واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: View Full Version : چارلز دیکنز و پزشکی bb26-12-2007, 08:36 PMشاید این مطلب اصلا به ادبیات ربط نداشته باشه :20: """"""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""" مقدمه: هر کس بر حسب شغل و حرفه و علایقی که دارد به دنیای پیرامونش مینگرد و وقایع دور و برش را تفسیر میکند، میگویند که کفاشها همواره چشمشان به پا و کفش افراد است و خیاطها همواره لباسها و طرحهای البسه افرادی را که در خیابان میبینند، در ذهن ضبط میکنند. حالا تصور کنید که یک پزشک غربی در ایام کریسمس، به یاد داستان محبوب «سرود کریمس» چارلز دیکنز بیفتد و آن را بخواند. نتیجهاش میشود مقاله بسیار جالبی در نیویوک تایمز که ترجمه آزادی از آن را در ذیل میبینید پیرمردی درشب عید کریسمس تنها در خانهاش نشسته بود، او انتظار نداشت که مهمانهای ناخواندهای به ملاقاتش بیایند: روح سرگردان شریک تجاریاش که مدتها پیش مرده بود و ارواح کریسمس زمان گذشته، حال و آینده او. وقتی صبح شد، این پیرمرد رنجور و خسیس و گوشهنشین مبدل به فرد دیگری شد، یک فرد مهربان دست و دلباز و بخشنده. اینها خلاصه داستان «سرود کریسمس» چارلز دیکنز بودند، ولی تصور کنید از روانپزشکی خواسته شود به این داستان گوش کند و بعد آن را از منظر پزشکی بیان کند. شاید او داستان را اینگونه بازگو کند: وضعیت ذهنی مرد پیری که مشکل شناختهشده پزشکی نداشت، به صورت ناگهانی تغییر کرد، او دچار پریشانی confusion و توهمهای بینایی در مورد دوستان و افراد خانوادهاش شد که باعث شد دچار مانیا و یوفورویا (شیدایی و سرخوشی) شود. یک پزشک ممکن است از خود سؤال کند که چیز باعث این علایم غیرعادی شده است. آیا روندهای پاتولوژیک موجب تجربه آقای اسکروج شده است؟! دیکنز را شرحدهنده دقیق و ماهر رفتار آدمی میدانند، شخصیتهای رمانهای او به صورت واقعگرایانه شرح داده شدهاند. خوانندگان پزشک داستانهای دیکنز متوجه شدهاند که او وضعیت ظاهر و بدنی کاراکترهای آثارش را آنچنان دقیق شرح داده است که سالها بعد محققان از روی همین توصیفها پی به بیماری خاص آنها بردهاند و حتی نام بیماریها را با توجه به نام همین شخصیتها، نامگذاری کردهاند. http://www.1pezeshk.com/archives/Charles_Dickens_3.jpg بعضی از شخصیتهای به یادماندنی آثار دیکنز را میتوان به منزله گزارش موردهای جالب بیماریهایی در نظر گرفت که تا سالها بعد از حیات دیکنز توصیف نشده بودند و فهم علمی درستی از آنها موجود نبود. یکی از آثار دیکنز به نام «یادداشتهای بازمانده باشگاه پیکویک» The Posthumous Papers of the Pickwick Club، ابتدا در روزنامهها و سپس در 1837 به صورت کتاب منتشر گشت. دیکنز در این اثر سرگذشت آقای پیکویک رئیس باشگاه و همچنین قصههایی از افراد مختلف و عجیب دیگر را با خصوصیتها و آداب و رسومشان بیان کرده و با قدرت تخیل خویش مخلوقهایی بدیع آفریده است. در این اثر صفحهای نیست که در آن شیوه نقل کامل و درخشان به کار نرفته باشد. دیکنز با همین اثر بود که ناگهان به شهرت رسید و وضع مالیاش بهبود یافت و رسما وارد دنیای ادب شد. در این رمان شخصیتی به نام «جو» وجود دارد، مرد جوانی که عاشق غذاها است، چاق است و توانایی عجیب و غریبی برای خوابیدن در هر جایی دارد. 120 سال بعد در سال 1956 و پس از تجدید چاپهای مکرر این اثر، دکتر بورول Burwell و همکارانش یک گزارش مورد پزشکی را با این عنوان چاپ کردند: «چاقی مفرط همراه هایپوونتیلاسیون آلوئلار: سندرم پیکویک» در این گزارش مورد، دکتر بورول بعد از نقل قولهایی از دیکنز در مورد شخصیت «جو»، درباره بیمار 51 سالهای مینویسد که 1.5 متر قد و حدود 120 کیلو وزن داشته است. این بیمار از چاقی و خستگی و خوابآلودگی رنج میبرده است. این بیمار پس از اینکه به خاطر خوابآلودگی زیاد در هنگام بازی پوکر، بخت خوبی را برای بردن از دست داد، نگران ش دو به بیمارستان مراجعه کرد. در واقع او نخستین مورد شرح داده شده بیماری وقفه تنفسی در هنگام خواب یا sleep apnea شد، در این بیماری که به چاقی ربط داده میشود، بافتهای اضافی باعث مسدود شدن تراشه و مجاری هوایی در هنگام خواب و در نتیجه بیدار شدنهای مکرر بیمار در هنگام خواب و حالت محرومیت از خواب مزمن میشوند. اما موردی که شرح داده شد، تنها یکی از گزارش موردهای ناخواسته چارلز دیکنز است. در اثر «خانه سیاه»، آقای بروک اینگونه شرح داده میشود: «او نمی توانست بخواند، او میتوانست همه حروف را به صورت جداگانه بنویسد و بیشتر آنها را به صورت تکتک بشناسد، ولی قادر نبود حروف را در کنار هم قرار بدهد و کلمه بسازد». تصور میرود دیکنز با شرح کاراکتر بروک، نخستین مورد بیماری خوانشپریشی یا dyslexia را شرح داده بود، بیماریای که تا 50 سال بعد به عنوان یک بیماری نورولوژیک شناخته نشده بود. در همین داستان «سرود کریسمس» که در ابتدای این پست دربارهاش نوشته شد، توجه زیادی به شخصیتی به نام تیم شده است، یک نوجوان فلج که با چوپ زیر بغل راه میرود و دیدن او اسکروج سنگدل را منقلب میکند؛ از روی توصیفهای دیکنز، دو تشخیص بیشتر برای بیماری تیم محتمل است: بیماری سل و کمبود ویتامین D! اسکروج را غالبا به عنوان یک شخصیت استعارهای درنظر میگیریم تا یک شخصیت حقیقی و استحاله شخصیتی او را در نتیجه فهم و روبرو شدن با معنا و پیام حقیقی کریسمس میدانیم. اما آیا میتوان توجیه پزشکی برای تغییر افکار ناکهانی اسکروج در نظر گرفت؟ در شب کریسمس چه بر سر این مرد آمد؟ چه چیز باعث ایجاد توهمهای ناگهانی در این مرد شده بود؟ http://www.1pezeshk.com/archives/A_Christmas_Carol_frontpiece.jpg روجلد چاپ اول کتاب سرود کریسمس تشخیص نخست ما بیشک مسمومیت غذایی است. در داستان سرود کریسمس، اسکروج خطاب به روح «مارلی»، جملاتی میگوید که حکایت از خوردن غذاهای مانده و فاسدشده توسط اسکورج میکند. مسمومیت با کپک رشد کرده روی خمیر گندم فاسد شده میتواند باعث مسمومیتی به نام Ergotism شود که توهم و آشفتگی از علایم ان است. اما تشخیصهای دیگری هم برای اسکروج محتمل است، او در این داستان در صحنههایی در حال لرزش و تعریق توصیف شده. آیا آقای اسکروج تب داشته و میشود با تب علایم او را توجیه کرد؟ از سوی دیگر این چگونه عفونتی بود که سریع آمده و بعد برطرف شده است؟! در میان افراد کهنسال زوال عقل یا دمانس، شایعترین علت تغییر وضعیت ذهنی است. بیمارانی که در مراحل پیشرفته این بیماری هستند، گاهی اوقات تجربههای مشابه آقای اسکروج داشتهاند به این ترتیب که خاطراتی از گذشته را به یاد میآورند، تصور میکنند که با دوستان و افراد فامیل حتی درگذشته خود، ملاقات کردهاند و حتی با آنها صحبت کردهاند. ولی دمانس اغلب آهسته و پیشرونده است. بنابراین آقای اسکروج چگونه میتوانست کار دشوار تجارت خود را با وجود مبتلا بودن به مرحله پیشرفته بیماری دمانس، به خوبی انجام دهد؟ شاید هم آقای اسکروج سکته مغزی کرده بود؟! سکته اگر مناطق میانی مغز را درگیر کند، میتواند منجر به توهمهای بینایی شود. نوع توهمهای اسکروج را میتوان با سکته توجیه کرد، توهمهای رنگی که به صورت ناگهانی و بعد از تاریکی ظاهر شدهاند. نویسنده مقاله نیویورک تایمز، در قسمت بعدی مقاله به سراغ خواهر زاده خود-دکتر آلگار- رفت، یک نورولوژیست که به تازگی بورد تخصصی گرفته بود و خواننده مشتقاق آثار ادبی هم بود. نظر ابتدایی او این بود که سکتهای که بتواند منجر به توهم بینایی شود، غالبا آنقدر شدید است که به طور همزمان فلج و نقایص حسی و بینایی هم میدهد. اما در داستان سرود کریسمس، اسکروج چنین علایمی نداشت، چرا که در این داستان به روشنی نوشته شده که صبح روز بعد او از بسترش برخاسته و به سمت پنجره رفته است و بدون مشکل دیده و صحبت کرده است. بالاخره چه کار کنیم؟! بپذیریم که شخصیت اسکروج تنها یک شخصیت ادبی و کنایی ساخته شده برای شرح ایدههای دیکنز بوده است و یا اینکه هنوز این احتمال را در نظر داشته باشیم که دیکنز داستان سرود کریسمس را با دیدن یک مورد واقعی الهام گرفته است. دکتر آلگار برای اینکه بتواند تشخیصهای افتراقی خود را مطرح کند، داستان را دوباره خواند. روز بعد دکتر آلگار هیجانزده، با نگارنده مقاله تماس گرفت. تشخیص نهایی او دمانس بود، البته نه فرمهای شایع دمانس مثلا آلزایمر و یا دمانس ناشی از سکتههای کوچک مکرر. نوعی از دمانس که مد نظر دکتر آلگار بود، دمانس اجسام لوی یا Lewy body dementia بود. نخستین بار دمانس اجسام لوی در سال 1996، شرح داده شد. از لحاظ علامتشناسی، این بیماری فصل مشترک بیماری آلزایمر و پارکینسون است. دیکنز در اثرش علایمی از اسکروج را آورده است که دال بر درگیر بودن او با بیماری پارکینسون است، علایمی مانند قیافه بیحالت، سختی در حرکات و بیتحرکی او. دیکنز در قسمتی از داستانش می نویسد: «سردی درون او، سیمایش را منجمد نشان می داد ... و گام برداشتنش را خشک کرده بود.» اسکروج، لرزش یا ترمور هم داشت، علامتی که در پارکینسنون و این شکل ناشایع بیماری دمانس دیده میشود. اما شاهعلامت دمانس اجسام لوی، که این تشخیص را در مورد جناب اسکروج، مسلم میکند، توهمهای بینایی و مفصل درباره دوستان و افراد خانواده است. در این بیماری، این توهمها درست مانند توهمهای اسکروج باعث پریشانی و افسردگی میشوند. و سرانجام در بیماری دمانس اجسام لوی، توهمها در مراحل اولیه بیماری قبل از اینکه تغییرات شناختی رخ دهند، تظاهر پیدا می کنند . نگارنده مقاله نیویورک تایمز با در نظر داشتن تشخیص دکتر آلگار، کتاب را دوباره خواند و به این نتیجه رسید که این تشخیص با توصیفات دیکنز میخواند . به زوال پیشرونده اعمال شناختی دمانس Dementia گفته میشود. دمانس به خاطر آسیب یا یک بیماری در مغز اتفاق میافتد که با روند طبیعی سالخودگی توجیهناپذیر است. در دمانس حوزههای مختلفی از اعمال شناختی مانند حافظه، توجه، زبان و حل مسئله دچار اختلال میشود. با وجود اینکه دمانس عمدتا در جمعیت سالخورده بیشتر دیده میشود، ولی میتواند در هر سنی رخ بدهد. با افزایش امید به زندگی به خصوص در کشورهای غربی، بر شیوه دمانس افزوده شده است. تخمین زده میشود که 1.03 درصد از کل جمعیت این کشورها به دمانس مبتلا باشند. دمانس انواع مختلفی دارد، در 60 تا 75 درصد موارد آلزایمز و یا ترکیب آلزایمر و دمانس عروقی، مسئول بیماری هستند. دمانس اجسام لوی علت 10 تا 15 درصد کل موارد دمانس است. http://www.1pezeshk.com/archives/1223_f1.gif وجه تسمیه این بیماری، انکلوزیونهای سیتوپلاسمی پروتئینی alpha-synuclein در سلولهای مغزی است: http://www.1pezeshk.com/archives/10004-72.jpg این بار جناب دیکنز با داستان سرود کریسمسش، گزارش یک مورد بیماری را نوشت که با گذشت یک قرن و نیم، پزشکان موفق به پیدا کردن و شرح دادنش شدند. اما در پایان یک سوال بیپاسخ میماند؟ چه چیز باعث اسکروج خسیس به مظهر بخشندگی و سخاوت تبدیل شود؟! شاید این تنها معجزهای باشد که کتاب شرحش را داده است، معنی واقعی کریسمس. منابع: نیویورک تایمز، ویکیپدیا، سایت کتاب نیوز، سایت American Family Physicians !!!! برای مشاهده محتوا ، لطفا ثبت نام کنید / وارد شوید !!!! سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 592]