واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: جذابيت فداي منطق ميشود
جام جم آنلاين: فيلمهايي كه در طول سالهاي گذشته در ايران با عنوان « سينماي جنگ» ساخته شده، به چند دسته كلي تقسيم ميشوند. برخي از اين فيلمها مانند ساختههاي ابراهيم حاتميكيا لحني شاعرانه دارند. برخي ديگر مانند فيلمهاي رسول ملاقليپور بر واقعگرايي جنگ تاكيد دارند. برخي ديگر آثار غيرقابل تحملي هستند كه در آنها بسيجيها ريش و موي آنكارد شده دارند و لباسهايي به تن كردهاند كه انگار همين چند دقيقه پيش از خشكشويي بيرون آمده و برخي ديگر نيز فيلمهايي مبتني بر حادثهپردازي و اكشن هستند.
روز سوم، دو سال قبل در جشنواره فيلم فجر به نمايش درآمد و توانست نظر هيات داوران را براي كسب چند جايزه مهم كسب كند. در اكران عمومي هم فروش آبرومندي داشت. فيلم يك اثر «سفارشي» است. البته برخلاف استنباط عموميكه از واژه سفارشي ميشود و معمولا مفهومي«منفي» را به ذهن متبادر ميكند، اين فيلم ساخته بدي از كار در نيامده است و به نسبت بسياري از فيلمهاي جنگي ديگر سينماي ايران، كار خوشساخت و آبرومندي است.
داستان، همه قشرهاي مردمي و نظامي را كه در ماجراي اشغال خرمشهر در مقابل ارتش عراق ايستادگي كردند، در كنار هم جمع كرده است. قصه هم در حاشيه اشغال خرمشهر رخ ميدهد و فيلم ماجرايي حماسي عاطفي را روايت ميكند.
اين نوع لحن قصه شايد مهمترين تيزهوشي فيلم باشد كه قصه خود را بهگونهاي روايت ميكند كه براي مخاطب اين سالها كه از دوران جنگ فاصله گرفتهاند هم جذاب است. داستان فضايي كلاسيك دارد كه پايان آن قابل حدس است. مخاطب از همان ابتدا به شخصيتهاي داستان علاقهمند ميشود و با حدس سير ماجراها، فيلم را دنبال ميكند.
استفاده از بازيگراني كه تاكنون سابقه حضور در فيلمهاي جنگي نداشته و جزو بازيگران جوانپسند محسوب ميشوند، در كنار يك قصه عشقي رقيق، فضاي كلي فيلم را تشكيل ميدهد. فيلم همه شخصيتهاي خود را در همان ابتداي داستان معرفي ميكند و براي هر يك از آنها زمينهاي را جهت درگيري ذهني با مخاطب فراهم ميكند.
چند فضاي اكشن، چند قصه فرعي با حال و هواي حسي و يك پايان بندي راضيكننده ساختار فيلم را تشكيل ميدهند.
روز سوم، فيلمي است كه مخاطب با احساس رضايت تا انتها داستان آن را دنبال ميكند اما نميتواند يك فيلم به يادماندني محسوب شود. فيلمهاي به يادماندني محصول چند عامل مهم است؛ نكته اول عمقي است كه به لحاظ محتوايي بايد در اين آثار وجود داشته باشد. نكته ديگر ساخت پر و پيمان يك اثر است.
نكته ديگر هم پرداختن دقيق به جزئيات است. از جهت عمق داستان روز سوم قصه چندان عميقي نيست. فيلم تلاش كرده تا قصهاي را روايت كند كه در هر جايي از دنيا و در هر جنگي امكان رخ دادن آن وجود دارد. اما چنين قصهاي براي روايت ماجراهاي خود با محدوديتهاي فراواني مواجه است؛ مثلا در فيلم، سميره به دليل زخمي شدن پاي خود امكان حركت ندارد و اين محدوديت سبب ميشود يك گروه بسيار مجهز براي نجات او در روز روشن به محدوده محاصره شده توسط عراقيها بيايند.
اما اين توجيه خوبي نيست و بهتر بود آسيبديدگي او به گونهاي به نمايش در ميآمد كه واقعا امكان حركت نداشته باشد زيرا اين وضعيت اولين نكتهاي را كه در ذهن مخاطب تداعي ميكند اين است كه براي عدم تماس ميان سميره و ديگر افراد حاضر در فيلم، اين همه توجيه تراشيده ميشود تا در نهايت او روي يك تخته قرار داده و حمل شود!
از سوي ديگر شك فواد نسبت به حضور سميره در خانه چندان منطقي نيست. تنها دليل او براي شك كردن به اين موضوع اين است كه سرباز عراقي به او گفته رضا هنگام ترك خانه، به جايي در خانه نگاه ميكرده و يك قابلمه داغ هم در خانه بوده است. اينكه در چنين شرايطي سرباز عراقي چگونه توانسته متوجه جهت نگاه رضا شود، نكته قابل تاملي است! قابلمه غذا هم ميتواند به سادگي اين توجيه را داشته باشد كه تا ساعتي قبل اعضاي خانواده در آن محل حضور داشتهاند و از اين نظر گره چندان عميقي نيست.
از سوي ديگر به فرض كشته شدن رضا كه در چنين شرايطي كاملا محتمل است، آيا بهتر نبود فرد ديگري نيز رضا را همراهي ميكرد تا دو نفر از محل اختفاي سميره مطلع باشند؟ ضمن آنكه با چنان سپاه تا دندان مسلحي كه در خرمشهر حضور دارد، حركت يك گروه نيمهمسلح در روز روشن براي نجات سميره كميغير منطقي است و اين اتفاق به طور طبيعي بايد در شب رخ دهد تا حداقل ريسك از جهت شناسايي شدن وجود داشته باشد.
در زمينه شخصيتسازي نيز فيلم هر بازيگري را به عنوان يك تيپ اجتماعي نمايش ميدهد و به سراغ شخصيتپردازي آنها نميرود و حتي در مواردي مانند آن بچه پرورشگاهي گاه در تيپسازي از او چنان اغراق ميشود كه در جايي كه او بايد تيراندازي كند، به سبك و سياق فيلمهاي هاليوودي، ابتدا عينك خود را بر روي موهايش ميگذارد و بعد شليك ميكند!
جلوههاي ويژه فيلم اجراي خوبي دارد. يكي از بهترين نمونهها صحنه انفجار ساك فواد بر دوش پسري در بازار است.
در صحنههاي ديگر نيز حجم قابل توجهي از انفجار مشاهده ميشود، اما براي مخاطبي كه فيلمهايي همچون؛ سرزمين خورشيد، كيميا و دوئل را - با جغرافيايي مشابه - ديده، اين حجم از صحنهپردازي نميتواند روايتگر اشغال خرمشهر باشد و بيشتر به درد ابعاد تلويزيوني ميخورد تا پرده عريض سينما. اما در برخي مواقع نيز واقعيت داستان تحت تاثير صحنهپردازيها قرار ميگيرد.
مثلا در صحنهاي كه سميره به فواد شليك ميكند، تيراندازي از آن فاصله نزديك و با يك اسلحه ژ 3، آن هم دو تير پياپي نبايد باعث شود كه فردي مانند فواد همچنان زنده بماند و آخرين لحظههاي عمر خود را بازي كند.
لطيفي در روز سوم، جنگ را به عنوان موقعيتي قرار داده كه وقوع آن سبب ميشود آدمهايي كه تا ديروز در كنار هم بودند، مقابل هم قرار بگيرند. اين موقعيت در برخي لحظات حساس مانند رويارويي سميره و فواد خوب از كار درنيامده و آنها بعد از رويارويي با يكديگر، به بحث درباره اينكه خرمشهر براي چه كسي است و... ميپردازند.
با اينكه مخاطب حس ميكند سميره نيز نسبت به فواد علاقه دارد اما هيچ لحظه عاطفي در اينجا رخ نميدهد. ضمن اينكه مخاطب در فيلم واكنش عراقيها را نيز نميبيند تا نسبت به حس و حال آنها آگاهي يابد و فواد به عنوان تنها شخصيت قابل لمس عراقي، چندان به شخصيت نزديك نميشود.
روز سوم يك سكانس درخشان نيز دارد. صحنه خداحافظي ايرانيها با بيسيم از آن لحظاتي است كه ميتوان آن را جزو سكانسهاي درخشان سينماي جنگ قلمداد كرد. لطيفي با اجراي خوب همين يك صحنه هم نشان ميدهد كه به عنوان كارگرداني حرفهاي، توانايي ساخت يك فيلم خوب جنگي را دارد.
اگر زمان بيشتري در اختيار اين كارگردان بود و او با سختگيري بيشتري با اين اثر برخورد ميكرد، قطعا با اثر ماندنيتري مواجه بوديم. فيلم سينمايي روز سوم پنجشنبه گذشته ساعت 22 از شبكه اول سيما پخش شد و قرار است سهشنبه همين هفته ساعت 24 از همان شبكه تكرار شود.
رضا استادي
شنبه 4 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 437]