تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 9 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):به خداوند امیدوار باش، امیدی که تو را بر انجام معصیتش جرات نبخشد و از خداو...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819200994




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

چارلز دیکنز


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: View Full Version : چارلز دیکنز rezamediatak29th August 2007, 04:36 PMچارلز در خانواده‌ای پرجمعیت به دنیا آمد. پدرش جان دیکنز کارمند سادهٔ دفتر امور مالی نیروی دریایی بود و با وجود حقوق خوبی که دریافت می‌کرد به سبب ول‌خرجی، همیشه در تهیدستی زندگی می‌کرد.‌ چارلز دو سال بیشتر نداشت که خانوادهٔ او به لندن نقل مکان کرد و او تحصیلات مقدماتی را در آن‌جا گذراند. در ۱۸۲۴ چارلز دوازده ساله، هنگامی که پدر به خاطر نپرداختن اقساط وام‌هایش به زندان نامدار مارشال سی لندن افتاد، مجبور به ترک تحصیل شد. او ناچار بود در یک کارگاه رنگرزی کفش کار کند و روی بطری‌ها برچسپ بزند. مدتی بعد مادرش را از دست داد و با ۴۰ پوندی که از مادر به ارث برد، بدهی پدر را داد و او را آزاد کرد. او تحصیلات خود را در آکادمی «ولینگتون» و مدرسهٔ «داوسون» ادامه داد و از سال ۱۸۲۷ در دفتر وکالت مشغول به کار شد و تندنویسی را آموخت. به سرعت در کار خود پیشرفت کرد. او در دههٔ ۳۰ با نشریات اجتماعی مختلفی همکاری می‌کرد که موجب آشنایی بیشتر او با معضلات اجتماعی شد.او نویسندگی را با نوشتن داستان‌های کوتاه در هفته‌نامه‌ها آغاز کرد. در سال ۱۸۳۶ با «کاترین هوگارت» سردبیر هفته‌نامهٔ «ایونیگ کرونیکل» ازدواج کرد و از صاحب ده فرزند شد. این ازدواج در سال ۱۸۵۸ به طلاق منتهی گردید. او در ۸ ژوئن ۱۸۷۰ در اثر سکتهٔ‌ قلبی درگذشت. بنابر وصیتش «مراسم تدفینی کم‌خرج و بسیار معمولی» برایش برگزار کردند. دیکنز آثار بسیاری به صورت رمان و داستان‌های کوتاه دارد. او بیشتر داستان‌های معروفش مانند الیور تویست را به صورت داستان‌های سریالی در روزنامه‌ها و هفته‌نامه‌ها منتشر می‌کرد. از مهم‌ترین آثار دیکنز: •الیور تویست، ۱۸۳۸ • نیکلاس نیکل بی، ۱۸۳۹ • مغازهٔ شگفت کهنه، ۱۸۴۰ • بارنابی رودج، ۱۸۴۱ • سرود کریسمس ۱۸۴۳ • مارتین چوزلویت، ۱۸۴۴ • دامبی وپسرش، ۱۸۴۸ • روزگار دشوار، ۱۸۴۵ • دوریت کوچک، ۱۸۵۷ • داستان دوشهر، ۱۸۵۹ • آرزوهای بزرگ، ۱۸۶۱ کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند ruya3rd September 2008, 10:15 PMنويسندگان با قلم خود نه تنها به بيانزندگيشان ميپردازند بلكه دردها و مشكلاتجامعه را به نحوي مورد انتقاد قرار ميدهند. درقرن 19 ميلادي در انگليس اختلاف طبقاتيزيادي به چشم ميخورد. اشرافزادگان فقرا راتحت استثمار خود قرار ميدادند و اكثر اقشارجامعه انگليس را فقرا و بيبضاعتان تشكيلميدادند. گدايي، دزدي، گرسنگي، بيماري،فحشا... به وضوح در سطح اجتماع آن دوران درانگليس به چشم ميخورد و از طرفي ديگرزندگيهاي اشرافي، ميزهاي رنگارنگ غذا،لباسهاي فاخر در طبقه ثروتمندان به وفور ديدهميشود. نويسندهاي كه ميخواهيم به توصيف زندگياو بپردازيم، در آن دوران رشد يافت و با فقر وگرسنگي ناآشنا نبود; زيرا موقعيت خانوادگياشبه نحوي بود كه با فقر دست و پنجه نرم ميكرد. بهاين ترتيب مشكلات فقر و تفاوت زندگي فقرا باثروتمندان در داستانهايش به خوبي مشهوراست. شايد تاكنون متوجه شده باشيد دربارهكدام نويسنده ميخواهيم سخن به ميان بياوريم;بله، «چارلز ديكنز» كه كتابهاي داستانش ازمعروفترين كتب در ميان كودكان و نوجوانان وبزرگسالان است. او بنيانگذار سبك رئاليسم درادبيات انگليس ميباشد و تحول عظيمي در آن بهوجود آورد. حال در ذيل به گوشهاي از زندگيپرفراز و نشيب او ميپردازيم. كودكي او «چارلز جان هافام ديكنز» در هفتم فوريه سال1812 در «لندپرت» يكي از بخشهاي تابعه«پرتسي» در خانوادهاي فقير، چشم به جهانگشود. پدرش «جان ديكنز» كارمند دوم پايهاداره كارپردازي نيروي دريايي بود و مادرشاليزابت ده فرزند به دنيا آورد; كه چارلز دومينآنان بود. دوران كودكي چارلز به دليل نامناسببودن شغل پدر و فقر حاكم برخانواده، درمحروميت و سختي سپري شد. جان ديكنز برايسر و سامان دادن به وضعيت اقتصادي خانوادهدر سال 1814 تصميم به نقل مكان به جايي ديگركرد تا شايد تغييري در زندگي آنان بوجود بيايد. در آن زمان چارلز دو ساله بود. ابتدا به لندن وسپس در سال 1817 به چاتام كوچ كردند ودوباره در سال 1823 به لندن بازگشتند و در اينشهر اقامت گزيدند. در اوايل سال 1824، اتفاق بسيار بدي برايخانواده افتاد. جان پدر خانواده به علتبدهكاري دستگير و به زندان «مارشال سي»افتاد.آن دوران از بدترين و سياهترين اوقاتزندگي چارلز محسوب ميشد. آنقدر خانواده درفقر و بدبختي فرو رفته بودند كه مادر چارلز مجبورشد با چهار فرزندش در زندان با شوهرش بسر بردو با غذاهاي زندان شكم بچهها را سير كند. چارلز12 ساله نيز براي كار در يك كارخانه واكسسازيمشغول به كار شد. در اين كارخانه، روي قوطيهاي واكسبرچسب ميزد و در هفته شش شيلينگ دستمزدميگرفت و روزها يكشنبه را به زندان ميرفت تادر كنار خانوادهاش باشد. پدر چارلز چند ماه در زندان بود و افرادخانواده در اوج بدبختي و نااميدي بسر ميبرد. چارلز بعدها در دوران جواني اظهار داشت كههيچ گاه دوران سياه و خاطرات تلخ آن زمان رافراموش نخواهد كرد. البته همه اين خاطرات درذهن چارلز جمع شد و بعدها براي او الهامبخشخلق آثارش شد. روزنه اميد درست در زماني كه خانواده هيچ اميدي بهزندگي نداشتند، ارثيه مادربزرگ آنان را نجاتداد و پدر توانست پس از سه ماه از زندان آزادشود و به زندگي سر و ساماني دهد. در آن زمانخانواده چارلز در «هامپستيد» بسر ميبردند.چارلز كه قبلا در «چاتام» مدتي به مدرسه رفتهبود، اينك ميتوانست در هامپستيد به تحصيلادامه دهد. خواهرش «فافي» به چارلز علاقهزيادي داشت و براي او كتاب داستان ميخريد;چرا كه او علاقه زيادي به كتاب خواندن داشت.پدر چارلز در خانه كتابخانه كوچكي داشت كهمورد علاقه او بود و با مطالعه آثاري از نويسندگانقرن 18 روز به روز شور و عشق به مطالعه در اوزيادتر ميشد. در ضمن، كسر تحصيلات رسميخود را به اين ترتيب جبران ميكرد. چارلز با خواندن آثار اين نويسندگان پي بهمفاهيم ادبي و سبك در ادبيات برد. او حافظهخوبي داشت و همه را به ذهن سپرد. او از طريقتجربه، مطالب زيادي را آموخت و فقدان تعليم وتربيت نتوانست مانع پيشرفت او شود و روز به روزدر تحصيل ادبيات پيشرفت كرد. دوران نوجواني چارلز در سال 1827 در 15 سالگي در يكدفتر اسناد رسمي به عنوان شاگرد به كار پرداخت.در حيطه كار خود دوستان خوبي پيدا كرد. او فنتندنويسي را ياد گرفت و در سال 1829 درمحاكم قضايي به عنوان خبرنگار مشغول كار شد ويك سال بعد مخبر مجلهاي به نام «مورنينگهرالد» شد. او هفتهاي 105 شيلينگ دريافت ميكرد و ازاين بابت خوشحال بود; زيرا هم ميتوانست يكمنبع مالي براي خانوادهاش باشد و لبخند برلبپدر و مادرش بياورد و هم اين كه وارد حرفهايشده بود كه آن را دوست داشت و مطابق با سليقهو علاقهاش بود و به نظر خودش در دوران طلاييبسر ميبرد. نويسنده تازه كار در سال 1833، چارلز نخستين اثر خود رابراي يك مجله ماهانه به رشته تحرير درآورد و ناممستعار «باز» را براي خود انتخاب كرد. در سال 1836 اولين مجموعه نوشتههايخود را تحت عنوان «طرحهاي باز» به صورتكتاب منتشر كرد و در همين سال با زني به نام«كاترين هوگارت» پيمان زناشويي بست. درهمين سال، براي يك موسسه انتشاراتي شرحزندگي يك هنرمند كاريكاتوريست به نام «سيمور»را نوشت. شهرت ديكنز در سال 1836 با نوشتنمقالاتي به نام «اوراق پيك و بك» به گوش همگانرسيد. چارلز ديكنز فقير و گمنام با نوشتن مقالات وداستانهايش توانست به شهرت و ثروت برسد ويكي از محبوبترين نويسندههاي كشورش شد.فعاليت ادبي او بدون وقفه تا زمان مرگ ادامهداشت و حدود 30 سال به نوشتن رمان و داستانپرداخت. در سال 1838 كتاب «اليور تويست»و در سال 1839 «نيكلاس نيكلباي» و در سال1841 كتاب «ساعت ديواري ارباب همفري» رادر سه جلد نوشت كه با استقبال بينظيري روبهروشد. در سال 1842 به همراه همسرش به آمريكاسفر كرد و آنچه از آمريكا برداشت كرده بود، جزبردگي و بردهفروشي نبود; لذا براي تشريحاوضاع آمريكا خاطراتش را از آن سفر به نام«يادداشتهاي آمريكايي» نوشت. در سال1843 كتاب «مارتين چازل ويت» را منتشرساخت كه باز هم تاثير گرفته از سفرش از آمريكابود. در سال 1843 اولين كتاب مذهبي ديكنز بهنام «نغمه سرايي كريسمس» به چاپ رسيد. او درسال 1845 به ايتاليا سفر كرد و در مراجعت،روزنامه ديلينيوز را تاسيس و منتشر ساخت وخاطرات سفر ايتاليا را در آن روزنامه به چاپرسانيد. در سال 1849 ديويد كاپرفيلد را بهچاپ رسانيد و به اوج شهرت ادبي دست يافت. اواخر عمر چارلز ديكنز ديكنز در زندگي زناشويي خود با «كاترينهوگارت» كه تا سال 1858 دوام يافت، صاحبده فرزند شده و در همين سال به تدريس و ارائهديگر آثار خود پرداخت. با وجود اينكه به موفقيتهاي زيادي دستپيدا كرده بود، فعاليتهاي مستمر وخستگيناپذير، قواي جسمي او را تحليل برد. دومين سفرش به آمريكا در سال 1867 بود،اما روزبهروز ضعيفتر ميشد. پس از بازگشت ازآمريكا در سال 1870 به علت سكته مغزي در58 سالگي در محله گادهبل از توابع روچسترچشم از جهان فرو بست و در كليساي وست مينستربه خاك سپرده شد; در حالي كه آخرين اثرش بهنام «راز ادوين درود» را ناتمام برجاي نهاده بود.از كتابهاي معروف او ميتوان به خاك متروك،روزگار سخت، دوريت كوچك، داستان در شهر،مسافر غير تاجر، آرزوهاي بزرگ و دوستمشترك ما اشاره كرد. كتابهاي او، آينه زندگي او آثار و نوشتههاي ديكنز برگرفته از خاطراتدوران كودكي و نوجواني او ميباشد. ديكنز دركتابهايش با بياني ساده و شيرين به شرح وقايعآن روزگار پرداخته است. سبك ديكنز رئاليسم است و زندگي طبقهمحروم و فرودست جامعه انگليس را به خوبي بهرشته تحرير درآورده است. او توانسته عواطف واحساسات خود را بيان كند و داستانهاي كتابشرا به نحوي ارائه دهد كه براي خواننده ملموسباشد. او كه در محلههاي فقيرنشين روزگاري راسپري كرده بود، به خوبي زندگي مردم تنگدسترا در داستانهاي اليور تويست و ديويد كاپرفيلدبه مردم زمان خود و آيندهاش نشان داد و يكي ازدلايل به شهرت رسيدنش نيز همين مساله بود. متون داستانهاي چارلز ديكنز به صورت تئاتر،فيلم سينمايي و كارتون درآمد و مورد توجهكودكان و نوجوانان و بزرگترها قرار گرفت. هنراو در نوشتن اين طور است كه هميشه داستانهاياو تازگي دارد و هيچگاه قديمي نميشود وهميشه پرخواننده باقي مانده و باقي خواهد ماند AMIRAZIZODDIN13th September 2008, 12:06 AMاز اطلاعات خوب شما ممنونم nazi4842nd September 2009, 05:58 PMدوران کودکی دیکنز «بهترین روزگار بود و بدترین روزگار بود. دوران عقل بود و دوران جهل بود. بهار امید بود و زمستان ناامیدی بود. همه چیز در پیش روی گسترده بود و هیچ چیز در پیش روی نبود. همه به سوی بهشت می‌رفتند و همه به سوی دوزخ رهسپار بودند. الغرض می‌توان گفت که آن دوره مثل دوره حاضر بود». این متن نمونه ای نثر دیکنز و شروع رمان «داستان دو شهر» است. دیکنز در بچگی کرم کتاب بود و خصوصا ً به «تام جونز»، «رابینسون کروزوئه»، «دن کیشوت»، «ژیل بلاس» و «هزار و یک شب» علاقه ویژه ای داشت؛ «صدای بازی بقیه بچه‌ها از حیاط می‌آمد ولی من در رختخواب خودم می‌ماندم و کتاب می‌خواندم». وقتی 10 سالش شد، مجبور شد به خاطر زندانی شدن پدرش مدرسه را ول کند و 2 سال در یک blacking factory که معلوم نیست کارخانه واکس سازی بوده و با کارگاه سیاهکاری، روی جعبه‌های واکس برچسب بچسباند (دیکنز کار تبلیغاتی‌اش را از اینجا شروع کرد)؛ «پدر و مادرم از این کاری که با این حقوق ناچیز (کمتر از یک شلینگ در روز) پیدا کرده بودم، آن قدر خوشحال شدند که اگر در امتحان ورودی کمبریج اول می‌شدم، محال بود این قدر کیف کنند». دیکنز گاهی پول نهار خوردن نداشت و در ساعت استراحت ظهرش چند کیلومتر را تا کاونت گاردن گز می‌کرد تا دست کم به خوراکی‌های مغازه‌های آنجا خیره شود! دیکنز در «خانه متروک» می‌گوید: «حتی اشخاص بزرگ هم اقوام تهیدست دارند» و الحق که این مرد بزرگ هم جز اقوام تهیدست چیزی در جهان نداشت. دایی‌های دیکنز که یکی دو تا گلبول قرمز اشرافی توی خون‌شان داشتند، حتی بعدها هم که او خیلی پولدار و مشهور شده بود، به خانه‌شان راهش نمی‌دادند و می‌گفتند «کلفت زاده» است. دیکنز فقط یک سال در 10 _9 سالگی و در 3 سال در 15 _ 13 سالگی به مدرسه رفت (بعدا ً در زمان روزنامه نگاری تحصیلاتش را کامل کرد). پدرش خوشحال بود؛ که «تحصیلاتی ندارد ولی خودش چیزهایی یاد گرفته». پدر دیکنز کلا ً مرد خوشحالی بود: چارلز کوچولو را به اداره‌اش می‌برد و روی یک چهار پایه بلند می‌ایستاند تا برای همکارانش آواز بخواند و قصه بگوید. رابرت براونینگ و ویلیام میک پیس تکری دقیقا ً همسن و همشهری دیکنز با کودکی‌های بسیار مرفه و تحصیلات عالی بودند اما در نهایت به گرد پای دیکنز هم نرسیدند. واقعا ً هم دیکنز شانس آورد که مدرسه نرفت و گرنه با آن آی کیو برابر 180، فوقش یک دکتر یا مهندس یا وکیل معمولی شده بود. چند حقیقت دیکنزی * نام «دیکنز» در یک نمایشنامه شکسپیر هم ذکر شده، به معنای شیطان، شرارت و بدشانسی است. * 7 پسر و 3 دختر داشت و همیشه همسرش را سرزنش می‌کرد که چرا نسبت به زن‌های دیگر این قدر بچه آورد! دیکنز که احساس نمی‌کرد این وسط تقصیری داشته باشد، آخرش هم سر پیری زنش را طلاق داد. * عشق «تنابز بالالقاب» بود و برای همه اطرافیانش (از جمله این 10 فرزند) اسم‌های مستعار بی‌معنی و من درآوردی‌ای درست می‌کرد. * پدر دیکنز به خاطر مبارزات سیاسی علیه استعمار انگلستان به زندان نیفتاد بلکه به زهر مارفروشی‌ها بدهکار بود. البته زندان رفتن برای این خانواده از وضع خانه خودشان بهتر بود چون به صورت خانوادگی و حتی با خدمتکارشان در زندان زندگی می‌کردند. این که چطور پول خدمتکار را داشتند ولی پول زهرماری را نه، هنوز بر همگان پوشیده است. * وسواس داشت. روزی «صدها بار» جلوی آینه می‌ایستاد و مو شانه می‌کرد. عین قرقاول یا طاووس لباس می‌پوشید (ظاهرا ً مختصری جلف بوده). فقط در راستای شمال به جنوب می‌خوابید. اگر در خانه چیزی سر جایش نبود، نمی‌توانست کار کند و در مهمانی، خانه دیگران را هم عین خانه خودش تمیز می‌کرد. * صرعی بود و توصیفش از صرع (مثلا ً در برادر نابکار الیور توئیست) آن قدر دقیق است که در کتب پزشکی مثال زده می‌شود. * عاشق خودش بود و خود را «گوهر درخشان انگلستان» می‌نامید. * اولین کتابش «قصه‌های پیک ویک» و آخرینش «راز ادوین درود» است که ناتمام مانده و تا حالا عده زیادی ادعای ادامه دادنش را کرده اند. * مشهورترین و پر فروش ترین داستان‌هایش، «سرود کریسمس» و «داستان دو شهر» هستند (نه الیور توئیست و دیوید کاپرفیلد). * بلندترین داستانش Bleak House است که با اسم خانه متروک، سریالش را چند باری از تلویزیون دیده ایم. * اثر مورد علاقه خودش دیوید کاپرفیلد است که می‌گویند خیلی به زندگی خود دیکنز نزدیک است. * در همه قصه‌های دیکنز حداقل یک شخصت اصلی یتیم وجود دارد. * دیکنز در 26 سالگی در یک جلسه فرانتس آنتون مسمر (مخترع هیپنوتیزم) شرکت کرد و در بقیه عمر به قول خودش بیماران زیادی را شفا داد. * کلا ً آدم شوخی بود. سنت در مخفی داشتن در کتابخانه در انگلیس آن زمان رسم بود. در مخفی کتتابخانه دیکنز قفسه ای از کتاب‌های تقلبی با عناوین مسخره بود؛ مثلا ً کتاب «دانایی‌های نیاکان» در چندین جلد (با عناوین «جهل»، «بیماری»، «خرافات»، «ابزارهای شکنجه» و ... ) و کتاب «فضیلت‌های نیاکان» با قطری بسیار اندک (می‌گفت کسی فضیلتی برای نیاکانش پیدا نکرده است). * دیکنز- صرف‌نظر از مدل چهره و ریشش- از تخلص (pen name) بز (Boz) برای نویسندگی استفاده می‌کرد منبع: هفته نامه همشهری جوان/ شماره 215/یاسر مالی سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 8607]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن