خصوصي جنسي و غيرجنسي و آه و فغانهاي عمدتاً شخصيِ نويسندگان بيدردِ بريده از اجتماع، نميتوانست خواننده داستان ما را راضي كند. نويسندگان نيز، كه هر يك بنا به ظرفيت وجودي خود و به نسبت تهذيب نفس و خودسازي و دانشي كه از هستي زندگي داشتند، اين پيامِ بر زبان نيامده مخاطبان خود را دريافت كرده بودند، كوشيدند تا در حد تشخيص و توان خويش، با آن همراه شوند. خاصه كه آزادي بيحد و حصر پديدآمده در آن سالها و برداشته شدن زنجير سانسور از قلمها و فضاي ترور و وحشت و اختناق از كشور، ديگر عذري براي اهمال آنان در اين زمينه، باقي نگذاشته بود. بر همين اساس، نوعي غنا و تعالي ـ هرچند به تناسب نويسندگان مختلف، نسبي ـ در مضامين و محتواهاي داستانها رخ نمود، كه پيش از آن، بيسابقه بود. به بياني ديگر، صورتپرستي (فرماليسم) منحط، لااقل براي سالياني چند، از ادبياتِ داستانيِ ما رخت بربست. اگر هم معدود قلمبهدستاني، سر در لاك خود، هنوز به آن دبستان هنري و مكاتب مشابه آن وفادار باقي مانده بودند، عملاً در انزوا قرار گرفتند و آثارشان مخاطبي چندان نيافت. جالب آنكه، حتي صورتپرستاني كه در رژيم گذشته، به سردمداري اين گرايش در كشور مشهور شده بودند و در زير لواي توجيهگرِ آن، جانب عافيت گزيده و بر آن همه فجايع پيرامون خود چشم فروبسته بودند و تمام هنر و اهتمامشان را بر سر وصف جزءبهجزء انحرافهاي رواني و اخلاقي و هماغوشيهايِ حيواني خود با مثلاً همسر دوست يا كلفتِ شوهردارِ خانهشان و موضوعهايي از اين قبيل گذاشته بودند، در اين برهه زماني تغيير روش دادند، و در آثارشان ژستهاي سياسي گرفتند. اما البته، اغلب به سبك و سياق ويژه خود: يعني انقلابيِ بعد از انقلاب و سياسيِ ضد انقلاب شدند! در واقع، صورتپرستي كه در اغلب موارد، پوششي موجهنما براي فقر وحشتناك مضمون و محتوا و تجارب اصيل انساني در داستان نيز هست، با موجهاي نيرومند مضامين و انديشههاي نوي كه انقلاب با خود به همراه آورده بود، چونان پر كاهي به يك سو رانده شد؛ و پيروان آن، خواسته يا ناخواسته، ناگزير شدند لااقل براي سالياني چند، در گرايشها و روش كارشان تجديد نظر كنند و به اقتضاها و نيازهاي زمان خود گردن بگذارند. از جمله مضاميني كه در اين دوران، به خصوص توسط نويسندگان نسل انقلاب، در داستانها بيش از بقيه مطرح ميشدند، ميتوان به بيتوجهي به ماديات، دعوت به اخلاقيات و الهيات و مابعدالطبيعه، ستيز با استعمار و استثمار و استبداد و بيعدالتي اجتماعي و كفر و الحاد، همدردي با محرومان و تكريم آنان، تجليل از فرهنگ ايثار و فداكاري، اتحاد و جمعگرايي، استقبال از شهادت و جهاد و شجاعت و رويكرد به عرفان ستيز اشاره كرد. در ابتدا، حجمي عظيم از داستانهاي ـ به خصوص ـ ماركسيستي و اسلامي روانه بازار شد؛ كه البته، به سبب خامدستي برخي نويسندگان آنها و شتابزدگياي كه جريان تند حوادث پس از انقلاب در تمام زمينهها ايجاد كرده بود، بعضاً از ساخت و پرداختي كاملاً پخته و سنجيده برخوردار نبودند. اما بعضي از همين نوع آثار، به فاصلهاي بسيار كوتاه، بهساختار و پرداختي به مراتب قويتر از مشابههاي خود در قبل از انقلاب دست يافتند. به نحوي كه در يك ارزيابي كلي، بهراحتي ميتوان ديد كه قويترين و فنيترين داستانهاي ايراني معاصر تاكنون، دقيقاً در سالهاي پس از پيروزي انقلاب منتشر شدهاند. دراينباره، يكي از منتقدان قديمي ادبيات داستاني نيز نوشته است: "ميتوان دو دهه اخير [1360 و 1370] را يكي از پررونقترين دورههاي قصهنويسي صد ساله متأخر دانست. "5 "به نظر ميآيد كه بهتر است در حال حاضر به جاي ادبيات انقلاب، از انقلاب ادبي صحبت كنيم. شما اگر ادبيات داستاني سالهاي پس از انقلاب را [حتي] خيلي كلي ارزيابي كنيد، متوجه خواهيد شد كه خيلي چيزها فرق كرده است. حتي در آثار نويسندگان ديگر، نوع نگاه، تغييراتي كرده است. "6 "بعد از انقلاب بهمن 57 و فروريزي نظام پيشين، بهتدريج ادبيات چنان مشخصات بارزي مييابد كه ميتوان از آغاز يك دوره جديد ادبي سخن گفت. دورهاي كه تلاش براي رسيدن به ادراكي دقيقتر، بيش از پيش، ادبيات داستاني را وسيله پژوهش در ابعاد متنوع و هر دم به رنگي درآينده واقعيت مبدل ميسازد. "7 به هر حال، وجه غالب بر داستانهاي دهه اول پس از پيروزي انقلاب ـ به ويژه ـ در وهله اول سياسي بودن و در مرحله بعد اجتماعي بودن آنهاست؛ كه ميدانيم در تضادي ماهوي با شكلپرستي منحط است. در مرتبهاي پايينتر، داستانهاي تاريخي ـ بيشتر مربوط به عصر حاضر ـ نيز، به خصوص در ميان قشري عوامتر از طبقه كتابخوان ما، خوانندگان بسيار يافت. اين داستانها، البته، اغلب زمان وقوعشان قبل از انقلاب بود و موضوعهاي آنها به آن دوران مربوط ميشد. اما در اين ميان، نويسندگاني چون ناصر ايراني، محمود گلابدرهاي، اسماعيل فصيح، احمدمحمود، محسن مخملباف، قاسمعلي فراست، اكبر خليلي، رضا براهني، شهرنوش پارسي و... به مضامين و موضوعهاي انقلاب و پس از آن نيز ـ در قالب رمان يا داستان بلند ـ پرداختند.8 با اين همه، اين گرايش مثبت، متأسفانه، از شروع آتشبس در جنگ تحميلي عراق بر ايران و به خصوص پس از ارتحال امام (ره)، در ميان عدهاي از جوانتران، و از دهه 1380، حتي در ميان برخي سالمندانِ سابقاً متمايل به رئاليسم انتقادي و سوسياليستي (همچون محمود دولتآبادي و جمال ميرصادقي) عرصه داستاننويسي، رو به ضعف گذاشته است.9 در همين مدت، سردمداران بعضي نشريههاي ادبي نيز به دامن زدن آگاهانه يا ناآگاهانه به بحثهايي كه جانمايه آنها دعوت نويسندگان به سوي شكلپرستي، و در واقع شانه خالي كردن از زير بار تعهدات اعتقادي، اجتماعي و انساني است، مشغولاند. و با نهايت تأسف، بايد گفت كه اين دعوت، در آن عده از نويسندگان جوان كممطالعه و فاقد بينش اعتقادي و فلسفي صحيحِ نظاميافته و ريشهدار، بيتأثير نبوده است. بهطوري كه بعضاً شاهد چاپ و انتشار داستانهايي بيمحتوا، بيخط و ربط، و يا حاوي سرخوردگيها و بريدگيها و چپ و راست زدنها، از اين افراد، حتي در نشريههاي وابسته به نظام هستيم. "در ادبيات داستاني كشور ما، به رغم اينكه توجه خاصي به رمان ميشود، وليكن رمانهاي نوشته شده، از زمان عقب هستند. موضوع جنگ، كه فينفسه براي هر نويسنده در هر نقطه از جهان موضوع خوبي است، مورد بيمهري قرار گرفته است. همينطور، موضوع انقلاب اسلامي؛ كه همين موضوع كافي بود تا دهها نويسنده ايراني بتوانند سالها قلم بزنند؛ كاري كه در خصوص انقلابهاي بزرگ جهان و جنگ دوم جهاني، به وفور انجام شد. نويسندگان ما، عموماً گرفتار بيدردياند. اكثر آنها براي گريز از مسائل پرتلاطم جامعه و دفاع مقدس كه باب ميل آنها نبود، به دنبال يك آرامش پرتصنع هستند. اداهاي روشنفكري، آن هم از نوع غربياش، حتي نويسندگان مسلمان را نيز اسير خودش كرده است. فضاي ادبيات داستاني ما، فضاي بيتعهدي و لاقيدي و پشت پا زدن به ارزشهاي والاي الهي و انساني است. فقط عده معدودي هستند كه از سر درد ميانديشند و كمتر مينويسند. "10 دكتر مددپور نيز ـ به بياني ديگر ـ به همين نكته اشاره كرده است: "نوعي وسوسههاي زميني، جامعه را آزار ميدهد. و از ناحيه اين وسوسههاست كه رمانهاي پورنوي دوران شاهنشاهي، با حرص و ولع خوانده ميشود. وزارت فرهنگ و ارشاد نيز، عملاً در برابر موج گرايش به مسائل جنسي و خشونت، گهگاه مجبور ميشود جواز نشر بدهد... آن نسلي كه بتواند رمان ديني بنويسد ـ اگر بشود گفت به اين معني جديد رمان ديني وجود داشته باشد ـ هنوز من نميشناسم و نديدهام... مشكل اين است كه با حديث نفس نميتوان در قلمرو قصه ديني كاري را پيش برد. بيشتر نويسندگان ما، در نفس، جز غرايز سركوفته چه ميبينند كه ما انتظار تقرب به حق را در آنها داشته باشيم و قصهنويسي ديني ما تجديد شود. اكثر اينها آلودهاند. "11 واقعيت اين است كه در هر جبهه و جناح و جريان فكري و عقيدهاي، به طور طبيعي، هميشه "ريزش " هست. عوامل و انگيزههاي متفاوتي كه سبب جذب افراد به يك جريان فكري و عقيدهاي ميشوند، در زمان و شرايطي متفاوت، ميتوانند باعث جدايي گروهي از افراد آن جريان و حتي پيوستن آنان به جناح مخالف شوند. با فشار و تهديد و ارعاب و روشهايي مانند آنها هم نميتوان كساني را به جرياني فكري جذب يا از جريان مخالف آن جدا كرد. بيكمترين ترديد، عواملِ مخلِ نفساني همچون راحتطلبي، رفاهخواهي، گرايش به چرب و شيرين دنيا، فقدان تربيت ريشهدار مذهبي صحيح ـ از سنين پايين ـ فقر دانش و ضعف ايمان مذهبي، ميل به كسب شهرت فراگير و تحويلگرفته شدن توسط ديگران، خاصه بيگانگان، دشواريِ ماندن در چارچوب دين و انقلاب و تحمل مسئوليتها و محروميتهاي بعضاً سنگين مرتبط با آن، خودكمبينيِ ناشي از كمسوادي و كممطالعگي، فقدان قدرت تجزيه و تحليل رويدادهاي سياسي و غفلت از ترفندهاي دشمن در جنگ رواني، سادهلوحي و مسائلي مانند آن، اصليترين نقش را، در بريدن و جدا شدن غالب كساني كه در ابتدا در طيف نويسندگان مشهور به مذهبي و انقلابينويسي قرار داشتند، از اين جناح داشت و دارد و خواهد داشت. ضمن آنكه، غلبه احساسات بر عقل و منطق در عدهاي ديگر، سبب اين جدايي شد. در عين حال، عملكرد غلط يا دنياگرايي و اختلاف فاحش ميان قول و عمل و زندگي خصوصي برخي مسئولان ردهبالاي مملكتي و ناسپاسي دولتمردان نسبت به زحمات طاقتفرسا و بيشايبه برخي از نويسندگان خودي را، بايد عامل بسيار مهمي در سرخوردگي و جدايي اين افراد دانست. اينها همه بوده و هست و خواهد بود؛ و كنترل و پيشگيريشان نيز، براي متصديان دلسوز و معتقد فرهنگي ما، تقريباً غيرممكن است. زيرا اين امور، عملاً از حيطه اقتدار و اختيار آنان، خارج است. طبق قانون اساسي و عقل و تجربه هم، نميتوان رسماً از جدا شدن كسي از نظام و چارچوب فكري و اهداف آن ممانعت كرد. زانوي غم به بغل گرفتن و بر گذشته حسرت خوردن نيز، دردي را دوا نميكند. بنابراين، در اين مقوله، انتقاد و گلايه، از اين جداشدگان از صف انقلاب يا عوامل اين جدايي نيست. در اينگونه موارد، البته، به مسئولان و مهندسان سياستهاي فرهنگي كلانِ نظام بايد هشدار و تذكر داد، تا در پي يافتن و اتخاذ تدابيري باشند كه اينگونه تلفات را به حداقل برسانند. مسئله اصلي مورد گلايه اين است كه چرا در برابر اين ريزشها، "رويش " كافي صورت نگرفته است؟ زيرا، اگر واقعاً هم ممانعت از ريزشها در توان و اختيار آنان نبوده، پرورش مستمر و بيوقفه نيروهاي جديد در اين عرصه كه در حوزه اختيارات و وظايف بسياري از ايشان، بوده است! مراكزي همچون دفتر مطالعات و تحقيقات ادبيات داستاني وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، "واحد ادبيات " حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي، كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان، جهاد دانشگاهي، معاونت پرورشي وزارت آموزش و پرورش، دانشكده صدا و سيما و كل شبكههاي اين رسانه عظيم ملي و ساير وسايل ارتباط جمعي و مؤسسات آموزشي و پژوهشي كه با بودجه نظام و بيتالمال اداره ميشوند، يا فرهنگستان زبان و ادب فارسي، در اين همه سال كه از تأسيسشان يا از پيروزي انقلاب ميگذرد، چرا اهتمامي جدي و واقعي در آموزش و پرورش نيروهاي سالم، خوشسابقه و مؤمن و معتقد به اسلام و انقلاب و نظام جمهوري اسلامي انجام ندادهاند و نميدهند؟! چرا اغلب حتي دغدغه اين كار را هم ندارند؟! چرا از ديگر وظيفه مهم و اصليشان، كه توليد و انتشار آثار ادبي ارزشمند حاوي ارزشهاي اسلامي و انقلابي ناب (بدون التقاط) است، اغلب غفلت كردهاند و ميكنند، و سرمايه و امكانات وسيعشان را صرف انتشار آثار معمولياي ميكنند كه ناشران آزاد نيز قادر و علاقهمند به توليد و انتشار آنها هستند؟! يا چرا توان و امكاناتشان را صرف فعاليتها و برنامههاي نمايشي چشمپُركن اما كمثمر ـ براي ارائه آمار و صورت عملكرد سالانه به مقامات بالاتر ـ ميكنند كه مراكزي ديگر ـ همچون امثال سازمان فرهنگي هنري شهرداري ـ نيز در حال انجام آنها هستند؟! چرا شاهد ارائه انتشار تقريباً هيچ پژوهش ارزشمند و مفيدي در اين زمينه، در راستاي تحقق اهداف ادبي نظام و انقلاب از سوي آنان نيستيم؟! به عكس، چرا بسياري از اين مراكز، در جهت چهرهسازي و تبليغ افراد غربزده و شرقزده، و ترويج ادبيات و ارزشهاي ادبي اومانيستي و سكولاريستي و شبه روشنفكري، و پرورش نيروهايي متمايل به اين جريانهاي فكري گام برميدارند؟! در ميان اين همه مؤسسات و نهادهاي دولتي و شبهدولتي متولي امر ادبيات داستاني، كداميك وظيفه "رصد " عرصه ادبيات، آسيبشناسي و نقد آفات آن را دارد؛ و حاصل كار آن، در اين حدود سه دهه گذشته از پيروزي انقلاب، چه بوده است؟! پناهگاه، پشتيبان و تغذيهكننده استعدادهاي ادبيِ متدين و متعهدي كه دربهدر به دنبال فضايي سالم و مطمئن براي تنفس، آموختن و تبادل نظر و تجارب خود ميگردند، كجاست؟! در يك كلام، مشكل اصلي عرصه ادبيات داستاني ما در اين بخش، خودِ اين نهادها و مديريتهايشان هستند. بنابراين، براي رفع مشكلات اين عرصه نيز، هرگونه اقدامي،بايد از همين مراكز و مديريتها آغاز شود. * تنوع وسيع موضوع ها تنوع وسيع موضوعها نيز يكي از خصايص برجسته ادبيات داستاني ما در پس از انقلاب است. دگرگونيهاي بنيادي و اساسياي كه در تمام شئون زندگي انسان در پس از انقلاب پديد آمد و حوادث شگفت و پيچيده و فوقالعاده متنوعي كه در همين دورانِ كوتاه رخ داد ( از مسائل خاص انقلاب در بحبوحه آن و پس از پيروزياش گرفته تا مقاومتِ شگفت هشتساله مردم در جنگ تحميلي و...) خود، سرچشمه و مايهاي فوقالعاده غني و بيپايان براي كارِ نويسندگان ما شد ( امكان هايي كه نويسندگان كشورهايي كه در حالت عادي قرار دارند، بهشدت غبطه آن را ميخورند). اين، موضوعي است كه صاحبنظران عرصه ادبيات داستاني، متعلق به هر طيف، جناح و گرايش فكري، به آن اذعان دارند. "امكانات شكلي آن [: ادبيات پس از انقلاب] بسيار متنوع و متعدد است. پس از آن، موضوع مهم جنگ است: شهرهاي ويران؛ فكر مقابله با نيروي خارجي؛ مسئله آوارگان جنگ، و پس از آن... از هر ديدگاه كه به مسئله بنگريد، مقطع سال [:دهه] شصت، براي ادبيات اهميت اساسي دارد. اگر كليه اين مضامين را با هم تركيب كنيد، به طور كلي، چيزي بالاتر و مهمتر از هر نوع تركيبي از مضامين در سراسر جهان را خواهيد يافت. ما، از نظر مضامين اجتماعي، اميدها و نوميديها، و سرنوشتهاي فردي و جمعي، در موقعيتي فوقالعاده غني قرار گرفتهايم... هيجانهاي اجتماعي و تاريخي ما، وسيعتر، گستردهتر و عميقتر از ملل مشابه است. "12 آزاديهاي بسياري كه پس از خفقان دوران دراز سلطنت پهلويها ـ بهويژه در سالهاي اوليه پس از پيروزي انقلاب ـ براي نويسندگان به وجود آمد، نيز باعث شد كه آنان، بسياري از موضوعهايي را كه سالها پيش در ذهن داشتند اما سانسور رژيم گذشته اجازه چاپ و نشر آنها را نميداد، به قالب داستان درآورند و به چاپ برسانند. مجموعه اين عوامل، تنوعي بسيار به موضوعهاي داستانها داد. اما، از اينها كه بگذريم و در يك نگاه كليتر، خود ادبيات داستاني انقلاب و ادبيات داستاني جنگ، بهطور خاص، داراي شاخصههايي ويژه، حتي در ميان مجموعه داستانهاي پس از انقلاب هستند؛ كه هر يك، بحث و تحليلي جدا را ميطلبند. * ظهور چهرمانها ( تيپها ) ي جديد تفاوتِ محسوس و قابلِ توجهِ ديگرِ ادبيات داستانيِ ما در پس از انقلاب نسبت به قبل آن، ورودِ چهرمانهاي تازه به اين عرصه و نيز زنگارزدايي از برخي چهرمانهاي مطرح از قبل، و به تصوير كشيدن ابعاد واقعي آنها بود اكثر نويسندگان قبل از انقلاب، به سبب بر چشم داشتن عينكهاي خاص وارداتي از غرب و شرق، و برج عاجنشيني و قطع ارتباط با توده مردم، انسان ايراني را نه آنگونه كه واقعاً بود و مينمود، بلكه آنسان كه خود از پسِ آن عينكهاي ويژه ميديدند، به تصوير ميكشيدند. در نتيجه، چهرمانهاي مطرحشده در آثارشان، بعضاً مثله و تحريف و دگرگونشده و غير منطبق با واقعيات بودند. به ويژه، نويسندگانِ نسلِ جوانِ ما در پس از انقلاب، از آنجا كه بدون آن عينكها و با چشماني بيحجاب به جامعه و مردمشان مينگريستند، و نيز، از اين رو كه خود جزئي از همان جامعه و مردم، و شريك با آنان در مشكلات و مسائل زندگي بودند، هنگام طرح جامعه و مردمشان، آنان را به گونهاي ديگر و متفاوت با آنچه در داستانهاي پيش از انقلاب نموده ميشدند يافتند و به تصوير كشيدند. در نتيجه، خواسته يا ناخواسته، همان چهرمانهايِ به ظاهر مطرح از قبل، در اين بازسازي به شكل اصيل و واقعي خود، نو جلوه كردند. و از اين راه ـ ميتوان گفت ـ در حقيقت چهرمانهايي تازه به موزه چهرمانهاي ادبيات داستاني ما افزوده شد. اين، غير از آن چهرمانهاي كاملاً بديعي است كه رهايي از اختناق و سانسور رژيم گذشته و پيدايش آزاديها و تحولات و ماجراهاي شگرفِ پس از انقلاب براي ادبيات ما به ارمغان آورد. چهرمانهايي چون ساواكي (مأمور امنيتي رژيم پهلوي)، شكنجهگر ساواك، نظاميان فاسد و سرسپرده و وابسته، روحاني روشنبين و انقلابي و آگاه، كودكان، نوجوانان، جوانان و ديگر مردم انقلابي، روح، فرشته، شيطان، روشنفكر مذهبي انقلابي، چريك انقلابي، دختر و زن مذهبي پاك و آگاه و مبارز، حزباللهي، بسيجي، رزمنده مسلمان (پاسدار)، شهيد، جانباز، شاه، شاهزادگان، درباريان متملق فاسد و بيمايه، عامل بيگانه، روشنفكر ليبرال، چپي (كمونيست)، منافق...13 نكته قابل اشاره به صورت حاشيهاي در اين بخش نيز اين است كه، در ابتدا، نويسندگان نسل انقلاب، عمدتاً به طرح شخصيتها و چهرمانهايي در داستانهايشان ميپرداختند كه به نحوي، آراء، اعمال و افكارشان، آيينه اعمال، آراء و افكار يا لااقل آرزوها و آمال خودشان بودند.14 به عبارت ديگر، آنان مدافع كارها و سخنان قهرمانشان بودند. حال آنكه عرفِ جاري ميان بسياري از نويسندگان نسلهاي پيشين اين بود كه هرگاه در مورد قهرمانانِ اصلي مسئلهدار خود، از سوي ديگران موردِ سؤال يا انتقاد قرار ميگرفتند، ادعا ميكردند كه نقش نويسنده، چيزي بيش از به تصوير كشيدن يك چهرمان يا چهرمانهايي از چهرمانهاي موجود در جامعه نيست، و آنان مسئولِ خوب و بدِ اعمال قهرمانان خود نيستند. برخي از آثار حاوي چهرمانهاي سياسي و غيرسياسي موردِ اشاره، عبارتاند از: مجموعه داستان، دو چشم بيسو و داستانهاي بلند حوض سلطون و باغ بلور، از محسن مخملباف، نخلهاي بيسر، از قاسمعلي فراست، نغمه در زنجير و اشراق، از ميثاق اميرفجر، تركههاي درخت آلبالو و كاروان پر از كلاه (مجموعه داستان) از اكبر خليلي، سالهاي بنفش و ريشه در اعماق، از ابراهيم حسنبيگي، نرگسها، از راضيه تجار، آن سوي مه (مجموعه داستان) از داريوش عابدي،... لائيك، طوبا و معناي شب از شهرنوش پارسيپور، داستان دو شهر و مدار صفردرجه از احمد محمود، از چاه به چاه، آواز كشتگان، رازهاي سرزمين من، از رضا براهني، آتش بدون دود، از نادر ابراهيمي، زنده باد مرگ از ناصر ايراني، اسير زمان و لاله برافروخت، از اسماعيل فصيح. منبع : خبرگزاری فارس ادامه دارد... /ج
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 368]
صفحات پیشنهادی
چشم انداز ادبيات داستاني پس از انقلاب (2)
چشم انداز ادبيات داستاني پس از انقلاب (2)-چشم انداز ادبيات داستاني پس از انقلاب (2) نويسنده : رضا رهگذر تحول در مضمون و محتوا يكي از بارزترين وجوه مشخصه ادبيات ...
چشم انداز ادبيات داستاني پس از انقلاب (2)-چشم انداز ادبيات داستاني پس از انقلاب (2) نويسنده : رضا رهگذر تحول در مضمون و محتوا يكي از بارزترين وجوه مشخصه ادبيات ...
چشم انداز ادبيات داستاني پس از انقلاب (1)
چشم انداز ادبيات داستاني پس از انقلاب (1)-چشم انداز ادبيات داستاني پس از انقلاب ... دو سال بعد، يعني از 31 شهريور تا 2 مهر 1369، به همت اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامي ...
چشم انداز ادبيات داستاني پس از انقلاب (1)-چشم انداز ادبيات داستاني پس از انقلاب ... دو سال بعد، يعني از 31 شهريور تا 2 مهر 1369، به همت اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامي ...
چشم انداز ادبيات داستاني پس از انقلاب (4)
چشم انداز ادبيات داستاني پس از انقلاب (4)-چشم انداز ادبيات داستاني پس از ... چون ما هميشه گرفتار ديكتاتوري بوديم.2» در دوران پس از انقلاب، اين نسبت به هم خورد.
چشم انداز ادبيات داستاني پس از انقلاب (4)-چشم انداز ادبيات داستاني پس از ... چون ما هميشه گرفتار ديكتاتوري بوديم.2» در دوران پس از انقلاب، اين نسبت به هم خورد.
چشم انداز هنر و ادبیات داستانی انقلاب از نگاه رهبر معظم انقلاب
چشم انداز هنر و ادبیات داستانی انقلاب از نگاه رهبر معظم انقلاب نويسنده: یوسف رخسار ... تلويزيوني شاهد؛ 7/2/71)رابطه هنر و ادبيات ما با انقلاب اسلامي«هنر، زبان رسايي ... من اين دو خصوصيت را در هنر بعد از انقلاب، مشاهده ميكنم: يكي در خدمت حقيقت قرار ...
چشم انداز هنر و ادبیات داستانی انقلاب از نگاه رهبر معظم انقلاب نويسنده: یوسف رخسار ... تلويزيوني شاهد؛ 7/2/71)رابطه هنر و ادبيات ما با انقلاب اسلامي«هنر، زبان رسايي ... من اين دو خصوصيت را در هنر بعد از انقلاب، مشاهده ميكنم: يكي در خدمت حقيقت قرار ...
چشم انداز ادبیات داستانی ایران
چشم انداز ادبیات داستانی ایران-ناصر زراعتی؛آیندهی خوبی را برای ادبیات ... چشم انداز ادبيات داستاني پس از انقلاب (2)-چشم انداز ادبيات داستاني پس از انقلاب (2) .
چشم انداز ادبیات داستانی ایران-ناصر زراعتی؛آیندهی خوبی را برای ادبیات ... چشم انداز ادبيات داستاني پس از انقلاب (2)-چشم انداز ادبيات داستاني پس از انقلاب (2) .
منظری از ادبیات داستانی بعد از انقلاب - 1
منظری از ادبیات داستانی بعد از انقلاب - 1اشاره:مقاله حاضر ، توصیف کاملی است از ادبیات ... مانند نقشها و ترکیبها و رنگآمیزیهای خاص فرش ایرانی- که هر شامه یا چشم آزموده را، .... و داستاننویسیادبیاتمان را از بند لفاظی برهانیمچشم انداز ادبیات داستانی ایران ... 1- برجسته كردن نقاط اختلاف و افتراق در جبهه انقلاب 2- كم رنگ كردن مرزها و .
منظری از ادبیات داستانی بعد از انقلاب - 1اشاره:مقاله حاضر ، توصیف کاملی است از ادبیات ... مانند نقشها و ترکیبها و رنگآمیزیهای خاص فرش ایرانی- که هر شامه یا چشم آزموده را، .... و داستاننویسیادبیاتمان را از بند لفاظی برهانیمچشم انداز ادبیات داستانی ایران ... 1- برجسته كردن نقاط اختلاف و افتراق در جبهه انقلاب 2- كم رنگ كردن مرزها و .
ادبیات انقلاب تازه آغاز شده است
ادبیات انقلاب تازه آغاز شده استپس از انقلاب با رویكردی علمیتر به طنز نگاه ... چشم انداز ادبيات داستاني پس از انقلاب (4)-چشم انداز ادبيات داستاني پس از . ... (2) ترديدى نيست كه پاى ادبيات ديرزمانى است در مقولهى جنگ گشوده شده و هميشه يك تم .
ادبیات انقلاب تازه آغاز شده استپس از انقلاب با رویكردی علمیتر به طنز نگاه ... چشم انداز ادبيات داستاني پس از انقلاب (4)-چشم انداز ادبيات داستاني پس از . ... (2) ترديدى نيست كه پاى ادبيات ديرزمانى است در مقولهى جنگ گشوده شده و هميشه يك تم .
موج دوم ادبیات انقلاب در راه است
موج دوم ادبیات انقلاب در راه استامیر حسین فردی پیش کسوت ادبیات انقلاب محسوب می ... چشم انداز ادبيات داستاني پس از انقلاب (2)-چشم انداز ادبيات داستاني پس از .
موج دوم ادبیات انقلاب در راه استامیر حسین فردی پیش کسوت ادبیات انقلاب محسوب می ... چشم انداز ادبيات داستاني پس از انقلاب (2)-چشم انداز ادبيات داستاني پس از .
«ادبیات انقلاب»،«ادبیات دولتی»؟!
چشم انداز ادبيات داستاني پس از انقلاب (2)-چشم انداز ادبيات داستاني پس از ... در ميان اين همه مؤسسات و نهادهاي دولتي و شبهدولتي متولي امر ادبيات داستاني، كداميك وظيفه ...
چشم انداز ادبيات داستاني پس از انقلاب (2)-چشم انداز ادبيات داستاني پس از ... در ميان اين همه مؤسسات و نهادهاي دولتي و شبهدولتي متولي امر ادبيات داستاني، كداميك وظيفه ...
منظری از ادبیات داستانی بعد از انقلاب - 3
منظری از ادبیات داستانی بعد از انقلاب - 3اشاره:مقاله حاضر ، توصیف کاملی است از ... زمینهها، با زیرکی این ضعف و فقر خود را از چشم افراد غیراهل فن پنهان میدارند. .... حسین كعبی(مدافع ملی پوش فولاد): شكست 3 بر 2 تیم استقلال اهواز در لیگ برتر. ... هنري اول،محمدرضا سرشار چشم انداز ادبيات داستاني قبل از انقلاب نبوغ پيش بيني جك .
منظری از ادبیات داستانی بعد از انقلاب - 3اشاره:مقاله حاضر ، توصیف کاملی است از ... زمینهها، با زیرکی این ضعف و فقر خود را از چشم افراد غیراهل فن پنهان میدارند. .... حسین كعبی(مدافع ملی پوش فولاد): شكست 3 بر 2 تیم استقلال اهواز در لیگ برتر. ... هنري اول،محمدرضا سرشار چشم انداز ادبيات داستاني قبل از انقلاب نبوغ پيش بيني جك .
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها