تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):به راستى كه دانش، مايه حيات دل‏ها، روشن كننده ديدگان كور و نيروبخش بدن‏هاى ناتوان ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804759854




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

جهاني‌شدن و پيامدهاي آن براي آموزش


واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: جهاني‌شدن و پيامدهاي آن براي آموزش


مفاهيم- همشهري آنلاين:
نشست علمي "جهاني‌شدن و پيامدهاي آن براي آموزش" دوشنبه ششم خرداد در دانشكده روان شناسي و علوم تربيتي دانشگاه علامه طباطبايي برگزار شد.

آنچه در پي مي‌خوانيد متن سخنراني دكتر محمدرضا سركار آراني دانشيار دانشگاه علامه طباطبايي و پژوهشگر برگزيده انجمن توسعه علم ژاپن در اين نشست است كه با عنوان جهاني شدن و پيامدهاي آن براي آموزش ارائه شد.

مقدمه
بعضاً از جهاني شدن به عنوان جهان‌گرايي ياد مي‌كنند، بعضي هم به عنوان جهاني سازي! درمتن هر يك از اين تعابير ايدئولوژي هاي متفاوتي نهفته است. نئوليبراليسم ها از جهاني شدن جهان گرايي را دنبال مي كنند،اروپايي ها عموما در جهاني شدن بحث جهان سازي نويني را مطرح مي كنند تا منافع خود را در رقابت با امريكا مجدداً سازماندهي كنند. جهان سومي‌ها، پدرسالارها، دولت‌گراها، عدالت خواه‌ها و عموماً كشورهاي با مناسبات متفاوت از پروسه مدرنيته، آنرا به عنوان يك نوع جهان سازي يا به تعبيري Westernization غربي شدن يا Americanization امريكايي كردن جهان از آن ياد مي كنند ولي يك نكته بين همه اين تعابير مشترك است و آن اين كه اساسا مناسبات اقتصادي-سياسي جهاني شكل جديدي پيدا كرده است و تغيير مناسبات اجتماعي شبكه اي، جامعه در حال ياد گيري، پارادايم هايي كه جوامع را به اين سمت ها هدايت مي كنند، الزامات اقتصاد نوين اطلاعاتي كه بر جهان حاكم شده است، نهايتا يك فرهنگ مجاز واقعي را در محيطي مجازي ايجاد كرده و پيامد هايش عيني و واقعي است. به اين معني كه اصل پارادايمها در محيط مجازي است ولي با پيامد هاي عيني و واقعي همراه است. نسبت جهاني شدن با فرهنگ از اين حيث مهم است كه مي گويند "جهاني شدن در ذات فرهنگ مدرن نهفته است".

اين تعريف مبتني بر واقع بيني است، مثل ترافيك شهر تهران، يا هواي آلوده شهر و جمعيت تهران واقعيت هاي عيني است. در مواجهه بااين پديده ها نمي توانيد بگوييد كه ما سال ها پيش گفته بوديم كه پايتخت را ببريد جاي ديگر ،اين راه حل به درد اين واقعيت امروزنمي خورد. پديده عيني، واقعيت عيني، تجزيه تحليل هاي عيني و فرمول هاي عملي ولازم خودش را مي طلبد. لذا در اين تعبير اگر شما وارد پروسه مدرن سازي شويد الزاما پايان اين خط چيزي است به نام مبادلات جهاني در حوزه تجارت و اقتصاد، كه بعدا به حوزه هاي ديگرنيزخواهد رسيد.

جهاني شدن و فرهنگ مدرن
جهاني شدن در ذات فرهنگ مدرن است. از اين حيث يك نسبتي با اين فرهنگ دارد و درعين حال راه و رسم فرهنگي در ذات جهاني شدن نهفته است. يعني به تعبيري منش فرهنگي ما هم متقابلا تحت تاثير پروسه جهاني شدن است. امروزه بيشتركودكان جهان كارتن تام و جري هاليوود را مي شناسند. ممكن است قيچي برداريد بخشي از آن را قيچي كنيد و بخشي از آن را پخش نكنيد، ولي از كودك ايراني تا افريقايي، ژاپني، آسيايي و استراليا همه آنها هر روز صبح پاي تلويزيون هاي خودشان تام و جري را مي بينند. تام جري فرهنگ خاص خودش را هم القا مي كند، شما با احتياط يا وسواس ممكن است بخشي از آنها را ببريد، ولي اصل موضوع و پيام هاي فرهنگي آن قابل انكار نيست. اصلش را نمي توانيد منكر شويد. شما در جهان كدام تلويزيوني را مي توانيد باز كنيد كه مدام نگويد:بخريد،بخريد،بخريد؟ اگر شما هم چنين مي كنيد پس درروش فروش به يك رويكرد جهاني رسيده ايد.اگر چه ما با تاخير به اين روش روي آورديم ولي بلاخره شما در هر كجاي جهان اعم از چپ گرا، راست گرا ،دولت سالار ،دموكراتيك هاي مقيد و دموكراتيك هاي بدون قيد، جامعه آزاد و غير آزاد هر ساعتي از شبانه روز سويچ تلويزيون را روشن كنيد او به شما خواهد گفت:بخريد بخريد ،بخريد!! واين يك روش جهاني فروش است وشما هم در كسب و كار از آن استفاده مي كنيد و لذا است كه راه و رسم فرهنگي در تعيين هزينه در تخصيص منابع ،در توزيع منابع و در منش شما با عنوان فراهم آوردن شيوه اثر بخش كردن منابع و هزينه ها در حوزه هاي اقتصاد و فرهنگ و آموزش موثر است و در ذات جهاني شدن است و شما نا خواسته داريد استفاده مي كنيد .مصداق هاي بسياري از اين قسم وجود دارد.لذا اين راه و رسم فرهنگي به معني مفهوم سازي نويني از فرهنگ ومنطقه، كشور، بين الملل را هم به وجود مي آورد. شما در گفتگوهاي بين فرهنگي با واژگان كليدي با موضوعاتي آشنا مي شويد كه ديگر مبادله را كار دشواري نمي كند وشما در سطح گفتمان بين المللي هم به نحوي در قالبهايي فكر مي كنيد و سخن مي گوييد كه عملا واژگان ومناسبات ويژه اي دارد. حتي اگر اين گفتمان ، گفتمان براي پيوستن به يك كنوانسيون بين المللي يا عدم پيوستن به آن باشد ،مثل گفت وگودرباره حق و حدود تكاليف انسان درجهان معاصر.

جهاني شدن و آموزش
ارتباط جهاني شدن با آموزش آهسته و خيلي كند و پنهان،نا پيدا ونا آشكار در حوزه فرايند هاي آموزش ويادگيري از خانه شروع مي شود،از پاي تلويزيون شروع مي شود،يعني شما در سن شش –هفت سالگي به اين فكر مي افتيد كه پيامد هاي آن را با آموزه هايي درمحتواي كتابهاي درسي جبران كنيد.اينجاست كه بحث الزامات جهاني شدن در حوزه آموزش را به وجود مي آورد. اگر تغييرات جغرافيايي دانش ،جغرافياي مهارت و جغرافيايي نگرش آدم ها نسبت به خود شان و جغرافيا ي شان وهستي عوض شود. شما دنباله رو كنترل اين تغيير جغرافيا هستيد.آموزش وپرورش به اين معني در حوزه بومي فقط منفعل است و فقط در يك شرايط سخت واكنش نشان مي دهد، ولذا است كه اگر شما مي خواهيد اين مناسبات را به هم بزنيد،الزاما بايد آموزش و پرورش شما از لحاظ طولي جلوي اين واقعيت قرار گرفته باشد، تا بتواند از حالت انفعالي خارج وفعال در مقابل آن واكنش نشان دهد، واين نيازمند يادگيري است،يادگيري به نحوجديد با هدف جديد ،با رويكرد هاي جديد ودر محيط جديد، با ساختارهاي خاص خودش. محيط هاي سنتي يادگيري فقط در بهترين شرايط و اثر بخش ترين شرايط ميوه هاي خاص خودش را دارد ،كه آن ميوه ها در بازارامروزدردست فروشي هاي رايج سنتي قابل مبادله وعرضه نيست ،تقاضايي هم ممكن است برايش وجود نداشته باشد، لذا بي جهت نيست كه در جولاي 2003 دپارتمان آموزش و پرورش آمريكا يك گزارشي داد كه نشان مي دهد 56% از كساني كه كار مي كنند. درس مي خوانند و36% از كساني كه درس مي خوانند، كار مي كنند اين رقم در ژاپن 46% است، كساني كه درس مي خوانند ،كار مي كنند والزاما براي اينكه عقب نيفتند و خود را با بازار تقاضاي آموزش هماهنگ كنند. بازار تقاضاي آموزش نه به معناي شغل پيدا كردن و گرفتن چند هزار تومان براي گذران زندگي، بازار تقاضاي آموزش به منظور تغيير جغرافياي دانش، مهارت و بينشي است كه مدام تحت تاثير فن آوري هاي اطلاعات و ارتباطات و تحولات اجتماعي تغيير مي كنند. نكته ديگري كه در ارتباط با جهاني شدن و آموزش وجود دارد، نقش آموزش است در گسترش ظرفيت هاي جهاني در سه حوزه to ability to،to develop to ،to understand to «بينشي» «مهارتي» و «دانشي» شما چه چيزي را، چگونه وبه چه منظوري بايد توسعه دهيد و اثر بخش كنيد؟ لذا اين چگونگي ها و چرايي ها بحث اصلاحات آموزشي را در دنيا امروز فراگير كرده است.

پابه پاي جهاني شدن در مطبوعات جهان وكنفرانس‌هاي بين المللي، نداي اصلاحات آموزشي گسترش مي‌يابد. جهاني شدن مانند مهمان فربهي است كه فرا خوانده شده است و آمادگي فرا خوا ندنش را نداريم، ولي مهمان فربه مرزها را درمي نوردد و پيامدهاي خاص خود را دارد. با اين مهمان فربه چه بايد كرد؟ نگرش اصلاحات آموزشي به خروجي ها باشد يا ورودي ها، به جواب اهميت بدهيم ،يا به نحوه طرح سوال؟ به مهارت گفتن نمره بدهيم يا به شنيدن ؟ در واگرايي سرمايه گذاري بكنيم يا در هم گرايي؟ شيوه اين سرمايه گذاري ها در دانش و مهارت و بينش افراد و توسعه منابع انساني چگونه ممكن است؟

پيام‌هاي جهاني شدن
 پيام اول اين است كه براي مواجه با هر پديده اي نيازمند باز انديشي و پارادايم كارآمد هستيم. بدون داشتن پارادايم ما فقط بسان موجودات زنده اي هستيم كه با تاخير به انبوه محرك هاي محيطي واكنش هاي تاخيري نشان مي دهيم. اگر بخواهيم اين چنين نباشيم در خصوص مواجهه با جهاني شدن الزاما بايد يك هستي شناسي معين و يك پارادايم مشخص داشته باشيم. ما از اين طيف هاي ايدئولوژي، يا روشن فكري يا كارگري يا سياسي كه درجهان امروزبا جهاني شدن مواجه مي كنند، يا آنها را حمايت مي كنند، جزء كدام يك ازاين گروه ها و هيات ها هستيم ؟ چرا؟ و الزاما نقش ما درهريك ازاين ها چه مي تواند باشد منحصربودن درهريك ازاين ها چه چيز را دنبال مي كند ؟ عضويت صرف مسئله اي را حل نمي كند. پس اولين پيام اين است كه نيازمند يك پارادايم هستيم. با خودمان بايد مسائلمان را حل و فصل كنيم، خود فرهنگي -اجتماعي مان، وآن وقت نقشه و طرحي دراندازيم كه قادر باشد با اين پديده ها و تناقضات متعددي كه هر روز درآستانه ذهنمان وزندگي مان قرار مي گيرد ،بتوانيم كنار بياييم اين حركت پاندولي را يك جوري مديريت كنيم كه اگر به راهي مي رويم و برمي گرديم، درحركت دوم يا دوهزارم حداقل متري و كيلومتري هم نسبت به شروع جلوتر رفته باشيم.
 پيام دوم ضرورت آمادگي برا ي دخالت در فرايند جهاني شدن است . اگر شما علي رغم وجود تعريف يا پارادايمي معين بخواهيد كه حتي فرايند جهاني شدن را تفسير كنيد دچار مشكل مي شويد. يعني تفسير يك پديده هم الزاما نيازمند يك بينش خاص است.اتفاقات زيادي ممكن است در سرراهتان بيفتد.آن گاه مي توانيد اين پديده را تفسير كنيد كه الزاما بينش موثرداشته باشيد.همه اين پديده را مي بينند. ولي همه يك تعريف واحد ندارند چون همه بينش واحدي ندارند.انسان وقتي مي تواند مشاهده گر دقيقي باشد، كه الزاما بينش داشته باشد. انسان بدون بينش پديده هاي بسيار خطرناك راهم خيلي خطرناك نمي بيند، يا پديده هاي بسيارعادي را با وسواس ملاحظه مي كند. پس ضرورت آمادگي براي دخالت در فرايند مديريت، تفسير،بازيگري،وحتي كنترل پيامد هاي جهاني شدن هم نيازمند به آموزش و يادگيري دارد. حتي اگر شما قادر نباشيد جهاني شدن را مديريت بكنيد وفقط بخواهيد پيامدهاي اجتناب ناپذير پديده اي به نام جهاني شدن را كنترل كنيد نيازمند بينش و انديشه موثري هستيد.
 پيام سوم عبارت است از اين سوال كه با آموزش سنتي و يادگيري سنتي نمي توان در اين عرصه پاسخگوي نياز هاي دانشي و بينشي و مهارتي لازم بود.ما بايد به نحو ديگري با آن برخورد كنيم .الزاما مديريت فرهنگي و آموزشي بازسازي فرهنگي مبتني بر تجربه را لازم دارد.كار بسيار طاقت فرسايي است. بازسازي فرهنگي تا رسيدگي مهلت و فرصت زيادي لازم دارد.اروپايي ها سال هاي طولاني اين راه را رفتند، ژاپني ها البته به جهت تجربه هاي اروپايي ها اين راه را سريعتررفتند، كره اي ها به خاطراين كه منازعه فرهنگي ريشه داري با اين پروسه نداشتند، خيلي معطل نشدند. يك ملت وقتي پيشينه تاريخي كهني دارد، مي تواند آن را وسيله تغذيه اين فرايند كند يا درمسيرش لايه هايي از مشكلا ت را به وجود آورد .پس بازسازي فرهنگي مبتني بر تجربه و مديريت تحول معيارها ي فرهنگي مبتني بر تجربه لازم است و ما در اين زمينه ها بسيار نياز به كار داريم .نياز به گفتن و نوشتن و خواندن وگفتگو داريم. توسعه نيافتگي فرهنگي علي رغم ورود تكنولوژي مسائل بسياري را در طول اين 60 سال گذشته براي ما فراهم آورده است، سينما ، دانشگاه ، روزنامه ، مدرسه ، ماشين ، موبايل ،تلويزيون ،اينترنت ،همه اين ها را به ما داده است ولي اثربخشي و بهره وري آنها نياز به بازانديشي دارد. ورود تكنو لوژي بدون بنيان هاي فرهنگي بازسازي شده مشكلات ايجاد مي كند.
 پيام چهارم اين بحث ها پيشگيري از سوء تفاهم ها و بد گماني هاست .«ماهاتير محمد»در كنفرانس سال 2001 در مالزي كه تحت عنوان "جهاني شدن و اسلام" بود خطابه بسيار قرايي در نفي جهاني شدن ايراد كرد . ولي يك پارا گراف از آن سخنراني كه مطلع پاياني ونتيجه گيري ايشان درآن خطابه مفصل است اين بود كه جهان اسلام دو باربا دو پروسه دچار بد گماني و سوء تفاهم شد، بياييد به هم كمك كنيم براي بار سوم در مطلع جهاني شدن جهان، دوباره سوء تفاهم ها ما را به حاشيه نبرد. تعبير دقيق ايشان اين است "جهاني شدن وكنفرانس امروز به دنبال هم انديشي براي پيشگيري از سوء تفاهم ها و بد گماني هايي است كه دو بار درعصرصنعتي شدن جهان و درعهد مدرن شدن جهان، اسلام با آن مواجه شد وموجب شد كه نه تنها جهان اسلام بلكه همه جهان سوم را به حاشيه ببرد.امروزدر آستانه تحول سوم هستيم .اگر باهم انديشي نتوانيم آن را مديريت كنيم ،اين بار فقط به حاشيه رانده نخواهيم شد،اين بار حتي كسي را براي چانه زني نخواهيم داشت".
 پيام پنجم، جهاني شدن به عنوان يك سير تحول است. نگاه به جهاني شدن به عنوان يك سير تحول اساسا ادبيات حماسي را تبديل به ادبيات علمي و كارشناسي مي كند. شما در علم اقتصاد بحث پيروزي و شكست نداريد. مي گويند درآمد نسبي شما پايين آمد يا بالا رفت. در پديده هاي اقتصادي شما بحث تسخير و واگذاري را نداريد. شما ميزان شاخص هاي توسعه انساني را در سال با ديگران مقايسه مي كنيد. در اينجا در يك سير تحول نسبت به ديگران ودريك رقابت فشرده حركت مي كنيد. لذا نگاه به جهاني شدن به عنوان سيرتحول اقتصاد بين المللي با نيرو هاي پيش برنده اي كه فقط امريكا نيست قابل تجزيه و تحليل است. اين نيروهاي پيش برنده فقط هم در سقوط شوروي سابق به وجود نيامده، عوامل بسيارريشه دارتري درآن هست . لذا اگر با ادبيات حماسي با پديده اي مواجه شويد،آنوقت پاسخ ناتواني هاي خودتان را در ادبياتي مثل سلطه ، واگذاري كشور در اختيار شركت هاي چند مليتي نمايان خواهيد ساخت. لذاست كه كلمات مورد استفاده درعلم اقتصاد به جاي جنگ،رقابت،به جاي شكست ، فقير تر شدن نسبي ،به جاي پيشروي، جذب سرمايه و گرفتن بازار ،به جاي پيروزي، رفاه نسبي به كار مي رود.اين ادبيات كاملا با هم متفاوت است. از ادبيات حماسي استفاده كردن در يك مقوله علمي كارساده اي است و البته عقب افتادگي ها را به جاي ديگري حواله مي كند كه اثبات آن كار دشواري هم نيست، ولي اصل واقعيت را تغيير نمي دهد .
 پيام ششم، در مواجهه با جهاني شدن ما نيازمند راهي براي حل تناقض هاي ملي، منطقه اي و جهاني هستيم. تناقض بين مجموعه مناسبات جديد وسنتي كه در يك فرهنگ بومي از آن استفاده مي كنيم ومي خواهيم با آنها زندگي كنيم ،آنها را عزيزمي داريم و به عنوان هويت ملي پاس مي داريم . ولي بلاخره اين چالش ها وتعارضات را بايد سامان داد، اگرنتوانيم سامان بدهيم، آنگاه پيامد هاي آن بسيارناگواري خواهد بود. مثل چالش هاي عدالت ،آزادي ،مثل چالش هاي انسان وجهان،مثل چالش هاي بوم ،منطقه ،ملت وجهان. بومي بودن منطقه اي بودن، جهاني بودن چگونه ممكن است؟ گرفتن دانش دربعد اقتصادي و صنعتي و رها كردن دانش در بعد علوم اجتماعي، سياسي و فرهنگي يعني پارادايم صنعتي شدن را در زيرساخت فن آوري اطلاعات بپذيريم ،ولي پيامد هاي اين فناوري اطلاعات را در بهره گيري آن درحوزه هاي اجتماع و فرهنگ نخواهيم بپذيريم!! اين نگاه مسائلي را ايجاد مي كند كه در خود جهاني شدن به ماهو جهاني شدن هم وجود دارد. يعني هر تعبيري كه بخواهيد بكنيد چه جهاني شدن را به عنوان يك امر واقعي غير قابل بازگشت بپذيريم، چه جهاني شدن را بدون مسئول بدانيم،چه جهاني شدن را با مدير واحد تحت منافع قومي و مليتي يا جغرافيايي خاص بدانيم ،چه جهاني شدن را به نفع همه بدانيم ،و چه جهاني شدن را كمك به توسعه مردم سالاري بدانيم و چه جهاني شدن را مانع خلق خلاقيت ها و استعداد ها و شكوفايي آنها به عنوان يك فرد يا يك ملت يا يك قوم يا يك جغرا فيا بدانيم و مانع رفاه نسبي انسان ها بدانيم، يا جهاني شدن را به معناي آزاد سازي بدانيم، يا جهاني شدن را به معناي حراج كردن منافع ملي و منافع منطقه اي و جغرافيايي خودمان بدانيم ،اينهاطيف هايي از اظهار نظر هستند. اين بحران نياز به مديريت دارد.اگر در مديريت اين چالش ها حيران باشيم به مشكلات افزوده خواهد شد.
اگر عنوان مديريت دوران گذر را در جايي شنيديد، منظور همين است كه در واقع در اين همراهي ها بتوانيد ازيك سير تحول از يك نقطه اي به نقطه ديگر برسيد و با همگرايي معنا دار و اثر بخشي به بازسازي فرهنگي و مديريت معيارهاي فرهنگي بپردازيد و اين دوران را سازماندهي و مديريت كنيد تا به عنوان يك انسان هدفداروهويت دار به صورت نيرومند درتعامل با چالش هاي جديد سازماندهي خوبي داشته باشيد.

بنيادها و چهره‌هاي جهاني شدن
جهاني شدن به عنوان يك پديده چالشي است در فرايند توسعه وتحول تاريخي جهان. و به عنوان يك حركت تاريخي در نظر گرفته مي شود . اگر بخواهيم ببينيم ابزارهاي اين فرايند چيست بايد برگرديم و حداقل پس ازجنگ جهاني دوم تاريخ جهان را مرور كنيم. به اين معنا كه وضعيت شركت هاي بين المللي وچند مليتي ، نقش بانك جهاني، صندوق بين المللي پول و گات ،بانك هاي منطقه اي مثل بانك آسيا و نقش گروه هشت را در نظر داشته باشيم.حالا اگر با اين فرايند آن را مطالعه كنيم، مي رسيم به مفهوم جهاني شدن كه مهم ترين چيزي كه از آن برمي آيد، واژه «تعامل» است. يعني ازواكنش منفعل به كنش هاي متعامل تبديل شدن.من فكر مي كنم در زبان فارسي واژه "تعامل" گوياي اين مفهوم باشد. نكته دوم فرو ريختن مرزهاست كه پيامد هاي خاص خودش را دارد.
آن چه كه درbasic of globalization مطرح است اساس و پايه جهاني شدن را توضيح مي دهد. مواردي مانند بازار آزاد اقتصادي ، مردم سالاري ، دولت اثر بخش، خصوصي سازي، رفع نابرابري،اعم از جنسي، قوميت ، نژاد ، جغرافيا، حركت آزاد سرمايه ،ايجاد تشكيل سرمايه و توسعه با توجه به حفظ محيط زيست پايدار. در جهان امروزدو صورت يا چهره از جهاني شدن ترسيم مي شود.يكي چهره اي كه به پيامدهاي ناگوارجهاني شدن مي پردازد وديگري چهره اي كه آن را خوشبينانه ارزيابي مي كند. به زعم استگر توصيف خوشبختي و بدبختي ازجهاني شدن را جمله توصيف هايي مي شمارد كه شمال و جنوب ندارد، يعني اين طوري نيست كه اين هايي كه تصور مي كنند جهاني شدن عين خوشبختي است همه شان شمالي باشند و آنهايي كه آن راعين بدبختي مي دانند همه شان جنوبي باشند. درهر دو گروه طيف متنوعي از انديشمندان وجود دارند. قائلين به بدبختي مي گويند كه اين راه و مسير جهاني شدن مترادف با مشي امپرياليسم است. بخشي از اين نگرش اين است كه اين فرايند يك طرفه است و شما اگر اسباب و ابزار و امكانات و مهارت و دانش براي فروش، براي مبادله ،براي مبارزه ، براي مواجهه ، براي رقابت باهرادبياتي كه مي خواهي ازآن استفاده كني نداشته باشيد .آنگاه در اين پروسه شما دچار مشكل مي شويد. در عين حال توصيف خوشبينانه مي گويد كه جهاني شدن يك انرژي، قوه و امكاني است كه به شما كمك مي كند در فرايند تحولات جهاني شدن سهم خود را بخواهيد. حداقل اين است كه مطالبه كنيد .حالا چقدر به شما مي دهند بحث ديگري است. دراين نوع نگاه جهاني شدن مي تواند مزيت هاي نسبي شما را تعديل كند و شما را دراين راستا حمايت كند. در كنار اين نگرش هاي خوشبينانه و بدبينانه سطح ديگري از تحليل ارائه مي دهد. انگاره ديگري مي گويد جهاني شدن فرايند و فرمول پيچيده و پنهان است. پنهان – ناپيدا، خيلي كند، پيچيده ولي در حال حركت كه جهان را مي برد به سمت غربي كردن آن بخش از جهان كه هنوز غربي نيست. غربي كردن به معني فرهنگي آن چون غرب صرف نظر از شكل اقتصاد آزاد آن بيشتراز زير ساخت هاي فرهنگي اجتماعي آن ياد مي شود و از اين هم اجتنابي نيست، حتي تا جايي كه نگاه شما را تغيير مي دهد. ذائقه شما را عوض مي كند، شما ديگرازديزي خوشت نمي آيد و كنار يك ديزي فروشي ماشين هاي زيادي را مي بينيد كه پارك كرده و رفته اند پيتزا فروشي به صف ايستاده اند. در كنار نظريه هاي مخالف، ديدگاه موافقي وجود دارد كه جهاني شدن را نيروي پيش برنده مي داند و براي مواجه شدن با مسائل مختلف ملي و منطقه اي نيروي پر قدرتي است و مي تواند در كنار شما قراربگيرد وحداقل به شما اجازه بدهد سهم خواهي كنيد، وببينيد چقدر از اين سهم قابل به حساب آوردن و كسب كردن است.اينها پله هاي مختلفي هستند و لذا اگر شما در سطح اول كل بازي را به هم زده باشيد، يا داوري اش را نپذيريد، يا به قواعد بازي آشنا نباشيد، چون قاعده بازي را رعايت نكرديد، بازي به نفع شما تمام نخواهد شد. به هر حال اين حركت به عنوان يك واقعيت عيني و بيروني در جريان است وحداقل بخاطرمنافع متقابل ومزيت نسبي شما هم كه شده سهم شما را مجبورند در موقعيت جغرافيايي،در موقعيت اقتصادي، معادن، صنايع، بازارمصرف، در محصول، درموقعيت ژئو پولوتيك،درنفوذ در كشورهاي ديگر يا ملت هاي ديگر بدهند. بلاخره شما نيازمند توانايي هستيد. اگرناتوان ظاهرشويد آن وقت همه چيز به شكل متفاوتي جريان پيدا مي كند كه معلوم نيست منافع شما را تامين كند.

جهاني شدن به مثابه پروژه يا پروسه
بحث درباره پديده جهاني شدن در قالب ارائه پيش فرض هاي دو سويه پروژه يا پروسه نيز مطرح است. دو پيش فرض است كه آيا جهاني شدن پروسه است يا پروژه ؟ چه پارادايم هايي در پس هر يك از اين فرض ها نهفته است ؟اگر شما بپذيريد كه جهاني شدن يك پروسه است پذيرفته ايد كه يك سيستم ،يك فرايند ونيروي اجتماعي است.شما اگر طبق پارادايم خاصي بپذيريد جهاني شدن يك پروسه است به فاعل خاصي نياز ندارد. روند طبيعي جهان به اين سمت مي رود ،باطبع به موازات با آن سامانه ديگري خواهيم يافت و آن وقت كه شما معتقدباشيد جهاني شدن يك پروژه است. باور خواهيد كرد فاعلي دارد وآن فاعل جزء منافع خودش به هيچ چيز ديگرتوجه نمي كند.در مواجه با جهاني شدن در جامعه كارگري ما اغلب نگاه خوش بختي وبدبختي داريم.در نگاه سياستمداران داوري هاي مثبت و منفي داريم . در حوزه روشنفكران و تئوري پردازان فرضيه پروژه وپروسه را داريم .لذا آن هايي كه در خيابان «سياتل» شعار مي دادند ،آن ها به خوشبختي و بد بختي سرنوشت خود، بيمه و تامين اجتماعي و شغلشان و كارشان نگاه مي كردند.آن ها كه در حوزه انديشه مثل آقاي «استگر» به عنوان ايدئولوژي نئو ليبرال بر جهان گرايي و جهاني شدن نگاه مي كنند آن ها با مقياس علمي با اين پديده مواجه مي شوند و تحليل مي كنند.سياستمداران فقط به پيامدهاي مثبت و منفي اين پديده توجه دارند. ولي كارشناسان اقتصادي و جامعه شناسي آن را به عنوان واقعيت عيني تجزيه و تحليل كنند.

پيامدهاي بنيادي جهاني شدن
جهاني شدن در حوزه اقتصاد،سياست،جامعه،فرهنگ،صنعت،و فناوري و ... دو پيامد بنيادي دارد.اين دوپيامد عبارت است از بين المللي شدن و فروريختن مرزها براي تعامل و همكاري بيشتر اين همكاري الزاماً هم مثبت نيست و خيلي وقت ها رقابت هاي بسيار سختي را هم برمي انگيزد. جهاني شدن مرزهاي ملي را در حوزه سياست و اقتصاد متزلزل مي كند و فرهنگ و صنعت و ارتباطات بازارسرمايه، گردش نيروي كار، را آزاد مي كند وشما را الزاما وادار مي كند كه تعامل داشته باشيد و در اين تعامل شما تابع يك دولت جهاني مي شويد و دولت هاي ملي خيلي نمي توانند قدرت آن را نا ديده بگيرند. دراين تعريف چند جزء اساسي نهفته است : يكم، جهان به عنوان يك كل واحد در نظر گرفته مي شود. دوم تعامل است. شما الزاما بايد تعامل داشته باشيد. حصار كشيدن و جدا شدن هيچ مشكلي را براي هيچ كسي حل نمي كند.البته اين تعامل عموما هم همكاري خوشبينانه نيست .خيلي وقت ها بايد جدي در يك رايزني هاي فشرده تقلا بكني،افكارعمومي را در درون و بيرون سازماندهي كنند تا بتوانيد انرژي هاي پراكنده را به سنرژي (synergy) تبديل كنيد و هدف خودت را پيش ببري.سوم، يكپارچه سازي اقتصادي است. يعني الزاماً شما در صحنه تعاملات ومبارزات منافع ملي به شكل يكپارچه اي يا تلفيقي يا مرتبط با هم عمل مي كنيد. چهارم، اين كه شما بتوانيد مجموعه فعاليت ها واكنش هاي بين المللي خودتان را متوازن كنيد. نمي شود در حوزه سياست تابع يك پارادايمي بود و در حوزه فرهنگ تابع پارادايمي ديگر و احتمالاً در حوزه فناوري اطلاعات تابع يك پارادايم. پارادايم فناوري اطلاعات مي گويد كه تكنولوژي نه خوب است و نه بد ،خنثي هم نيست پيامدهاي خاص خودش را دارد شما اگر فناوري اطلاعات مي خواهيد گردش آزاد اطلاعات الفباي اين پارادايم است. پارادايم فناوري اطلاعات ميگويد كه شما بايد دانش را همه جا ارزان در دسترس همه قرار دهيد. پارادايم فناوري اطلاعات ميگويدit is ok to make mistakes مي گويد اين نيست كه شما به عنوان دانشجو،بد نيست،زشت نيست كه اشتباه بكنيد مي گويد اصلاً مهم نيست كه اشتباه بكنيد مهم اين است كه قادر باشيد از فرايند اشتباه خودتان بياموزيد. تمرين آموختن از تجربه ها بسيار حياتي است. ترويج چگونگي آموختن و انديشه مهم است نه حفظ و به خاطر سپردن انديشه ها.

جهاني شدن ازمنظر انگاره‌هاي فلسفي
دست كم شما از سه منظر فلسفي مي توانيد با هر پديده اي مثل حقوق كارگر، حقوق زن، آزادي، عدالت، تقسيم كار، توزيع درآمد برخورد كنيد وازآن جمله بحث جهاني شدن است.از منظر رئاليسم واقعيت عيني ملاك ارزيابي است آنها بر اين باورند كه دولت ها مي توانند قدرتمند باشند و هنوزstate مي تواند موجوديت خود را به معناي يك بازيگر قدرتمند حفظ كند. به شرط اينكه قدرت را دنبال كند. پارادايم تعاملات رئاليستي معتقد است كه دولت به شرط اقتدار و به شرط عقلاني كردن روش ها و مناسبات اجتماعي اش در حوزه اقتصاد و سياست قطعا مي تواند بازيگر خوبي باشد، ومباحث جهاني شدن به معناي محو اقتدار دولت بومي نيست. دولت جهاني درست است كه در قالب كنوانسيون هاي مختلف حضور دارد، اعمال قدرت مي كند، نظارت مي كند، ما را محدود مي كند ولي همه كاره هم نيست.
ازمنظرليبراليسم جهاني شدن فرايند حتمي آزادسازي ها است وهر روز فراگيرترمي شود و زمينه ها وموجوديت ها وموقعيت هاي مختلفي را در بر مي گيرد. ليبرال ها معتقدند كه درتعاملات بين المللي اقتصادي، سياسي، اجتماعي، ما توليد يك دولت مقتدر جهاني مي كنيم كه مجازي است. حضور ملموسي ندارد ودولت مردي ندارد. ولي اعمال قدرت مي كند .از طريق مجامع بين المللي و دولت هايي را در سطوح مختلف وادار به رفتارهايي مي كند كه ناخواسته در مسيرآن قرارمي گيرند و بعضا هم خوشايند نيست.
ماركسيست ها بر اين باورند كه جهاني شدن چيز تازه اي نيست و ادامه فربه شدن كاپيتاليسم است. كاپيتاليسم فربه تر شده است، و فرايند جهاني شدن را مي سازد و به شكلي كه مي خواهد سامان مي دهد، همان طور كه با سرمايه داري مبارزه مي كرديم با جهاني شدن مبادله و معامله مي كنيم. اينجا ديگر لفظ مبارزه ، ازاين ادبيات حماسي جاي خود را مي دهد به تعامل؛ چون بلاخره، موقعيت جهاني بعد از جنگ سرد و پس از يازده سپتامبر كاملا با موقعيت قبل از آن و جهان امروز مختلف و متفاوت است.

عوامل پيش برنده جهاني شدن
 يكم، فناوري هاي اطلاعات و ارتباطات است كه انواعٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍ e را ترويج مي كند كه نهايتا ابزار و فرهنگ خودشان را مي خواهد.
 دوم، تجارت آزاد Trade liberalization، گردش آزاد فقط هم اقتصادي و كالا نيست، به مغزها هم مي رسد. بازارسرمايه، بازار نيروي انساني، بازار نيروي كار و الزام آن هم ليبرال بودن است و هيچ مرزي را هم نمي شناسد و مرز زداست؛ به باور فيلسوفان اين حوزه، وهيچ محدوديتي را برنمي تابد.
 سوم، بين المللي شدن سرمايه است وهمانطور كه گفتم شما به ميزاني كه مي تواني سرمايه را جذب كني به همان ميزان هم سهم خودت را مي گيرد، مشاركت در بازار سرمايه جهاني بسيار مهم است.
 چهارم، تشكيل بازار نيروي كار جهاني است. منظور از بازار نيروي كار جهاني آسان شدن گردش نيروي كار بين المللي است. در كنفرانسي كه در فروردين سال 81 در شهر ليون فرانسه برگذار شد، مدير كل بخش آموزش يونسكو مي گفت ما داريم به سمتي مي رويم كه بحث فرارمغزها دارد شكل جديدي پيدا مي كند. "مغزها در ميان ما هستند ولي با ما نيستند" كه اين يك شكل ديگري از مهاجرت نخبگان است.

شكاف‌ها
براساس گزارش توسعه انسانيHDR سال 2003، 15درصد از مردم جهان 88 درصد كاربران اينترنت را تشكيل مي دهند و اين فاصله وحشتناكي است.23 درصد از مردم جهان در افريقا و شمال آسيا فقط 1درصد كاربر اينترنتي را دارند. به نظر مي رسد كه اقتصاد آزاد راه open capital market را باز كرده است به معني آزادي بازار سرمايه. سازمان تجارت جهاني(WTO) ونسخه هاي بانك جهاني كه براي كشورهاي اندونزي، برزيل پيچيده شده است تا حالا پيامدهاي بيشتري براي فربه تر شدن توسعه يافته ها داشته تا كمتر توسعه يافته ها و كشورهاي در حال توسعه اغلب به دليل عدم توانايي كه داشتند به حاشيه رانده شدند.اينجا تعبير جالبي از رئيس قبلي بانك جهاني وجود دارد، او معتقد بود كه همه برنامه هاي حمايتي كشورهاي توسعه يافته بيش از آن كه به درد كشور هاي در حال توسعه بخورد، به سود شركت هاي بزرگ امريكايي است. يعني منفعتي كه اين ها مي برند خيلي بيشتر است. فرارمغزها كه در سال 1972 چيزي فقط درهمان سال حدود 51 ميليون نفرازسرمايه هاي كشورهاي جهان سوم راجذب كشورهاي برخوردار كرده است. دربخش بين المللي كردن سرمايه به اين معنا كه مادر سال 1960 ،3500 شركت چند مليتي داشتيم؛ درحالي كه در سال 1999 ،90 هزار شركت چند مليتي داريم كه در يك حركت بسيار فشرده در هم مي ريزند و دوباره ازهم جدا مي شوند. يعني شما مدام در خبرها مي خوانيد شركت ها درهم ادغام مي شوند و دوباره ازهم جدا مي شوند كه اين فرايند حركت اقتصاد جهاني است. بعضي از اين شركت ها ازبرخي از كشورها ميزان توليد، درآمد و فروششان بيشتر است و فقط آمار 1997 نشان مي دهد كه توليد ناخالص برخي از شركت ها مثلا ‹جنرال موتور› با برخي از كشور ها مانند افريقاي جنوبي برابراست يا توليد ناخالص تويوتا موتور از مالزي بيشتر است. يعني بعضي ازشركت هاي چند مليتي بعضا به اندازه چند كشورخاورميانه اي يا چند كشورافريقايي در سال سرمايه توليد مي كنند.

فرهنگ جهاني
راه ورسم جهاني شدن الزاماتي را ايجاد مي كند چه چيزهايي است و چگونه اين ها ارتباطات بسيار تنگاتنگ و پيامد هاي فرهنگي خودش رادارد؟ به اين معنا اكنون به طور واضح مي گويند حتي اگر شما بخواهيد مدرن هم بشويد، الزاما بايد به اين قطار در حال حركت (اقتصاد جهاني) وصل شويد.اين پارادايم مي گويد كه جهان سوم اگر هم بخواهد مدرن شود، و دريك پروسه تاريخي عقب افتادگي ها را جبران كند الزاماً بايد بتواند با جهان تعامل داشته باشد و بتواند پيامد هاي مخرب فرايند جهاني شدن با جهاني سازي را كاهش دهد. اين ازلحاظ فرهنگي نياز به يك مدل عملي دارد ما بايد كوشش كنيم يك تعريف جديدي از اين دوران گذار و نحوه مديريتش داشته باشيم. در حوزه فرهنگ علاوه بر مديريت فرهنگي ما نيازمنديم كه به عنوان يك كشور درحال توسعه تجربه هاي فرهنگي را بازسازي و مديريت معيارهاي فرهنگي را ترويج كنيم. از جمله يكي ازآنها بازسازي آموزش واصلاح ساختارهاي آموزشي است. به نحوي كه از پاسخ به سوال، از گفتن به شنيدن ، از مهارت يادآوري به مهارت تفكربرسيم و مهمترازآن چيزي كه به آن نياز داريم مكانيزم هاي انباشت سرمايه اجتماعي است.

تاًثير جهاني شدن برآموزش
آموزش جهاني، توسعه منابع انساني، توان ظرفيت هاي جهاني رشد و مهارت هاي شهروندي چند بعدي پيامدهاي جهاني شدن در حوزه آموزش است.
 در"جهان امروزچه چيزي ارزش آموختن دارد؟" روزهاي زيادي روزنامه صبحي در توكيو به اين مقوله مي پرداخت كه درجهان امروز چه چيزي ارزش آموختن دارد. موضوعاتي براي يادگيري يا راه ها وچگونگي يادگيري و مهارت بهره گيري ازاطلاعات. اين كه چه چيزي ارزش آموختن دارد،چالش اول است.كشورهاي مهم دنيا اقداماتي را آغاز كردند و شما اگر در صفحه اول yahoo داخل آن باكس search بزنيد2061، انبوهي ازداده ها را مي‌آورد كه به شما مي‌گويد امريكا در سال 2061 در سواد فناوري، دررياضيات وعلوم مي‌خواهد به كجا برسد. مي‌گويد امريكا در سال 2061 مي‌خواهد چه استانداردي از سواد فناوري،رياضي و علوم داشته باشد. به عنوان سه پيش برنده مديريت اين دوران گذار به تحولات نوين جهاني شدن.
 مهارتهاي شهروندي، آشنايي با انواع حقوقي كه امروز در ادبيات فرهنگي ما نيز آمده است، نگاه به آينده، بحث تعامل حوزه هاي فرهنگ، اقتصاد،و جامعه زير ساخت هاي علمي دانش بيولوژي جديد،بحث كيفيت زندگي و نابرابري ها و مساله عدالت ،بحث توسعه پايدار ،توانايي شما در مواجه با دنياي غير مشخص ،آينده نامعين و ... مهارت هاي زندگي نه ذهن انباشته، الزامات پرورش كودك و شهروند تاب آور و ترويج فرهنگ تاب آوري.
 توانمندسازي نيروي انساني و برقراري ارتباط آن باهويت ملي و اجتماعي براي بهبود زندگي كاري.
 احتراتم نسبت به ارزش هاي انساني مشترك ميان انسان ها به ارزش هاي به ما هو انسان ، وارزش هايي كه براي هويت هاي بومي تعبيرهاي فرهنگي دارد. ظرفيت هاي اخلاقي، سعه صدر،ارتباطات، احساس هاي لطيف، به واقع احساس هاي مثبت نسبت به پديده ها و روابط انساني، مهارت هاي ارتباطي، خلاقيت ، خود گرداني، بحث اينكه مي خواهيد چه چيزي را ياد بگيري وياد بگيريد كه چگونه يادگيري مداوم داشته باشيد.
 مهارت هاي چند بعدي شهروندي (Citizenship Multidimensional) به اين معني كه شما فقط شهروند ايران نيستيد، شهروند جهاني هستيد و آموزش جهاني(global learning) معني اش اين است كه شما را آماده مي كند، با اين مهارت ها زندگي كنيد. مهارت هاي چند بعدي شهروندي است.
 مشاركت با ديگران، ترويج تفكر سيستماتيك و انتقادي. يعني قادر باشيد نقد كنيد آموزش را نه آموزگار را، نقد كنيد سياست را نه سياستمدار را، نقد كنيد بروندادهاي يك سيستم را نه فقط يك سيستم را، اجزاي يك سيستم را سامان بدهيد به عنوان يك معلم يا دانش آموز، ولي شما آموزش را نقد كنيد نه آموزگار را.

سخن پاياني
جهان در حال تغيير است ودراين دگرگوني پوست انداختن هاي سختي در راه است. اگرما مهارت، بينش، دانش و آمادگي اين مهم را نداشته باشيم ونتوانيم خود را باز پروري كنيم دچار مشكلات بسياري خواهيم شد. آموزش اثربخش كمك مي كند به مديريت تغيير و بازسازي معيارهاي فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي وبه انباشت دانش و بينش ومهارتهاي انسان. به خاطر داشته باشيد تغيير امري بخشنامه اي نيست تغيير يك پروسه است، آرام آرام پيش مي رود و برگشت ناپذيرهم نيست. ميزان دانش ما و ميزان توانايي ما درارزشيابي آن چه كه مي دانيم و آن كه نمي دانيم و آن چه كه بايد بدانيم و آنچه كه بايد به دست بياوريم و آنچه آموزش مي دهيم، تمرين مي كنيم و انجام مي دهيم و مي توانيم انجام دهيم نياز به بازبيني، باز پروري، بازسازي و باز انديشي دارد. مواجه با جهان دگرگون امروز بيش از هيجان به آرامش و تفكر نيازمند است. اين مهم ترين پيام اين بحث براي ترويج فرهنگ بهسازي آموزش رسمي و سازماندهي هسته هاي تحول براي غني سازي يادگيري است

تاريخ درج: 5 خرداد 1387 ساعت 23:48 تاريخ تاييد: 5 خرداد 1387 ساعت 23:57 تاريخ به روز رساني: 6 خرداد 1387 ساعت 00:04
 يکشنبه 5 خرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: همشهری]
[مشاهده در: www.hamshahrionline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 682]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن