تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 27 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):دين را پناهگاه و عدالت را اسلحه خود قرار ده تا از هر بدى نجات پيدا كنى و بر هر دشم...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816188575




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

غارت دل مي‌کني شرط وفا نيست اين


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
غارت دل مي‌کني شرط وفا نيست اين
غارت دل مي‌کني شرط وفا نيست اينشاعر : خاقاني کار من از سايه شد سايه برافکن ببينغارت دل مي‌کني شرط وفا نيست اينبر سر خوان تهي کس نکند آفرينوصل نديده به خواب فرض کني خوش‌دليتشنه بجز من که ديد آب‌خورش آتشيندر غمت اي زود سير تشنه‌ي ديرينه‌اممهر چو مقبول نيست خاک به فرق نگينجان چو سزاي تو نيست باد به دست جهانمهره چه بيني به کف مار نگر در کمينگلبن وصل تو را خار جفا در ره استسوخته‌ي گرم رو تا چکند پوستينعشق توآم پوستين گر بدرد گو بدرچون سر کوي تو هست نيست مزيدي بر اينهمت خاقاني است طالب چرب آخوريهست کف شهريار گوهر دريا يمينهست لب لعل تو کوثر آتش نمايگربه بهر هر حال هست عطسه‌ي شير عرينچرخ به هرسان که هست زاده‌ي شمشير اوستوي ز تو طالب نگين دست سليمان ديناي به تو صاحب درفش چتر فريدون ملکپرچم رخش تو هست ناصيه‌ي حور عينپر خدنگ تو هست شهپر روح القدسصيرفي شرع را قدر تو زيبد اميننوبتي بدعه را قهر تو برد طنابقاتل ضحاک کيست جز پسر آبتين؟خاصه سيمرغ کيست جز پدر روستم؟از چه سبب خم گرفت پشت سپهر برينگرنه سپهر برين آبده دست توستکالت راي است «را» صورت شين است «شين»عدل تو «شين» راز «را» کرد جدا چون بديدشصت به سيصد رسد چون سه نقط يافت سينملک چو تيغ تو يافت يک دو شود کار اولاجرمش فتح و نصر هست بنات و بنينتيغ تو نه ماهه بود حامله از نه فلکياره کند در زمانش دست شهور و سنينگر به مثل روز رزم رخش تونعل افکندچشم جهان اختلاج، گوش زمانه طنينچون ز خروش دو صف وقت هزاهز کندخنجر و خون سپاه آينه و بحر چينکوس و غبار سياه طوطي و صحراي هندکان گهر چون سداب برکشي از بهر کينصاحب بدر و حنين از تو گشايد فقاعپيش سنانت کز اوست قصر ممالک حصينگنبد نيلوفري گنبده‌ي گل شودابجد لوح ظفر از خط دست يقينتيغ زبان شکل تو از بر خواند چو آبچون ملک الموت هست در کف رايت رهيناز پي خون خسان تيغ چه بايد کشيدچون حرکات هزار در نغمات حزينخلق تو از راه لطف جان بربايد ز خلقزانکه به قول خداي نيست شياطين ز طيناز عدوي سگ صفت حلم و تواضع مجوينيست نيازي که نيست بر در تو مستعيناي همه هستي که هست از کف تو مسعارآيت لاتقنطوا نقش زند بر جبينهر که به درگاه تو سجده برد روز حشرکي رود اهل هنر بر در تاش و تکينچون تويي اندر جهان شاه طغان کرموانکه به دريا رسيد کي طلبد پارگينمرد که فردوس ديد کي نگرد خاکدانديو ز بي‌عصمتي نيست به جنت مکينبنده ز بي‌دولتي نيست به حضرت مقيمزيبد اگر در ارم بز نبود ميوه چينشايد اگر در حرم سگ ندهد آب دستمعتکف صدر توست جان طريقت گزينگر ز درت غايب است جسم طبيعت پذيرمعني آدم تو راست صورت چاهي مجويسيرت يوسف تو راست صورت چاهي مجوينافه طلب، گو مباش آهوي صحرا نشينمهره نگر، گو مباش افعي مردم گزايبست در آسمان بر رخ ديو لعينکي رسد آلوده‌اي بر در پاکان که حقگرگ گزيده نخواست چشمه‌ي ماء معينگر ره خدمت نجست بنده عجب ني ازانککان همه خر مهره بود وين همه در ثمينبنده سخن تازه کرد وانچه کهن داشت شستنطفه در ارحام خلق مضغه شد آنگه جنينسنگ در اجزاي کان زرد شد آنگاه لعلبعد گيا ظاهر است خيل گل و ياسميناول روز اندک است زيب و فر آفتابمبدع اين شيوه اوست مبتدعند آن و اينمبتدع و مبدعند بر درت اهل سخنسندس خصر از پلاس عبقري از گور دينحاجت گفتار نيست ز آنکه شناسد خردآن مگس سگ بود وين مگس انگبينگرچه در اين فن يکي است او و دگر کس به نامظل خدايي که باد فضل خدايت معيناي ملکوت و ملک داعي درگاه تومرکب خصم تو را باد نگون‌سار زينباره‌ي بخت تو را باد ز جوزا رکاب
#سرگرمی#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 314]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سرگرمی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن